نگاهی به برخی از شیوههای مداخله ایالات متحده در کشورهای جهان اسلام
به نام دموکراسی؛ به قیمت فروپاشی!
احمد فاضل زاده
دکترای روابط بینالملل
بررسی مدل های مداخله امریکا در کشورها بویژه کشورهای اسلامی نشان میدهد که مداخله تنها محدود به مداخله نظامی نمیشود؛ بلکه مجموعهای از روشها به کار گرفته میشوند تا مناسبات یک کشور به گونهای تغییر یابد که در راستای منافع ایالات متحده قرار گیرد. در همایش بن در سال ۲۰۰۱ مجموعهای از تصمیمات امنیتی، سیاسی و اقتصادی اتخاذ شد. پس از آن نیز همگام با مبارزه امریکا با طالبان، فعالیتها و برنامههای متعدد دیگری مانند برگزاری انتخابات و تشکیل دولت، توسعه ارتباطات و فناوری، تغییر سطح آموزش و گسترش فرهنگ غربی به اجرا درآمد. روشن است که فعالیتهای مختلف و مستمر امریکا در افغانستان را نمیتوان تنها تحت عنوان نابودی گروههای تروریستی و القاعده تبیین کرد. تلاش امریکا پس از سقوط طالبان برای ایجاد دولت جدیدی که پیرو منافعش باشد، از اولین نمودهای سیاست جدید این کشور در افغانستان است. همچنین تلاش برای تغییر فرهنگ و هویت افغانستان نیز از دیگر سیاستهایی بوده که توسط مداخله گران دنبال شده و نمود پررنگ آن را میتوان در تغییر زبان این کشور مشاهده کرد. مداخلات امریکا در جهان اسلام در راستای سلطهجویی امریکا در نظم جهانی بعد از فروپاشی نظام دو قطبی صورت گرفته است. غیاب شوروی در مناسبات بینالمللی، امریکا را به سمت تلاش در جهت جلوگیری از پر شدن این خلأ توسط گفتمان اسلامی سوق داد. بنابراین هدف از مداخلات امریکا در جهان اسلام را میتوان بهصورت قاطع، مبارزه با فروپاشی جهانی با هدف مطرح بودن جایگاه امریکا دانست. اتاقهای فکر در امریکا یکی از ارکان اصلی تصمیمگیری در ساختار سیاسی ایالات متحده محسوب میشوند. اتاقهای فکر به موازات سازمانهای بوروکراتیک و همچنین گروههای اجرایی به ایفای نقش در روند سیاستگذاری امنیتی میپردازند. خروجی این اتاقهای فکر را با توجه به سوابق مداخلات امریکا در دیگر کشورها میتوان در قالبهای متعددی دستهبندی کرد که عبارتند از: مداخله نظامی (مستقیم یا نیابتی)، استقرار دولت پیرو منافع امریکا، کنترل و تغییر در ساختار نیروهای مسلح، ایجاد زیربناهای عمرانی، القای فرهنگ امریکایی از طریق مدارس، رسانههای دیداری، شنیداری و نشریات و سرمایهگذاری برای فعال کردن نهادهای حامی حقوق زنان.
1)مداخله نظامی
رهبران امریکا همواره برای استفاده از ابزار قدرت به بهانه حل منازعات و یا بحرانهای منطقهای آماده بودهاند و این امر با مداخله نظامی مستقیم و یا جنگهای نیابتی به انجام رسیده است. دستگاه سیاست خارجی امریکا با تأکید بر ضرورت ایفای نقش بینالمللی امریکا، همواره در رسانهها مداخلات خود را با عنوان ایفای رسالت جهانی خویش توجیه کرده است. مداخله مستقیم نظامی امریکا در کشورهای افغانستان، عراق و جنگ نیابتی او علیه لبنان و یمن را میتوان از مهمترین مداخلات نظامی امریکا در کشورهای جهان اسلام دانست.
حمایت از گروههای چریکی و نظامی در کشورهای جهان اسلام را که علیه حکومت مستقر اقدام کردهاند نیز میتوان نوع دیگری از جنگهای نیابتی دانست. اگرچه بهدلیل مخفی کاری ایالات متحده، گاه اثبات این موضوع در رسانهها به دشواری صورت میگیرد، اما در بسیاری از موارد دیگر تردیدی باقی نمانده است. به طور مثال در شورشهای گروههای مختلف نظامی علیه دولت سوریه، حمایت نظامی سیاسی امریکا از برخی گروهها نظیر ارتش آزاد سوریه بهصورت رسمی اعلام گردید ولی حمایت از برخی دیگر از گروههای تندرو با تفکرات سلفی اگرچه ممکن است رسماً اعلام نشده باشد، اما تقریباً همه تحلیلگران بر آن تأکید دارند.
2) استقرار دولت پیرو ایالات متحده
تشکیل دولتی که حامی منافع امریکا باشد اقدامی عمیق است که میتواند ملتها را نیز تغییر دهد؛ زیرا سیاستهای دولت جدید در جامعه اعمال خواهد شد؛ بنابراین، امریکا مدل بالا به پایین را در کشورهای دیگر دنبال میکند، یعنی ابتدا دولتی با نهادهای تثبیت شده، ایجاد و پس از حفظ و تأمین نظم عمومی در جهت ملتسازی تلاش میشود. البته این موضوع، هدفی است که تنها روی کاغذ معنا داشته و سوابق مداخلات نشان میدهد که هر زمان مداخلهای در کشوری صورت گرفته، جز ویرانی به بار نیامده و امریکا حتی از روی کار آوردن دولتی که همراه با خودش باشد نیز ناتوان بوده است.
در افغانستان روند جدید طرح موسوم به دموکراسیسازی با شکلگیری نظام جدید تداوم یافت که برگزاری اولین لویه جرگه برای تأسیس نظام، سر آغاز این روند بود. در اولین لویه جرگه افغانستان، ریاست جمهوری حامد کرزای مورد تأیید قرار گرفت. افغانستان در محور برنامهریزیهای پنتاگون برای جنگ بلندمدت قرار دارد. این منطقه همچنان که الیزابت ویشنیک از اعضای کالج جنگ ارتش امریکا در مرکز تحقیقات استراتژیک اشاره میکند، جلوگیری از تسلط کشورهای دیگر منطقه، دسترسی به بازارهای عمده و منابع خام استراتژیک، جلوگیری از تولید تسلیحات توسط بازیگران فروملی و حفظ اتحادها و ائتلافها مورد توجه بوده است.
مداخله در عراق در پی حمله نظامی امریکا در سال ۲۰۰۳ به این کشور در قالب یک پروژه سیاسی از سوی نومحافظه کاران امریکایی تدوین و در آن تلاش میشد تا از طریق ایجاد یک دولت الگو و سرمشق در عراق برای سایر دولتهای منطقهای زمینهگذار به دموکراسی امریکایی و دولت ملتسازی لیبرال در قالب طرح خاورمیانه بزرگ به وجود آید. طرحی که البته شکست خورد و نتوانست راه به جایی ببرد.
3) کنترل و تغییر ساختار نیروهای مسلح
در این بخش، امریکا با فراهم آوردن زمینه ایجاد شاکله جدید در نیروهای مسلح کشورهای اسلامی و آموزش به آن و ایجاد نهادهای به ظاهر مستشاری (اما در واقع برنامه ریز و فرمانده) در ساختار آن به تربیت نیروهایی میپردازد که از یک سو هویت ملی دارند و از سوی دیگر بنا به آموزشهایی که دیدهاند و نحوه انتخاب نیروهای بدنه آن به نوعی بهصورت ذهنی و اعتقادی تمایلات امریکایی از خود بروز خواهند داد. به طور مثال در افغانستان آمیختگی نیروهای ناتو و امریکا با نیروهای افغان در نظم جدید نیروهای مسلح این کشور قابل تأمل است. با کشته شدن بسیاری از سربازهای ناتو و ناکامی آنها در حملات، از یک طرف افزایش نیروهای امریکا در افغانستان مطرح شد و از طرف دیگر، افرادی مانند کارل لوین رئیس کمیته سرویس نظامی کنگره امریکا تمرکز بیشتر بر تربیت نیروهای امنیتی در افغانستان را پیشنهاد کردند. راهکار نظامی امریکا از سال ۲۰۰۱ بر این اساس بوده است که با بهرهگیری از ترکیب نیروهای افغانستانی و امریکایی با غلبه امریکاییها امنیت را برقرار کند، ولی این طرح نتایج مثبتی را در پی نداشته است.
رئیس کمیسیون امنیت و دفاع پارلمان عراق در سال ۲۰۱۱ از آموزش نیروهای امنیتی این کشور توسط نظامیان امریکایی خبر داده بود. ایجاد زیربناهای عمرانی و کمک به ایجاد زیرساختهای عمرانی نظیر زیرساختهای حملونقل که از پایههای اصلی یک اقتصاد پویا محسوب میگردد و همچنین ایجاد تأسیسات نظیر سدها و نیروگاههای برق و... در کشورهای اسلامی مانند افغانستان و عراق پس از مداخله نظامی؛ هر چند از سوی سازمانها و کشورهای مختلفی سازماندهی و به اجرا در آمد لیکن از آن بهعنوان «راه رفتن با پاهای امریکا» یا «خواندن آواز امریکایی» یاد میشود؛ زیرا تنها در راستای پیشبرد منافع امریکا و وابسته کردن آن کشورها صورت گرفته بود. این در حالی است که بهدلیل سلطه رسانهای غرب، صرف حضور گروههای دیگر بویژه سازمان ملل، این احساس را در شهروندان کشورهای مورد مداخله ایجاد میکند که دنیا برای کمک به آنها بسیج شده است.
فراهم نمودن ساختارهای عمرانی بخشی از وظیفه یک دولت محسوب میشود. همچنین، گسترش ارتباطات، موجب نزدیکی و تعدیل خرده فرهنگها نسبت به فرهنگ بزرگتر یا همان فرهنگ ملی میشود و زمینه را برای دستیابی به ذهنیت مشترک فراهم مینماید. بنابراین امریکا با قرار دادن و هدایت کمکهای بینالمللی در اختیار دولتی که خود روی کار میآورد، در راستای افزایش محبوبیت آن در میان اقشار مختلف مردم زمینه را برای ایجاد دولتی همراستا با خود فراهم میسازد.
4) آموزش و پرورش
آموزش و پرورش مهمترین رکن تربیت نیروهای آینده و شهروندان فعال در دهههای آینده یک کشور است. آنچه در آموزش و پرورش در جریان دارد، با توجه به تربیت کودکان و نوجوانانی که در آینده سکان هدایت ارکان مدیریتی جامعه را در دست میگیرند و یا آنانی که بهعنوان یک شهروند جزئی از کل یک ملت به شمار خواهند رفت برنحوه تفکر و اندیشه آنان در مناسبات و تحولات کشور تأثیر خواهد داشت. «یونسکو» از برجستهترین شیوههای راهبرد اتخاذی در مداخله امریکایی در جهان اسلام برای کنترل اذهان و هدایت آنها به سمت دلخواه است. چاپ ۱۳۶ میلیون کتاب درسی برای مدارس افغانستان توسط امریکا در سال ۲۰۱۷ یکی از این نوع اقدامات بوده است. در ماه دسامبر هوگو لارنس سرپرست سفارت امریکا در افغانستان در نشست مشترکی با عبدالله عبدالله رئیس اجرایی دولت افغانستان از اجرای این پروژه به مبلغ هفتاد و پنج میلیون دلار خبر داد.
از دید امریکا در غیاب یک فرهنگ امریکایی، فرهنگهای سنتی باعث قطبی شدن جامعه شده و گروههای قومی را به صف آرایی ضد یکدیگر وادار میکند. لذا امریکا سعی میکند با این توجیه، بسیاری از ارزشها و باورهای سنتی جوامع کشورهای مورد مداخله را در هم بشکند و پدیده فرهنگی امریکایی را جایگزین کند. برای مثال، امریکا سعی کرده است مجموعهای از اقدامات نرم و سخت را در افغانستان به کار گیرد.
تفاهم با وزارت معارف افغانستان، تأسیس مدارسی در مناطق روستایی، ایجاد دانشگاه امریکایی در افغانستان با تدریس به شیوه امریکایی و زبان انگلیسی و تأسیس مؤسسه آموزش معلمان زن کابل، از جمله این موارد بوده است. حدود 60 میلیون جلد کتاب درسی از مقطع اول ابتدایی تا دوازده به زبان دری و پشتو تا پایان سال ۲۰۰۷ و یازده میلیون جلد کتاب درسی بر اساس برنامه تعلیمی جدید چاپ و توزیع شده است؛ بیش از ۱۰۰۰۰ معلم نیز آموزش داده شدهاند؛ بیش از ۱۷۰ مدرسه ساخته و ترمیم شدهاند و مکتب بینالمللی کابل با روش تدریس امریکایی تأسیس شده است. همه این اقدامات از این جهت صورت گرفتهاند که جامعه بومی افغانستان از فرهنگهای سنتی خود فاصله بگیرد و در راستای آنچه امریکا در نظر دارد، تغییر پیدا کند.
در عراق نیز امریکا سعی داشته ارزشهای ایالات متحده را از طریق رسانهها، تبلیغات، بورس تحصیلی دانشجویان خارجی و غیره به جامعه عراق تحمیل کند. ایالات متحده بر این تصور است که اگر فکر و اندیشه امریکایی در جامعه عراق حاکم شود، عراق قلمروی ایالات متحده خواهد بود.
5) سرمایهگذاری در نهادهای مرتبط با زنان
ایالات متحده برای اثربخشی به مداخلات خود و در راستای تغییر مناسبات میان جوامع و به وجود آوردن ارزشهای امریکایی، سعی میکند در رسانهها اینگونه خود را معرفی کند که هم امریکا و هم سازمانهای جهانی در تلاش برای استیفای حقوق زنان در این کشورها هستند. با این دستاویز، ارزشهای زن که از سوی امریکا مورد توجه قرار میگیرد، ارزشهایی است که خود تعریف کرده و گویی فرهنگ مذهبی و بومی جوامع هیچ گونه اهمیتی نداشته است. این سلطهجویی نانوشته بتدریج با هدف قرار دادن زنان بهعنوان کانون تغییر و تلاش برای تغییرات بنیادین در نهادهای اجتماعی مرتبط با آنها، کلیت فضای فرهنگی یک کشور را مورد هجمه قرار میدهد.