برخی اما و اگر ها درباره تالارهای نمایشی
رضا آشفته
منتقد تئاتر
ساخت و ساز تالارهای نمایشی از زمانی اهمیت پیدا کرد که شعار تئاتر برای همه به شکل گستردهای در چندین دولت و در زمان برگزاری جشنواره تئاتر فجر با تأکید تکرار شد. در ادامه هم مرکز هنرهای نمایشی و در واقع اداره کلهای ارشاد استانها درصدد برآمدند که در شهرها و مراکز استانها سالنهایی را ایجاد کنند و هم شهرداریها و به قول معروف سازمان فرهنگی هنری شهرداری تلاش کردند نسبت به این قضیه بی تفاوت نباشد.
از سال ۱۳۸۷ به اینسو که تئاتر به سمت خصوصی شدن پیش رفت علاوه بر بخشهای دولتی در بخش خصوصی هم انگیزه ساخت و ساز تالارهای نمایشی ایجاد شد. در بخش خصوصی اما به دلیل نیاز به حمایتهای جدیتر یا دریافت وام این اتفاق، هم به شکل کندتری پیش میرفت و هم ساختو سازها با امکانات کمتری انجام شد و به تعبیر بهتر از استاندارد لازم برخوردار نبود. در واقع سولهها یا این خانههای قدیمی که تبدیل به سالن میشد، مجوزهای لازم را از شهرداریها دریافت نمیکرد و از سوی دیگر در اغلب موارد رهن و اجاره بودن این مکانها، مانع آن میشد که بتوان در آنجا تغییرات اساسی ایجاد کرد. بر این اساس و با این شرایط برای تحقق این شعار نمیشود به بخش خصوصی چشم امید بست اما شهرداریها و وزارت فرهنگ و هنر که هر دو از متولیان امور فرهنگی هستند میتوانند در ساخت و ساز سالنها و تالارهای نمایشی با کیفیت اقدام کنند. این اقدامات تا حدودی پاسخگو بوده اما در برخی موارد با مشکلاتی همراه است. به عنوان مثال زمینی که قرار است تبدیل به تالار نمایش شود در جایی نامناسب یا در خیابانهای مرکزی شهر واقع شده و این تبدیل به عادت شده است که مردم برای دیدن تئاتر از چهارگوشه شهر و شهرهای کوچک اطراف به مرکز تهران بیاند. بر این اساس لازم است در این حوزه تمرکززدایی شود و تالارهای سراسر تهران با سیاست و تدبیر درست فرهنگی و حضور گروههای حرفهای، فعال شوند و در عین حال با سیاستهای تشویقی مخاطبان ساکن در این مناطق تئاتربین شوند. در این صورت میتوان به آینده این تالارها امیدوار بود. همچنین میتوان تالارهای چند منظوره را با کمی تغییر و ارائه تجهیزات به مکان حرفهای برای اجرای نمایش تبدیل کرد. البته که مشکلات این حوزه صرفاً به مسائل سختافزاری معطوف نمیشود و مدیریت فرهنگی قوی نیز در این مراکز حضور ندارد یا اینکه از اختیارات لازم برای حمایت از گروههای تئاتری برخوردار نیستند.
چنانچه در یک تالار، 15 گروه فعال وجود داشته باشد که به لحاظ مالی تأمین شده باشند، آن وقت با اجرای پیوسته نمایشهای اقناعکننده و البته با قیمت مناسب، تماشای تئاتر برای مخاطب به عادت تبدیل خواهد شد. در وضعیت موجود تئاتر برای همه تبدیل به شعاری شده که هنوز شکل دقیق و کاربردی خودش را پیدا نکرده است. این در شرایطی است که با ازدیاد مراکز دانشگاهی یا همان دانشکدههای تئاتری با حجم بالایی از دانشجویان تئاتری مواجه هستیم که باید به لحاظ مالی تأمین شوند و به تئاتر به عنوان شغل نگاه کنند. اما اغلب آنها در بهترین حالت کارمند مراکز فرهنگی میشوند و بخش زیادی از آنها به طور کلی از فضای تئاتر دور میشوند. در نهایت اینکه هیچ برنامهای برای جذب دانشجویان تئاتری وجود ندارد و با این مسأله بغرنج مواجه هستیم که نیروی انسانی و هنرمند پرورش یافته داریم اما به اندازه کافی تالارهای نمایشی نداریم.
متأسفانه مدیران فرهنگی و متولیان تئاتر، در سطح کلان حمایتها و برنامههای کاربردی را که لازم است برای چنین منظوری نوشته و اجرا شود ندارند. پس به طور خلاصه باید گفت که اگر قرار باشد تئاتر برای همه باشد باید تالارهای نمایشی به اندازه کافی در سرتاسر ایران راهاندازی شود و مدیران با برنامه جذب این تالارها یا مراکز فرهنگی شوند و از همه مهمتر گروههایی به طور حرفهای و با تمام حمایتهای لازم جذب این تالارها شوند و از سوی دیگر باید مخاطبسازی صورت بگیرد و با برنامههای تشویقی به طور پیوسته مخاطبان جذب این تولیدات شوند. در این صورت میتوان امید داشت که «تئاتر برای همه» در سرتاسر ایران، فراتر از یک شعار اتفاق بیفتد.
منتقد تئاتر
ساخت و ساز تالارهای نمایشی از زمانی اهمیت پیدا کرد که شعار تئاتر برای همه به شکل گستردهای در چندین دولت و در زمان برگزاری جشنواره تئاتر فجر با تأکید تکرار شد. در ادامه هم مرکز هنرهای نمایشی و در واقع اداره کلهای ارشاد استانها درصدد برآمدند که در شهرها و مراکز استانها سالنهایی را ایجاد کنند و هم شهرداریها و به قول معروف سازمان فرهنگی هنری شهرداری تلاش کردند نسبت به این قضیه بی تفاوت نباشد.
از سال ۱۳۸۷ به اینسو که تئاتر به سمت خصوصی شدن پیش رفت علاوه بر بخشهای دولتی در بخش خصوصی هم انگیزه ساخت و ساز تالارهای نمایشی ایجاد شد. در بخش خصوصی اما به دلیل نیاز به حمایتهای جدیتر یا دریافت وام این اتفاق، هم به شکل کندتری پیش میرفت و هم ساختو سازها با امکانات کمتری انجام شد و به تعبیر بهتر از استاندارد لازم برخوردار نبود. در واقع سولهها یا این خانههای قدیمی که تبدیل به سالن میشد، مجوزهای لازم را از شهرداریها دریافت نمیکرد و از سوی دیگر در اغلب موارد رهن و اجاره بودن این مکانها، مانع آن میشد که بتوان در آنجا تغییرات اساسی ایجاد کرد. بر این اساس و با این شرایط برای تحقق این شعار نمیشود به بخش خصوصی چشم امید بست اما شهرداریها و وزارت فرهنگ و هنر که هر دو از متولیان امور فرهنگی هستند میتوانند در ساخت و ساز سالنها و تالارهای نمایشی با کیفیت اقدام کنند. این اقدامات تا حدودی پاسخگو بوده اما در برخی موارد با مشکلاتی همراه است. به عنوان مثال زمینی که قرار است تبدیل به تالار نمایش شود در جایی نامناسب یا در خیابانهای مرکزی شهر واقع شده و این تبدیل به عادت شده است که مردم برای دیدن تئاتر از چهارگوشه شهر و شهرهای کوچک اطراف به مرکز تهران بیاند. بر این اساس لازم است در این حوزه تمرکززدایی شود و تالارهای سراسر تهران با سیاست و تدبیر درست فرهنگی و حضور گروههای حرفهای، فعال شوند و در عین حال با سیاستهای تشویقی مخاطبان ساکن در این مناطق تئاتربین شوند. در این صورت میتوان به آینده این تالارها امیدوار بود. همچنین میتوان تالارهای چند منظوره را با کمی تغییر و ارائه تجهیزات به مکان حرفهای برای اجرای نمایش تبدیل کرد. البته که مشکلات این حوزه صرفاً به مسائل سختافزاری معطوف نمیشود و مدیریت فرهنگی قوی نیز در این مراکز حضور ندارد یا اینکه از اختیارات لازم برای حمایت از گروههای تئاتری برخوردار نیستند.
چنانچه در یک تالار، 15 گروه فعال وجود داشته باشد که به لحاظ مالی تأمین شده باشند، آن وقت با اجرای پیوسته نمایشهای اقناعکننده و البته با قیمت مناسب، تماشای تئاتر برای مخاطب به عادت تبدیل خواهد شد. در وضعیت موجود تئاتر برای همه تبدیل به شعاری شده که هنوز شکل دقیق و کاربردی خودش را پیدا نکرده است. این در شرایطی است که با ازدیاد مراکز دانشگاهی یا همان دانشکدههای تئاتری با حجم بالایی از دانشجویان تئاتری مواجه هستیم که باید به لحاظ مالی تأمین شوند و به تئاتر به عنوان شغل نگاه کنند. اما اغلب آنها در بهترین حالت کارمند مراکز فرهنگی میشوند و بخش زیادی از آنها به طور کلی از فضای تئاتر دور میشوند. در نهایت اینکه هیچ برنامهای برای جذب دانشجویان تئاتری وجود ندارد و با این مسأله بغرنج مواجه هستیم که نیروی انسانی و هنرمند پرورش یافته داریم اما به اندازه کافی تالارهای نمایشی نداریم.
متأسفانه مدیران فرهنگی و متولیان تئاتر، در سطح کلان حمایتها و برنامههای کاربردی را که لازم است برای چنین منظوری نوشته و اجرا شود ندارند. پس به طور خلاصه باید گفت که اگر قرار باشد تئاتر برای همه باشد باید تالارهای نمایشی به اندازه کافی در سرتاسر ایران راهاندازی شود و مدیران با برنامه جذب این تالارها یا مراکز فرهنگی شوند و از همه مهمتر گروههایی به طور حرفهای و با تمام حمایتهای لازم جذب این تالارها شوند و از سوی دیگر باید مخاطبسازی صورت بگیرد و با برنامههای تشویقی به طور پیوسته مخاطبان جذب این تولیدات شوند. در این صورت میتوان امید داشت که «تئاتر برای همه» در سرتاسر ایران، فراتر از یک شعار اتفاق بیفتد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه