نگاهی به پشت پرده هتاکی نشریه فرانسوی به اعتقادات ایرانی ها
سرخوردگی از آشوب، انتقام گیری در شارلی ابدو
علیرضا تقوی نیا / کاریکاتور موهن نشریه فرانسوی شارلی ابدو نسبت به رهبر معظم انقلاب اسلامی اگرچه انتقادات بسیاری را در مجامع داخلی و بینالمللی برانگیخته، اما با توجه به ماهیت این کشور و بویژه مواضع کنونی سران آن نسبت به اتفاقات اخیر ایران چندان غیر طبیعی نیست و اتفاقاً با دیگر اقدامات دولت فرانسه همخوانی معناداری دارد. در حقیقت اگر فرانسه جز این عمل میکرد جای تعجب بود؛ چرا که هویت این کشور با چنین اقداماتی گره خورده و نمیتوان آنها را از هم تفکیک کرد.
به نظر میرسد وضعیت سیاسی فرانسه که زمانی کشوری قابل توجه در اروپا بود، اکنون تا حد زیادی تنزل یافته و از برخی جهات دچار ابتذال شده است. باید توجه داشته باشیم که امانوئل مکرون رئیسجمهور کشوری شده که عضو شورای امنیت سازمان ملل و اقتصاد سوم اروپاست و پرورش متفکرانی چون ژان ژاک روسو و مونتسکیو را در سابقه خود دارد. حال وضعیت سیاست این کشور بهحدی تنزل یافته که رئیسجمهور این کشور با شخصیتهای دست چندمی نظیر معصومه علینژاد دیدار میکند؛ وقتی جایگاه ریاستجمهوری در این کشور به این روز افتاده باشد دیگر چه انتظاری از یک نشریه فکاهی در پاریس میتوان داشت؟
البته از جنبهای فرانسه حق دارد عصبانی باشد زیرا روزگاری همراه با بریتانیا چنان قدرت و نفوذی داشتند که متصرفات عثمانی در غرب آسیا را تقسیم میکردند و اتفاقاً لبنان و سوریه به فرانسه رسید. اهمیت سوریه برای پاریس تا بدانجا بود که وقتی یک پادشاه نزدیک به انگلیس به نام فیصل (فرزند شریف حسین) در دمشق تاجگذاری کرد، آنها تحمل نکردند و با لشکرکشی پاسخ دادند. یا لبنان سرزمینی بود که فرانسه حرف اول را در آن میزد و تمام رؤسایجمهور لبنان پس از استقلال ظاهری آن در 1943 با هماهنگی فرانسه انتخاب میشدند و اتفاقاً پس از حادثه انفجار بندر بیروت نیز مکرون که خیال میکرد هنوز در لبنان کارهای است به سان پدرخواندهها به آنجا رفت و ضربالاجلی تعیین کرد که البته هیچگاه کسی آن را جدی نگرفت و به او بیتوجهی معناداری شد. طبیعی است که فرانسهای که دیگر بر اثر سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی، هیچ نفوذی بر سوریه و لبنان ندارد از دست ایران و بویژه از رهبر معظم انقلاب اسلامی که محبوب قلبهای شیعیان جهان و معمار راهبردهای منطقهای ایران است، خشمگین باشد.
از سویی دیگر عراق، روزگاری یکی از عابربانکهای فرانسه بود تا جایی که در دوره ریاست جمهوری ژیسکاردستن قصد داشت در ازای هزینهای هنگفت، به حکومت بعثی تأسیسات اتمی با کاربرد نظامی بدهد. در سالهای اخیر مکرون بارها سعی کرد مجدداً نقشه راه ژنرال دوگل مشهور به گُلیسم را در عراق پیاده کند و کالاها و تسلیحات فرانسوی را در سرزمین رافدین عرضه نماید که با روی کار آمدن دولتی نزدیک به محور مقاومت در بغداد، فرانسویها در آنجا نیز ناکام گشتند.
ایضاً استراتژی هستهای ایران، نوید ظهور یک قدرت جدید در این زمینه را میدهد و بیتردید میتوان گفت انحصار اتمی غربیها در سالهای آتی توسط یک کشور شرقی دیگر که مؤلفههای قدرت مهمی چون جمعیت بالا، نفوذ ژئوپلیتیکی تأثیرگذار، قدرت نظامی چشمگیر، ظرفیتهای جغرافیایی و انرژی بیبدیلی دارد، شکسته خواهد شد.
