
چگونه تعادل روانی خود را در تنشهای اجتماعی حفظ کنیم؟
روی لبه آرامش
محمد مطلق
دبیر گروه گزارش
«بعد از یک سال مصرف داروهای اعصاب و روان دو روز پیش با پزشک معالجم تماس گرفتم تا در مورد شیوه علمی ترک کردن داروها مشورت بگیرم. دکتر آخرین بار گفته بود تا پایان شهریور ادامه بدهم و بعد کنار بگذارم و حالا یک ماه و چند روز هم از آن موعد گذشته است. با این همه دکتر گفت به دلیل تنشهای اجتماعی و استرس و اضطراب ناشی از آن دارو را قطع نکن بعلاوه برای مشکل بیخوابی هم که مدتی است دچارش شدهام داروی خواب تجویز کرد.» این را بیماری میگوید که یک سال است با حمله عصبی یا پنیک دست به گریبان است. وی درباره بیماری و نظر روانپزشک این گونه توضیح میدهد:
«سال گذشته با علائم بیماری قلبی در بیمارستان بستری شدم اما هم آزمایشهای اولیه و هم بررسیهای بعدی که حدود یک هفته طول کشید، نشان داد که مشکل من نه قلبی بلکه عصبی است. تا پایان سال دارو خوردم و تحت نظر بودم تا اینکه اوایل بهار امسال کاملاً احساس سلامت داشتم و نیازی به ادامه مصرف دارو نمیدیدم اما دکتر گفت دو قلم از داروها را ترک کنم و یکی را 6 ماه دیگر ادامه بدهم. از عید تا حالا هم دچار حمله نشدهام اما تازگیها خوابم مختل شده و لااقل دو یا سه شب در هفته کاملاً بیخوابم. برای همین دکتر اجازه نداد دارو را قطع کنم و علاوه بر آن داروی خواب هم تجویز کرد. نظر دکتر این بود که وضعیت من چندان تثبیت شده نیست و در شرایط تنش اجتماعی و فوران اخبار ناگوار ممکن است دوباره دچار پنیک شوم.»
هیجانهای مثبت و منفی اجتماعی روح و روان افراد را درگیر میکند و در صورت منفی بودن هیجان مثل تنشهای اجتماعی ممکن است با برخی اختلالات خفیف روان ازجمله اختلال خواب یا اختلال در آرامش خانوادگی همراه باشد. در چنین وضعیتی چه باید کرد؟ قاعدتاً نسخه جامعهشناسان و روانشناسان در این زمینه متفاوت است. جامعهشناسی به ما میگوید وقتی چربی خون در جامعهای بیش از حد نرمال است دیگر با پدیده پزشکی صرف روبهرو نیستیم و در این شرایط نمیتوان به طور مثال به 55 درصد مردم گفت تک به تک به پزشک مراجعه کنند. وقتی فراگیری یک مسأله بالاست حتماً مشکلی در سبک زندگی وجود دارد و در این شرایط باید نسخهای جامعهشناختی پیچید نه پزشکی. این موضوع در زمینه فراوانی اختلالات روان نیز صدق میکند. اگر اختلال خواب یا میزان هیجانات منفی بالا و فراگیر باشد، نمیتوان به تکتک آدمها گفت به مطب روانپزشک مراجعه کنید اما دانش دیگری هم در این زمینه وجود دارد که به آن روانشناسی اجتماعی میگویند؛ متخصصان و دانشآموختگان این رشته علمی در شرایط تنش اجتماعی چه نسخهای میپیچند و چه راهکارهایی برای مدیریت اجتماعی روان و مراقبتهای فردی در چنین شرایطی ارائه میدهند؟
دکتـــــر حســـین ابـــراهــیـمــیمــقدم، روانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران میگوید: «در روانشناسی اجتماعی برای مدیریت تنش یا هر شکل دیگری از هیجان ابتدا باید به این پرسش پاسخ داد که آیا اساساً آن تنش یک وضعیت بغرنج محسوب میشود یا نه؟ برای جواب دادن به این سؤال چهار معیار داریم؛ اول اینکه میزان فراگیری آن چقدر است و بخش قابل ملاحظهای از مردم را تحت تأثیر قرار میدهد یا نه؟ در مرحله بعد باید کسانی را که تحت تأثیر تنش هستند مورد بررسی قرار دهیم و به ابعاد آن پی ببریم. سوم اینکه باید بدانیم آیا آن موقعیت تنشی با موقعیتهای دیگر هم تعامل و تداخل پیدا میکند یا نه و در نهایت از آنجا که یک مسأله اجتماعی با اتفاق نظر شناخته میشود، در این مرحله نیز باید بدانیم آیا اکثریت جامعه آن تنش را یک مسأله اجتماعی میدانند یا نه؟ اگر به این نتیجه رسیدیم که تنش وجود دارد و روی روان جامعه تأثیر منفی میگذارد باید برای کاهش و برطرف کردن آن اقداماتی انجام دهیم.»
ابراهیمی درباره راهکارهای کاهش تنش میگوید: «ابتدا باید وضعیت موجود را مستند و مورد بررسی قرار دهیم. چون اگر به طور مشخص یک مسأله را از مسائل دیگر تفکیک نکنیم و متوجه ریشه و ابعاد تنش نشویم، نمیتوانیم کار درستی انجام دهیم و چهبسا به دلیل اینکه دو طرف یک تنش متوجه حرف هم نمیشوند، اوضاع را بدتر کنند. به همین خاطر باید از گروههای مختلف اجتماعی دعوت به گفتوگو کنیم تا ابعاد مسأله کاملاً شناخته شود. البته بهتر است در دروس دانشگاهی اضلاع و لایههای مختلف یک تنش اجتماعی و راهکارهای بهداشت روان اجتماعی مورد بحث قرار گیرد تا از تجربیات گذشته و مستندات علمی برای کاهش تنش استفاده کرد. به عنوان مثال وقتی یک پلیس در مأموریت روزانه خود با یک وضعیت بحرانی مواجه میشود، از تصادف زنجیرهای گرفته تا تعقیب و گریز یک قاتل، نمیتوانیم همان لحظه به او آموزش حل مسأله بدهیم، او از قبل باید نحوه مواجهه با چنین شرایطی را آموزش دیده باشد.
روانشناسان اجتماعی در زمینه رفع مسائل اجتماعی بسیار میتوانند کمک کنند و تغییرات مثبتی بهوجود بیاورند طوری که اکثریت جامعه احساس کند بار روانی کاهش پیدا کرده است. در مدیریت تنش مسئولان باید از کشمکش دو طرف تنش استفاده کنند تا به بهترین راه حل برسند. چراکه در یک جامعه زنده قاعدتاً اختلاف نظر وجود دارد و این اختلافات باعث ارائه راهکارهای مختلفی میشود که یک مدیر و یک مسئول میتواند از مجموع این راهکارها به نفع اکثریت جامعه و ایجاد احساس رضایت عمومی استفاده کند.»
این بخش از تحلیل مسأله و صورتبندی نظری آن جنبه عمودی یا از بالا به پایین دارد و نقش مدیریت تنش اجتماعی را مورد بررسی قرار میدهد اما تک تک افراد چگونه میتوانند در چنین موقعیتهایی لااقل کمتر دچار تنش روانی شده و مراقب بهداشت روانی خود و اطرافیانشان باشند. ابراهیمی مقدم معتقد است در چنین شرایطی بیش از دامن زدن به هیجان باید به تفکر و تعقل بپردازیم. از نگاه وی نادیده گرفتن تنش و یا در قطب مخالف آن دامن زدن به تنش نه تنها کمکی به ما نمیکند که میتواند تعادل روانی ما را هم از بین ببرد: «ما وظیفه داریم برای تعالی روحی و روانی خودمان به مسأله فکر کنیم نه اینکه غرق در هیجان شویم. این مهمترین راهکاری است که میتواند در هر تنشی به ما کمک کند. ما باید از این زاویه به هر مسألهای نگاه کنیم که چطور با تعقل و تفکر میشود کمترین آسیب را دید و بیشترین سود را برد. در این صورت است که میتوان یک رابطه منطقی با خودمان، دیگران و دنیای پیرامون خود داشته باشیم و احساس روانی خوب و مثبتی برای خود و دوستان و جامعه خلق کنیم. اگر این دو شق قضیه از سوی مسئولان و شهروندان رعایت شود آن وقت میبینیم که استرس و اضطراب عمومی کاهش پیدا میکند، هیجانات منفی فروکش میکند، بار روانی پایین میآید و جامعه میتواند به سمت اهداف متعالی حرکت کند.»
دکتر بهروز قائمی مهر روانشناس نیز پیشنهاد میکند این روزها باید کمتر در معرض اخبار دروغ یا اصطلاحاً فیک باشیم تا تعادل روانی خود را از دست ندهیم: «الان دیگر برای همه روشن است که کدام کانالهای ماهوارهای و کدام رسانههای مجازی دنبال پمپاژ هیجان منفی در جامعه هستند. پیشنهاد من این است که اگر برای سلامت روان خود اهمیت قائلید این کانالها و شبکهها را حذف کنید و در معرضشان قرار نگیرید. اگر دچار اختلال خواب شدهاید و مشکل جدی است حتماً به روانپزشک مراجعه کنید و اگر خیلی حاد نیست با ورزش و دمنوشهای موجود در بازار و همین طور مصرف لبنیات خواب خود را تنظیم کنید و از همه مهمتر اینکه مشاجرههای اجتماعی را وارد کانون خانواده نکنید که هم تعادل روانی خودتان را به هم میریزد و هم روی روان بچهها تأثیر منفی میگذارد.»