شوق زندگی در بیخانمانها موج میزند
شهره طاعتی
مددکار اجتماعی
از زمانی که انسانها زندگی به شکل نوین یعنی گروهی را تشکیل دادند، روابط مختلفی از رفتارها و احساسات را تجربه کردهاند. زندگی گروهی به شکل روستایی یا شهری دارای قوانین و مقرراتی است که آنها را اعضا و افراد آن جامعه وضع میکنند.
خانواده بهعنوان کوچکترین گروه از جامعه انسانی متشکل از افراد سببی یا نسبی است که با ایجاد محبت بین آنها در کنار یکدیگر زندگی میکنند، همدیگر را دوست دارند و به خاطر تعاملی که بینشان وجود دارد کمی و کاستیهای زندگی را با همراهی کردن همدیگر پوشش میدهند. در بعضی از خانوادهها به دلایل مختلف که ناشی از نداشتن آگاهی خانواده است، مهارتهای فردی لازم برای مواجه شدن با مشکلات و مسائل زندگی آموزش داده نمیشود و افراد مهارتهای زندگی را آموزش نمیبینند و در نتیجه به نسل بعدی نیز منتقل نمیکنند. در این دسته از خانوادهها بندها و کششهای عاطفی هر روز رو به ضعف میرود و در زمانی از هم گسسته میشود. در این زمان است که پشتوانههای خانوادگی بین افراد از بین میرود و آن فردی از اعضای خانواده که از بقیه بیشتر آسیبپذیر شده ناچار به ترک خانواده میشود. در این زمان پدیده بیخانمانی برای آن فرد اتفاق میافتد. البته ناگفته نماند که این موضوع یکی از علتهای بیخانمانی است. در بین افراد بیخانمان افرادی را میبینیم که با وجود داشتن خانه، پول و حتی درآمد ناچار به خارج شدن از خانواده شدهاند که در این افراد همان سست شدن پیوندهای خانوادگی اتفاق افتاده است. موارد دیگری مانند اعتیاد، ورشکستگی مالی، فقر، بیکاری و غیره از علتهای دیگر و مهم در بروز این پدیده است.
افراد بیخانمان در گوشه و کنار خیابانها، کوچهها و بعضی مکانهای عمومی روز و شب خود را میگذرانند که شاید برای خودشان تا قبل از بیخانمان شدن قابل تصور هم نبوده است. آنها وقتی از خانواده جدا شدهاند از جامعه و قوانین شهری و معادلات و روابط بین انسانها نیز جدا میشوند و دور میمانند. آنها نسبت به اتفاقات، بیماریهای همهگیر، قوانین شهری و قوانین شهروندی آگاهی ندارند. چند سالی است که دولتها نگاهی حمایتی به این افراد پیدا کردهاند و جهت سامان دادن به آنها مراکزی را راهاندازی کردهاند که در آن مراکز، اولین نیازهای آنها مانند جای خواب، استحمام و غذای گرم به افراد ارائه میشود. از سویی خدمات مددکاری و بهداشتی هم به این افراد ارائه میشود.
افرادی که وارد چرخه بیخانمانی شدهاند، طی بررسیها و تحقیقات، افرادی هستند که در تفکر عموم به مراحل آخر خط روابط خانوادگی و زندگی رسیدهاند و تصور ما این است که آنها شوق و امید به زندگی را از دست دادهاند و بازگشتشان به زندگی معمولی بسیار سخت است یا امکانپذیر نمیباشد اما وقتی وارد مرکز و خوابگاههای آنها میشویم بعضاً افرادی را میبینیم که با همین شرایط فعلی خود کورسویی از شوق و ذوق زندگی را در شرایط فعلیشان میتوانیم ببینیم. بعضی از آنها با تمام سرخوردگیهای اجتماعی و خانوادگی، انگها و تبعیضات در جامعه، همچنان با عزت نفس و اتکا به پذیرش موقعیتش یک تنه زندگی حال را زندگی میکنند.
مددکار اجتماعی
از زمانی که انسانها زندگی به شکل نوین یعنی گروهی را تشکیل دادند، روابط مختلفی از رفتارها و احساسات را تجربه کردهاند. زندگی گروهی به شکل روستایی یا شهری دارای قوانین و مقرراتی است که آنها را اعضا و افراد آن جامعه وضع میکنند.
خانواده بهعنوان کوچکترین گروه از جامعه انسانی متشکل از افراد سببی یا نسبی است که با ایجاد محبت بین آنها در کنار یکدیگر زندگی میکنند، همدیگر را دوست دارند و به خاطر تعاملی که بینشان وجود دارد کمی و کاستیهای زندگی را با همراهی کردن همدیگر پوشش میدهند. در بعضی از خانوادهها به دلایل مختلف که ناشی از نداشتن آگاهی خانواده است، مهارتهای فردی لازم برای مواجه شدن با مشکلات و مسائل زندگی آموزش داده نمیشود و افراد مهارتهای زندگی را آموزش نمیبینند و در نتیجه به نسل بعدی نیز منتقل نمیکنند. در این دسته از خانوادهها بندها و کششهای عاطفی هر روز رو به ضعف میرود و در زمانی از هم گسسته میشود. در این زمان است که پشتوانههای خانوادگی بین افراد از بین میرود و آن فردی از اعضای خانواده که از بقیه بیشتر آسیبپذیر شده ناچار به ترک خانواده میشود. در این زمان پدیده بیخانمانی برای آن فرد اتفاق میافتد. البته ناگفته نماند که این موضوع یکی از علتهای بیخانمانی است. در بین افراد بیخانمان افرادی را میبینیم که با وجود داشتن خانه، پول و حتی درآمد ناچار به خارج شدن از خانواده شدهاند که در این افراد همان سست شدن پیوندهای خانوادگی اتفاق افتاده است. موارد دیگری مانند اعتیاد، ورشکستگی مالی، فقر، بیکاری و غیره از علتهای دیگر و مهم در بروز این پدیده است.
افراد بیخانمان در گوشه و کنار خیابانها، کوچهها و بعضی مکانهای عمومی روز و شب خود را میگذرانند که شاید برای خودشان تا قبل از بیخانمان شدن قابل تصور هم نبوده است. آنها وقتی از خانواده جدا شدهاند از جامعه و قوانین شهری و معادلات و روابط بین انسانها نیز جدا میشوند و دور میمانند. آنها نسبت به اتفاقات، بیماریهای همهگیر، قوانین شهری و قوانین شهروندی آگاهی ندارند. چند سالی است که دولتها نگاهی حمایتی به این افراد پیدا کردهاند و جهت سامان دادن به آنها مراکزی را راهاندازی کردهاند که در آن مراکز، اولین نیازهای آنها مانند جای خواب، استحمام و غذای گرم به افراد ارائه میشود. از سویی خدمات مددکاری و بهداشتی هم به این افراد ارائه میشود.
افرادی که وارد چرخه بیخانمانی شدهاند، طی بررسیها و تحقیقات، افرادی هستند که در تفکر عموم به مراحل آخر خط روابط خانوادگی و زندگی رسیدهاند و تصور ما این است که آنها شوق و امید به زندگی را از دست دادهاند و بازگشتشان به زندگی معمولی بسیار سخت است یا امکانپذیر نمیباشد اما وقتی وارد مرکز و خوابگاههای آنها میشویم بعضاً افرادی را میبینیم که با همین شرایط فعلی خود کورسویی از شوق و ذوق زندگی را در شرایط فعلیشان میتوانیم ببینیم. بعضی از آنها با تمام سرخوردگیهای اجتماعی و خانوادگی، انگها و تبعیضات در جامعه، همچنان با عزت نفس و اتکا به پذیرش موقعیتش یک تنه زندگی حال را زندگی میکنند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه