
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

در حسرت پرده عریض سینما
نیلوفر ساسانی/ حدود یک هفته از برگزاری سیونهمین دوره جشنواره فیلم کوتاه تهران میگذرد؛ رویدادی که تنها بستر نمایش فیلمهای کوتاه روی پرده عریض سینماست. همانطور که برگزیدگان این دوره میگویند فیلم کوتاه هم مانند هر اثر سینمایی برای روی پرده و فضای سینما تولید میشود اما نه در سالنهای سینما، سانسی برای نمایش دارد و نه در تلویزیون باکس پخش ویژه برای آن در نظر گرفته شده است. میگویند سیاست پلتفرمهای نمایشی هم در قبال فیلم کوتاه، انگار رفع تکلیف است و در ویترینشان جایگاهی برای جلب نگاه مخاطب وجود ندارد. تمام این مسائل به چالشهای پس از تولید برمیگردد. مسیر فیلمسازان عرصه فیلم کوتاه در جریان تولید هم هموار نیست. 4 فیلمساز برگزیده این دوره از جشنواره در باره همین چالشها، موانع و مشکلات ساخت فیلم کوتاه، چگونگی شکل گرفتن ایده داستانی و فرمروایی کارشان و در نهایت تصمیمشان برای ورود به سینمای حرفهای و فیلم بلند گفتهاند. پاسخ آنها به 6 سؤال مشترک مطرح شده را در ادامه میخوانید.
1- از چگونگی شکل گرفتن ایده داستانی و فرم روایی کارتان بگویید؟
2- بزرگترین چالش و موانع و مشکلات در ساخت فیلم کوتاه چیست؟
3- آیا برای شما ساخت فیلم کوتاه مقدمهای برای ورود به سینمای حرفهای و فیلم بلند است؟
4- جایزه چقدر برایتان مهم است و دیده شدن در جشنواره فیلم کوتاه و برگزیده شدن در این جشنواره چه تأثیری بر روند کاری فیلمساز میتواند داشته باشد؟
5- چقدر جای جریان نقد در سینمای فیلم کوتاه را خالی میبینید و نگاه منتقدان این حوزه چقدر برایتان مهم است؟
6- صفهای جشنواره فیلم کوتاه تهران، ازدحام جمعیت و حضور پرشور سینماگران در ایام جشنواره نشانهای از جمعیت قابل توجه علاقهمندان جدی به فیلم کوتاه است. با این همه این علاقه و علاقهمندان در ایام غیر از جشنواره فراموش میشود. چه بستر و رسانهای میتواند فرصت دیده شدن و دسترسی بهتر این آثار را فراهم کند و زمینه آشنایی بیشتر مخاطبان با فیلم کوتاه شود.
ممکن بود بشود «من زنده برنگشتم»
مجتبی حیدری
برگ زرین بهترین کارگردانی مستند
1- حدود 14 ،15 سال است که مدام به سیستان و بلوچستان سفر کردهام. ماجرای فیلم «من زنده برگشتم» به پروژهای آموزشی در حوزه معیشت و اشتغالزایی در شهرستان سرباز برمیگردد. در آخرین برداشت خرما با جوانی به اسم ساجد آشنا شدم که به اصطلاح عامه تیز و بز بود. مهندس عمرانی که تجربه هرکاری را داشت؛ جمعآوری علوفه برای دام، خرماچینی، مکانیکی و هرکاری جز تخصص اصلی خودش. همان شب به عروسی در روستا دعوت شده بودیم که همین آقا ساجد آشپزش بود. ارتباطمان که عمیقتر شد ماجرایی را تعریف کرد که ذهنم را حسابی درگیر خودش کرد. گفت اینجا دامادها قسمتی از مهریهای را که باید به همسرشان بدهند در شب عروسی به صورت نقد به عروس میدهند و فردای عروسی آن را میگیرند، یک نیسان میخرند و میروند برای سوختکشی. گفت که خودش هم میخواهد به مرز برود. کنجکاو شدم و سؤالهایم بیشتر شد تا جایی که چند مرتبه به کافه بلوچی رفتم و در نهایت تصمیم گرفتم با آقا ساجد به سفر بروم. تمام اتفاقاتی که در ویدیوهای مربوط به بچههای سوختبر در فضای مجازی وجود دارد میتوانست برای ما بیفتد اما ما رفتیم و خدا خواست زنده برگشتیم. دائم همین جمله را میگفتم که یا از مرز با فیلم برمیگردم و اگر هم برنگشتم خبرمان پخش میشود و همان هدفی که در جشنواره با فیلم دنبال میکردم به گونهای دیگر برآورده میشود.
2- در حوزه مستند بزرگترین چالش فهم یک ماجراست و البته خط قرمزهای ساختگی که عنوانش را گذاشتهاند سیاهنمایی. بخصوص در باره مشکلات مردم مرزنشین که با عنوان غلط مناطق محروم یاد میشوند و من شرم دارم از استعمال آن. مناطقی که پر از استعداد، توانایی، دانش و... است را تقلیل دادهایم به مناطق محروم. بله بزرگترین چالش من فهم آدمها از یک موضوع است؛ موضوعاتی که نمیتوانیم انتقال بدهیم و مدام به بنبست میخوریم. فیلم مستند در حوزه اجتماعی چه کوتاه و چه بلند غالباً پدیدهای دلی است و بچهها با دلشان کار میکنند. نمونهاش تیم تولید «من زنده برگشتم» که ممکن بود بشود «من زنده برنگشتم» و خبری شود در رسانهها. این تکلیف را ما بارها و سالها به دوش کشیدیم ولی هنوز باید در باره کوچکترین حرکاتمان جواب پس بدهیم. این خیلی دردناک است که همیشه باید در مسیر اثبات خودمان باشیم.
3- فعلاً دارم از ساخت فیلم کوتاه لذت میبرم و این برایم مهم است که حالم خوب باشد. سالهاست عکاس مستند اجتماعی هستم و سالها تلاش کردهام مختصر و کوتاه در 15 فریم عکس، حرفم را بزنم. ساخت فیلم کوتاه هم از این جهت برایم جذاب است که حرفها را در قالب ایجاز مطرح کنم. البته که در آینده به سمت ساخت مستند بلند خواهم رفت؛ این اجتنابناپذیر است.
4- در مورد جایزه آنقدر حرفها دستمالی شده که نمیدانم چه بگویم که بوی شعار ندهد. من در ایام جشنواره در تهران نبودم و مشغول کار بودم. این جایزه برای یک تیم جوان است که از بد روزگار بزرگترشان شدهام من. به همین جهت جایزه برایم حس بهتری دارد. دارم تلاش میکنم که نگویم بیاهمیت است نه قطعاً این حرف غلط است. آدم از نفس جایزه انرژی میگیرد اما مهمتر از آن قطعاً دیده شدن کار است و اتفاقات بعدش. برای من بعدش مهمتر از اینهاست. آیا بعدش قرار است این فیلم گرهی را باز کند؟ اینجاست که بزرگترین لذت جهان برای من حاصل میشود؛ وقتی تأثیر کاری که بابت آن جانم را گذاشتم ببینم؛ ببینم که گفتمانی در جامعه شکل گرفته و یک نفر پاسخگو شده است. این نباشد که «سنگی هم اگر به شیشه ما زد، زد/ بگذار که بچه بازیاش را بکند» امیدوارم این گفتوگو و پاسخگویی ایجاد شود اگر نه یک ذره از سنمان گذشته که با جایزه خوشحال شویم.
5- اینکه کسی از زاویه مخالف ماجرا را ببیند و دربارهاش حرف بزند برایم مهم است. نقد تکنیک دارد و آدم از آن درس میگیرد. من هم به بخشهایی از کارم انتقاد دارم و شاید در تدوین بشود کارهای دیگری کرد و مثلاً نریشن و موسیقی اضافه کرد. محبت میکند، هر کسی راجع به آثار بچهها صحبت میکند و باعث رشد میشود. جایگاه گفتوگو خالی است؛ گفتوگویی که تبدیل به تنش و درگیری نشود. اگر جای این گفتوگو باز شود خیلی از مشکلات حل میشود.
6- من هم از دیدن عکسها و ویدیوهای جشنواره شگفتزده میشدم. ذوق میکنم از دیدن جوانان علاقهمند و تمام تلاشم این است که بچهها در این راه بمانند و آن چیزی را که دغدغه و مسألهشان هست حفظ کنند و ادامه بدهند. خسته نشوند از بیپولی، از بیتوجهیها و از همه مسائلی که همهمان میدانیم. غبطه میخورم از اینکه این حجم از جوانان علاقهمند فقط در زمان محدود جشنواره فرصت دیدن آثار را دارند. در سفرهایم به شهرستانهای مختلف که با جوانها صحبت میکنم و به اندازه خودم تجربیاتم را انتقال میدهم میبینم چقدر حرفها به گوش بچهها نرسیده و نشنیدهاند. این جشنواره تهران بود و در تهران برگزار شد اگرچه تمام آثار تولید شده برای تهران یا مربوط به تهران نبود مثل فیلم خود من که در مرز سیستان و بلوچستان تولید شده، بچههای این استان کجا این فیلمها را ببینند و کجا حرفشان را بزنند. کاش زمینه دیده شدن این آثار در تمام شهرستانها ایجاد شود و باب گفتوگو که بزرگترین معضل ماست ایجاد شود.
افسوسها و رؤیاهای آقای ون
احسان میرزایی
برگ زرین بهترین کارگردانی فیلم تجربی
1-ایده اولیه ساخت فیلم «اتاق آقای ون» از تابلو نقاشی شب پرستاره ونگوگ شکل گرفت؛ برایم جالب بود چطور میشود یک نقاشی در بدترین شرایط ممکن اثری چون شب پرستاره را در تیمارستان خلق کند با اینکه ون گوگ خود نقاش ناامیدی بود اما در همه آثارش امید را به جامعهاش منتقل میکرد. سعی کردم با بیانی تجربی افسوسها و رؤیاهایش را که به واقعیت نپیوسته بود، به تصویر بکشم.
2- بزرگترین چالش، جذب سرمایهگذار برای فیلمنامه است که بسیار سخت است و نکته مهم دیگر تجملاتی شدن فیلمهای کوتاه است که باعث بالا رفتن هزینه شده است.
3- بله. متأسفانه فیلم کوتاه در ایران جایگاهی که بتوان درآمدی از آن کسب کرد را ندارد و فیلمساز به ناچار مجبور میشود بعد از مدتی به سمت سینمای بلند برود از سوی دیگر فیلمساز در فیلم کوتاه فرصت آزمون و خطا دارد ولی در سینمای بلند چنین فرصتی وجود ندارد، لازمه فعالیت در سینمای بلند حضور و فعالیت در فیلم کوتاه است.
4- از نظر من دریافت جایزه به تنهایی ملاک نیست، چرا که بعضی اوقات جایزه میتواند برای برخی از فیلمسازهایی که درگیر توهمات میشوند خطرناک هم باشد ولی برای من حضور در جشنواره بسیار مفید و مهم است؛ فرصتی است که فیلمساز خودش را معرفی کند و از مهمترین دستاوردهای چنین جشنوارههایی این است که فیلمسازان دور هم جمع میشوند، با هم ارتباط برقرار میکنند و از تجربیات هم بهره میبرند.
5- متأسفانه امسال در جشنواره جلسه نقد فیلمها را نداشتیم؛ شکل گرفتن فضای گفتوگو راجع به آثار امری مهم است. امیدوارم برای دورههای بعد جشنواره این فضا ایجاد شود. خوشحال میشوم که فیلمم نقد شود و نقاط ضعف خودم را شناسایی کنم و چقدر خوب میشد منتقدان سایتی داشتند و فیلمها را در آنجا نقد میکردند.
6- بهترین رسانه برای آشنایی مخاطبان صداوسیماست که با تولید برنامههای کاربردی میتواند مخاطب عام را هم جذب و پیگیر سینمای کوتاه کند. متأسفانه در ایران مردم عادی اطلاعات کافی از فیلم کوتاه ندارند و فیلم کوتاه را اغلب با کلیپهایی که در فضای مجازی منتشر میشود اشتباه میگیرند. پلتفرمهایی برای ارائه فیلمهای کوتاه وجود دارد که به نظر میرسد عمدتاً مخاطبان خاص و جدی فیلم کوتاه برای تماشا به سراغشان میروند اما عموم مردم متأسفانه از پرداخت هزینه برای تماشای فیلم کوتاه پرهیز میکنند و شاید این موضوع به خاطر نداشتن اطلاعات کافی از فیلم کوتاه باشد. باکسهای هنروتجربه برای سینماها خوب بود ولی باید قیمت بلیتها بسیار پایین باشد تا مردم را به سمت سینما بکشاند باز هم میگویم صداوسیما باید فیلم کوتاه را به مردم معرفی کند. حتی انتظار میرود آیین اختتامیه جشنواره همچون جشنواره فیلم فجر یا جشنواره فیلم شهر و ... در صداوسیما به صورت زنده پخش شود.
بدون نمایش، بدون ویترین
امیر پذیرفته
برگ زرین بهترین فیلم در بخش مسابقه سینمای ایران
1-تم اصلی این فیلم هم همین نکته است که هر سنگی پرتاب کنی، سرانجام به سمت خودت برمیگردد. برای ساخت «اندروا» دو چالش داشتم؛ اول اینکه کاری بسازم که با حذف دیالوگ هم بتواند مفهوم را برساند. اتفاقی که سر سکانسی در «کپسول» هم آن را تجربه کرده بود. سر یک سکانس یک صفحهای به طور کامل دیالوگ را حذف کردیم و دیدیم که چه اتفاق خوبی میافتد. همچنان از دیدن آن لذت میبرم. شیوه دکوپاژ و روایی کار هم لانگ تکتور و در 16 پلان بود.
2- نمیشود از مشکلات گفت و از معضل تأمین هزینه یاد نکرد. من سعی کردم از پس مشکلات مالی برآیم. شاید شیوه آن درست نبوده باشد ولی به هر حال راه دیگری هم جز وام گرفتن نداشتم. بد میدانم که بگویم با بدبختی وام گرفتم و این فیلم را ساختم. من پای خواستهام ایستادم که بتوانم تولید موفقی داشته باشم. پای تمام اینها ایستادیم که یاد بگیریم. به این ایستادگی البته باید حمایت شهرداری رفسنجان و روابط عمومی مجتمع مس سرچشمه رفسنجان را هم اضافه کرد. نکته مهم دیگر در ساخت فیلم کوتاه جلب اعتماد است؛ جلب اعتماد عوامل تولید برای همکاری و جلب اعتماد مسئولان برای گرفتن مجوزهای لازم و امکانات. وقتی یک نفر به تو اعتماد میکند، وظیفهات دوچندان میشود که بتوانی جواب این اعتماد را بدهی. این اعتماد خیلی کارگشاست. وای به حال کسی که پول نداشته باشد و به او اعتماد هم نشود. این دردناک است که جوانی با وجود مشکل مالی به هر طریقی توانسته بودجه کارش را به دست بیاورد اما کسی – از عوامل تولید تا مسئولان شهری- به او اعتماد نداشته باشند. دیگر معضل جدی برای فیلمسازان شهرستانی نبود امکانات و تجهیزات در شهرستان است که هزینه فیلمسازی را برای فیلمسازانی که ساکن تهران نیستند بالا میبرد.
3- نگاه کلی این است که فیلم کوتاه مقدمهای برای فیلم بلند است اما به نظر من فیلم کوتاه، سینمایی کاملاً مستقل است. این طور نیست که اگر فیلم بلند بسازم دیگر سراغ فیلم کوتاه نروم. برای من ساختن فیلم کوتاه خیلی لذتبخش است. الان دو فیلمنامه آماده دارم که علاقهمندم آنها را بسازم حتی اگر قرار باشد فیلم بلند بسازم، قطعاً روزی این دو را خواهم ساخت. خیلیها برگشت به سمت فیلم کوتاه را شکست میدانند اما من مخالف این نظریهام و در صورت تجربه فیلم بلند باز هم فیلم کوتاه خواهم ساخت. اگر ایدههایم در فیلم کوتاه بیشتر نشود، کمتر هم نخواهد شد.
4- خود ماهیت جایزه، صد درصد انگیزه میدهد. اگر اشتباه نکنم من تنها فیلمسازی بودم که پارسال در بخش داستانی فیلم داشت و امسال هم به جشنواره آمدم. قطعاً این جایزه تأثیرگذار بود. با انرژی کامل کار بعدی را شروع کردم و دلم میخواست که بهترین اثر را تولید کنم. بهترین اثربهزعم خودم و با توجه به دانش خودم. تمام تلاشم را کردم که آنچه را میدانم پیاده کنم. دم دوستان هم گرم که کمک کردند. از اعتبار و تجربیاتشان استفاده کردم و خدا را شکر به شخصه کار را دوست داشتم. این جایزه میتواند مشوق فیلمساز باشد. اگرچه من از شکست هم نیرو میگیرم هر چند که جایزه نگرفتن شکست نیست. پیش از این کاری داشتم به نام «دل اندروا» که تصور میکردم حتماً از جشنواره جایزه میگیرد اما برخلاف تصورم این کار در جشنواره توفیقی نداشت. همان شب پرانرژی در اتوبوس نشستم و برای شرکت در پیچینگ کار بعدیام برگشتم به کرمان و به خودم گفتم که بیشتر توان و انرژی بگذار. روز استارت کار هم به خودم گفتم میخواهم با تمام انرژی کار کنم. درست است که جایزه گرفتن لذتبخش است ولی برای من جایزه نگرفتن هم درس بود. پویاترم کرد تا بیشتر انرژی و وقت بگذارم و تمرین کنم.
5- قطعاً جریان نقد تأثیرگذار است. همیشه با این نگاه به جلسات نقد میروم که چیزی یاد بگیرم و البته در مواجهه با برخی انتقادها یک گفتوگوی درونی همیشگی دارم که خب من که الان نمیتوانم در آن کار تغییری ایجاد کنم چون کار ساخته شده است، الان به من بگویید که اگر چه کار میکردم که کار بهتر میشد تا این انتقاد آموزهای برای کارهای بعدیام باشد. نقد سازنده خیلی خوب است. پاتوقهایی که برای فیلم کوتاه راه افتاده جلسات نقد و بررسی خوبی دارد. خیلی از جلسات از پرسش و پاسخ فراتر رفته و به نقد میرسد. این جلسات خیلی کمک میکند.
6- همه ما فیلم میسازیم به این امید که دیده شوند. چندی پیش در گفتوگویی با یکی از دوستانی که فیلمش در جشنواره سینما حقیقت تحسین شده مطلع شدم که این فیلم یک تک اکران آن هم در ایام جشنواره داشته است. نمایش و دیده شدن فیلمها امری مهم است اما باید دید چه بستری میشود برای عرضه فراهم کرد که علاوه بر دیده شدن، آورده مالی هم برای فیلمساز داشته باشد و بداند میتواند روی بازگشت بخشی از هزینه حساب کند. من مشتاقم که فیلمم را همه ببینند، اصلاً باعث افتخارم است کسی وقت بگذارد و فیلمام را ببیند؛ اما لازم است بستری فراهم شود که فیلم کوتاه برای فیلسماز درآمد هم داشته باشد. نمیدانم با این توصیفات کدام بستر برای نمایش فیلم کوتاه مناسب است. فعلاً که حتی تلویزیون باکس فیلم کوتاه ندارد و به پلتفرمها هم که سر میزنیم میبینم صفحه اولشان در قرق فیلمهای بلند روز است یعنی فیلم کوتاه جایی در ویترینشان ندارد. لازم است فضای تبلیغاتی برای فیلمهای کوتاه در نظر گرفته شود. همین چیزهای کوچک خیلی کمک میکند که مردم به تماشای فیلم کوتاه گرایش پیدا کنند.
1- از چگونگی شکل گرفتن ایده داستانی و فرم روایی کارتان بگویید؟
2- بزرگترین چالش و موانع و مشکلات در ساخت فیلم کوتاه چیست؟
3- آیا برای شما ساخت فیلم کوتاه مقدمهای برای ورود به سینمای حرفهای و فیلم بلند است؟
4- جایزه چقدر برایتان مهم است و دیده شدن در جشنواره فیلم کوتاه و برگزیده شدن در این جشنواره چه تأثیری بر روند کاری فیلمساز میتواند داشته باشد؟
5- چقدر جای جریان نقد در سینمای فیلم کوتاه را خالی میبینید و نگاه منتقدان این حوزه چقدر برایتان مهم است؟
6- صفهای جشنواره فیلم کوتاه تهران، ازدحام جمعیت و حضور پرشور سینماگران در ایام جشنواره نشانهای از جمعیت قابل توجه علاقهمندان جدی به فیلم کوتاه است. با این همه این علاقه و علاقهمندان در ایام غیر از جشنواره فراموش میشود. چه بستر و رسانهای میتواند فرصت دیده شدن و دسترسی بهتر این آثار را فراهم کند و زمینه آشنایی بیشتر مخاطبان با فیلم کوتاه شود.
ممکن بود بشود «من زنده برنگشتم»
مجتبی حیدری
برگ زرین بهترین کارگردانی مستند
1- حدود 14 ،15 سال است که مدام به سیستان و بلوچستان سفر کردهام. ماجرای فیلم «من زنده برگشتم» به پروژهای آموزشی در حوزه معیشت و اشتغالزایی در شهرستان سرباز برمیگردد. در آخرین برداشت خرما با جوانی به اسم ساجد آشنا شدم که به اصطلاح عامه تیز و بز بود. مهندس عمرانی که تجربه هرکاری را داشت؛ جمعآوری علوفه برای دام، خرماچینی، مکانیکی و هرکاری جز تخصص اصلی خودش. همان شب به عروسی در روستا دعوت شده بودیم که همین آقا ساجد آشپزش بود. ارتباطمان که عمیقتر شد ماجرایی را تعریف کرد که ذهنم را حسابی درگیر خودش کرد. گفت اینجا دامادها قسمتی از مهریهای را که باید به همسرشان بدهند در شب عروسی به صورت نقد به عروس میدهند و فردای عروسی آن را میگیرند، یک نیسان میخرند و میروند برای سوختکشی. گفت که خودش هم میخواهد به مرز برود. کنجکاو شدم و سؤالهایم بیشتر شد تا جایی که چند مرتبه به کافه بلوچی رفتم و در نهایت تصمیم گرفتم با آقا ساجد به سفر بروم. تمام اتفاقاتی که در ویدیوهای مربوط به بچههای سوختبر در فضای مجازی وجود دارد میتوانست برای ما بیفتد اما ما رفتیم و خدا خواست زنده برگشتیم. دائم همین جمله را میگفتم که یا از مرز با فیلم برمیگردم و اگر هم برنگشتم خبرمان پخش میشود و همان هدفی که در جشنواره با فیلم دنبال میکردم به گونهای دیگر برآورده میشود.
2- در حوزه مستند بزرگترین چالش فهم یک ماجراست و البته خط قرمزهای ساختگی که عنوانش را گذاشتهاند سیاهنمایی. بخصوص در باره مشکلات مردم مرزنشین که با عنوان غلط مناطق محروم یاد میشوند و من شرم دارم از استعمال آن. مناطقی که پر از استعداد، توانایی، دانش و... است را تقلیل دادهایم به مناطق محروم. بله بزرگترین چالش من فهم آدمها از یک موضوع است؛ موضوعاتی که نمیتوانیم انتقال بدهیم و مدام به بنبست میخوریم. فیلم مستند در حوزه اجتماعی چه کوتاه و چه بلند غالباً پدیدهای دلی است و بچهها با دلشان کار میکنند. نمونهاش تیم تولید «من زنده برگشتم» که ممکن بود بشود «من زنده برنگشتم» و خبری شود در رسانهها. این تکلیف را ما بارها و سالها به دوش کشیدیم ولی هنوز باید در باره کوچکترین حرکاتمان جواب پس بدهیم. این خیلی دردناک است که همیشه باید در مسیر اثبات خودمان باشیم.
3- فعلاً دارم از ساخت فیلم کوتاه لذت میبرم و این برایم مهم است که حالم خوب باشد. سالهاست عکاس مستند اجتماعی هستم و سالها تلاش کردهام مختصر و کوتاه در 15 فریم عکس، حرفم را بزنم. ساخت فیلم کوتاه هم از این جهت برایم جذاب است که حرفها را در قالب ایجاز مطرح کنم. البته که در آینده به سمت ساخت مستند بلند خواهم رفت؛ این اجتنابناپذیر است.
4- در مورد جایزه آنقدر حرفها دستمالی شده که نمیدانم چه بگویم که بوی شعار ندهد. من در ایام جشنواره در تهران نبودم و مشغول کار بودم. این جایزه برای یک تیم جوان است که از بد روزگار بزرگترشان شدهام من. به همین جهت جایزه برایم حس بهتری دارد. دارم تلاش میکنم که نگویم بیاهمیت است نه قطعاً این حرف غلط است. آدم از نفس جایزه انرژی میگیرد اما مهمتر از آن قطعاً دیده شدن کار است و اتفاقات بعدش. برای من بعدش مهمتر از اینهاست. آیا بعدش قرار است این فیلم گرهی را باز کند؟ اینجاست که بزرگترین لذت جهان برای من حاصل میشود؛ وقتی تأثیر کاری که بابت آن جانم را گذاشتم ببینم؛ ببینم که گفتمانی در جامعه شکل گرفته و یک نفر پاسخگو شده است. این نباشد که «سنگی هم اگر به شیشه ما زد، زد/ بگذار که بچه بازیاش را بکند» امیدوارم این گفتوگو و پاسخگویی ایجاد شود اگر نه یک ذره از سنمان گذشته که با جایزه خوشحال شویم.
5- اینکه کسی از زاویه مخالف ماجرا را ببیند و دربارهاش حرف بزند برایم مهم است. نقد تکنیک دارد و آدم از آن درس میگیرد. من هم به بخشهایی از کارم انتقاد دارم و شاید در تدوین بشود کارهای دیگری کرد و مثلاً نریشن و موسیقی اضافه کرد. محبت میکند، هر کسی راجع به آثار بچهها صحبت میکند و باعث رشد میشود. جایگاه گفتوگو خالی است؛ گفتوگویی که تبدیل به تنش و درگیری نشود. اگر جای این گفتوگو باز شود خیلی از مشکلات حل میشود.
6- من هم از دیدن عکسها و ویدیوهای جشنواره شگفتزده میشدم. ذوق میکنم از دیدن جوانان علاقهمند و تمام تلاشم این است که بچهها در این راه بمانند و آن چیزی را که دغدغه و مسألهشان هست حفظ کنند و ادامه بدهند. خسته نشوند از بیپولی، از بیتوجهیها و از همه مسائلی که همهمان میدانیم. غبطه میخورم از اینکه این حجم از جوانان علاقهمند فقط در زمان محدود جشنواره فرصت دیدن آثار را دارند. در سفرهایم به شهرستانهای مختلف که با جوانها صحبت میکنم و به اندازه خودم تجربیاتم را انتقال میدهم میبینم چقدر حرفها به گوش بچهها نرسیده و نشنیدهاند. این جشنواره تهران بود و در تهران برگزار شد اگرچه تمام آثار تولید شده برای تهران یا مربوط به تهران نبود مثل فیلم خود من که در مرز سیستان و بلوچستان تولید شده، بچههای این استان کجا این فیلمها را ببینند و کجا حرفشان را بزنند. کاش زمینه دیده شدن این آثار در تمام شهرستانها ایجاد شود و باب گفتوگو که بزرگترین معضل ماست ایجاد شود.
افسوسها و رؤیاهای آقای ون
احسان میرزایی
برگ زرین بهترین کارگردانی فیلم تجربی
1-ایده اولیه ساخت فیلم «اتاق آقای ون» از تابلو نقاشی شب پرستاره ونگوگ شکل گرفت؛ برایم جالب بود چطور میشود یک نقاشی در بدترین شرایط ممکن اثری چون شب پرستاره را در تیمارستان خلق کند با اینکه ون گوگ خود نقاش ناامیدی بود اما در همه آثارش امید را به جامعهاش منتقل میکرد. سعی کردم با بیانی تجربی افسوسها و رؤیاهایش را که به واقعیت نپیوسته بود، به تصویر بکشم.
2- بزرگترین چالش، جذب سرمایهگذار برای فیلمنامه است که بسیار سخت است و نکته مهم دیگر تجملاتی شدن فیلمهای کوتاه است که باعث بالا رفتن هزینه شده است.
3- بله. متأسفانه فیلم کوتاه در ایران جایگاهی که بتوان درآمدی از آن کسب کرد را ندارد و فیلمساز به ناچار مجبور میشود بعد از مدتی به سمت سینمای بلند برود از سوی دیگر فیلمساز در فیلم کوتاه فرصت آزمون و خطا دارد ولی در سینمای بلند چنین فرصتی وجود ندارد، لازمه فعالیت در سینمای بلند حضور و فعالیت در فیلم کوتاه است.
4- از نظر من دریافت جایزه به تنهایی ملاک نیست، چرا که بعضی اوقات جایزه میتواند برای برخی از فیلمسازهایی که درگیر توهمات میشوند خطرناک هم باشد ولی برای من حضور در جشنواره بسیار مفید و مهم است؛ فرصتی است که فیلمساز خودش را معرفی کند و از مهمترین دستاوردهای چنین جشنوارههایی این است که فیلمسازان دور هم جمع میشوند، با هم ارتباط برقرار میکنند و از تجربیات هم بهره میبرند.
5- متأسفانه امسال در جشنواره جلسه نقد فیلمها را نداشتیم؛ شکل گرفتن فضای گفتوگو راجع به آثار امری مهم است. امیدوارم برای دورههای بعد جشنواره این فضا ایجاد شود. خوشحال میشوم که فیلمم نقد شود و نقاط ضعف خودم را شناسایی کنم و چقدر خوب میشد منتقدان سایتی داشتند و فیلمها را در آنجا نقد میکردند.
6- بهترین رسانه برای آشنایی مخاطبان صداوسیماست که با تولید برنامههای کاربردی میتواند مخاطب عام را هم جذب و پیگیر سینمای کوتاه کند. متأسفانه در ایران مردم عادی اطلاعات کافی از فیلم کوتاه ندارند و فیلم کوتاه را اغلب با کلیپهایی که در فضای مجازی منتشر میشود اشتباه میگیرند. پلتفرمهایی برای ارائه فیلمهای کوتاه وجود دارد که به نظر میرسد عمدتاً مخاطبان خاص و جدی فیلم کوتاه برای تماشا به سراغشان میروند اما عموم مردم متأسفانه از پرداخت هزینه برای تماشای فیلم کوتاه پرهیز میکنند و شاید این موضوع به خاطر نداشتن اطلاعات کافی از فیلم کوتاه باشد. باکسهای هنروتجربه برای سینماها خوب بود ولی باید قیمت بلیتها بسیار پایین باشد تا مردم را به سمت سینما بکشاند باز هم میگویم صداوسیما باید فیلم کوتاه را به مردم معرفی کند. حتی انتظار میرود آیین اختتامیه جشنواره همچون جشنواره فیلم فجر یا جشنواره فیلم شهر و ... در صداوسیما به صورت زنده پخش شود.
بدون نمایش، بدون ویترین
امیر پذیرفته
برگ زرین بهترین فیلم در بخش مسابقه سینمای ایران
1-تم اصلی این فیلم هم همین نکته است که هر سنگی پرتاب کنی، سرانجام به سمت خودت برمیگردد. برای ساخت «اندروا» دو چالش داشتم؛ اول اینکه کاری بسازم که با حذف دیالوگ هم بتواند مفهوم را برساند. اتفاقی که سر سکانسی در «کپسول» هم آن را تجربه کرده بود. سر یک سکانس یک صفحهای به طور کامل دیالوگ را حذف کردیم و دیدیم که چه اتفاق خوبی میافتد. همچنان از دیدن آن لذت میبرم. شیوه دکوپاژ و روایی کار هم لانگ تکتور و در 16 پلان بود.
2- نمیشود از مشکلات گفت و از معضل تأمین هزینه یاد نکرد. من سعی کردم از پس مشکلات مالی برآیم. شاید شیوه آن درست نبوده باشد ولی به هر حال راه دیگری هم جز وام گرفتن نداشتم. بد میدانم که بگویم با بدبختی وام گرفتم و این فیلم را ساختم. من پای خواستهام ایستادم که بتوانم تولید موفقی داشته باشم. پای تمام اینها ایستادیم که یاد بگیریم. به این ایستادگی البته باید حمایت شهرداری رفسنجان و روابط عمومی مجتمع مس سرچشمه رفسنجان را هم اضافه کرد. نکته مهم دیگر در ساخت فیلم کوتاه جلب اعتماد است؛ جلب اعتماد عوامل تولید برای همکاری و جلب اعتماد مسئولان برای گرفتن مجوزهای لازم و امکانات. وقتی یک نفر به تو اعتماد میکند، وظیفهات دوچندان میشود که بتوانی جواب این اعتماد را بدهی. این اعتماد خیلی کارگشاست. وای به حال کسی که پول نداشته باشد و به او اعتماد هم نشود. این دردناک است که جوانی با وجود مشکل مالی به هر طریقی توانسته بودجه کارش را به دست بیاورد اما کسی – از عوامل تولید تا مسئولان شهری- به او اعتماد نداشته باشند. دیگر معضل جدی برای فیلمسازان شهرستانی نبود امکانات و تجهیزات در شهرستان است که هزینه فیلمسازی را برای فیلمسازانی که ساکن تهران نیستند بالا میبرد.
3- نگاه کلی این است که فیلم کوتاه مقدمهای برای فیلم بلند است اما به نظر من فیلم کوتاه، سینمایی کاملاً مستقل است. این طور نیست که اگر فیلم بلند بسازم دیگر سراغ فیلم کوتاه نروم. برای من ساختن فیلم کوتاه خیلی لذتبخش است. الان دو فیلمنامه آماده دارم که علاقهمندم آنها را بسازم حتی اگر قرار باشد فیلم بلند بسازم، قطعاً روزی این دو را خواهم ساخت. خیلیها برگشت به سمت فیلم کوتاه را شکست میدانند اما من مخالف این نظریهام و در صورت تجربه فیلم بلند باز هم فیلم کوتاه خواهم ساخت. اگر ایدههایم در فیلم کوتاه بیشتر نشود، کمتر هم نخواهد شد.
4- خود ماهیت جایزه، صد درصد انگیزه میدهد. اگر اشتباه نکنم من تنها فیلمسازی بودم که پارسال در بخش داستانی فیلم داشت و امسال هم به جشنواره آمدم. قطعاً این جایزه تأثیرگذار بود. با انرژی کامل کار بعدی را شروع کردم و دلم میخواست که بهترین اثر را تولید کنم. بهترین اثربهزعم خودم و با توجه به دانش خودم. تمام تلاشم را کردم که آنچه را میدانم پیاده کنم. دم دوستان هم گرم که کمک کردند. از اعتبار و تجربیاتشان استفاده کردم و خدا را شکر به شخصه کار را دوست داشتم. این جایزه میتواند مشوق فیلمساز باشد. اگرچه من از شکست هم نیرو میگیرم هر چند که جایزه نگرفتن شکست نیست. پیش از این کاری داشتم به نام «دل اندروا» که تصور میکردم حتماً از جشنواره جایزه میگیرد اما برخلاف تصورم این کار در جشنواره توفیقی نداشت. همان شب پرانرژی در اتوبوس نشستم و برای شرکت در پیچینگ کار بعدیام برگشتم به کرمان و به خودم گفتم که بیشتر توان و انرژی بگذار. روز استارت کار هم به خودم گفتم میخواهم با تمام انرژی کار کنم. درست است که جایزه گرفتن لذتبخش است ولی برای من جایزه نگرفتن هم درس بود. پویاترم کرد تا بیشتر انرژی و وقت بگذارم و تمرین کنم.
5- قطعاً جریان نقد تأثیرگذار است. همیشه با این نگاه به جلسات نقد میروم که چیزی یاد بگیرم و البته در مواجهه با برخی انتقادها یک گفتوگوی درونی همیشگی دارم که خب من که الان نمیتوانم در آن کار تغییری ایجاد کنم چون کار ساخته شده است، الان به من بگویید که اگر چه کار میکردم که کار بهتر میشد تا این انتقاد آموزهای برای کارهای بعدیام باشد. نقد سازنده خیلی خوب است. پاتوقهایی که برای فیلم کوتاه راه افتاده جلسات نقد و بررسی خوبی دارد. خیلی از جلسات از پرسش و پاسخ فراتر رفته و به نقد میرسد. این جلسات خیلی کمک میکند.
6- همه ما فیلم میسازیم به این امید که دیده شوند. چندی پیش در گفتوگویی با یکی از دوستانی که فیلمش در جشنواره سینما حقیقت تحسین شده مطلع شدم که این فیلم یک تک اکران آن هم در ایام جشنواره داشته است. نمایش و دیده شدن فیلمها امری مهم است اما باید دید چه بستری میشود برای عرضه فراهم کرد که علاوه بر دیده شدن، آورده مالی هم برای فیلمساز داشته باشد و بداند میتواند روی بازگشت بخشی از هزینه حساب کند. من مشتاقم که فیلمم را همه ببینند، اصلاً باعث افتخارم است کسی وقت بگذارد و فیلمام را ببیند؛ اما لازم است بستری فراهم شود که فیلم کوتاه برای فیلسماز درآمد هم داشته باشد. نمیدانم با این توصیفات کدام بستر برای نمایش فیلم کوتاه مناسب است. فعلاً که حتی تلویزیون باکس فیلم کوتاه ندارد و به پلتفرمها هم که سر میزنیم میبینم صفحه اولشان در قرق فیلمهای بلند روز است یعنی فیلم کوتاه جایی در ویترینشان ندارد. لازم است فضای تبلیغاتی برای فیلمهای کوتاه در نظر گرفته شود. همین چیزهای کوچک خیلی کمک میکند که مردم به تماشای فیلم کوتاه گرایش پیدا کنند.

کار در حوزه دفاع مقدس خودش چالش است
فیلم کوتاه «نوشابه مشکی» به تهیهکنندگی محمدجواد موحد و کارگردانی محمد پایدار، تولید شده در باشگاه فیلم سوره توانست برگ زرین بهترین کارگردانی فیلم داستانی و بهترین فیلم از نگاه مردمی را از آن خود کند. این فیلم کوتاه اثری در ژانر دفاع مقدس است که داستانی از روزهای پایانی زندگی یکی از همرزمان شهید مهدی باکری را روایت میکند. محمدجواد موحد تهیهکننده «نوشابه مشکی» در گفتوگو با «ایران» از روند ساخت آن گفته است.
از چگونگی شکل گرفتن ایده داستانی و فرم روایی «نوشابه مشکی» بگویید. چطور شد سراغ یکی از همرزمان شهید باکری رفتید؟
محمد پایدار که در جریان ساخت فیلم است بهتر میتواند به این سؤال پاسخ بدهد. جمله «خدایا مرا پاکیزه بپذیر» که در ایام شهادت حاج قاسم منتسب به ایشان بارها تکرار شد ولی در اصل منتسب به شهید باکری است ایده اولیه و مطلع «نوشابه مشکی» بود. دوست داشتیم فرم جدیدی در ارائه این محتوا داشته باشیم و آن را در قالب طنز ارائه کنیم. درباره آن خیلی صحبت کردیم چون ترس داشتیم از اینکه به هجو تبدیل شود یا شوخیها درنیاید. به لحاظ فرمی هم کار سختی داشتیم ولی با تلاش بچهها بویژه دقت نظر محمد پایدار در مقام کارگردان، کار انجام شد و پاسخ مثبت گرفت. واقعیت این است که ما برداشتی از همرزم شهید باکری نداشتیم، میخواستیم از این جمله استفاده کنیم و در واقع به محتوای ما خیلی نزدیک بود. به جمله دعایی «خدایا مرا پاکیزه بپذیر» از نگاه شهید باکری نمیتوانستیم ورود کنیم چون باید تمام مسائل مستند، مستدل و دقیق اتفاق میافتاد و در قالب طنز هم نمیشد آن را بیان کرد بر این اساس همرزمی برای شهید باکری در نظر گرفتیم و این شکلی مطرح شد.
همزمانی ساخت این اثر و «موقعیت مهدی» این کنجکاوی را ایجاد میکند که آیا ساخته هادی حجازیفر تأثیری در انتخاب سوژه و تولید این اثر داشته است؟
ایده این کار برای سال 99 است و اگر هم آن زمان ایدهای برای ساخت «موقعیت مهدی» وجود داشت ما در جریان نبودیم. این ایده بعد از کاری که برای سالگرد شهادت حاج قاسم تولید کرده بودیم به ذهن ما رسیده بود. اگرچه در زمان تولید «نوشابه مشکی» دوستان گروه تولید «موقعیت مهدی» هم سر صحنه بودند چون هر دو همزمان در شهرک سینمایی دفاع مقدس کار را تولید میکردیم.
«نوشابه مشکی» عنوان فیلم برگزیده از نگاه مخاطبان را از آن خود کرد. دلیل اقبال مخاطب به این فیلم را چه میدانید؟
مهمترین مؤلفه در تحلیل ما از این اتفاق این است که «نوشابه مشکی» به خاطر زاویه نگاه جدید به دفاع مقدس و یکی از شهدای شاخص آن با اقبال مواجه شده است. همیشه وقتی یک پروژه به شهیدی منتسب میشود همه منتظر کار خیلی جدی در ژانر جنگ هستند اما ما سعی کردیم نگاه تازهای به دفاع مقدس و برشی از زندگی یکی از شهدای شاخص داشته باشیم. ضمن اینکه تولید اثر از منظر پروداکشن هم میتواند جذاب باشد. به هر حال به قول سینماییها فیلم دفاع مقدسی توپ و ترقهدار جذاب است، ریتمش بالاتر میرود و مخاطب را جذب میکند. در نهایت به اعتقاد من همین منظر نگاه جدید به دفاع مقدس مهمترین دلیل اقبال به فیلم است.
ساخت فیلم کوتاه برای فیلمسازان جوان کم چالش نیست. با وجود حمایت حوزه هنری، ساخت این فیلم هم با موانع مواجه بود؟
همین که در حوزه دفاع مقدس کار میکنید خودش چالش است. «نوشابه مشکی» با اینکه به ظاهر فیلم کوتاهی در این ژانر است اما بهواقع مصایبش به اندازه یک فیلم بلند بود؛ از تأمین مالی تا اتفاقات سر صحنه و لباس و... فارغ از این موارد کلی، دو موضوع به طور مشخص ما را خیلی اذیت کرد تا جایی که چندین بار در پیشتولید به این نتیجه رسیدیم که قید ساخت کار را بزنیم. وقتی فیلمی در حوزه دفاع مقدس تولید میشود طبیعتاً مهمترین بال تولید آن شهرک دفاع مقدس است که هم از منظر لوکیشن مناسب است و هم خیلی از ادوات جنگی در آنجا قابلیت اجرایی دارند. یکی از سختیهای تولید، همین کار در شهرک دفاع مقدس بود. باید فکر اساسی اندیشیده شود که چرا هر کسی در قالب فیلم کوتاه یا بلند یا سریال کار جنگی میسازد فردای آن روز اعلام میکند که پشت دستش را داغ کرده از اینکه سراغ فیلم جنگی رفته است. چالش جدی بعدی ما اتفاقی بود که برای آقای خنجری از بدلکارهای معروف سینما افتاد. یکی از سکانسهایمان نیاز به انفجار نزدیک به بدلکار داشت که متأسفانه به خاطر ناهماهنگی و برای یکی دو ثانیه جا به جایی، انفجار روی صورت ایشان اتفاق افتاد. آقای خنجری یکی دو روز در کما بود اما الحمدلله به خیر و خوشی تمام شد. هر چند که چند روزی درگیر بیمارستان و چند ماهی درگیر درمان بودند اما خدا را شکرکه مشکل حل شد.
دیده شدن و کسب جایزه در جشنواره فیلم کوتاه تهران چه تأثیری میتواند در گرایش فیلمسازان جوان به این حوزه بخصوص دفاع مقدس داشته باشد؟
جشنواره فیلم کوتاه تهران که از مهمترین جشنوارههای منطقه هم هست میتواند اثر خیلی مهمی هم در آینده فیلمساز و هم در جریانسازی اثر برگزیده داشته باشد. شاید منتخب شدن این فیلم در جشنواره دیگر فیلمسازها را تشویق کند که دل به دریا بزنند و با همه سختیها ژانر دفاع مقدس را مجدداً تمرین و امتحان کنند.
در ایام جشنواره شاهد صفهای بلند مخاطبان پشت در سالنهای سینما بودیم؛ جمعیتی که در ایام غیر از جشنواره فراموش میشود. به اعتقاد شما چه بستر و رسانهای میتواند بستر مناسبی برای عرضه این آثار باشد؟
متأسفانه هیچ شانس جدی برای پخش و دیده شدن آثار وجود ندارد. پیش از این اکران هنر و تجربه را داشتیم که گرچه خیلی جدی نبود اما همان میزان کمش هم تعطیل شد. فیلم کوتاه هم مانند هر اثر سینمایی برای روی پرده و فضای سینما تولید میشود و همان سکوت و تمرکز و غرق شدن در تصویر را میطلبد. باید سانسهایی در سینما برای فیلمهای کوتاه در نظر گرفته شود. بهتر اینکه رتبهبندی انجام شود و سانسهای بهتر به فیلمهای برتر اختصاص یابد. اولین نهاد برای تصمیمگیری در این خصوص سازمان سینمایی بویژه انجمن سینمای جوان است. به امید این که سینمادارها هم به فیلم کوتاه بها بدهند تا هر تصمیمی درباره اکران فیلم کوتاه به نتیجه مطلوب برسد. همانطور که تلویزیون روزی تصمیم گرفت برای آثار مستند شبکهای مستقل تأسیس کند و موفق هم بود و شبکه مستند ثابت کرد که مستند چقدر این پتانسیل را دارد که مخاطب خود را پیدا کند و جزو پربینندهترین شبکههای تلویزیون شود، مدیوم فیلم کوتاه هم این قابلیت را دارد که یک باکس ویژه _حتی بدون شبکه اختصاصی_ در شبکههای سراسری تلویزیون در اختیار داشته باشد. اطمینان دارم این باکسهای پخش با استقبال مخاطبان روبهرو خواهد شد چون فیلم کوتاه جذاب است و وقت کمتری از مخاطب میگیرد. این دو بال مهمترین همراهان سینمای کوتاه باید باشند در عین حال فضای مجازی و پلتفرمها هم میتوانند کمک کنند تا یک اثر بهتر دیده شود.
از چگونگی شکل گرفتن ایده داستانی و فرم روایی «نوشابه مشکی» بگویید. چطور شد سراغ یکی از همرزمان شهید باکری رفتید؟
محمد پایدار که در جریان ساخت فیلم است بهتر میتواند به این سؤال پاسخ بدهد. جمله «خدایا مرا پاکیزه بپذیر» که در ایام شهادت حاج قاسم منتسب به ایشان بارها تکرار شد ولی در اصل منتسب به شهید باکری است ایده اولیه و مطلع «نوشابه مشکی» بود. دوست داشتیم فرم جدیدی در ارائه این محتوا داشته باشیم و آن را در قالب طنز ارائه کنیم. درباره آن خیلی صحبت کردیم چون ترس داشتیم از اینکه به هجو تبدیل شود یا شوخیها درنیاید. به لحاظ فرمی هم کار سختی داشتیم ولی با تلاش بچهها بویژه دقت نظر محمد پایدار در مقام کارگردان، کار انجام شد و پاسخ مثبت گرفت. واقعیت این است که ما برداشتی از همرزم شهید باکری نداشتیم، میخواستیم از این جمله استفاده کنیم و در واقع به محتوای ما خیلی نزدیک بود. به جمله دعایی «خدایا مرا پاکیزه بپذیر» از نگاه شهید باکری نمیتوانستیم ورود کنیم چون باید تمام مسائل مستند، مستدل و دقیق اتفاق میافتاد و در قالب طنز هم نمیشد آن را بیان کرد بر این اساس همرزمی برای شهید باکری در نظر گرفتیم و این شکلی مطرح شد.
همزمانی ساخت این اثر و «موقعیت مهدی» این کنجکاوی را ایجاد میکند که آیا ساخته هادی حجازیفر تأثیری در انتخاب سوژه و تولید این اثر داشته است؟
ایده این کار برای سال 99 است و اگر هم آن زمان ایدهای برای ساخت «موقعیت مهدی» وجود داشت ما در جریان نبودیم. این ایده بعد از کاری که برای سالگرد شهادت حاج قاسم تولید کرده بودیم به ذهن ما رسیده بود. اگرچه در زمان تولید «نوشابه مشکی» دوستان گروه تولید «موقعیت مهدی» هم سر صحنه بودند چون هر دو همزمان در شهرک سینمایی دفاع مقدس کار را تولید میکردیم.
«نوشابه مشکی» عنوان فیلم برگزیده از نگاه مخاطبان را از آن خود کرد. دلیل اقبال مخاطب به این فیلم را چه میدانید؟
مهمترین مؤلفه در تحلیل ما از این اتفاق این است که «نوشابه مشکی» به خاطر زاویه نگاه جدید به دفاع مقدس و یکی از شهدای شاخص آن با اقبال مواجه شده است. همیشه وقتی یک پروژه به شهیدی منتسب میشود همه منتظر کار خیلی جدی در ژانر جنگ هستند اما ما سعی کردیم نگاه تازهای به دفاع مقدس و برشی از زندگی یکی از شهدای شاخص داشته باشیم. ضمن اینکه تولید اثر از منظر پروداکشن هم میتواند جذاب باشد. به هر حال به قول سینماییها فیلم دفاع مقدسی توپ و ترقهدار جذاب است، ریتمش بالاتر میرود و مخاطب را جذب میکند. در نهایت به اعتقاد من همین منظر نگاه جدید به دفاع مقدس مهمترین دلیل اقبال به فیلم است.
ساخت فیلم کوتاه برای فیلمسازان جوان کم چالش نیست. با وجود حمایت حوزه هنری، ساخت این فیلم هم با موانع مواجه بود؟
همین که در حوزه دفاع مقدس کار میکنید خودش چالش است. «نوشابه مشکی» با اینکه به ظاهر فیلم کوتاهی در این ژانر است اما بهواقع مصایبش به اندازه یک فیلم بلند بود؛ از تأمین مالی تا اتفاقات سر صحنه و لباس و... فارغ از این موارد کلی، دو موضوع به طور مشخص ما را خیلی اذیت کرد تا جایی که چندین بار در پیشتولید به این نتیجه رسیدیم که قید ساخت کار را بزنیم. وقتی فیلمی در حوزه دفاع مقدس تولید میشود طبیعتاً مهمترین بال تولید آن شهرک دفاع مقدس است که هم از منظر لوکیشن مناسب است و هم خیلی از ادوات جنگی در آنجا قابلیت اجرایی دارند. یکی از سختیهای تولید، همین کار در شهرک دفاع مقدس بود. باید فکر اساسی اندیشیده شود که چرا هر کسی در قالب فیلم کوتاه یا بلند یا سریال کار جنگی میسازد فردای آن روز اعلام میکند که پشت دستش را داغ کرده از اینکه سراغ فیلم جنگی رفته است. چالش جدی بعدی ما اتفاقی بود که برای آقای خنجری از بدلکارهای معروف سینما افتاد. یکی از سکانسهایمان نیاز به انفجار نزدیک به بدلکار داشت که متأسفانه به خاطر ناهماهنگی و برای یکی دو ثانیه جا به جایی، انفجار روی صورت ایشان اتفاق افتاد. آقای خنجری یکی دو روز در کما بود اما الحمدلله به خیر و خوشی تمام شد. هر چند که چند روزی درگیر بیمارستان و چند ماهی درگیر درمان بودند اما خدا را شکرکه مشکل حل شد.
دیده شدن و کسب جایزه در جشنواره فیلم کوتاه تهران چه تأثیری میتواند در گرایش فیلمسازان جوان به این حوزه بخصوص دفاع مقدس داشته باشد؟
جشنواره فیلم کوتاه تهران که از مهمترین جشنوارههای منطقه هم هست میتواند اثر خیلی مهمی هم در آینده فیلمساز و هم در جریانسازی اثر برگزیده داشته باشد. شاید منتخب شدن این فیلم در جشنواره دیگر فیلمسازها را تشویق کند که دل به دریا بزنند و با همه سختیها ژانر دفاع مقدس را مجدداً تمرین و امتحان کنند.
در ایام جشنواره شاهد صفهای بلند مخاطبان پشت در سالنهای سینما بودیم؛ جمعیتی که در ایام غیر از جشنواره فراموش میشود. به اعتقاد شما چه بستر و رسانهای میتواند بستر مناسبی برای عرضه این آثار باشد؟
متأسفانه هیچ شانس جدی برای پخش و دیده شدن آثار وجود ندارد. پیش از این اکران هنر و تجربه را داشتیم که گرچه خیلی جدی نبود اما همان میزان کمش هم تعطیل شد. فیلم کوتاه هم مانند هر اثر سینمایی برای روی پرده و فضای سینما تولید میشود و همان سکوت و تمرکز و غرق شدن در تصویر را میطلبد. باید سانسهایی در سینما برای فیلمهای کوتاه در نظر گرفته شود. بهتر اینکه رتبهبندی انجام شود و سانسهای بهتر به فیلمهای برتر اختصاص یابد. اولین نهاد برای تصمیمگیری در این خصوص سازمان سینمایی بویژه انجمن سینمای جوان است. به امید این که سینمادارها هم به فیلم کوتاه بها بدهند تا هر تصمیمی درباره اکران فیلم کوتاه به نتیجه مطلوب برسد. همانطور که تلویزیون روزی تصمیم گرفت برای آثار مستند شبکهای مستقل تأسیس کند و موفق هم بود و شبکه مستند ثابت کرد که مستند چقدر این پتانسیل را دارد که مخاطب خود را پیدا کند و جزو پربینندهترین شبکههای تلویزیون شود، مدیوم فیلم کوتاه هم این قابلیت را دارد که یک باکس ویژه _حتی بدون شبکه اختصاصی_ در شبکههای سراسری تلویزیون در اختیار داشته باشد. اطمینان دارم این باکسهای پخش با استقبال مخاطبان روبهرو خواهد شد چون فیلم کوتاه جذاب است و وقت کمتری از مخاطب میگیرد. این دو بال مهمترین همراهان سینمای کوتاه باید باشند در عین حال فضای مجازی و پلتفرمها هم میتوانند کمک کنند تا یک اثر بهتر دیده شود.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
در حسرت پرده عریض سینما
-
کار در حوزه دفاع مقدس خودش چالش است

اخبارایران آنلاین