پویشهای کتابخوانی؛ تجربهای برای ترویج کتابخوانی
یاسر عسگری
نویسنده و ناشر
1. یکی از راهکارهای موفقی که برای ترویج کتابخوانی در سطح عمومی برگزار میشود، پویشهای کتابخوانی است. این پویشها در سالهای اخیر، تنوع و تکثر بیشتری پیدا کرده است. پیشتر «من و کتاب» و «روشنا»، پویشهای پرمخاطب سالهای گذشته بود ولی الآن به دهها پویش موضوعی و مناسبتی و کتاب محور تبدیل شده است. تنوع و تعدد این پویشها بیانگر این است که استقبال مخاطبان عمومی در حدی است که هم ناشر و هم مراکز پخش و هم کتابفروشان و حتی نویسندگان از این نوع پویشها حمایت و همراهی میکنند و تجربه نسبی موفقی برای پویشهای کتابخوانی محسوب میشود.
2. اعتماد نسبی و استقبال نسبی در بین مخاطبان و تیراژ بعضاً 100 یا 200 هزار نسخهای کتابها، وظیفه متولیان و برنامهریزان این نوع پویشها را مضاعف میکند؛ اینکه این سرمایه «اعتماد عمومی» براحتی بهدست نیامده است و با زمانبندی نامناسب، انتخاب کتابهای معمولی و اجرای نامناسب، به اعتماد مخاطبان و اعتبار نسبی خودشان لطمه نزند و قدر این اعتماد را بیشتر بدانند و این سرمایه را در هرجایی و برای هر کتابی هزینه نکنند.
3. در پویشهای کتابخوانی، هدف اول باید «فرهنگی» باشد، نه اقتصادی. «ترویج کتابخوانی» و «کتاب مفید و خواندنی» اصل باشد و بر دیگر جنبههای حاشیهای این پویشها (مانند رونق کتابفروشیها، اقتصاد فرهنگ، حمایت از ناشر و نویسنده و تبلیغات مجموعه و...) غالب باشد و هر وقت، جای اصل و حاشیه، جابهجا شود، اثرگذاری و گستره استقبال از این پویشها، کمتر و کمرنگ خواهد شد.
4. یک نکته مهم در پویشهای کتابخوانی، انتخاب «کتاب مناسب» است. متولیان و طراحان باید کتابهای خوب را از ناشران مختلف در این پویشها قرار بدهند و محدود به چند ناشر خاص نباشند و نشوند. چه بسا این احتمال دارد که یک ناشر مطرح و معتبر، بتواند با تبلیغات، قدرت چانهزنی بالا و صرف هزینه، کتابهایش را در پویشهای کتابخوانی ملی قرار بدهد و کتاب خوب از ناشران گمنام یا کمتر شناخته شده، دیده نشود. انتخاب کتابها نباید سلیقهای باشد و منطق آن برای فعالان عرصه فرهنگ وکتاب هم ـ تا حدی ـ مشخص و قابل پیشبینی باشد و ناشران و نویسندگان بدانند که اگر کتابهای خوب و باکیفیت و مورد نیازی تولید کنند، میتواند در چرخه انتخاب کتاب در پویشهای مطالعاتی قرار میگیرد و همین امتیاز، باعث شود که نویسنده و ناشر سعی کند آثار فاخرتر و ارزشمندتری تولید کند.
5. پویشهای مطالعاتی میتوانند در سیاستهای تولید کتاب نیز نقش آفرین باشند؛ هم به نویسندگان و هم به ناشران جهت بدهند و این کار هم در نوع خودش ارزشمند است. تنوع موضوعی هم جای خود دارد و همه کتابها، نباید صرفاً داستان و تاریخ شفاهی باشد. البته این نکته، آفاتی هم دارد که تا حد ممکن باید جلویش گرفته شود. مثلاً ممکن است منجر به کارهای تکراری شود یا اینکه حیطه کاری و موضوعی ناشران، شبیه هم شوند. متأسفانه این آفات در این پویشها جدی است و باید فکری به حال آن کرد. اینکه ناشران در رویکردها و موضوعات شبیه هم میشوند، جالب و پسندیده نیست و هر ناشری باید علاوه بر جامعه هدف عمومی، جامعه هدف خاصی هم برای خود داشته باشد و به گونهای نشوند که تحت تأثیر فضا و جو، همه ناشران، در یک مقطع به دنبال نشر داستان و رمان بروند و در یک مقطع بعدی دنبال نشر خاطرات شفاهی و تجربه نگاری. هر گلی بویی دارد و گلستانی با گلهای شبیه هم، مشتریانش کم میشود. هر ناشری باید قطعهای از پازل فرهنگی و فکری حوزه کتابخوانی کشور را پر کند.
6. بسنده کردن به تولیدات موجود و داشتههای فعلی هم یکی از آسیبهای فعلی پویشهای مطالعاتی است و بیانگر رویکرد روزمره و فقدان رویکرد استراتژیک و آینده نگرانه. انتخاب کتابها برای این پویشها نباید محدود و منحصر به کتابهای تولیدی منتشر شده و موجود در بازار باشند. اگر احیاناً کتاب خوب و مؤثری نیست، ضرورت به برگزاری پویشهای کتابخوانی ملی نیست. ترویج کارهای معمولی، هم ناشر و هم نویسنده را پُرتوقع و متوهم میکند و هم سرمایه اعتماد مخاطبان را چوب حراج میزند. چه بسا کتابهای خوبی در گذشته تولید شدند، ولی به اندازه لازم و در وقت خودش به آن توجه نشده است و میتوان با این پویشها، آنها را احیا کرد. یا اینکه در یکسری زمینههای خاص که فقدان کتاب جامع و عامه پسند محسوس است، میتوان به نویسندگان توانمند و ناشران خوشنام و حرفهای، سفارش تولید محصولات جدید داد.
7. یک نقطه مغفول در پویشهای مطالعاتی، عدم انباشت تجربیات و نظرات و تحلیلهای هر دوره آن است. متأسفانه آمارها، نظرات مخاطبان و تحلیلهای شفاف و دقیقی از پویشها ارائه نمیشود و اگر این آمارها و نظرات، بعد از هر دوره منتشر شود و کارهای علمی روی آنها شود، میتواند برای همه فعالان و متولیان فرهنگی مفید باشد. جای دهها مقاله علمی ـ تخصصی و گزارشیهای پژوهشی خالی است وگرنه میشد سیر تاریخی و تطورات و حتی سلایق مخاطبان عمومی و کتابخوانان جامعه، طی چند سال یا چند دهه اخیر را درآورد که برای مردم شناسی و جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی و سیاسی هم مفید و برای اصلاح، بهبود و ارتقای سیاستهای کلان فرهنگی و حکمرانی نوین راهگشاست.
نویسنده و ناشر
1. یکی از راهکارهای موفقی که برای ترویج کتابخوانی در سطح عمومی برگزار میشود، پویشهای کتابخوانی است. این پویشها در سالهای اخیر، تنوع و تکثر بیشتری پیدا کرده است. پیشتر «من و کتاب» و «روشنا»، پویشهای پرمخاطب سالهای گذشته بود ولی الآن به دهها پویش موضوعی و مناسبتی و کتاب محور تبدیل شده است. تنوع و تعدد این پویشها بیانگر این است که استقبال مخاطبان عمومی در حدی است که هم ناشر و هم مراکز پخش و هم کتابفروشان و حتی نویسندگان از این نوع پویشها حمایت و همراهی میکنند و تجربه نسبی موفقی برای پویشهای کتابخوانی محسوب میشود.
2. اعتماد نسبی و استقبال نسبی در بین مخاطبان و تیراژ بعضاً 100 یا 200 هزار نسخهای کتابها، وظیفه متولیان و برنامهریزان این نوع پویشها را مضاعف میکند؛ اینکه این سرمایه «اعتماد عمومی» براحتی بهدست نیامده است و با زمانبندی نامناسب، انتخاب کتابهای معمولی و اجرای نامناسب، به اعتماد مخاطبان و اعتبار نسبی خودشان لطمه نزند و قدر این اعتماد را بیشتر بدانند و این سرمایه را در هرجایی و برای هر کتابی هزینه نکنند.
3. در پویشهای کتابخوانی، هدف اول باید «فرهنگی» باشد، نه اقتصادی. «ترویج کتابخوانی» و «کتاب مفید و خواندنی» اصل باشد و بر دیگر جنبههای حاشیهای این پویشها (مانند رونق کتابفروشیها، اقتصاد فرهنگ، حمایت از ناشر و نویسنده و تبلیغات مجموعه و...) غالب باشد و هر وقت، جای اصل و حاشیه، جابهجا شود، اثرگذاری و گستره استقبال از این پویشها، کمتر و کمرنگ خواهد شد.
4. یک نکته مهم در پویشهای کتابخوانی، انتخاب «کتاب مناسب» است. متولیان و طراحان باید کتابهای خوب را از ناشران مختلف در این پویشها قرار بدهند و محدود به چند ناشر خاص نباشند و نشوند. چه بسا این احتمال دارد که یک ناشر مطرح و معتبر، بتواند با تبلیغات، قدرت چانهزنی بالا و صرف هزینه، کتابهایش را در پویشهای کتابخوانی ملی قرار بدهد و کتاب خوب از ناشران گمنام یا کمتر شناخته شده، دیده نشود. انتخاب کتابها نباید سلیقهای باشد و منطق آن برای فعالان عرصه فرهنگ وکتاب هم ـ تا حدی ـ مشخص و قابل پیشبینی باشد و ناشران و نویسندگان بدانند که اگر کتابهای خوب و باکیفیت و مورد نیازی تولید کنند، میتواند در چرخه انتخاب کتاب در پویشهای مطالعاتی قرار میگیرد و همین امتیاز، باعث شود که نویسنده و ناشر سعی کند آثار فاخرتر و ارزشمندتری تولید کند.
5. پویشهای مطالعاتی میتوانند در سیاستهای تولید کتاب نیز نقش آفرین باشند؛ هم به نویسندگان و هم به ناشران جهت بدهند و این کار هم در نوع خودش ارزشمند است. تنوع موضوعی هم جای خود دارد و همه کتابها، نباید صرفاً داستان و تاریخ شفاهی باشد. البته این نکته، آفاتی هم دارد که تا حد ممکن باید جلویش گرفته شود. مثلاً ممکن است منجر به کارهای تکراری شود یا اینکه حیطه کاری و موضوعی ناشران، شبیه هم شوند. متأسفانه این آفات در این پویشها جدی است و باید فکری به حال آن کرد. اینکه ناشران در رویکردها و موضوعات شبیه هم میشوند، جالب و پسندیده نیست و هر ناشری باید علاوه بر جامعه هدف عمومی، جامعه هدف خاصی هم برای خود داشته باشد و به گونهای نشوند که تحت تأثیر فضا و جو، همه ناشران، در یک مقطع به دنبال نشر داستان و رمان بروند و در یک مقطع بعدی دنبال نشر خاطرات شفاهی و تجربه نگاری. هر گلی بویی دارد و گلستانی با گلهای شبیه هم، مشتریانش کم میشود. هر ناشری باید قطعهای از پازل فرهنگی و فکری حوزه کتابخوانی کشور را پر کند.
6. بسنده کردن به تولیدات موجود و داشتههای فعلی هم یکی از آسیبهای فعلی پویشهای مطالعاتی است و بیانگر رویکرد روزمره و فقدان رویکرد استراتژیک و آینده نگرانه. انتخاب کتابها برای این پویشها نباید محدود و منحصر به کتابهای تولیدی منتشر شده و موجود در بازار باشند. اگر احیاناً کتاب خوب و مؤثری نیست، ضرورت به برگزاری پویشهای کتابخوانی ملی نیست. ترویج کارهای معمولی، هم ناشر و هم نویسنده را پُرتوقع و متوهم میکند و هم سرمایه اعتماد مخاطبان را چوب حراج میزند. چه بسا کتابهای خوبی در گذشته تولید شدند، ولی به اندازه لازم و در وقت خودش به آن توجه نشده است و میتوان با این پویشها، آنها را احیا کرد. یا اینکه در یکسری زمینههای خاص که فقدان کتاب جامع و عامه پسند محسوس است، میتوان به نویسندگان توانمند و ناشران خوشنام و حرفهای، سفارش تولید محصولات جدید داد.
7. یک نقطه مغفول در پویشهای مطالعاتی، عدم انباشت تجربیات و نظرات و تحلیلهای هر دوره آن است. متأسفانه آمارها، نظرات مخاطبان و تحلیلهای شفاف و دقیقی از پویشها ارائه نمیشود و اگر این آمارها و نظرات، بعد از هر دوره منتشر شود و کارهای علمی روی آنها شود، میتواند برای همه فعالان و متولیان فرهنگی مفید باشد. جای دهها مقاله علمی ـ تخصصی و گزارشیهای پژوهشی خالی است وگرنه میشد سیر تاریخی و تطورات و حتی سلایق مخاطبان عمومی و کتابخوانان جامعه، طی چند سال یا چند دهه اخیر را درآورد که برای مردم شناسی و جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی و سیاسی هم مفید و برای اصلاح، بهبود و ارتقای سیاستهای کلان فرهنگی و حکمرانی نوین راهگشاست.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه