«من هم تراپی میروم»
آزاده سهرابی
روانشناس
شاید باورش سخت باشد اما مراجعان زیادی به روان درمانگر مراجعه میکنند تا روان درمانگر چیزی را در آنها تأیید کند که در واقع باعث تداوم بیماری آنها شده است. نمونهاش زوجینی که علت مراجعهشان به روان درمانی -لااقل نزد یکی از آنها- این است که درمانگر آنها را در رابطه تأیید کند و مسئول مشکلات را دیگری بداند و او را از شر سهم خودش که باعث بروز مشکلاتشان در رابطه شده خلاص کند. آنها میخواهند درمانگر به آنها دروغ بگویند. اینگونه از شر آن بخش سرزنشگر در بیرون از خودشان - دوستان، همسر، فرزندان و... - یا سرزنشگر درونی خلاص میشوند. حتی این روزها شمار زیادی از مراجعان در اتاقهای روانشناس فقط دنبال این هستند که به دیگران در دنیای حقیقی و مجازی و یا حتی به خودشان ثابت کنند آنقدر از نظر شخصیتی رشد یافته هستند که نزد روان درمانگر میروند! بله هزینه و وقت زیادی صرف میشود برای همین مثالهایی که زده شد و در واقع علت مراجعه «درمان» حقیقی نیست. حتی گاهی فرد ناخودآگاه «درمان» را پس میزند و در خودآگاهش گمان میکند بهدنبال درمانی آمده است! حالا آن درمان میتواند حل تعارضات بین فردی باشد یا کاهش اضطراب یا وسواس و... آنها فقط میخواهند گزینه «نزد درمانگر» هم رفتم، خط بزنند اما از همان ابتدا میلی در درونشان برای عدم تغییر محکم ایستاده است. هر چند پروسه تغییر در همه افراد مقاومت ایجاد میکند اما برخی از افراد که خصوصاً مدام و مدام درمانگر را تغییر میدهند باید بیشتر به این «دروغ دنبال درمان رفتن» پی ببرند. در این میان درمانگر میتواند یک روان درمانی دروغین ارائه دهد که در این صورت ممکن است مراجع نیز هر بار خوشحال جلسات را ترک کند اما در بیرون مشکلی از او حل نکند. یا درمانگر میتواند - و باید- فرد را با این حقیقت رو به رو کند که اگر مدام با مشکلی رو به رو میشوی یا مدام کسانی مشکلاتی را به تو گوشزد میکنند در واقع ممکن است آن را به تو نشان میدهند. بهتر است بایستی و یکبار خودت آن را ببینی و داشتن آن تعارض یا مشکل را در اتاق درمان تجربه کنی. حقیقت وجود یک مشکل یا بیماری نیازی به اینکه ما به آن آگاه باشیم یا نباشیم ندارد چرا که آن مشکل همانجا درون ما زندگی میکند و تنها ما میتوانیم گاهی از دیدن آن فرار کنیم. شاید یکی از مسائل مهم اخلاقی در اتاق درمان و نزد درمانگران همین باشد که واقعیت و حقیقت همین دروغی را که مراجع برای تداوم آن پا به اتاق درمان گذاشته به او یادآوری کنند و با آن بخش «تداوم دروغ» در بیمار اتحاد درمانی ایجاد نکنند. درمانگری که با بخش بیمار مراجع اتحاد درمانی ایجاد کند و آگاهانه یا ناآگاهانه در تداوم آن بخش بکوشد در واقع لیاقت اعتماد یک درمانجو را ندارد. اگر درمانگری به فردی کمک کند که به دروغ گفتن به خودش ادامه دهد شفایی در میان نیست و تنها درمانگران صادق میتوانند از همدستی با دروغهای دیگران دست بکشند و در مقابل واکنشهای دفاعی مراجع که سعی در تداوم دروغ دارد بایستد.
همه اینها که گفتم به چه معناست؟ نمیدانم آیا روان درمانی را تجربه کردهاید یا نه و آیا قصد تجربه روان درمانی نزد روانشناسی را دارید یا نه؟ اما اگر پاسخ شما مثبت است درمانگری را انتخاب کنید که با دروغهای شما همدست نشود و با بخش بیمار شما اتحاد ایجاد نکند تا به دروغ گفتن به خود ادامه ندهید و بتوانید یکبار برای همیشه از رنج بیماری خود خلاص شوید. منظور از عدم ایجاد اتحاد درمانی با بخش بیمار شما، این نیست که درمانگر باید فاقد همدلی باشد. درست بر عکس! درمانگر فاقد همدلی هم دردی از شما درمان نمیکند اما درمانگران باید بتوانند با همدلی دادن به رنج بیمار و حتی بخشی که سفت و سخت به دروغهای بیماری زایش چسبیده است، با مقاومتهای بیمار در مسیر درمان، اتحادی ایجاد نکند بلکه با بخشی اتحاد درمانی ایجاد کند که فرد را برای درمان رنجش به اتاق درمان کشانده است. نکته دیگر این است که اگر پروسه روان درمانی را در هر نقطهای قطع کردید نیز از خودتان بپرسید آیا درمانگر مقابل دروغهایی که مایل بودید به خودتان بگویید ایستاد؟ اگر اینچنین است شما جای درستی رفته بودید اما هدف شما ندیدن چاره کار بوده است. تا وقتی نخواهید واقعیت را ببینید و دنبال شفا نباشید در روان درمانی وقت و هزینه خود را هدر میدهید! بیشتر دنبال مد «من هم تراپی میروم» راه افتادهاید!
روانشناس
شاید باورش سخت باشد اما مراجعان زیادی به روان درمانگر مراجعه میکنند تا روان درمانگر چیزی را در آنها تأیید کند که در واقع باعث تداوم بیماری آنها شده است. نمونهاش زوجینی که علت مراجعهشان به روان درمانی -لااقل نزد یکی از آنها- این است که درمانگر آنها را در رابطه تأیید کند و مسئول مشکلات را دیگری بداند و او را از شر سهم خودش که باعث بروز مشکلاتشان در رابطه شده خلاص کند. آنها میخواهند درمانگر به آنها دروغ بگویند. اینگونه از شر آن بخش سرزنشگر در بیرون از خودشان - دوستان، همسر، فرزندان و... - یا سرزنشگر درونی خلاص میشوند. حتی این روزها شمار زیادی از مراجعان در اتاقهای روانشناس فقط دنبال این هستند که به دیگران در دنیای حقیقی و مجازی و یا حتی به خودشان ثابت کنند آنقدر از نظر شخصیتی رشد یافته هستند که نزد روان درمانگر میروند! بله هزینه و وقت زیادی صرف میشود برای همین مثالهایی که زده شد و در واقع علت مراجعه «درمان» حقیقی نیست. حتی گاهی فرد ناخودآگاه «درمان» را پس میزند و در خودآگاهش گمان میکند بهدنبال درمانی آمده است! حالا آن درمان میتواند حل تعارضات بین فردی باشد یا کاهش اضطراب یا وسواس و... آنها فقط میخواهند گزینه «نزد درمانگر» هم رفتم، خط بزنند اما از همان ابتدا میلی در درونشان برای عدم تغییر محکم ایستاده است. هر چند پروسه تغییر در همه افراد مقاومت ایجاد میکند اما برخی از افراد که خصوصاً مدام و مدام درمانگر را تغییر میدهند باید بیشتر به این «دروغ دنبال درمان رفتن» پی ببرند. در این میان درمانگر میتواند یک روان درمانی دروغین ارائه دهد که در این صورت ممکن است مراجع نیز هر بار خوشحال جلسات را ترک کند اما در بیرون مشکلی از او حل نکند. یا درمانگر میتواند - و باید- فرد را با این حقیقت رو به رو کند که اگر مدام با مشکلی رو به رو میشوی یا مدام کسانی مشکلاتی را به تو گوشزد میکنند در واقع ممکن است آن را به تو نشان میدهند. بهتر است بایستی و یکبار خودت آن را ببینی و داشتن آن تعارض یا مشکل را در اتاق درمان تجربه کنی. حقیقت وجود یک مشکل یا بیماری نیازی به اینکه ما به آن آگاه باشیم یا نباشیم ندارد چرا که آن مشکل همانجا درون ما زندگی میکند و تنها ما میتوانیم گاهی از دیدن آن فرار کنیم. شاید یکی از مسائل مهم اخلاقی در اتاق درمان و نزد درمانگران همین باشد که واقعیت و حقیقت همین دروغی را که مراجع برای تداوم آن پا به اتاق درمان گذاشته به او یادآوری کنند و با آن بخش «تداوم دروغ» در بیمار اتحاد درمانی ایجاد نکنند. درمانگری که با بخش بیمار مراجع اتحاد درمانی ایجاد کند و آگاهانه یا ناآگاهانه در تداوم آن بخش بکوشد در واقع لیاقت اعتماد یک درمانجو را ندارد. اگر درمانگری به فردی کمک کند که به دروغ گفتن به خودش ادامه دهد شفایی در میان نیست و تنها درمانگران صادق میتوانند از همدستی با دروغهای دیگران دست بکشند و در مقابل واکنشهای دفاعی مراجع که سعی در تداوم دروغ دارد بایستد.
همه اینها که گفتم به چه معناست؟ نمیدانم آیا روان درمانی را تجربه کردهاید یا نه و آیا قصد تجربه روان درمانی نزد روانشناسی را دارید یا نه؟ اما اگر پاسخ شما مثبت است درمانگری را انتخاب کنید که با دروغهای شما همدست نشود و با بخش بیمار شما اتحاد ایجاد نکند تا به دروغ گفتن به خود ادامه ندهید و بتوانید یکبار برای همیشه از رنج بیماری خود خلاص شوید. منظور از عدم ایجاد اتحاد درمانی با بخش بیمار شما، این نیست که درمانگر باید فاقد همدلی باشد. درست بر عکس! درمانگر فاقد همدلی هم دردی از شما درمان نمیکند اما درمانگران باید بتوانند با همدلی دادن به رنج بیمار و حتی بخشی که سفت و سخت به دروغهای بیماری زایش چسبیده است، با مقاومتهای بیمار در مسیر درمان، اتحادی ایجاد نکند بلکه با بخشی اتحاد درمانی ایجاد کند که فرد را برای درمان رنجش به اتاق درمان کشانده است. نکته دیگر این است که اگر پروسه روان درمانی را در هر نقطهای قطع کردید نیز از خودتان بپرسید آیا درمانگر مقابل دروغهایی که مایل بودید به خودتان بگویید ایستاد؟ اگر اینچنین است شما جای درستی رفته بودید اما هدف شما ندیدن چاره کار بوده است. تا وقتی نخواهید واقعیت را ببینید و دنبال شفا نباشید در روان درمانی وقت و هزینه خود را هدر میدهید! بیشتر دنبال مد «من هم تراپی میروم» راه افتادهاید!
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه