نقشه زوج طمعکار برای اخاذی از مهندس پولدار
گروه حوادث / عشق پسر بیپول به دختر داییاش باعث شد برای ازدواج با او نقشه اخاذی از صاحب کار ثروتمندش را طراحی کند اما در این بازی خطرناک هر دو گرفتار شدند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چندی قبل، مهندس جوانی نزد پلیس رفت و از اخاذی 10 هزار دلاری دختر جوانی شکایت کرد. او گفت: من مدیر یک شرکت طراحی داخلی ساختمان هستم و اوضاع مالی خوبی دارم. چند روز قبل شماره ناشناسی روی تلفن همراهم افتاد و زمانی که آن را پاسخ دادم، دختر جوانی بهنام محیا پشت خط بود. او خودش را یکی از مهندسین حرفهای در زمینه طراحی معرفی کرد. بعد هم کلی عکس از طراحیهای داخلی بهعنوان نمونه کار خودش در کشورهای خارجی برایم فرستاد.
مهندس جوان ادامه داد: دختر جوان میگفت که بیشتر در خارج از کشور کار میکرده حتی دورههای دکوراسیون و معماری را هم در خارج از کشور گذرانده است اما به خاطر شیوع کرونا دیگر نتوانسته به کارهایش ادامه دهد. او از من خواست که در شرکتم مشغول بکار شود. بعد هم با چرب زبانی اعتماد مرا جلب کرد و چندین بار باهم قرار گذاشتیم تا نمونه کارهایش را ببینم و اگر خوشم آمد او را استخدام کنم. بعد پیشنهاد داد که به خانهام بیاید و طراحی داخلی خانهام را ببیند. من هم قبول کردم یک روز که برای همسرم کاری پیش آمده بود و او به همراه فرزندم در خانه نبود. مهیا به خانهام آمد بعد از چند دقیقه پیشنهاد داد اجازه دهم برایم چای بیاورد من هم قبول کردم اما وقتی چای را نوشیدم بیهوش شدم ساعتی بعد که به هوش آمدم متوجه شدم تمام پول، اسناد و مدارک، دلارها و طلاهایم به سرقت رفته است.
مرد جوان ادامه داد: ساعتی بعد هم محیا با من تماس گرفت و عکسی برایم فرستاد که شوکه شدم چرا که وقتی من بیهوش بودم او در شرایط نامناسبی از من عکس و فیلم تهیه کرده بود و با آنها تهدیدم کرد که اگر با او همکاری نکنم؛ آبرویم را میبرد و عکس و فیلمهای سیاه را در فضای مجازی منتشر میکند. او از من 10 هزار دلار خواست و من نیز به ناچار این دلارها را به او دادم اما طمع محیا بیشتر از اینها بود و دختر جوان چند روز بعد درخواست 20 هزار دلار کرد. من که دیدم او میخواهد به اخاذیهایش ادامه دهد تصمیم گرفتم شکایت کنم.
به دنبال شکایت مهندس جوان، مأموران پلیس وارد عمل شده و دختر جوان را در عملیاتی غافلگیرانه بازداشت کردند. محیا که خود را در دام میدید اعتراف کرد که با همدستی پسر عمهاش دست به این اخاذی زده است. بدین ترتیب پسر عمه او نیز بازداشت شد و به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد.
گفتوگو با دختر طمعکار
چه شد که تصمیم به اخاذی گرفتی؟
من هیچ نقشی در طراحی این ماجرا نداشتم در واقع خودم هم طعمه بودم . پسر عمهام نقشه این اخاذی را کشید.
چرا این کار را کرد؟
کوروش عاشق من بود. او در شرکت این مهندس کار میکرد و از وضعیت مالیاش خبر داشت. هر چقدر صاحب کارش پولدار بود کوروش بیپول بود با اینکه تحصیلکرده بود و تلاش زیادی میکرد اما درآمد چندانی نداشت. برای همین نمیتوانستیم باهم ازدواج کنیم و به فکر راه چارهای بودیم که او پیشنهاد اخاذی از صاحب کارش را داد. از آنجایی که کوروش خودش طراح بود، میدانست چه کارهایی را به من بدهد تا بتوانم اعتماد شاکی را جلب کنم. طبق نقشهای که کوروش طراحی کرده بود من بهعنوان یک طراح حرفهای با شاکی تماس گرفتم و با او وارد رابطه شدم. بعد هم با ترفندی وارد خانهاش شدم و با ریختن داروی بیهوشی در چای او را بیهوش کردم.
کوروش هم در صحنه سرقت بود؟
بله. من به تنهایی نمیتوانستم این کار را انجام دهم. زمانی که شاکی بیهوش شد، در آپارتمان را باز کردم و پسر عمهام وارد شد و سرقتها را انجام دادیم و تعدادی هم فیلم از شاکی گرفت.
چرا به اخاذی ادامه دادی؟
طمع کردیم. کوروش میگفت هر چقدر هم از او پول بگیریم به خاطر آبرویش شکایت نمیکند. برای همین وقتی 10 هزار دلار اول را گرفتیم وسوسه شدیم که بازهم از او پول بگیریم. ولی فکرش را نمیکردیم که از ما شکایت کند.
ضربه شمشیر سامورایی برای قتل دوست
گروه حوادث/ پسر جوان که دوستش را با شمشیر سامورایی به قتل رسانده بود، صبح دیروز در حالی پای میز محاکمه ایستاد که توانسته بود رضایت خانواده مقتول را جلب و از مجازات مرگ رهایی یابد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از سال 94 با گزارش نزاع در روستای پلایین از توابع بخش آفتاب شهرستان تهران آغاز شد. بلافاصله مأموران به محل حادثه اعزام شدند و پس از تحقیقات اولیه مشخص شد که درگیری میان دو جوان به نامهای اکبر و دوست قدیمیاش ناصر رخ داده است. اکبر که در این ماجرا به شدت مجروح شده بود، به بیمارستان منتقل شد اما به علت خونریزی شدید جانش را از دست داد.
در ادامه مأموران به سراغ مادر مقتول رفتند که از شاهدان درگیری بود. او به مأموران گفت: دو ساعت پیش ناصر که از دوستان قدیمی پسرم بود به در خانهمان آمد و با عربدهکشی پسرم را از خانه بیرون کشید و بعد با او درگیر شد و با شمشیری که همراهش بود، پسرم را کشت.
چند روز بعد ناصر که متواری شده بود، با تلاش مأموران دستگیر شد و در همان ابتدا اتهام قتل را پذیرفت و گفت: قصدم کشتن اکبر نبود. من و اکبر سالهاست که باهم دوست بودیم اما چند وقتی بود که باهم اختلاف پیدا کرده بودیم.
آن شب من مشروب خورده بودم و حالت طبیعی نداشتم. وقتی یاد اختلافم با اکبر افتادم نتوانستم خودم را کنترل کنم و با چند نفر از دوستانم به سراغش رفتم و باهم درگیر شدیم. در ابتدا او به من حمله کرد و من هم یک ضربه با شمشیر به او زدم. شمشیر خیلی کند بود بریدگی ایجاد نکرد. دوستانم هم چوب داشتند. با این حال در درگیری شرکت نکردند. ضربهای که من به کتف مقتول زدم، برنده نبود اما چند روز بعد فهمیدم که او فوت کرده است.
کیفرخواست علیه همه متهمان صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه رسیدگی کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. سپس مادر مقتول به عنوان ولی دم در جایگاه قرار گرفت و گفت: پسر من تازه داماد بود. من از خون او نمیگذرم و باید متهم قصاص شود.
در ادامه وکیل مدافع متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: موکل من به قصد قتل وارد درگیری نشده است. ضربهای که او وارد کرده ارادی و کشنده نبوده است. با این حال از اولیای دم درخواست برائت موکلم را دارم.سپس سه شرکت کننده در دعوا که با قرار وثیقه آزاد بودند یک به یک از خودشان دفاع کردند.
یکی از آنها گفت: من از محل کارم که میدان ترهبار بود به خانه برگشتم و متوجه درگیری دوستانم شدم. من با ناصر رفاقت زیادی دارم و از او خواستم تا وارد دعوا نشود اما او گوش نکرد و فقط به من گفت که اگر دست خالی بیایم، ممکن است کشته شوم. به همین خاطر به داخل خانه رفتم و شمشیر سامورایی تزئینی را که روی دیوار اتاقم بود برداشتم و با آنها همراه شدم. وقتی وارد دعوا شدیم، ناصر شمشیر را از من گرفت و یک ضربه به کتف مقتول زد. بلافاصله سوار موتور شدیم و با هم فرار کردیم و صبح روز بعد فهمیدیم اکبر کشته شده است.
بعد از گفتههای متهمان، هیأت قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند. این در حالی بود که وکیل مدافع متهم درخواست بررسی مجدد پرونده را در دیوان عالی کشور مطرح کرد. او گفت: در این پرونده اصلاً معلوم نیست ضارب موکل من باشد. شمشیر هم تزئینی بوده و به همین خاطر به نظر نمیرسد موکل من مرتکب قتل شده باشد. دیوان عالی کشور بعد از بررسی پرونده اعلام کرد ایراداتی در پرونده وجود دارد که باید برطرف شود به این ترتیب پرونده با نقض حکم قصاص دوباره به دادگاه بازگردانده شد. درحالی که دادگاه در حال برطرف کردن نواقص پرونده بود، خانواده ناصر موفق شدند رضایت مادر مقتول را بگیرند.
با توجه به رضایت اولیای دم این بار کیفرخواست به لحاظ جنبه عمومی جرم صادر شد و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 ارسال شد. متهم در جلسه رسیدگی که دیروز برگزار شد، گفت: از کاری که کردم پشیمان هستم. هرچند شمشیر سامورایی تزئینی بود و من فکر میکردم برندگی ندارد اما اشتباه کردم.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی از جنبه عمومی جرم وارد شور شدند.
گیر افتادن پسر بچه در ماشین لباسشویی
گروه حوادث / پسر خردسال که هنگام بازی وارد ماشین لباسشویی شده بود ناگهان داخل محفظه خشک کن گرفتار شد.
حسین بیگی مدیر عملیات سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی یزد در تشریح این خبر گفت: در پی تماسهای تلفنی با سامانه ۱۲۵ سازمان آتشنشانی یزد مبنی بر گیر افتادن کودکی داخل محفظه خشک کن ماشین لباسشویی، ستاد فرماندهی این سازمان بلافاصله تیم تخصصی نجات را به محل حادثه در محله مریم آباد اعزام کرد.وی با بیان اینکه کودک بازیگوش از روی کنجکاوی به داخل محفظه خشک کن ماشین لباسشویی رفته بود افزود: آتشنشانان با حضور و اقدام بموقع در یک عملیات حساس با بریدن قسمتهایی از خشک کن این کودک را به سلامت از داخل آن نجات دادند.وی از شهروندان خواست، به کودک آموزش دهند که هرگز هنگام روشن بودن ماشین لباس شویی در آن را باز نکند، گرچه این درها بهطور اتوماتیک قفل میشوند، اما گاهی با زور و فشار کودک لولای آنها شل شده و باز میشوند، همچنین کودکان ممکن است داخل یخچال، فریزر، ماشین لباسشویی و... مخفی شوند، بنابراین باید همواره مراقب بازی کودکان بود.
بررسی علت وقوع آتش سوزی درکارخانه میهن
گروه حوادث /همزمان با وقوع آتشسوزی در کارخانه لبنیات میهن اسلامشهر تحقیقات برای بررسی علت این حادثه و برآورد میزان خسارت از سوی کارشناسان آغاز شده است.
سرهنگ مهدی سرپناه، معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی غرب استان تهران در این باره گفت: حدود ساعت ۱۸ سهشنبه دو سوله که انبار نگهداری مواد اولیه از جمله روغن بود در کارخانه میهن دچار حریق شد که بلافاصله عوامل انتظامی برای تأمین امنیت و نظم در محل حاضر شده و عوامل آتشنشانی از سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهرداری اسلامشهر و ایستگاههای کمکی از تهران و چند شهر دیگر نیز در محل حاضر شده و عملیات اطفای حریق را آغاز کردند.
پس از خاموش کردن آتش طبق گزارشهای اولیه دریافتی این حادثه خسارت جانی نداشته، اما خسارات ریالی درپی حریق به این کارخانه وارد شده که باید ارزیابی نهایی شود.معاون اجتماعی فرماندهی انتظامی ویژه غرب استان تهران با بیان اینکه علت قطعی وقوع این حادثه هنوز مشخص نشده و از سوی کارشناسان آتشنشانی در حال بررسی است، گفت: در صورتی که تشخیص علت وقوع حادثه نیازمند ورود پلیس و انجام بررسیها و تحقیقات پلیسی باشد این آمادگی از سوی پلیس وجود دارد، اما در حال حاضر باید منتظر گزارش علت وقوع حریق باشیم.
سید جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی تهران نیز با بیان اینکه محل حادثه خارج از حوزه استحفاظی آتشنشانی تهران بود و آتشنشانان تهرانی بهعنوان نیروی کمکی به محل حادثه واقع در اتوبان قم، جاده واوان به سمت اسلامشهر اعزام شدند، گفت: محل حادثه کارخانه بسیار بزرگ تولید محصولات لبنیاتی و سولهای بزرگ به وسعت حدود 10 هزار مترمربع بود که در بخش بالایی آن قسمت اداری و بایگانی و در قسمت همکف بخشی از قسمت خط تولید، سردخانهها و کارگاهها وجود داشت که به وسعتی حدود 2 هزار و 500 تا 3 هزار متر کاملاً دچار آتشسوزی و بخشی از سقف های بالایی به علت شدت حرارت تخریب شده است.ملکی عنوان کرد: در مجاورت محل آتشسوزی، سه باب سوله بزرگ دیگر وجود دارد و با توجه به وجود سردخانه و منبع گاز آمونیاک بیم آن میرفت که آتش و حرارت به مخزن گاز آمونیاک سرایت کند و انفجار رخ دهد که در آن صورت بحران ایجاد میشد، اما آتشنشانان با اقدام سریع مانع این اتفاق شدند.

مردی با چشمان حادثه ساز
راز ملاقات دو مرد در ساحل
محمد بلوری/ روزنامه نگار
سرآغاز: رمال پیر پس از عمری رمالی و فریب مردم، نادم از این ریاکاری، رو به درگاه خدا آورد و توبه کرد.
تصمیم گرفت دست از رمالی بردارد و به جبران خطاهایش خود را نزد مردم آبادی خوار و خفیف کند، دستهای از مطربان دوره گرد را که برای توبه مطربی به نزد او آمده بودند، واداشت که برای ساز زدن در کوچهها راه بیفتند و خود دایره زنگی در دست گرفت و با دسته مطربها راه افتاد...
٭٭٭
در میان شور و هلهله و فریاد مردمی که از بام خانهها و دور میدان شاهد ساز و نوای این دسته بودند، مطربها دست از نواختن کشیدند. سردسته پیر تارش را به زمین گذاشت، یک کاسه برنجی از توبرهای که برشانه آویخته بود، درآورد و برای جمعآوری سکهها آن را به دست پسرک طبل زن داد تا دورمیدان بگرداند و باران سکه بود که بر جام برنجی باریدن گرفت.
سردسته پیر و مرد سرنا زن به روی ریشههای برآمده از زمین نشسته بودند تا چپقی چاق و خستگی از تن به در کنند، مرد قهوه چی، با خوش خدمتی سینی چای عطر آگین نبات را مقابلشان گذاشت و کاسه نقل را تعارفشان کرد.
جمعیت که از بام چشم به رمال پیر داشتند او را دیدند که خرقه بلندش را از تن درآورد، بر زمین انداخت، دایره زنگی را که با آن مطربها را همراهی میکرد به دست سردسته تارزن سپرد، زناری را که بر کمرش بسته بود گشود و بر زمین افکند و دستار از سرش بر داشت و روی زمین نشست.
صورتش از گوجه فرنگی و میوههای لهیده و فاسدی که از بام خانهها و اطراف میدان بر سرش باریده بود، به شیرابهای لزج آلوده بود دستی بر شیرابه که از چانه باریکش فرو میریخت، کشید. روبه آسمان گرفت و با گردنی خمیده زیر لب چیزی گفت. اشک ندامت بود که برگونههای آلودهاش میلغزید. آنگاه خرقه برتن کرد، با گذر از میان جمع راه افتاد و با ورود به کوچهای از نظرها گم شد.
مردم آبادی ماهها او را میدیدند که با خرقهای خاک آلود و سر و رویی پریشان در کوچههای آبادی میگشت و لقمهنان و غذای تهمانده سفرهها را به صدقه میگرفت و به خواهش قهوهچی شبها را در چایخانه او سر میکرد تا اینکه یک روز ناپدید شد و از آن پس هرگز مردم آبادی او را ندیدند و همه آبادی نشینان گمان بردند که سگهای هار جنگل پاره پارهاش کردهاند. بسیاری هم میگفتند با توطئه رمالان آبادی سربه نیست شده است.
٭٭٭
در مرادآباد برنمای یک خانه قدیمی که عدالتخانه آبادی شده بود، یک دلال کشاورزی هر هفته دو روز در آن بر مسند قضاوت مینشست و به پروندههای اختلافات روستاییان میپرداخت.
این مرد سلف خر در تصادف با گاری یک پایش شکسته بود و پس از این حادثه همان پایش لنگ میزد و همین لنگی سبب شده بود هنگام راه رفتن با کمر خمیده یک شانهاش هم رو به پایین خمیده شود و به خاطر کینهای که از آن مرد گاریچی برای همیشه به دل داشت هرگاریچی متهم یا شاکی را به زندان یا جریمه سنگین محکوم میکرد.
برنمای دارالعدل این قاضی، یک تابلوی کهنه رنگ و رورفته نصب کرده بودند که فرشته چشم بسته عدل را نشان میداد. با ترازویی در دست که یک لنگهاش در گذر زمان با فضله پرندگان پرشده بود و اگر فرشته عدالت، پارچه روی چشمهایش را بر میداشت، میفهمید یک کفه ترازویش در گذر زمان با پرشدن از فضله پرندگان سنگین شده و برای میزان شدن دو کفه و اجرای عدالت، باید ترازویش پارسنگ بردارد!
پهلوان حیدر پی به ماجرای عجیبی برد که راز شگفت این قاضی را فاش میکرد. یک روز عصر پهلوان توی قهوهخانه آبادی نشسته بود، چای مینوشیدند و گفتوگویی داشتند. جوانی از راه رسید و به پهلوان گفت:
- پهلوان باید در خلوت داستانی را برایتان تعریف کنم که عجیب بهنظر میرسد.
وقتی پی به نگاه تردیدآمیز پهلوان برد، گفت:
- من یکی از کارگران کارگاه دباغخانه هستم. همانی که بعضی از شبها تور ماهیگیریام را بر میدارم و دور از جنگل و آبادی، درساحل حاشیه کوهستان ماهیگیری میکنم.
پهلوان گفت: آه بله شناختم. خبر داده بودی یک مرد ناشناس با قایقش در ساحل پیاده میشود و با مردی که در ساحل منتظرش هست حرف میزند و... آری بهخاطرم هست. جوان ماهیگیر گفت: آری پهلوان آن مرد که در ساحل منتظر میماند می دانید کیست؟ میرزا بنویس محکمه است. من دیشب هر دو را در ساحل تنگستان دیدم.
پهلوان با کنجکاوی دست جوانک را گرفت و او را به بیرون از قهوهخانه کشاند و پرسید: این دو نفر در ساحل تنگستان چه کاری داشتند؟
ادامه دارد
دانلود فیلم سینمایی بهانه سرقت از حساب بانکی
گروه حوادث/ اعضای یک باند 7 نفره که با ایجاد درگاه جعلی بانک و به بهانه دانلود فیلمهای سینمایی تازه اکران اقدام به سرقت از کارتهای بانکی بیش از 700 نفر در سراسر کشور کرده بودند، دستگیر شدند.
به گزارش پلیس، سرهنگ علی کسانی سرپرست پلیس فتا استان کرمانشاه در تشریح این موضوع گفت: در پی رصد و پایش فضای مجازی، کارشناسان پلیس فتا استان دریافتند فردی با ایجاد گروه در یکی از پیامرسانهای اجتماعی خارجی اقدام به فعالیت مجرمانه و سرقت اینترنتی میکند. با بررسی فنی مهندسان فتا مشخص شد، متهم با ایجاد درگاه جعلی بانک (فیشینگ) با ترفند دانلود فیلمهای اکران شده روی پرده سینما به اطلاعات بانکی کاربران که بیشتر از قشر جوانان و نوجوانان بودند دست مییافته، سپس اقدام به انتقال و سرقت مبلغی از کارت میکرد، بنابراین با توجه به گستردگی مخاطبان فضای مجازی و احتمال کلاهبرداریهای اینترنتی از سوی مجرمان سایبری، موضوع بهصورت ویژه در دستور کار کارشناسان این پلیس قرارگرفت.
این مقام مسئول ادامه داد: با بررسیهای اولیه و اقدامات تخصصی انجام شده توسط تیم کارشناسان این پلیس مشخص شد متهمان با طراحی درگاههای پرداخت جعلی بانکی از طریق تبلیغات فریبنده تحت عناوین دانلود فیلم روی پرده سینما، فروش شارژ ارزان قیمت و غیره در شبکههای اجتماعی افراد را ترغیب و تشویق به ورود به این درگاههای پرداخت جعلی و پس از سرقت اطلاعات بانکی اقدام به برداشت وجه از حساب افراد میکردند.متهمان با هدف فرار از قانون و شناسایی نشدن پس از انجام جرم، اقدام به دریافت کارت بانکی افراد کارتن خواب و بلامکان در قبال پرداخت مبالغی میکردند و مبالغ سرقتی و وجوه نامشروع حاصل از اعمال مجرمانه خود را به این حسابها انتقال میدادند.این مقام انتظامی بیان داشت: با تلاش شبانه روزی و کنترل محلهای تردد متهمان و اقدام ویژه افسران سایبری در پلیس فتا استان، 7 نفر از اعضای این باند حرفهای شناسایی و دستگیر شدند. در فرآیند رسیدگی به این پرونده و با توجه به اسناد و مدارک، مشخص شد متهمان از حدود 700 نفر با این شیوه در سراسر کشور سرقت کردهاند. در بررسیهای فنی و تخصصی مشخص شد متهمان با مراجعه به پمپ بنزینهای سطح شهر وجوه سرقتی داخل کارت را در ساعت نیمه شب و به طوری که شناسایی نشوند، به پول نقد تبدیل کرده و در بازرسیهای اولیه از خانه متهم اصلی بیش از 620 میلیون ریال وجه نقد به همراه تعداد زیادی کارت بانکی و تجهیزات مربوطه کشف شده است.
وی در ادامه به کاربران فضای مجازی هشدار داد: در صورتی که شهروندان کارت بانکی، شماره خطوط تلفن همراه و امثال این موارد را اجاره بدهند و برای اعمال مجرمانه مورد استفاده قرار بگیرد مجرم محسوب میشوند و مسئولیت قضایی آن متوجه مالکان است، همچنین فروشندگان نیز باید توجه داشته باشند از پرداخت وجه نقد به افرادی که نمیشناسند، خودداری کنند.