ماجراهای خانم آقای او
مشقت تسمیه اولاد
ریحانه ابراهیمزادگان
شاعر و طنزپرداز
خانجون خدابیامرز می گفت قدیمتر، نام اولاد را گیس و ریش سفیدها تعیین می کردند؛ پیجو میشدند از اقربا و ارحام، نام مادربزرگی جهت صبیهها و جد و پدرجدی جهت اولاد ذکور... ننه بابا اگر معارض میشدند، التفاتی نمیشد. بعضی که میل تنوع داشتند اسامی به الله و خدا و علی ملازم میکردند جهت برکت و عاقبت بخیری اولاد ذکور، دخت و بانو و خاتون و سادات جهت صبیهها. عدهای به قلَّت در دختر و پسری اولاد قدر و اعتبار دیده فلسفه توجهشان در تسمیه بروز میکرد. اگر متصل دختردار میشدند به امید پسر داشتن صبیه آخر، دختربس تسمیه میکردند، دختر بخت برگشته عمری به انگ ناخواستگی سرشکستگی میکشید و اگر منبعد چند دختر، پسردار میشدند خداداد تسمیه میکردند به جهت اظهار شوق و شعف. توی این روزگار ملون الاحوال، تسمیه اولاد معضل شده. ناغافل وسط خیابان استماع میکنیم مادری فرزندش را خوانده ،عوض نام گل و بلبل و پروانه یکسری اصوات هولناک از منخرینش خارج شده. مقدمتاً، پدر و مادرها ایراد گرفتند، این فقرات اسامی منوی بزرگترها، کهنه و دمده است. بزرگترها کوتاه آمدند، لکن پدرومادرهای اغرب و اعجب روزگار، تسمیه اولاد به عصر پارینه سنگی تفویض فرمودند. بی جهت نیست کردار اطفال امروزی بر سبیل دایناسورهاست. فهرست اداره فخیمه ثبت احوال، کانهو کتب عصر ژوراسیک، خوفناک است، بعضاً آدمیزاد تحیر میکند، اولادشان را صدا می کنند یا فحشکشش میکنند. آدمیزاد جهت حفظ اسامی به تعب و مشقت افتاده، جهت تلفظش به لکنت و زبانپریشی، قوه ناطقهاش به عیب و ایراد میافتد.
از چشم و هم چشمی مردم روزگار، تسمیه اولاد جا نمانده. تاخت و مسابقه است؛ هرکه زودتر انتخاب کرد به دیگران معارض میشود چرا اسم اولاد ما برداشتی، خیال میکنند سجل، سند منگوله دار اسامی است، هرکه برداشت، مابقی باید محروم شوند. همسایه تازه ما فاطمه خانم دوتا صبیه دارد، شماره گرفتیم زنگ زدیم جهت اظهار خیرمقدم و لطف و محبت، یکی از صبیهها جواب داد، فرمودیم با فاطمه خانم کار داریم، عرض کرد خودم هستم. جا خوردیم؛ گفتیم شاید اسم صبیه عوض والده به ما گفتهاند، دیدیم تعلل کرده عرض کرد چند لحظه صبر کنید، گوشی تلیفون به والده تقدیم کرد. ماندیم بپرسیم یا نه، دل به دریا زده پیجو شدیم صبیه به نام خودتان تسمیه کردید؟ عرض کرد بله! خودش فاطمه است، صبیهاش هم فاطمه است.
اصلاً سر گذر ما، هر نوبه بلند صدا کنی: «محمد» نیمی از اهالی گذر برمیگردند. اسم که به قاعده و مناسب و مقبول و مطبوع باشد، هرچه بیشتر به گوش برسد و به دهان بیاید خوش تر است. فی الحال آمدند شکاف نسل زایل کنند به جهت تناسب اسامی با رنگ و رخ روزگار، بالکل تعویض نسل عارض شد. اولاد، ننه بابایشان به نام کوچک خطاب می کند، ننه بابا مداقه میکنند احترام اولاد عیب نکند. ما خودمان از آن پدر و مادرهاییم که به جهت فزونی و استکثار فهم و شعور و درک و کمالات، احترام و ارج و قرب اولاد سرمان میشود لاکن آقای پسر ملتفت است محبت و صمیمیت مادر- فرزندی با اکرام و احترام توفیر دارد. خودمان یک نوبه رفتیم خدمت ابوی بزرگوار، عرض کردیم ریش و قیچی دست شما، آقای پسرمان به هرچه صلاح و میلتان هست تسمیه بفرمایید. همان شد که دستور دادند. ما پیش بزرگتر پایمان خواب میرفت دراز نمیکردیم. احترام بزرگتر کوچکتری سرمان میشد. اولاد امروزی در منزل فرمانروایی میکند، نسل فرمانبرداری گذشته.
ما که فرزند حلقه به گوشی بودیم لکن کم نبودند زمان ما بچههایی که به ضرب و شتم حرف گوش میکردند، همانها هم سه وعده به انضمام شام و ناهار و ناشتا کتک نوش جان کرده سرگرانی کرده جفتکشان را میپراندندها، مقاومت نمیکردند. زورشان میرسید به کتک تن میدادند حرمت ملاقه و دمپایی و کمربند پدر و مادر نگه میداشتند. اولاد امروزی نمره تلیفون دارند بهشان بگویی بالای چشمشان ابروست الساعه شماره میگیرند گزارش خشونت والدین داده کار پدر و مادر به عدلیه می کشانند. الغرض، اگر به تریج قبای جوجه دایناسورتان برنمیخورد، بیزحمت افسارش قایمتر مضبوط بفرمایید، ما زهره بیرون آمدن از منزل نداریم.
شاعر و طنزپرداز
خانجون خدابیامرز می گفت قدیمتر، نام اولاد را گیس و ریش سفیدها تعیین می کردند؛ پیجو میشدند از اقربا و ارحام، نام مادربزرگی جهت صبیهها و جد و پدرجدی جهت اولاد ذکور... ننه بابا اگر معارض میشدند، التفاتی نمیشد. بعضی که میل تنوع داشتند اسامی به الله و خدا و علی ملازم میکردند جهت برکت و عاقبت بخیری اولاد ذکور، دخت و بانو و خاتون و سادات جهت صبیهها. عدهای به قلَّت در دختر و پسری اولاد قدر و اعتبار دیده فلسفه توجهشان در تسمیه بروز میکرد. اگر متصل دختردار میشدند به امید پسر داشتن صبیه آخر، دختربس تسمیه میکردند، دختر بخت برگشته عمری به انگ ناخواستگی سرشکستگی میکشید و اگر منبعد چند دختر، پسردار میشدند خداداد تسمیه میکردند به جهت اظهار شوق و شعف. توی این روزگار ملون الاحوال، تسمیه اولاد معضل شده. ناغافل وسط خیابان استماع میکنیم مادری فرزندش را خوانده ،عوض نام گل و بلبل و پروانه یکسری اصوات هولناک از منخرینش خارج شده. مقدمتاً، پدر و مادرها ایراد گرفتند، این فقرات اسامی منوی بزرگترها، کهنه و دمده است. بزرگترها کوتاه آمدند، لکن پدرومادرهای اغرب و اعجب روزگار، تسمیه اولاد به عصر پارینه سنگی تفویض فرمودند. بی جهت نیست کردار اطفال امروزی بر سبیل دایناسورهاست. فهرست اداره فخیمه ثبت احوال، کانهو کتب عصر ژوراسیک، خوفناک است، بعضاً آدمیزاد تحیر میکند، اولادشان را صدا می کنند یا فحشکشش میکنند. آدمیزاد جهت حفظ اسامی به تعب و مشقت افتاده، جهت تلفظش به لکنت و زبانپریشی، قوه ناطقهاش به عیب و ایراد میافتد.
از چشم و هم چشمی مردم روزگار، تسمیه اولاد جا نمانده. تاخت و مسابقه است؛ هرکه زودتر انتخاب کرد به دیگران معارض میشود چرا اسم اولاد ما برداشتی، خیال میکنند سجل، سند منگوله دار اسامی است، هرکه برداشت، مابقی باید محروم شوند. همسایه تازه ما فاطمه خانم دوتا صبیه دارد، شماره گرفتیم زنگ زدیم جهت اظهار خیرمقدم و لطف و محبت، یکی از صبیهها جواب داد، فرمودیم با فاطمه خانم کار داریم، عرض کرد خودم هستم. جا خوردیم؛ گفتیم شاید اسم صبیه عوض والده به ما گفتهاند، دیدیم تعلل کرده عرض کرد چند لحظه صبر کنید، گوشی تلیفون به والده تقدیم کرد. ماندیم بپرسیم یا نه، دل به دریا زده پیجو شدیم صبیه به نام خودتان تسمیه کردید؟ عرض کرد بله! خودش فاطمه است، صبیهاش هم فاطمه است.
اصلاً سر گذر ما، هر نوبه بلند صدا کنی: «محمد» نیمی از اهالی گذر برمیگردند. اسم که به قاعده و مناسب و مقبول و مطبوع باشد، هرچه بیشتر به گوش برسد و به دهان بیاید خوش تر است. فی الحال آمدند شکاف نسل زایل کنند به جهت تناسب اسامی با رنگ و رخ روزگار، بالکل تعویض نسل عارض شد. اولاد، ننه بابایشان به نام کوچک خطاب می کند، ننه بابا مداقه میکنند احترام اولاد عیب نکند. ما خودمان از آن پدر و مادرهاییم که به جهت فزونی و استکثار فهم و شعور و درک و کمالات، احترام و ارج و قرب اولاد سرمان میشود لاکن آقای پسر ملتفت است محبت و صمیمیت مادر- فرزندی با اکرام و احترام توفیر دارد. خودمان یک نوبه رفتیم خدمت ابوی بزرگوار، عرض کردیم ریش و قیچی دست شما، آقای پسرمان به هرچه صلاح و میلتان هست تسمیه بفرمایید. همان شد که دستور دادند. ما پیش بزرگتر پایمان خواب میرفت دراز نمیکردیم. احترام بزرگتر کوچکتری سرمان میشد. اولاد امروزی در منزل فرمانروایی میکند، نسل فرمانبرداری گذشته.
ما که فرزند حلقه به گوشی بودیم لکن کم نبودند زمان ما بچههایی که به ضرب و شتم حرف گوش میکردند، همانها هم سه وعده به انضمام شام و ناهار و ناشتا کتک نوش جان کرده سرگرانی کرده جفتکشان را میپراندندها، مقاومت نمیکردند. زورشان میرسید به کتک تن میدادند حرمت ملاقه و دمپایی و کمربند پدر و مادر نگه میداشتند. اولاد امروزی نمره تلیفون دارند بهشان بگویی بالای چشمشان ابروست الساعه شماره میگیرند گزارش خشونت والدین داده کار پدر و مادر به عدلیه می کشانند. الغرض، اگر به تریج قبای جوجه دایناسورتان برنمیخورد، بیزحمت افسارش قایمتر مضبوط بفرمایید، ما زهره بیرون آمدن از منزل نداریم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه