نقد یک شعر از شاعری محبوب


صدیقه عاشوری
روانشناس و عضو انجمن کودک و رسانه


​​​​​​​اولین کتاب‌هایی که در کودکی، پدرم برایم می‌خرید اثر استاد مصطفی رحماندوست بود. در عالم کودکی نام نویسنده را برایم می‌خواندند. به همین دلیل تا همین امروز که روانشناس کودک شدم و در حال نگارش این متن هستم، حتی نوشتن نام ایشان برایم تداعی‌کننده حسی زیبا و خاطره‌انگیز است؛ حالتی که نشان از ارتباط معنایی واژگان دوران کودکی با حس و حال بزرگسالی دارد. بیشتر ما این تجربه را داشته‌ایم که تصاویر، واژگان، صداها، رنگ‌ها و... دوران کودکی، معانی و حس‌شان را در ناخودآگاه‌مان حفظ کرده باشند، همان حسی که نام نوستالژی بر آن نهاده‌ایم و برایش گاهی دلتنگ می‌شویم.‌ باوجود ارادتم به مصطفی رحماندوست و قدردانی از آثاری که برایمان خلق کرده‌اند، چندی قبل شعری از ایشان منتشر شد که گویی این تجربه آشنای تأثیر واژگان دوران کودکی بر ناخودآگاه‌مان را نادیده انگاشته است. در این شعر که در کتاب ترانه‌های نوازش آمده است، مادری به نوازش کلامی پسر کوچکش می‎پردازد و در حین قربان صدقه رفتن، خطاب به او می‌گوید: «بزرگ بشه زن بگیره، عروس برای من بگیره، خودش کنارم بشینه، زنش برام میز می‌چینه، آب می‌آره، نون می‌آره، پلو و فسنجون می‌آره.» در واقع این شاعر محبوب کودکی‌هایمان با این شعر خیلی واضح بیان می‌کند که فرزندم، به خاطر داشته باش یکی از کارکردهای همسر آینده تو، خدمت‌رسانی به من در جایگاه مادرشوهر است و حتی در این مسیر، نیاز نیست تو همراه او باشی. تو می‌توانی در کنار من بنشینی و دست به سیاه و سفید نزنی، او خودش میز را می‌چیند و خدمت‌رسانی می‌کند. در این شعر علاوه بر خودبینی مادر، که دیگران را در خدمت خود می‌خواهد، گویی مادر فرزندی را بزرگ می‌کند و انتظار دارد انتخاب‌های فرزندش در راستای تأمین نیازهای خودش باشد. نوعی نگاه معامله‌گرانه که پیام‌های ناخودآگاه اشتباهی را به ذهن کودکان وارد می‌کند. استاد در جایی در دفاع از شعرشان گفتند؛ کسانی که این شعر را نقد می‌کنند، اصلاً دنیای کودک را به رسمیت نمی‎شناسند و حال سؤال من این است که بر چه اساس این نظر را در مورد منتقدان دارند؟ فرض کنید کودکی شعرتان را می‌خواند و همراه آن تصویرسازی می‌کند و در ذهنش قاعدتاً این محتوا می‌نشیند که من با عروس آوردن می‌توانم مادرم را خوشحال‌ کنم، این درخواست مادر از من است. حال چه عروسی؟ آن که برایش میز بچیند و آب بیاورد و... بعد از سال‌ها کودک بزرگ می‌شود، شعرتان شاید یادش نباشد، اما آیا مفهومی که اندوخته، یعنی اینکه خوشحالی مادر در گرو آوردن چنین عروسی است، از لایه‌های زیرین روان او حذف می‌شود؟ اگر چنین باشد، پس به چه دلیل ما برای آموزش فرهنگ، هنر، ادبیات و... در این حد زمان برای کودکان می‌گذاریم؟ آیا در این صورت کارمان بیهوده نیست؟
در پایان باز هم ضمن ابراز ارادت به این شاعر ارجمند، از انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، که ناشر این کتاب است، تقاضا دارم این نقد صمیمانه را بپذیرند و دقت بیشتری در نشر آثار کودکان داشته باشند.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/8061/16/634563/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها