
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

زنانی که در جنگ تحمیلی به رنگ زندگی درآمدند
پریسا ساسانی
خبرنگار
سینمای جنگ و روایت داستانهای زنانه در دوران جنگ تحمیلی همواره از مهمترین دستاوردهای سینمای ایران بوده است که برخی از کارگردانها چون رسول ملاقلیپور با فیلمهای متعددی که معروفترین آن «سفر به چزابه» است و احمدرضا درویش نیز با فیلمهای مختلفی در این عرصه حضور پیدا کردند اما معروفترین فیلم این کارگردان درباره حضور زنان در جنگ فیلم «کیمیا» بود و با کمی فاصله ابراهیم حاتمی کیا بود که با دو فیلم «برج مینو» و «روبان قرمز» روایت زنان از جنگ را بیان کرد.
نایی جان مادر زمین
بهرام بیضایی در سال 1364 فیلم «باشو غریبه کوچک» با بازی درخشان سوسن تسلیمی را ساخت. فیلمی که رنگ و زبان تازهای از سینمای ضدجنگ را به ارمغان آورد سینمایی محترم که وامدار هنر اصیل تئاتر است که با سوژهای متفاوت از حضور فرهنگهای مختلف شمال و جنوب کشور روایتی از جنگ از نوع زنانه را به مخاطب ارائه داد. فیلمی که 5 سال به محاق توقیف رفت و دست آخر در سال 1369 به نمایش درآمد.
نایی جان زنی شمالی است که شوهرش به جنگ رفته و از سوی دیگر پسرکی بهنام باشو که جنگ و ویرانی را به چشم دیده به پیش او میآید. اویی که مادر است. این فیلم تحسین منتقدان و مردم را بهدنبال داشت و یکی از فیلمهای پرافتخار سینمای ایران است.
طرحی نو از چهره زن در جنگ
عاطفه رضوی از جمله بازیگران است که با بازی در نقش «مینو قندی» توانست عنوان نخستین پرستار جنگ در سینمای ایران را در فیلم «سفر به چزابه» از آن خود کند. فیلم «سفر به چزابه» علاوه بر ساختارشکنی ملاقلیپور و پرداخت به موضوع تازهای در سینما، آن هم در زمانی که حضور مردان در جنگ تحمیلی و خط مقدم جبهه بیش از هر عنوانی مطرح بود؛ با موضوع زن بهعنوان پرستار طرحی نو در سینمای ایران درانداخت و نام «مینو قندی» را با تلاشهای پروانه وار خود برای نجات رزمنده ایرانی ماندگار کرد.
مینو در نقش پرستار و علی رزمنده فیلم «سفر به چزابه» دو کاراکتری بودند که بار اصلی روایت فیلم را به دوش کشیدند. بگو مگوهای مینو و علی و کشاندن رزمنده زخمی روی برانکارد برای یافتن مامن امن و در نهایت نجات جان انسان از جمله ویژگیهای دلنشین و یادگار مانده از رسول ملاقلیپور فیلمساز فقید سینمای ایران است. او که توانست مینو قندی و علی یعقوبزاده را در سفری به چزابه برای سینمای ایران ماندگار کند.
روایت مادری در جنگ
بیتا فرهی از دیگر زنان بازیگری است که در فیلم «کیمیا» به کارگردانی احمدرضا درویش حاضر شد و نقش «شکوه» را در سینمای ایران و بخصوص سینمای جنگ به یادگار گذاشت و روایت تازهای از مادری کردن در جنگ را به نمایش گذاشت.
شکوه پزشک زنان و زایمان است که در روزهای پر التهاب جنگ تحمیلی زنی باردار را جراحی میکند و دختری به دنیا میآید اما مادر دختر از دنیا میرود و زایشگاه نیز مورد اصابت موشک قرار میگیرد. شکوه دختر را به آغوش میکشد و از زیر خمپاره و آتش جنگ به محلی امن در خانه خود میبرد و کیمیا را چونان دختر خود نگهداری میکند. اما پدر کیمیا پس از سالها اسارت از جنگ برمی گردد و سراغ فرزندش میآید و جدال شکوه برای حفظ و رضا برای به دست آوردن کیمیا یکی از دراماتیکترین لحظاتی است که سینما به خود دیده است و احمدرضا درویش بدرستی نه چونان قاضی بلکه تنها بهعنوان راوی آنچه را باید روایت میکند.
مادر پرغرور یک جانباز
معتمد آریا در سینمای ایران نقش خوب در فیلمهای خوب کم بازی نکرده است و میتوان گفت او یکی از بازیگرانی است که بیشترین تنوع بازی در نقشهای مختلف را درکارنامه کاری خود بهجای گذاشته است. در این بین بازی او در فیلم «گیلانه» بهکارگردانی رخشان بنی اعتماد از جمله فیلمهای مادرانهای است که مادرانگی را به معنای واقعی و بیمنت به فرزند جانبازش هدیه میکند. رخشان بنی اعتماد که خود او یکی از پرچمداران سینمای اجتماعی بخصوص با حضور پر رنگ زنان در آثارش است در فیلم «گیلانه» استادانه و مسلط کاراکتر ننه گیلانه را هم درمرحله فیلمنامه و هم اجرا درآورده است.
فاطمه معتمد آریا با بازی در نقش ننه گیلانه موقعیتهای دراماتیک و نوع دوستی و انسان دوستی را به شکل باورپذیر به مخاطب عرضه کرد تا جایی که مخاطب با شخصیتهای فیلم بخصوص ننه گیلانه ارتباط عمیقی برقرار میکند و خود را جای شخصیتهای فیلم میگذارد.
محبوبه عاشق روبان قرمز
ابراهیم حاتمی کیا از فیلمسازانی است که مانند ملاقلیپور به شکل متمرکز بر سینمای دفاع مقدس است. اما دو فیلم «برج مینو» که در سال 1374 ساخت و «روبان قرمز» که در سال 1377 کارگردانی کرد هر دو با حضور نقش محوری زن روی پرده رفت اما فیلم «روبان قرمز» حرف تازهای در سنیمای ایران میزد. فیلمی درتقبیح جنگ تنها با حضور 3 کاراکتر که شخصیت محوری آن زنی بهنام محبوبه با بازی آزیتا حاجیان بود. محبوبه جنگ زدهای اهل جنوب است که خانوادهاش را از دست داده و بعد از مدتی به سرزمین پدری اش باز میگردد و با ویرانهای مواجه میشود که زمینها با روبانهای قرمز به قطعههای مختلف تقسیم شده بود که مردی بهنام داوود آنجا زندگی میکرد و مشغول پاکسازی زمین از مین بود.
جمعه هم مردی افغانی است که نگهبان گورستان تانکها است و محبوبه که در ویرانه خانه خود تانکی را از زیر آوارپیدا میکند تصمیم میگیرد برای به دست آوردن پول تانک خود را بفروشد که روایت جمعه و محبوبه برای فروش تانک آغاز میشود. داستانکی که خشم داوود را برمی انگیزد و درنهایت هر دو مرد عاشق محبوبه میشوند. حاتمی کیا در این فیلم سمبلیک عشق و زندگی را درمیان ویرانه جنگ به تصویر میکشد و محبوبه بهعنوان نماد عشق میان دو معشوق قرار میگیرد و آزیتا حاجیان با نقش آفرینی کم نظیر خود و ارائه داستانی سمبلیک رویش امید از دل ویرانی و میل به عشق ورزی را بر پرده نقرهای ماندگار میکند. در واقع حاتمیکیا با فیلم «روبان قرمز» عاشقانهترین فیلم خود را میسازد و محبوبه در سینمای ایران ماندگار میشود.
نرگس آبیار و مسیر سخت روایتهای زنانه از جنگ
در همه سال هایی که در سینمای ایران در حوزه سینمای دفاع مقدس فیلم ساخته میشد نامی از فیلمسازان زن که در این حوزه فیلم بسازد و به شکل تمرکز روی موضوع جنگ بویژه زنان کار کرده باشد، نبود. البته رخشان بنی اعتماد از جمله فیلمسازانی است ساخت فیلمهای اجتماعی همواره دغدغه او بوده است. فیلمهایی که نقش مهم و محوری آن را زنان به عهده داشته و دارند. اما او توانست با فیلم «ننه گیلانه» فیلمی ضد جنگ بسازد.
اما در سال 1392در جشنواره سیودوم فیلم فجر سینمای ایران با فیلم «شیار 143» ساخته نرگس آبیار شگفت زده شد. فیلمی کاملاً زنانه با روایتی آشنا از چشم انتظاری مادران برای فرزندانشان که شهید شدند. نرگس آبیار که ریشه در ادبیات داستانی بخصوص ادبیات جنگ دارد در فیلم «شیار 143» بهعنوان نخستین فیلم خود در این حوزه توانست زنی استوار با روحی بلند را به نمایش بگذارد. زنی که یک سرزمین تمام قد به پای «الفت» ایستادند و برای دل منتظر او اشک ریختند. موفقیت چشمگیر فیلم «شیار 143» و نمایش قدرت زنانه در سکوت خبردار شدن شهادت فرزندش تا به آغوش کشیدن او در تابوت، با بازی مریلا زاعی توانست راه را برای نرگس آبیار باز کند و سیر حضور او در عرصههای بینالملل نشان داد که میتواند مسیری سخت اما دردسترس را در روایتهای زنانه از جنگ طی کند که حاصل آن فیلمهایی چون «نفس» و «شبی که ماه کامل شد» بود.
ویلاییها روایتی استوار از زنان در جنگ تحمیلی
در سال 1395 و در سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر منیره قیدی با ساخت فیلم «ویلاییها» توانست توجه بسیاری از اهالی سینما را به خود جلب کند. این فیلم روایت خانوادههای فرماندهان سپاه و ارتش در سال 1365 بود که توسط ارسلان امیری و منیر قیدی به تهیه کنندگی سعید ملکان ساخته شد.
این فیلم با حضور ثریا قاسمی درنقش عزیز که زنی 50 ساله است و برای پیدا کردن نشانی از پسرش همراه با نوههای خود به منطقه ویلا که محل استقرار خانوادههای سپاه و ارتش بوده میآید و طناز طباطبایی هم در نقش سیما و پریناز ایزدیار با بازی در نقش خانم خیری سه ضلع روایت یک داستان زنانه را تشکیل میدهند که با حضور منیره قیدی بهعنوان کارگردان میتوانند روایتی استوار از زنان در جنگ را روایت کنند.

فرزند زمانه خویش باش
نرگس عاشوری
خبرنگار
40 سال از آغاز جنگ 8 ساله عراق علیه ایران میگذرد. سینمای جنگ بهعنوان مقولهای جدا نشدنی از روایتهای سینماگران جهان، در این 4 دهه در سینمای ایران هم مورد توجه قرار گرفته و تا آنجا که در توان سینمای ایران بوده نسبت به این رویداد ملی ادای دین کرده است. سینمایی که برخی صاحبنظران این حوزه معتقدند تنها ژانر سینمایی است که بومی و ایرانی شده و با نشانههایی خاص از ژانر جنگ در شکل جهانی متمایز شده است. در این 40 سال متوسط تولیدات سینمای ایران در دهههای مختلف متفاوت بوده و مضامین هم تغییر کرده است. در دو دهه 60 و 70 که بهدلیل درگیری با مسأله جنگ سینمای جنگ هم در اوج بود، سینمای دفاع مقدس وجه عرفانی و حماسی داشت و تلاش سینماگران بر این بود که با تهییج به تقویت روحیه ملی و مشارکت و تعاون اجتماعی علیه دشمن کمک کنند. ابراهیم حاتمیکیا، احمدرضا درویش، عزیزالله حمیدنژاد و رسول ملاقلیپور در کنار کمال تبریزی، سیفالله داد، ساموئل خاچیکیان، مجتبی راعی، محسن مخملباف و... از جمله سینماگرانی بودند که در این دوره به سینمای جنگ ادای دین کردند. در کنار آنها برخی از کارگردانها از جمله مسعود کیمیایی و بهرام بیضایی در عین بیان اتحاد ملی، تصویری از عفریت جنگ را ترسیم کردند. با فاصله گرفتن از جنگ، سینمای ایران هم از پوسته هیجانی خارج شد و نوبت به بازتاب مشکلات جنگ، قربانیان و بازماندگان آن رسید. «گیلانه» رخشان بنیاعتماد نمونه موفق این دست آثار بود. در برخی آثار گاهی مضامین سیاسی واجتماعی بر روایت سینمای دفاع مقدس نشست و لحن فیلم بیانی اعتراضی گرفت که از نمونههای به یاد ماندنی آن «آژانس شیشهای» است. با گذر زمان سینمای دفاع مقدس هم متأثر از فضای کلی سینما، به سمت کمدی رفت و با فیلمهایی مثل «ضد گلوله» و «اخراجیها» سعی شد با فضای دفاع مقدس شوخی شود. اگر چه در تمام این سالها بنا بر مقتضیات دهههای مختلف تا حدودی روح زمانه در سینمای جنگ هم دمیده شده و تلاش شده است رابطه مخاطب با سینمای جنگ قطع نشود اما چند سالی است که سینمای این حوزه حرفی تازه برای مخاطب و نسل تازه جامعه ندارد. برخی دلیل آن را اعمال محدودیتها میدانند و برخی بر این باورند که ساخت سینمای جنگ سخت است و فیلمسازان از ساخت کارهای سخت طفره میروند. به سراغ اهالی سینما که در این حوزه فعالیت کردهاند رفتهایم و درباره چرایی این اتفاق و اینکه امروز سینمای جنگ به چه مضامینی نیاز دارد، گفتوگو کردهایم.
راه رسیدن به رستگاری
مهدی سجادهچی، فیلمنامهنویسی که آثاری با محوریت جنگ را در کارنامه خود دارد با ارزیابی کلی روند 40 ساله سینمای دفاع مقدس معتقد است فیلمهای این حوزه در دهه 60 اغلب وجه حماسی و عرفانی دارد، در دهه 70 لحن اعتراضی گرفته و مضامین سیاسی و اجتماعی بر بستر دفاع مقدس روایت میشود و در دهه 80 سینمای دفاع مقدس هم به سوی کمدی گرایش پیدا میکند. تحلیل او درباره دهه 90 اما متفاوت است: «فیلمهای این دهه را در یک عبارت میشود دستهبندی کرد؛ سینماگران دفاع مقدس فهمیدند که این طور نمیشود فیلم ساخت، باید فکر دیگری کرد. تجربیات مختلف را انجام دادند و به نتیجه خاصی نرسیدند. اواخر دهه 90 هستیم اما همچنان وقتی از سینمای دفاع مقدس صحبت میشود از فیلمهای دهههای قبل مثال میآوریم. حتی رویمان نمیشود بگوییم «تنگه ابوقریب» با این همه هزینه فیلم خوبی است.» او با تأکید بر اینکه دهه 90، دهه سینمای دفاع مقدس نبود، میافزاید: «تعداد فیلمهای ساخته شده در این ژانر آنقدر محدود است که نمیشود کنار هم چید و به برداشت معناداری رسید. تنها برداشت معنادار این است که نشد فیلم بسازند چون تفکر نداشتند. آشفتگی و سردرگمی اجتماعی را در اینجا هم میبینیم. فیلمساز جنگ هم در همین جامعه زندگی میکند. فیلمساز نمیداند چه فیلمی بسازد؛ فیلمی که بخصوص نه گیشه دارد و نه جشنواره. این نوع سینما برای رسیدن به رستگاری باید فکری بکند.» این فیلمنامهنویس در پاسخ به سؤالی درباره دلیل قهر و رویگردانی مخاطب توضیح میدهد: «فیلمی که میخواهد به او نشان ندادهایم. فیلمی که مشخصات این دوره را داشته باشد. سراغ هر فیلمساز دفاع مقدس که بروید میگوید نمیشود، دیگر تمام شد. برخی ارگانها و نهادهای مربوطه را مقصر میدانند و عدهای از حمایت نکردن مسئولان گلایه میکنند اما واقعیت این است که فیلمسازی در حوزه دفاع مقدس کار دشواری شده و هر کسی سراغش نمیرود.» راهکار پیشنهادی فیلمنامهنویس «روز سوم» برای خروج از این وضعیت ساخت فیلمهای کلاسیک است: «وقتی بر اساس قواعد فیلم میسازید تا 10 سال خوراک فیلمهای دیگر را تأمین کردهاید. اگر فیلم کلاسیک جنگی ساخته شود این امکان را به وجود میآورد که دیگران هم، گوشههایی از این فیلم کلاسیک را بگیرند، با الهام از آن فیلمهای کوچکتری بسازند اما همچنان بسازند.» او فارغ از ژانر و دستهبندی آثار سینمایی تأکید میکند: «سینما به سینماگرانی نیاز دارد که ضمن اینکه شناسنامه دوره خودشان را دارند در مورد آینده هم ایده و فکر داشته باشند. در زمان خودشان نمانند شبیه سینمای اجتماعی ما که یک دهه است درجا میزند و همچون برکه کوچکی تحلیل میرود.»
اگر قرار بود امروز فیلم جنگی بسازم
عزیزالله حمیدنژاد، سازنده چندین اثر قابل توجه در زمینه جنگ و سینمای دفاع مقدس که فیلمهایش از جمله «هور در آتش»، «ستارگان خاک»، «قله دنیا» و «اشک سرما» از دستاوردهای شاخص این گونه محسوب میشود، تمایل چندانی برای گفتوگو ندارد. او که هیچکدام از فیلمهایش در متن جنگ نیست و به گفته خودش بررسی ارتباط و روانشناسی آدمها در شرایط جنگ برایش مهم است و معتقد است در شرایط جنگ آدمها، قابل مطالعه و تحلیل هستند، میگوید: «اگر قرار بود امروز فیلمی در رابطه با جنگ بسازم به سراغ رزمندههایی میرفتم که یک زمان خوب بودند و الآن دچار مشکلات بزرگی شدهاند.» برای حمیدنژاد خود انسان مهم بوده و بر این باور است که انسان در هر شرایطی بازتابهایی را از خودش نشان میدهد و شاید به همین خاطر است که امروز میگوید اگر قرار بود فیلمی در این باره بسازد میرفت سراغ «شخصیتهایی که به رغم حضور در جبهه، سالها بعد سوءاستفادههای کلانی کردند و جانبازان و رزمندگان بسیاری را منزوی کردند.»
40 سالگی و مواجهه با نسل جوان
پاسخگویی به ابهامات نسل نو و پرداختن از منظری متناسب با 40 سالگی دفاع مقدس نکتهای است که همایون اسعدیان، بر آن تأکید دارد. کارگردان «بوسیدن روی ماه» میگوید: «راجع به جنگ جهانی دوم هنوز فیلم ساخته میشود اما همچنان جذاب است و کارکرد دارد. سینمای دفاع مقدس هم میتواند جذاب باشد به شرط آنکه در نگاه دهه 60 فریز و منجمد نشود. به شرط آنکه بدانیم نگاه نسل امروز در دهه 90 به جنگ چیست و برای این نگاه و ابهام چه باید طراحی کنیم و چگونه پاسخ بدهیم. حاشیه جنگ در دهه 90 متفاوت از دهه 70 است. نمیشود با همان نگاه پروپاگاندای زمان جنگ این جنگ ملی، میهنی و ایدئولوژیک و عقیدتی را به نسل جوان نشان داد.» او با تأکید بر اینکه این موضوع تا دهههای بعد هم تمام شدنی نیست، ادامه میدهد: «با گذر زمان نیاز داریم از منظرها و دیدگاههای مختلف به آسیبشناسی، تأیید یا بیان رشادت جوان هایی که جان شان را برای این کشور گذاشتند، بپردازیم اما همچنان اصرار بر این است که با همان نگاهی که لازمه دهه 60 بود - تأکید میکنم ضروری بود که برای این دهه نگاهمان بعد تهییجی داشته باشد- به جنگ نگاه کنیم. در حالی که با همان فرمول و نگاه سراغ سینمای جنگ رفتن، به نوعی درجا زدن است و طبیعی است که دلزدگی ایجاد کند و مخاطب امروز با آن ارتباط برقرار نکند.» با توجه به مشکلات تولید آثار این حوزه آیا سینماگران امروز دغدغهای برای پرداخت به ابعادی تازه از جنگ دارند. اسعدیان پاسخ میدهد: «قطعاً این دغدغه وجود دارد اما ترس مسئولان از اینکه نکند خدشهای وارد شود و دفاع مقدس زیر سؤال برود دست و پای سینماگر را میبندد. سؤال این است که بعد از 40 سال قرار است آنچه را در آن مقطع تعریف کردیم همچنان تعریف کنیم یا اینکه بازتعریف کنیم.» اسعدیان در پاسخ به این سؤال که پرداختن به چه ابعادی از جنگ نیاز امروز جامعه ماست، مرور کلی بر روند تولیدات سینمای دفاع مقدس دارد: «در دوره جنگ باید در جهت تهییج مردم، نیروها و تشویق برای حضور در این مقاومت کار میکردیم. نه فقط سینما بلکه تمام ابزارهای هنر و اطلاعرسانی باید به کار گرفته میشد تا این باور را تقویت کنیم که دفاع بجا و بحق است و باید برای آن تلاش کرد. با تمام شدن این مقطع و فاصله گرفتن از جنگ نوبت به تبعات و آثار جنگ و بازماندگان جنگ رسید. سوژههایمان شد، دغدغه جانبازان و مشکلات افراد شیمیایی. در مقطع بعدی ممکن است دچار تردید و سؤال هم شویم. همانطور که در عرصه سیاسی سالهاست در این باره بحث میکنیم ممکن است در عرصه سینما هم برای فیلمساز دغدغههایی ایجاد شود اما این به معنای زیر سؤال بردن جنگ نیست. برای نوه کسی که 30 سال پیش در جنگ بوده سؤال و مسأله پیش نمیآید؟ حالا نوبت اوست و باید برای پاسخ به سؤالاتی از منظر نگاه او به این ماجرا نگاه کنیم.» او در توضیحات تکمیلی میافزاید: «بهعنوان مثال آیا آنچه تا امروز از رشادت جوانان قهرمانی که رفتند تا کشورشان را حفظ کنند روایت کردهایم برای نسل جدید کافی است یا بهتر است این روایت را داشته باشیم که این جوانها در آن مقطع چگونه ساخته و قهرمان شدند؟ با تصویری که تا امروز ساختیم جوان امروز میگوید من که این توانایی را ندارم، نسل بعدی خواهد گفت عجب پدیدههایی بودند چنین چیزی از ما برنمیآید. آیا نباید الان این رشادتها را با زاویه نگاهی بیان کنیم که اگر تو هم در این موقعیت بودی حتماً اعمال قهرمانانهتری از تو سر میزد. قصدم این نیست که خط یا منظر بدهم فقط تأکیدم این است که کشور ما و مردمش مقطعی را تجربه کرد که طولانیترین جنگ محلی است و زمانش دو برابر جنگ جهانی است. جنگی که علاوه بر تاریخ ایران بر منطقه هم تأثیر گذاشته، جا دارد اثرات خوب و بد آن تا سالها مورد بررسی و نگاه فیلمسازان قرار بگیرد و حفظش کنیم اما این مهم با اصرار بر همان نگاه تکراری میسر نمیشود.»
آب را گل نکنیم
عبدالحسین برزیده، از کارگردانان شناخته شده سینمای جنگ که فیلمهایی چون «دکل» و «پرواز خاموش» را در کارنامه دارد نیز معتقد است با وجود آثار پرشماری که در این حوزه تولید شده حق مطلب در حوزه سینمای دفاع مقدس ادا نشده است. او از یک سو گستردگی سوژه و دوره طولانی 8 ساله جنگ و از سوی دیگر بضاعت کم سینما را عامل این اتفاق میداند: «بضاعت اندک ما در سینما - چه فردی و شخصی در مقام مؤلف و سینماگر و چه فنی- باعث شد نتوانیم دریای عمیق و گسترده این دوره را نشان بدهیم. در نگاه پرتوقعتر حتی نتوانستیم حقانیت و مظلومیتمان را برای آن سوی مرزها نمایش بدهیم. لازم است مردم دنیا همراه با ما این تجربه تلخ را مزه مزه کنند و آگاه و مراقب شوند تا نه برای آنها و نه برای انسانهای دیگر این اتفاق تکرار نشود.» این فیلمساز میگوید پرداختن به اتفاقات جنگ فارغ از نگرشها و مضامین روز برای مخاطب همچنان جذاب است: «روایت واقعهای در زمان گذشته اگر درست اتفاق بیفتد با مخاطب امروز هم ارتباط برقرار میکند. سینمای جهان همچنان به جنگ جهانی میپردازد با همان لوکیشنها، با همان آدمها، همان لباسها و فضای زمان جنگ جهانی و همچنان جذاب است چون حوادث تکرار میشوند. عشق دو جوانی که جنگ باعث جداییشان شده امروز هم قابل درک و فهم است. در بخشی از موزه جنگ اوکراین نامههای عاشقانه زوجهای جوان در جنگ جهانی جمعآوری شده و به همراه عکسهای جوانی و پیریشان به نمایش گذاشته شده است. این تجربه اگر چه متعلق به سالها قبل است اما برای من که نه شناختی از صاحبانش داشتم و نه به لحاظ ظاهری قرابتی با آنها، جذاب بود چون باطن ماجرا، امری تکرار شدنی است. جنگ تکرار میشود، مردم با آن مواجه هستند و همین جداییها دائم اتفاق میافتد.» او معتقد است اساساً یکی از اهداف ساخت این آثار انذار و هشدار برای جهان است تا مانع از تکرار دوباره آن شوند: «اثرات جنگ 8 ساله همچنان در زندگی مردم ما جاری و ساری است و حتی روی مناسبات جهانی هم تأثیر گذاشته است که از جمله آن حمله امریکا به عراق و دگرگون شدن وضعیت این کشور است. پس این موضوع، موضوع ملی نیست، جهانی است.» برزیده اگر چه بر انتخاب مضامینی متناسب با اتفاق روز در پرداخت به مسائل جنگ تأکید دارد اما در عین حال هشدار میدهد که اتفاقات دفاع مقدس نباید به نفع جریان فکری خاص مصادره شود: «یادآوری اینکه ما آرمانها و تفکراتی داشتیم و برای رسیدن به آن چهها کردیم خیلی خالصانه است. آرمانهایی که مشخص و تعریف شده بود. امروز که هم آرمانها فراموش شده و هم آرمانخواهی، لازم است آن دوران را مرور کنیم. ولی متأسفانه حتی در سینما هم وقتی سراغ آن میرویم برخی دوستان، ارگانها و نهادها باز میخواهند چیزی به نفع جریان فکری خودشان استخراج کنند و این لطمه خیلی بزرگتر از آسیب مسکوت گذاشتن آن است. کاش مسکوت میگذاشتند تا هر کس از ظن خود یار شود و با این ماجرا ارتباط برقرار کند تا اینکه فیلمی ساخته شود که قرار است فلان نهاد و جریان تبلیغ شود و انقلابها و آرمانها را آن طور که دوست دارد تبلیغ کند.» او با نکوهش سوءاستفاده تبلیغاتی از جریان زلال جنگ میگوید: «خالصترین، دوستداشتنیترین و عزیزترینها در جنگ حضور داشتند. درست است که ما آرمانهایی داشتیم که نهایتش قیامت و بهشت بود ولی خیلی از این آدمها در عین دیانت و آرمانخواهی، بزرگترین سرمایه یعنی جان شان را به خطر انداختند برای آسایش مردمی که اعتقاد داشتند لیاقت بهترینها را دارند. حالا هم توقعشان همین است که مردم شان در امنیت و رفاه نسبی باشند. بهانه همین گفتنها و مطالبات را هم از بچههای جنگ داریم. اینکه روزی بهانهای داشته باشیم برای گفتن از این حرف ها را هم مدیون این بچهها هستیم. بچههایی که کوهی از محبت بودند. آغوشی گشوده داشتند و در غربت جنگ با وجود آنها تنهایی را حس نمیکردیم.» برزیده با این عبارات حرف هایش را به پایان میرساند: «جنگ تبعات بیشماری داشت اما همه کاستیها را گردن جنگ نیندازیم. در خیلی از زمینهها از جمله علوم پزشکی به خاطر نیاز آن دوران بود که پیشرفت کردیم، اگر امروز از منظر امنیتی به جایی رسیدهایم که هر کشوری جرأت مقابله با ما ندارد، همه را مدیون آن دوران و بچهها هستیم. با وجود اینکه این جنگ، تحمیلی بود و تبعات زیادی داشت که اولینش از دست دادن بهترینهایمان بود اما این دفاع اتفاقی غرورانگیز برای هر مملکتی است.»
خبرنگار
40 سال از آغاز جنگ 8 ساله عراق علیه ایران میگذرد. سینمای جنگ بهعنوان مقولهای جدا نشدنی از روایتهای سینماگران جهان، در این 4 دهه در سینمای ایران هم مورد توجه قرار گرفته و تا آنجا که در توان سینمای ایران بوده نسبت به این رویداد ملی ادای دین کرده است. سینمایی که برخی صاحبنظران این حوزه معتقدند تنها ژانر سینمایی است که بومی و ایرانی شده و با نشانههایی خاص از ژانر جنگ در شکل جهانی متمایز شده است. در این 40 سال متوسط تولیدات سینمای ایران در دهههای مختلف متفاوت بوده و مضامین هم تغییر کرده است. در دو دهه 60 و 70 که بهدلیل درگیری با مسأله جنگ سینمای جنگ هم در اوج بود، سینمای دفاع مقدس وجه عرفانی و حماسی داشت و تلاش سینماگران بر این بود که با تهییج به تقویت روحیه ملی و مشارکت و تعاون اجتماعی علیه دشمن کمک کنند. ابراهیم حاتمیکیا، احمدرضا درویش، عزیزالله حمیدنژاد و رسول ملاقلیپور در کنار کمال تبریزی، سیفالله داد، ساموئل خاچیکیان، مجتبی راعی، محسن مخملباف و... از جمله سینماگرانی بودند که در این دوره به سینمای جنگ ادای دین کردند. در کنار آنها برخی از کارگردانها از جمله مسعود کیمیایی و بهرام بیضایی در عین بیان اتحاد ملی، تصویری از عفریت جنگ را ترسیم کردند. با فاصله گرفتن از جنگ، سینمای ایران هم از پوسته هیجانی خارج شد و نوبت به بازتاب مشکلات جنگ، قربانیان و بازماندگان آن رسید. «گیلانه» رخشان بنیاعتماد نمونه موفق این دست آثار بود. در برخی آثار گاهی مضامین سیاسی واجتماعی بر روایت سینمای دفاع مقدس نشست و لحن فیلم بیانی اعتراضی گرفت که از نمونههای به یاد ماندنی آن «آژانس شیشهای» است. با گذر زمان سینمای دفاع مقدس هم متأثر از فضای کلی سینما، به سمت کمدی رفت و با فیلمهایی مثل «ضد گلوله» و «اخراجیها» سعی شد با فضای دفاع مقدس شوخی شود. اگر چه در تمام این سالها بنا بر مقتضیات دهههای مختلف تا حدودی روح زمانه در سینمای جنگ هم دمیده شده و تلاش شده است رابطه مخاطب با سینمای جنگ قطع نشود اما چند سالی است که سینمای این حوزه حرفی تازه برای مخاطب و نسل تازه جامعه ندارد. برخی دلیل آن را اعمال محدودیتها میدانند و برخی بر این باورند که ساخت سینمای جنگ سخت است و فیلمسازان از ساخت کارهای سخت طفره میروند. به سراغ اهالی سینما که در این حوزه فعالیت کردهاند رفتهایم و درباره چرایی این اتفاق و اینکه امروز سینمای جنگ به چه مضامینی نیاز دارد، گفتوگو کردهایم.
راه رسیدن به رستگاری
مهدی سجادهچی، فیلمنامهنویسی که آثاری با محوریت جنگ را در کارنامه خود دارد با ارزیابی کلی روند 40 ساله سینمای دفاع مقدس معتقد است فیلمهای این حوزه در دهه 60 اغلب وجه حماسی و عرفانی دارد، در دهه 70 لحن اعتراضی گرفته و مضامین سیاسی و اجتماعی بر بستر دفاع مقدس روایت میشود و در دهه 80 سینمای دفاع مقدس هم به سوی کمدی گرایش پیدا میکند. تحلیل او درباره دهه 90 اما متفاوت است: «فیلمهای این دهه را در یک عبارت میشود دستهبندی کرد؛ سینماگران دفاع مقدس فهمیدند که این طور نمیشود فیلم ساخت، باید فکر دیگری کرد. تجربیات مختلف را انجام دادند و به نتیجه خاصی نرسیدند. اواخر دهه 90 هستیم اما همچنان وقتی از سینمای دفاع مقدس صحبت میشود از فیلمهای دهههای قبل مثال میآوریم. حتی رویمان نمیشود بگوییم «تنگه ابوقریب» با این همه هزینه فیلم خوبی است.» او با تأکید بر اینکه دهه 90، دهه سینمای دفاع مقدس نبود، میافزاید: «تعداد فیلمهای ساخته شده در این ژانر آنقدر محدود است که نمیشود کنار هم چید و به برداشت معناداری رسید. تنها برداشت معنادار این است که نشد فیلم بسازند چون تفکر نداشتند. آشفتگی و سردرگمی اجتماعی را در اینجا هم میبینیم. فیلمساز جنگ هم در همین جامعه زندگی میکند. فیلمساز نمیداند چه فیلمی بسازد؛ فیلمی که بخصوص نه گیشه دارد و نه جشنواره. این نوع سینما برای رسیدن به رستگاری باید فکری بکند.» این فیلمنامهنویس در پاسخ به سؤالی درباره دلیل قهر و رویگردانی مخاطب توضیح میدهد: «فیلمی که میخواهد به او نشان ندادهایم. فیلمی که مشخصات این دوره را داشته باشد. سراغ هر فیلمساز دفاع مقدس که بروید میگوید نمیشود، دیگر تمام شد. برخی ارگانها و نهادهای مربوطه را مقصر میدانند و عدهای از حمایت نکردن مسئولان گلایه میکنند اما واقعیت این است که فیلمسازی در حوزه دفاع مقدس کار دشواری شده و هر کسی سراغش نمیرود.» راهکار پیشنهادی فیلمنامهنویس «روز سوم» برای خروج از این وضعیت ساخت فیلمهای کلاسیک است: «وقتی بر اساس قواعد فیلم میسازید تا 10 سال خوراک فیلمهای دیگر را تأمین کردهاید. اگر فیلم کلاسیک جنگی ساخته شود این امکان را به وجود میآورد که دیگران هم، گوشههایی از این فیلم کلاسیک را بگیرند، با الهام از آن فیلمهای کوچکتری بسازند اما همچنان بسازند.» او فارغ از ژانر و دستهبندی آثار سینمایی تأکید میکند: «سینما به سینماگرانی نیاز دارد که ضمن اینکه شناسنامه دوره خودشان را دارند در مورد آینده هم ایده و فکر داشته باشند. در زمان خودشان نمانند شبیه سینمای اجتماعی ما که یک دهه است درجا میزند و همچون برکه کوچکی تحلیل میرود.»
اگر قرار بود امروز فیلم جنگی بسازم
عزیزالله حمیدنژاد، سازنده چندین اثر قابل توجه در زمینه جنگ و سینمای دفاع مقدس که فیلمهایش از جمله «هور در آتش»، «ستارگان خاک»، «قله دنیا» و «اشک سرما» از دستاوردهای شاخص این گونه محسوب میشود، تمایل چندانی برای گفتوگو ندارد. او که هیچکدام از فیلمهایش در متن جنگ نیست و به گفته خودش بررسی ارتباط و روانشناسی آدمها در شرایط جنگ برایش مهم است و معتقد است در شرایط جنگ آدمها، قابل مطالعه و تحلیل هستند، میگوید: «اگر قرار بود امروز فیلمی در رابطه با جنگ بسازم به سراغ رزمندههایی میرفتم که یک زمان خوب بودند و الآن دچار مشکلات بزرگی شدهاند.» برای حمیدنژاد خود انسان مهم بوده و بر این باور است که انسان در هر شرایطی بازتابهایی را از خودش نشان میدهد و شاید به همین خاطر است که امروز میگوید اگر قرار بود فیلمی در این باره بسازد میرفت سراغ «شخصیتهایی که به رغم حضور در جبهه، سالها بعد سوءاستفادههای کلانی کردند و جانبازان و رزمندگان بسیاری را منزوی کردند.»
40 سالگی و مواجهه با نسل جوان
پاسخگویی به ابهامات نسل نو و پرداختن از منظری متناسب با 40 سالگی دفاع مقدس نکتهای است که همایون اسعدیان، بر آن تأکید دارد. کارگردان «بوسیدن روی ماه» میگوید: «راجع به جنگ جهانی دوم هنوز فیلم ساخته میشود اما همچنان جذاب است و کارکرد دارد. سینمای دفاع مقدس هم میتواند جذاب باشد به شرط آنکه در نگاه دهه 60 فریز و منجمد نشود. به شرط آنکه بدانیم نگاه نسل امروز در دهه 90 به جنگ چیست و برای این نگاه و ابهام چه باید طراحی کنیم و چگونه پاسخ بدهیم. حاشیه جنگ در دهه 90 متفاوت از دهه 70 است. نمیشود با همان نگاه پروپاگاندای زمان جنگ این جنگ ملی، میهنی و ایدئولوژیک و عقیدتی را به نسل جوان نشان داد.» او با تأکید بر اینکه این موضوع تا دهههای بعد هم تمام شدنی نیست، ادامه میدهد: «با گذر زمان نیاز داریم از منظرها و دیدگاههای مختلف به آسیبشناسی، تأیید یا بیان رشادت جوان هایی که جان شان را برای این کشور گذاشتند، بپردازیم اما همچنان اصرار بر این است که با همان نگاهی که لازمه دهه 60 بود - تأکید میکنم ضروری بود که برای این دهه نگاهمان بعد تهییجی داشته باشد- به جنگ نگاه کنیم. در حالی که با همان فرمول و نگاه سراغ سینمای جنگ رفتن، به نوعی درجا زدن است و طبیعی است که دلزدگی ایجاد کند و مخاطب امروز با آن ارتباط برقرار نکند.» با توجه به مشکلات تولید آثار این حوزه آیا سینماگران امروز دغدغهای برای پرداخت به ابعادی تازه از جنگ دارند. اسعدیان پاسخ میدهد: «قطعاً این دغدغه وجود دارد اما ترس مسئولان از اینکه نکند خدشهای وارد شود و دفاع مقدس زیر سؤال برود دست و پای سینماگر را میبندد. سؤال این است که بعد از 40 سال قرار است آنچه را در آن مقطع تعریف کردیم همچنان تعریف کنیم یا اینکه بازتعریف کنیم.» اسعدیان در پاسخ به این سؤال که پرداختن به چه ابعادی از جنگ نیاز امروز جامعه ماست، مرور کلی بر روند تولیدات سینمای دفاع مقدس دارد: «در دوره جنگ باید در جهت تهییج مردم، نیروها و تشویق برای حضور در این مقاومت کار میکردیم. نه فقط سینما بلکه تمام ابزارهای هنر و اطلاعرسانی باید به کار گرفته میشد تا این باور را تقویت کنیم که دفاع بجا و بحق است و باید برای آن تلاش کرد. با تمام شدن این مقطع و فاصله گرفتن از جنگ نوبت به تبعات و آثار جنگ و بازماندگان جنگ رسید. سوژههایمان شد، دغدغه جانبازان و مشکلات افراد شیمیایی. در مقطع بعدی ممکن است دچار تردید و سؤال هم شویم. همانطور که در عرصه سیاسی سالهاست در این باره بحث میکنیم ممکن است در عرصه سینما هم برای فیلمساز دغدغههایی ایجاد شود اما این به معنای زیر سؤال بردن جنگ نیست. برای نوه کسی که 30 سال پیش در جنگ بوده سؤال و مسأله پیش نمیآید؟ حالا نوبت اوست و باید برای پاسخ به سؤالاتی از منظر نگاه او به این ماجرا نگاه کنیم.» او در توضیحات تکمیلی میافزاید: «بهعنوان مثال آیا آنچه تا امروز از رشادت جوانان قهرمانی که رفتند تا کشورشان را حفظ کنند روایت کردهایم برای نسل جدید کافی است یا بهتر است این روایت را داشته باشیم که این جوانها در آن مقطع چگونه ساخته و قهرمان شدند؟ با تصویری که تا امروز ساختیم جوان امروز میگوید من که این توانایی را ندارم، نسل بعدی خواهد گفت عجب پدیدههایی بودند چنین چیزی از ما برنمیآید. آیا نباید الان این رشادتها را با زاویه نگاهی بیان کنیم که اگر تو هم در این موقعیت بودی حتماً اعمال قهرمانانهتری از تو سر میزد. قصدم این نیست که خط یا منظر بدهم فقط تأکیدم این است که کشور ما و مردمش مقطعی را تجربه کرد که طولانیترین جنگ محلی است و زمانش دو برابر جنگ جهانی است. جنگی که علاوه بر تاریخ ایران بر منطقه هم تأثیر گذاشته، جا دارد اثرات خوب و بد آن تا سالها مورد بررسی و نگاه فیلمسازان قرار بگیرد و حفظش کنیم اما این مهم با اصرار بر همان نگاه تکراری میسر نمیشود.»
آب را گل نکنیم
عبدالحسین برزیده، از کارگردانان شناخته شده سینمای جنگ که فیلمهایی چون «دکل» و «پرواز خاموش» را در کارنامه دارد نیز معتقد است با وجود آثار پرشماری که در این حوزه تولید شده حق مطلب در حوزه سینمای دفاع مقدس ادا نشده است. او از یک سو گستردگی سوژه و دوره طولانی 8 ساله جنگ و از سوی دیگر بضاعت کم سینما را عامل این اتفاق میداند: «بضاعت اندک ما در سینما - چه فردی و شخصی در مقام مؤلف و سینماگر و چه فنی- باعث شد نتوانیم دریای عمیق و گسترده این دوره را نشان بدهیم. در نگاه پرتوقعتر حتی نتوانستیم حقانیت و مظلومیتمان را برای آن سوی مرزها نمایش بدهیم. لازم است مردم دنیا همراه با ما این تجربه تلخ را مزه مزه کنند و آگاه و مراقب شوند تا نه برای آنها و نه برای انسانهای دیگر این اتفاق تکرار نشود.» این فیلمساز میگوید پرداختن به اتفاقات جنگ فارغ از نگرشها و مضامین روز برای مخاطب همچنان جذاب است: «روایت واقعهای در زمان گذشته اگر درست اتفاق بیفتد با مخاطب امروز هم ارتباط برقرار میکند. سینمای جهان همچنان به جنگ جهانی میپردازد با همان لوکیشنها، با همان آدمها، همان لباسها و فضای زمان جنگ جهانی و همچنان جذاب است چون حوادث تکرار میشوند. عشق دو جوانی که جنگ باعث جداییشان شده امروز هم قابل درک و فهم است. در بخشی از موزه جنگ اوکراین نامههای عاشقانه زوجهای جوان در جنگ جهانی جمعآوری شده و به همراه عکسهای جوانی و پیریشان به نمایش گذاشته شده است. این تجربه اگر چه متعلق به سالها قبل است اما برای من که نه شناختی از صاحبانش داشتم و نه به لحاظ ظاهری قرابتی با آنها، جذاب بود چون باطن ماجرا، امری تکرار شدنی است. جنگ تکرار میشود، مردم با آن مواجه هستند و همین جداییها دائم اتفاق میافتد.» او معتقد است اساساً یکی از اهداف ساخت این آثار انذار و هشدار برای جهان است تا مانع از تکرار دوباره آن شوند: «اثرات جنگ 8 ساله همچنان در زندگی مردم ما جاری و ساری است و حتی روی مناسبات جهانی هم تأثیر گذاشته است که از جمله آن حمله امریکا به عراق و دگرگون شدن وضعیت این کشور است. پس این موضوع، موضوع ملی نیست، جهانی است.» برزیده اگر چه بر انتخاب مضامینی متناسب با اتفاق روز در پرداخت به مسائل جنگ تأکید دارد اما در عین حال هشدار میدهد که اتفاقات دفاع مقدس نباید به نفع جریان فکری خاص مصادره شود: «یادآوری اینکه ما آرمانها و تفکراتی داشتیم و برای رسیدن به آن چهها کردیم خیلی خالصانه است. آرمانهایی که مشخص و تعریف شده بود. امروز که هم آرمانها فراموش شده و هم آرمانخواهی، لازم است آن دوران را مرور کنیم. ولی متأسفانه حتی در سینما هم وقتی سراغ آن میرویم برخی دوستان، ارگانها و نهادها باز میخواهند چیزی به نفع جریان فکری خودشان استخراج کنند و این لطمه خیلی بزرگتر از آسیب مسکوت گذاشتن آن است. کاش مسکوت میگذاشتند تا هر کس از ظن خود یار شود و با این ماجرا ارتباط برقرار کند تا اینکه فیلمی ساخته شود که قرار است فلان نهاد و جریان تبلیغ شود و انقلابها و آرمانها را آن طور که دوست دارد تبلیغ کند.» او با نکوهش سوءاستفاده تبلیغاتی از جریان زلال جنگ میگوید: «خالصترین، دوستداشتنیترین و عزیزترینها در جنگ حضور داشتند. درست است که ما آرمانهایی داشتیم که نهایتش قیامت و بهشت بود ولی خیلی از این آدمها در عین دیانت و آرمانخواهی، بزرگترین سرمایه یعنی جان شان را به خطر انداختند برای آسایش مردمی که اعتقاد داشتند لیاقت بهترینها را دارند. حالا هم توقعشان همین است که مردم شان در امنیت و رفاه نسبی باشند. بهانه همین گفتنها و مطالبات را هم از بچههای جنگ داریم. اینکه روزی بهانهای داشته باشیم برای گفتن از این حرف ها را هم مدیون این بچهها هستیم. بچههایی که کوهی از محبت بودند. آغوشی گشوده داشتند و در غربت جنگ با وجود آنها تنهایی را حس نمیکردیم.» برزیده با این عبارات حرف هایش را به پایان میرساند: «جنگ تبعات بیشماری داشت اما همه کاستیها را گردن جنگ نیندازیم. در خیلی از زمینهها از جمله علوم پزشکی به خاطر نیاز آن دوران بود که پیشرفت کردیم، اگر امروز از منظر امنیتی به جایی رسیدهایم که هر کشوری جرأت مقابله با ما ندارد، همه را مدیون آن دوران و بچهها هستیم. با وجود اینکه این جنگ، تحمیلی بود و تبعات زیادی داشت که اولینش از دست دادن بهترینهایمان بود اما این دفاع اتفاقی غرورانگیز برای هر مملکتی است.»

سینمای دفاع مقدس هوشیار باشد
نرگس عاشوری
خبرنگار
منوچهر محمدی از جمله تهیهکنندگانی است که در فیلمهایش نگاهی دیگر به مقوله جنگ و دفاع مقدس داشته است. او که دانشآموخته رشته جامعهشناسی است، اغلب فیلمهایش هم از تم اجتماعی برخوردار است. فیلمهایی مثل «عصر روز دهم» مجتبی راعی، «ارتفاع پست» ابراهیم حاتمیکیا، «میم مثل مادر» رسول ملاقلیپور، «میهمان داریم» محمد مهدی عسگرپور و همچنین سریال «خاک سرخ» ابراهیم حاتمیکیا از جمله شاخصترین آثار او در عرصه دفاع مقدس است. در گفتوگویی با او ضمن مرور کلی بر روند سینمای 40 ساله جنگ از نیاز امروز این گونه سینمایی صحبت کردهایم. ماحصل گفتههای این تهیهکننده را با حذف سؤالات مطرح شده در ادامه میخوانید.
کفه سنگین 8 سال دفاع مقدس در وزنکشی جمهوری اسلامی
بهعنوان یک ایرانی که یک چهارم عمرم پیش از انقلاب و باقی آن در دوران انقلاب گذشت و بهعنوان کسی که جنگ را از روزهای آغازینش، از نزدیک تجربه کردم و در میادین جنگ حضور داشتم، معتقدم اگر بخواهیم در کارنامه جمهوری اسلامی وزنکشی انجام بدهیم؛ آنچه دوران 8 ساله جنگ تحمیلی بهلحاظ غنای فرهنگی و تأثیرگذاری بر رفتارها و هنجارها و ابعاد مختلف زندگی ما بهوجود آورد را اگر در یک کفه ترازو بگذاریم با بقیه دوران حیات جمهوری اسلامی برابری میکند. در این 8 سال شاهد ویژگیهای بارز اخلاقی و انسانی چه نزد مردم بهعنوان ولی نعمتان جامعه و چه نزد مسئولان حوزههای مختلف مدیریتی بودیم. در این دوران همدلی و همراهی، گذشت و فداکاری و در یک کلام عصاره فضائلی را تجربه کردیم که متأسفانه بعد از جنگ آرام آرام کمرنگ و کمرنگتر شد و این روزها باید با چراغ دنبال آن بگردیم تا شاید شمهای از فضائل این 8 سال را پیدا کنیم. این موضع من راجع به جنگ و دفاع مقدس است.
از هر میلیمتر خاک ایران دفاع کردیم
باز بهعنوان یک ایرانی، نقطه غرورآفرین 8 ساله جنگ برای نسل ما و برای جامعه ما این است که در تاریخ حداقل 200 ساله پیش از انقلاب این، تنها جنگی است که بر ایران تحمیل شد و یک میلیمتر از تمامیت ارضیاش را از دست نداد. در حالی که در صفویه و قاجاریه بخش زیادی از ایران را از دست دادیم. اگر تمام بحثهای اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی را هم یکسو بگذاریم و فقط از این زاویه نگاه کنیم نقطه افتخارآفرینی برای تاریخ ایران و برای نسلی است که در این 8 سال بیشترین فداکاری را داشتند و ما مدیونشان هستیم.
در سینما هم پیروز میدان بودیم
از منظر سینما هم در قیاس با رقیب پیروز میدان هستیم. یک سو ما بودیم و یک سو عراق. عراق از نظر مالی و امکانات بر ما برتری داشت. کشور کوچکتری بود اما منابع نفتیاش تقریباً همتراز ما بلکه بیشتر بود و پشتیبانی جهانی را هم داشت. ما با چنین کشوری وارد جنگی شدیم که بعد از جنگ جهانی دوم طولانیترین جنگ منطقهای در قرن حاضر است. عراق در مجموع 8 سال جنگ فقط 3 فیلم سینمایی ساخت که فیلمهای آماتوری، شعاری و فاقد کوچکترین ارزش فرهنگی و هنری بود. در حالی که مجموعه سینمای ایران از سال 59 تا سال 1399 حدود 1200 عنوان فیلم تولید کرد که در یک حساب سرانگشتی بالغ بر 10درصد این ظرفیت به سینمای دفاع مقدس اختصاص دارد یعنی در بیش از 100 تا 120 فیلم بهصورت مستقیم و غیرمستقیم به موضوع جنگ تحمیلی پرداختهایم و همچنان با این محوریت فیلم میسازیم. با این وضعیت نباید احساس سرافکندگی و سرشکستگی کرده یا قدر سینما و سینماگران را کم ارزش کنیم.
تنها ژانر بومی سینمای ایران
عدهای از سینمای دفاع مقدس ابراز نارضایتی میکنند. به اعتقاد من این نارضایتی ناشی از عدم شناخت مقوله سینماست. سینمای دفاع مقدس تنها ژانر و گونه سینمایی است که بشدت بومی و ایرانی شده است. گونههای دیگر سینمایی برگرفته از همان ژانرهای تعریف شده جهانی است که با قصه و شخصیتها و جغرافیایی منطبق با کشور ما ساخته میشود و تنها گونه سینمایی که هویت ایرانی منبعث از انقلاب را میشود در آن ردیابی کرد، سینمای دفاع مقدس است. این هم وجه تمایز و تفاخری دیگر برای بالیدن به سینمای دفاع مقدس است.
از تهییج روحیه ملی تا مظلومیت جانبازان شیمیایی
بدیهی است در همهجای جهان در کشاکش جنگ و حوادث و میدان رزم آنچه بر ساخت آثار هنری از جمله سینما تعیین تکلیف میشود کمک به تهییج روحیه ملی و تقویت روحیه تعاون اجتماعی است تا بتوانند در برابر دشمن خارج بایستند. این یک امر مسلم اجتماعی است که طبیعتاً هنرمندان هم باید از آن تبعیت کنند. عمده آثاری که در طول 8 سال دفاع مقدس ساخته شد، فارغ از کیفیت دارای این ویژگی بود. با پذیرش قطعنامه و پایان جنگ، سینمای دفاع مقدس باید از لاک و پوسته هیجانی خارج میشد. آتشبس شده بود و دیگر نبردی در میدان اتفاق نمیافتاد. مسائلی بهعنوان تبعات جنگ وجود داشت که باید به آن توجه میشد. باید مظلومیت جانبازان شیمیایی چه در شهرهای غرب ایران و چه رزمندگانی که در میادین نبرد حضور داشتند را ثبت میکردیم. اینها اسنادی بود که باید به تصویر کشیده و نه فقط به مردم دنیا بلکه به مردم کشور خودمان نشان داده میشد. معلولان و جانبازان درگیر تخت بیمارستانها و هزار و یک مسأله و دغدغه بودند که باید به آنها پرداخته میشد. باید قدر و منزلت آنها بهعنوان قهرمانان خاموش جنگ به زبان سینما مطرح میشد.
تغییر ادبیات دفاع مقدس متناسب با شرایط زمان
در این گذر 40 ساله دورههای متفاوتی را تجربه کردهایم اما عدهای همچنان درگیر همان سینمای تهییج کننده و حماسی هستند که از دو دیدگاه نشأت میگیرد. در نگاه خوشبینانهاش میتوان اینگونه برداشت کرد که حس نوستالژیک به این آثار دارند که خب امری جداگانه است. بخشی دیگر اما انگار بهدنبال یک نوع کاسبیاند که دائم در جستوجو و مطالبه آن نوع سینما هستند. این در حالی است که از حدود 6 سال قبل قضیه داعش پیش آمد و ما ناچار شدیم به کمک مردم عراق برویم. بسیاری از فرزندان همانهایی که 8 سال رو بهروی ارتش بعث عراق ایستادند، با تجربیاتی که آموخته بودند دوش به دوش آنها به مردم عراق کمک کردند تا کشورشان سقوط نکند و تجزیه نشود. بنابراین ادبیات ما در این دوره وارد فاز دیگری شده است و نمیتوانیم بر طبل فیلمهایی بکوبیم که در آن عراقیها نادان، خوشگذران و... نشان داده میشدند. این تحول فیلمسازی باید در دفاع مقدس به وجود میآمد. سؤالهایی که سینما باید به آن جواب بدهد میخواهم فراتر بروم و نکته دیگری را عرض کنم. به هر صورت یک نسل از آن دوران گذشته. بخشی از بچههای جنگ یا در میدان جنگ شهید شدند یا بعد از جنگ به شهادت رسیدند. میانگین سنی آنهایی که ماندهاند بالای 60 سال است. نسل دیگری به جامعه ایران اضافه شده که جنگ را ندیده است. باید با ادبیات، بیان و زیباشناسی متفاوت جنگ را طوری به آنها نشان بدهیم تا همان حسی که در سالهای آغازین جنگ با سینما ساختیم برای آنها هم تداعی شود و به این 8 سال افتخار کنند. اگر نتوانیم به پارهای از ابهامات و سؤالاتی که طبیعتاً راجع به جنگ وجود دارد و با مستندها و گزارشها و تحلیلهای رسانهای متفاوت بر آن دامن زده میشود پاسخ مناسب بدهیم، ممکن است این نقطه قوت بارز تاریخ جمهوری اسلامی به مرور زمان تبدیل به نقطه ضعف شود. ما باید به کمک هنر به چند سؤال اصلی در مورد این برهه تاریخ جواب بدهیم. چرا جنگ شروع شد؟ چه کسی آغاز کننده جنگ بود؟ چرا بعد از یک مرحله از فاز تدافعی وارد فاز تهاجمی شدیم و توانستیم با چند عملیات، مناطق اشغالی را پس بگیریم و بهعنوان نماد شاخص خرمشهر را به تمامیت ارضی برگردانیم؟ چرا بعد از آزادی خرمشهر جنگ ادامه پیدا کرد و چرا ما قطعنامه را پذیرفتیم؟ اینها سؤالات جدی است که باید فیلمسازان به آن فکر کنند و با الهام از 8 سال دفاع مقدس آثاری درباره آن بسازند. این نظرگاه شخصی من است و هیچ داعیهای بر این نظرگاه شخصی ندارم اما معتقدم بخشی از امنیتی که امروز در کشورمان داریم مرهون همان پایمردی دوران 8 ساله جنگ است که دشمن متجاوز را از خاکمان بیرون و تنبیهاش کردیم و اعلام رسمی بینالمللی شد که متجاوز کیست. متأسفانه هنوز به این نقاط قوت نپرداختهایم. قبل از این که با شبهات، نقاط قوتمان به نقطه ضعف تبدیل شود باید با ابزار هنر بخصوص سینما به سؤالات نسل جوان پاسخ قانعکننده بدهیم. ساخت این آثار به فکر، ایده، خلاقیت و مهمتر از آن به دیدگاه درست نیاز دارد.
خاورمیانه مستعد صدام دیگری است
هنوز گروهی که جزو طلبکاران سینمای جنگ هستند بر طبل سینمای اوایل جنگ میکوبند در حالی که ما امروز با مخاطبی مواجه هستیم که اختلاف سنی حداقل سی ساله با پدرش دارد، نه جنگ را دیده و نه تجربهای از جنگ دارد، به مدد فناوری و تکنولوژی جدید به اطلاعات و اخباری دسترسی دارد که ممکن است مبانی این کار سترگ در نظرش برعکس جلوه کند و نقطه ضعف محسوب شود. باید تا جان در بدن داریم و این امکان و شرایط مهیاست در این حوزه کار کنیم. هنوز در کشورهایی مثل امریکا درباره جنگ جهانی دوم فیلم میسازند چون معتقدند هیتلر و آلمان نازی با مشخصه فاشیسم ممکن است در هر دورهای بروز و ظهور کند. بنابراین لازم است از طریق صنعت، مدیا و رسانه سینما یادآور شویم که اگر غفلت کنیم ممکن است هیتلر دیگری پیدا شود. ما هم باید همین بنیان نظری را برای سینمای دفاع مقدس در نظر بگیریم. بستر خاورمیانه بشدت مستعد آن است که صدام دیگری در آن ظهور کند. این آمادگی را داشته باشیم و تفکر ناسیونالیست عربی و عربگرایی را در تقابل عجم ستیزی قرار ندهیم؛ تفکری که از نوعی جاهلیت عربی نزد صدام برمیآمد، میتواند هر آن در نفری دیگر ظهور کند، صدام تازهای متولد شود و با دستمایه قرار دادن همین شعارها دوباره منطقه را
به هم بریزد.
خبرنگار
منوچهر محمدی از جمله تهیهکنندگانی است که در فیلمهایش نگاهی دیگر به مقوله جنگ و دفاع مقدس داشته است. او که دانشآموخته رشته جامعهشناسی است، اغلب فیلمهایش هم از تم اجتماعی برخوردار است. فیلمهایی مثل «عصر روز دهم» مجتبی راعی، «ارتفاع پست» ابراهیم حاتمیکیا، «میم مثل مادر» رسول ملاقلیپور، «میهمان داریم» محمد مهدی عسگرپور و همچنین سریال «خاک سرخ» ابراهیم حاتمیکیا از جمله شاخصترین آثار او در عرصه دفاع مقدس است. در گفتوگویی با او ضمن مرور کلی بر روند سینمای 40 ساله جنگ از نیاز امروز این گونه سینمایی صحبت کردهایم. ماحصل گفتههای این تهیهکننده را با حذف سؤالات مطرح شده در ادامه میخوانید.
کفه سنگین 8 سال دفاع مقدس در وزنکشی جمهوری اسلامی
بهعنوان یک ایرانی که یک چهارم عمرم پیش از انقلاب و باقی آن در دوران انقلاب گذشت و بهعنوان کسی که جنگ را از روزهای آغازینش، از نزدیک تجربه کردم و در میادین جنگ حضور داشتم، معتقدم اگر بخواهیم در کارنامه جمهوری اسلامی وزنکشی انجام بدهیم؛ آنچه دوران 8 ساله جنگ تحمیلی بهلحاظ غنای فرهنگی و تأثیرگذاری بر رفتارها و هنجارها و ابعاد مختلف زندگی ما بهوجود آورد را اگر در یک کفه ترازو بگذاریم با بقیه دوران حیات جمهوری اسلامی برابری میکند. در این 8 سال شاهد ویژگیهای بارز اخلاقی و انسانی چه نزد مردم بهعنوان ولی نعمتان جامعه و چه نزد مسئولان حوزههای مختلف مدیریتی بودیم. در این دوران همدلی و همراهی، گذشت و فداکاری و در یک کلام عصاره فضائلی را تجربه کردیم که متأسفانه بعد از جنگ آرام آرام کمرنگ و کمرنگتر شد و این روزها باید با چراغ دنبال آن بگردیم تا شاید شمهای از فضائل این 8 سال را پیدا کنیم. این موضع من راجع به جنگ و دفاع مقدس است.
از هر میلیمتر خاک ایران دفاع کردیم
باز بهعنوان یک ایرانی، نقطه غرورآفرین 8 ساله جنگ برای نسل ما و برای جامعه ما این است که در تاریخ حداقل 200 ساله پیش از انقلاب این، تنها جنگی است که بر ایران تحمیل شد و یک میلیمتر از تمامیت ارضیاش را از دست نداد. در حالی که در صفویه و قاجاریه بخش زیادی از ایران را از دست دادیم. اگر تمام بحثهای اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی را هم یکسو بگذاریم و فقط از این زاویه نگاه کنیم نقطه افتخارآفرینی برای تاریخ ایران و برای نسلی است که در این 8 سال بیشترین فداکاری را داشتند و ما مدیونشان هستیم.
در سینما هم پیروز میدان بودیم
از منظر سینما هم در قیاس با رقیب پیروز میدان هستیم. یک سو ما بودیم و یک سو عراق. عراق از نظر مالی و امکانات بر ما برتری داشت. کشور کوچکتری بود اما منابع نفتیاش تقریباً همتراز ما بلکه بیشتر بود و پشتیبانی جهانی را هم داشت. ما با چنین کشوری وارد جنگی شدیم که بعد از جنگ جهانی دوم طولانیترین جنگ منطقهای در قرن حاضر است. عراق در مجموع 8 سال جنگ فقط 3 فیلم سینمایی ساخت که فیلمهای آماتوری، شعاری و فاقد کوچکترین ارزش فرهنگی و هنری بود. در حالی که مجموعه سینمای ایران از سال 59 تا سال 1399 حدود 1200 عنوان فیلم تولید کرد که در یک حساب سرانگشتی بالغ بر 10درصد این ظرفیت به سینمای دفاع مقدس اختصاص دارد یعنی در بیش از 100 تا 120 فیلم بهصورت مستقیم و غیرمستقیم به موضوع جنگ تحمیلی پرداختهایم و همچنان با این محوریت فیلم میسازیم. با این وضعیت نباید احساس سرافکندگی و سرشکستگی کرده یا قدر سینما و سینماگران را کم ارزش کنیم.
تنها ژانر بومی سینمای ایران
عدهای از سینمای دفاع مقدس ابراز نارضایتی میکنند. به اعتقاد من این نارضایتی ناشی از عدم شناخت مقوله سینماست. سینمای دفاع مقدس تنها ژانر و گونه سینمایی است که بشدت بومی و ایرانی شده است. گونههای دیگر سینمایی برگرفته از همان ژانرهای تعریف شده جهانی است که با قصه و شخصیتها و جغرافیایی منطبق با کشور ما ساخته میشود و تنها گونه سینمایی که هویت ایرانی منبعث از انقلاب را میشود در آن ردیابی کرد، سینمای دفاع مقدس است. این هم وجه تمایز و تفاخری دیگر برای بالیدن به سینمای دفاع مقدس است.
از تهییج روحیه ملی تا مظلومیت جانبازان شیمیایی
بدیهی است در همهجای جهان در کشاکش جنگ و حوادث و میدان رزم آنچه بر ساخت آثار هنری از جمله سینما تعیین تکلیف میشود کمک به تهییج روحیه ملی و تقویت روحیه تعاون اجتماعی است تا بتوانند در برابر دشمن خارج بایستند. این یک امر مسلم اجتماعی است که طبیعتاً هنرمندان هم باید از آن تبعیت کنند. عمده آثاری که در طول 8 سال دفاع مقدس ساخته شد، فارغ از کیفیت دارای این ویژگی بود. با پذیرش قطعنامه و پایان جنگ، سینمای دفاع مقدس باید از لاک و پوسته هیجانی خارج میشد. آتشبس شده بود و دیگر نبردی در میدان اتفاق نمیافتاد. مسائلی بهعنوان تبعات جنگ وجود داشت که باید به آن توجه میشد. باید مظلومیت جانبازان شیمیایی چه در شهرهای غرب ایران و چه رزمندگانی که در میادین نبرد حضور داشتند را ثبت میکردیم. اینها اسنادی بود که باید به تصویر کشیده و نه فقط به مردم دنیا بلکه به مردم کشور خودمان نشان داده میشد. معلولان و جانبازان درگیر تخت بیمارستانها و هزار و یک مسأله و دغدغه بودند که باید به آنها پرداخته میشد. باید قدر و منزلت آنها بهعنوان قهرمانان خاموش جنگ به زبان سینما مطرح میشد.
تغییر ادبیات دفاع مقدس متناسب با شرایط زمان
در این گذر 40 ساله دورههای متفاوتی را تجربه کردهایم اما عدهای همچنان درگیر همان سینمای تهییج کننده و حماسی هستند که از دو دیدگاه نشأت میگیرد. در نگاه خوشبینانهاش میتوان اینگونه برداشت کرد که حس نوستالژیک به این آثار دارند که خب امری جداگانه است. بخشی دیگر اما انگار بهدنبال یک نوع کاسبیاند که دائم در جستوجو و مطالبه آن نوع سینما هستند. این در حالی است که از حدود 6 سال قبل قضیه داعش پیش آمد و ما ناچار شدیم به کمک مردم عراق برویم. بسیاری از فرزندان همانهایی که 8 سال رو بهروی ارتش بعث عراق ایستادند، با تجربیاتی که آموخته بودند دوش به دوش آنها به مردم عراق کمک کردند تا کشورشان سقوط نکند و تجزیه نشود. بنابراین ادبیات ما در این دوره وارد فاز دیگری شده است و نمیتوانیم بر طبل فیلمهایی بکوبیم که در آن عراقیها نادان، خوشگذران و... نشان داده میشدند. این تحول فیلمسازی باید در دفاع مقدس به وجود میآمد. سؤالهایی که سینما باید به آن جواب بدهد میخواهم فراتر بروم و نکته دیگری را عرض کنم. به هر صورت یک نسل از آن دوران گذشته. بخشی از بچههای جنگ یا در میدان جنگ شهید شدند یا بعد از جنگ به شهادت رسیدند. میانگین سنی آنهایی که ماندهاند بالای 60 سال است. نسل دیگری به جامعه ایران اضافه شده که جنگ را ندیده است. باید با ادبیات، بیان و زیباشناسی متفاوت جنگ را طوری به آنها نشان بدهیم تا همان حسی که در سالهای آغازین جنگ با سینما ساختیم برای آنها هم تداعی شود و به این 8 سال افتخار کنند. اگر نتوانیم به پارهای از ابهامات و سؤالاتی که طبیعتاً راجع به جنگ وجود دارد و با مستندها و گزارشها و تحلیلهای رسانهای متفاوت بر آن دامن زده میشود پاسخ مناسب بدهیم، ممکن است این نقطه قوت بارز تاریخ جمهوری اسلامی به مرور زمان تبدیل به نقطه ضعف شود. ما باید به کمک هنر به چند سؤال اصلی در مورد این برهه تاریخ جواب بدهیم. چرا جنگ شروع شد؟ چه کسی آغاز کننده جنگ بود؟ چرا بعد از یک مرحله از فاز تدافعی وارد فاز تهاجمی شدیم و توانستیم با چند عملیات، مناطق اشغالی را پس بگیریم و بهعنوان نماد شاخص خرمشهر را به تمامیت ارضی برگردانیم؟ چرا بعد از آزادی خرمشهر جنگ ادامه پیدا کرد و چرا ما قطعنامه را پذیرفتیم؟ اینها سؤالات جدی است که باید فیلمسازان به آن فکر کنند و با الهام از 8 سال دفاع مقدس آثاری درباره آن بسازند. این نظرگاه شخصی من است و هیچ داعیهای بر این نظرگاه شخصی ندارم اما معتقدم بخشی از امنیتی که امروز در کشورمان داریم مرهون همان پایمردی دوران 8 ساله جنگ است که دشمن متجاوز را از خاکمان بیرون و تنبیهاش کردیم و اعلام رسمی بینالمللی شد که متجاوز کیست. متأسفانه هنوز به این نقاط قوت نپرداختهایم. قبل از این که با شبهات، نقاط قوتمان به نقطه ضعف تبدیل شود باید با ابزار هنر بخصوص سینما به سؤالات نسل جوان پاسخ قانعکننده بدهیم. ساخت این آثار به فکر، ایده، خلاقیت و مهمتر از آن به دیدگاه درست نیاز دارد.
خاورمیانه مستعد صدام دیگری است
هنوز گروهی که جزو طلبکاران سینمای جنگ هستند بر طبل سینمای اوایل جنگ میکوبند در حالی که ما امروز با مخاطبی مواجه هستیم که اختلاف سنی حداقل سی ساله با پدرش دارد، نه جنگ را دیده و نه تجربهای از جنگ دارد، به مدد فناوری و تکنولوژی جدید به اطلاعات و اخباری دسترسی دارد که ممکن است مبانی این کار سترگ در نظرش برعکس جلوه کند و نقطه ضعف محسوب شود. باید تا جان در بدن داریم و این امکان و شرایط مهیاست در این حوزه کار کنیم. هنوز در کشورهایی مثل امریکا درباره جنگ جهانی دوم فیلم میسازند چون معتقدند هیتلر و آلمان نازی با مشخصه فاشیسم ممکن است در هر دورهای بروز و ظهور کند. بنابراین لازم است از طریق صنعت، مدیا و رسانه سینما یادآور شویم که اگر غفلت کنیم ممکن است هیتلر دیگری پیدا شود. ما هم باید همین بنیان نظری را برای سینمای دفاع مقدس در نظر بگیریم. بستر خاورمیانه بشدت مستعد آن است که صدام دیگری در آن ظهور کند. این آمادگی را داشته باشیم و تفکر ناسیونالیست عربی و عربگرایی را در تقابل عجم ستیزی قرار ندهیم؛ تفکری که از نوعی جاهلیت عربی نزد صدام برمیآمد، میتواند هر آن در نفری دیگر ظهور کند، صدام تازهای متولد شود و با دستمایه قرار دادن همین شعارها دوباره منطقه را
به هم بریزد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
زنانی که در جنگ تحمیلی به رنگ زندگی درآمدند
-
فرزند زمانه خویش باش
-
سینمای دفاع مقدس هوشیار باشد

اخبارایران آنلاین