موارد فوق را باید اضافه کرد به تلاشهای ناکام کشورهای اروپایی در 3 ماه اخیر جهت افزایش دامنه و سطح اغتشاشات ایران که با بیاهمیتی از سوی تودههای اجتماعی درون جغرافیای تحت حاکمیت جمهوری اسلامی مواجه شد.
از سویی بحران اوکراین که تأثیر مستقیمی بر امنیت اتحادیه اروپا دارد، با ورود غیر مستقیم جمهوری اسلامی ایران در حمایت از روسیه در راستای تضعیف راهبردهای ناتو و غرب در قبال کشورهای جهان دوم و سوم وارد فاز جدیدی شده و ناتوانی اروپاییها در جلوگیری از تأمین روسیه توسط جمهوری اسلامی ایران، مزید بر دلایل فوق گشته تا شاهد عقده گشایی یک نشریه نهچندان خوشنام در خصوص رهبر معظم انقلاب اسلامی باشیم.
البته هدفگذاری و تشخیص فرانسویها درست و دقیق به نظر میرسد؛ زیرا مسبب تمام ناکامیهای آنان و سایر کشورهای غربی در راهبردهایی که برای منطقه غرب آسیا تدوین کرده بودند، تدابیر و مدیریت رهبر فرزانه جمهوری اسلامی است. بهروشنی مشخص شد با حذف فیزیکی ژنرال قاسم سلیمانی، تغییر محسوسی در سیاستهای منطقهای ایران رخ نداد. به این دلیل که قضایا نه توسط یک شخص یا فرمانده بلکه توسط عقلانیت کارآمد جمهوری اسلامی بویژه در عرصه سیاست خارجی مدیریت شده و میشود. با در نظر گرفتن شرایطی که در بالا توضیح داده شد میتوان گفت که طبیعی است تمسخر و توهین، تنها کاری باشد که این روزها از دست فرانسویها در قبال پیشرویهای جمهوری اسلامی ایران برمی آمد؛ آنها برای کسی کاریکاتور میکشند که منطقه غرب آسیا را تا حد زیادی از زیر نفوذ و سیطره آنان خارج کرده است. فرانسویها هنوز ملتفت نگشتهاند که قرن 21 با قرن قبل از آن برای اروپاییها از زمین تا آسمان تفاوت دارد.
مختصات سیاسی و اجتماعی نسل های دهه هشتاد و نود در گفت وگو با علیرضا شریفی یزدی
گفتمان انقلاب اسلامی نسل های جدید را مطالبه گر کرده است
پیچیدگیهای مواجهه و همراهی با نسل جدید، همواره جزو یکی از مسائل مورد توجه نظامهای سیاسی بوده است. البته سرعت تحولات مدرنیته و تغییرات فرهنگی، اجتماعی و زیستمحیطی به وجود آمده بر اهمیت این موضوع افزوده است. مسأله نسل جدید در کشور ما که به دهه هشتادی و نودیها معروف هستند اما با رویکرد جدیتری در حال پیگیری است. نسل جدید ایرانی به دلیل رفتار متفاوت و دسترسی سریع به اطلاعات نیازمند درک و بیش هویتی است که بر اثر تحولات جهادی دچار بیهویتی و اضطراب رفتاری نشود. شناخت و معرفی انگیزههای رفتاری نسل جدید و آسیبهای سیاسی و اجتماعی پیرامونی آنها اهمیت زیادی دارد. در ادامه همین مسأله و بهمنظور بررسی واقعیت نسل حاضر و نسبتی که آنها اکنون با جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی دارند به سراغ دکتر علیرضا شریفی یزدی، جامعهشناس و روانشناس اجتماعی رفتهایم و با وی گفتوگوی مفصلی داشتهایم که مشروح آن از منظر شما میگذرد.
فکر میکنید تلقی نسلهای جدید نظیر نسلهای دهه ۸۰ و ۹۰ از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی چگونه است؟
یکی از وظایف نسلهای پیشین انتقال ارزشها و هنجارها به نسل بعد از خودش بوده و این از وظایف نسلی آنها بهحساب میآید که وقتی بهدرستی انجام نگیرد، از آن تحت عنوان تفاوت میان نسلی و اگر زیاد باشد شکاف میان نسلی یاد می کنیم و گاهی هم پیش میآید نسلهای قبل ارزشها و هنجارهایی که دارند را یا بد منتقل میکنند یا در انتقال آن دچار مشکل هستند که ارتباطی برقرار نمیشود که در آن زمان این اختلاف و تفاوت میان نسلی و بَعد شکاف میان نسلی منجر به گسست میان نسلی میشود؛ یعنی ارتباط منقطع میشود، ما در برخی حوزهها بین نسلهای قبل و نسلهای جدید دچار شکاف میان نسلی هستیم که از آن جمله بُعد دیدگاهی، روشی، نحوه تعامل میان نسلها و امثال آنهاست.
در طول چهار دهه گذشته تجربیات ریزودرشت زیادی داشتیم و مانند هر انقلاب دیگری نقاط قوت و ضعف به خوبی مشاهده میشود، ولی در انتقال ارزشهای واقعی مثل هشت سال دفاع مقدس و حماسهای که در آنجا اتفاق افتاد یا اصلاً مبارزات قبل از انقلاب در دهه چهل یا نیمه اول دهه پنجاه به نسل جدید و بچههای دهه ۷۰ و ۸۰ و الان هم دهه نودیها، میشد موفقیتهای بیشتری داشته باشیم. به نظر میرسد یکی از دلایلی که تاکنون به این موفقیتها به طور کامل دست پیدا نکردهایم، روش تبلیغی است که ما در پیش گرفتیم. درحالیکه باید از روشهایی استفاده کنیم که مورد مقبولیت و پسند نسل نو است و متأسفانه این کار را انجام نمیدهیم و از روشهای خودمان استفاده میکنیم، دوم تفاوت بین گفتار و عمل بعضی از ماها بهعنوان والد یا معلم است و هرکس دیگری که در این حوزه است یعنی ما در مقام گفتار به چیزهایی اشاره میکنیم که شاید در عمل نسل جدید خیلی آن را در ما نمیبینند. نکته دیگری که وجود دارد، وجود معضلات و مشکلاتی است که طی سالهای اخیر در جامعه دیده میشود و وقتی نتوانیم این معضلات و مشکلات را بهدرستی تبیین کنیم، این ذهنیت را ایجاد میکند که نکند اصل ماجرا زیر سؤال برود و برای آن مشکل ایجاد شود که این هم از ایرادات ما بزرگترهاست که نتوانستیم به شکل درستی این مشکلات را حل کنیم.
از جمله کارهایی که اکنون لازم است انجام شود اول مستندسازی ارزشها و هنجارهای انقلاب اسلامی است و باید اینها را به شکل مستندات کاملاً محکم و قابلقبول مانند انواع فیلمها، داستانها و... دربیاوریم، مسأله دوم این است که زبان جوانان را بفهمیم و این مستندات را در قالب جوانپسند و جوان فهم بتوانیم داشته باشیم و نکته سومی که در انتقال این ارزشها و هنجارها اهمیت خیلی زیادی دارد داشتن زبان واقعگرایانه است، بعضی از مواقع ما آنقدر زبان را حماسی میکنیم که دیگر از دایره فهم جوان خارج میشود و به همین دلیل این واقعگرایی بسیار اهمیت دارد و نکته چهارم بهرهگیری از رسانههای نوپدید است که ضریب نفوذ بالایی بین جوانان و نوجوانان دارند و از آن جمله میتوان شبکههای اجتماعی، فضای مجازی و انواع هنرهایی که جوانان خیلی به آن علاقه دارند مانند هنر سینما، عکاسی و... را نام برد، این هنرها اکنون کارکرد بالاتری از هنری مانند شعر دارند که در یک دوره و نسلهایی علاقه بیشتری به آن وجود داشت، باید بتوانیم انشاءالله از اینها بهدرستی استفاده کنیم تا این انتقال را به نحو درستی انجام دهیم.
متولدان دهه ۸۰ و ۹۰ چه نظام مسائلی دارند و خط تقاطع این نظام مسائل با گفتمان جمهوری اسلامی کجاست؟
این نسل یکی از بزرگترین ویژگیهایش رکگویی و حالت خواهنده بودن آنهاست یعنی میبینیم که نسبت به نسلهای قبل خواستههای خود را رکتر مطرح میکنند و خیلی مستقیمتر داستان آنها نسبت به نسلهای قبل مطرح میشود. ما باید این را بهعنوان یک امتیاز مثبت بنگریم که این نسلی است که خواستارتر از نسلهای قبلی است و بتوانیم از این خواستهها در جهت بالندگی آنها و کشور استفاده کنیم.
بههرحال این نسل، نسل پر جنبوجوش و پرانرژی است و این ویژگی اول آنهاست، حال این رفتار کجا در تقابل با بعضی از ارزشها و هنجارهای ما قرار میگیرد، شاید در مسائل عقیدتی اینگونه باشد و بخشی از آن به نوع نگاه افراد به زندگی، نسبت به نگاه ما برمیگردد، یعنی تفاوتی که وجود دارد بین ارزشها و هنجارهایی است که در دورههای پیش در جامعه حاکم بود و منبع اصلی آن نیز جامعه ایرانی به شمار میآمد. با این نسل جدید است که بیشتر علاقهمند به جهانیشدن و منبع اصلی ارزش و هنجار خود را بیشتر از سبک زندگی که در سینما یا شبکههای اجتماعی مطرح میشود دریافت میکنند؛ این اختلافها ممکن است ازاینجهت مقداری برای ما ایجاد مسأله کند که زبان همدیگر را نفهمیم و متأسفانه مسأله گروه مرجع نیز اینجا مطرح است، بههرحال گروه مرجع جوانان و نوجوانان چه به لحاظ پوشش و چه به لحاظ آرایش و نحوه سخن گفتن، عمدتاً هنرپیشهها، بازیکنهای ورزشی، هنرمندان، موزیسین و مانند آنها هستند که بخش بزرگی از این دهه ۷۰ و ۸۰ و الان نودیهای ما گرایش عجیبی به برخی از آنها دارند که برخی حتی در کشورهای همسایه زندگی و در کشور ما فرهنگسازی میکنند. در شرایطی که باید اعتقادات ما حتماً به زبان روز به نسل نو منتقل شود، ولی هنوز داریم از ابزارهای قدیمی استفاده میکنیم و این ضریب نفوذ این انتقال را در بین بسیاری از جوانان کاهش داده و اینجا مشکل از ماست؛ ما باید ابزارها و روشهای خود را برای انتقال این مفاهیم که در جای خودش خیلی متعالی و زیبا هستند نو کنیم و لازم است روشهای صحیحی برای انتقال آنها پیدا کنیم که در این زمینه به نظر میآید چندان توفیقی نداشتهایم.
چرا پرداختن به متولدین دهههای ۸۰ و ۹۰ و نسبت آنها با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی اهمیت دارد؟
ما نتیجه نزدیک به صدسال مبارزه از سالها قبل از انقلاب، مشروطیت و در دوران مشروطیت را داشتیم و همینطور این ادامه پیدا کرده و آمده تا به پیروزی انقلاب اسلامی تبدیل شده و بعد هم استمرار آن با جنگ تحمیلی ۸ ساله بوده که خود آن نیز یک ورق زرین، حماسی و عجیب و غریب است، یعنی ما اگر بخواهیم آزادی و استقلال خود را حفظ کنیم ناچار هستیم ارزشهای انقلاب را بهدلایل مختلف به نسل جدید منتقل کنیم و این ضرورت مشخص است و اگر نپردازیم طبیعتاً مانند بسیاری از انقلابهای دیگر نسلهای جدید با سرچشمههای انقلاب کمکم بیگانه میشوند و خلأیی ایجاد میشود که متأسفانه الان هم در جاهایی رگههای آن را میبینیم و وقتی چنین خلأیی ایجاد شد، طبیعتاً فرهنگ بیگانه رخنه میکند، خطر بزرگ این رخنه کردن این است که فرهنگ و هویت ما آرامآرام تغییر پیدا میکند و در یک بازه یکی و دو نسل دیگر آن موقع کسی نیست که بخواهد از این مباحث مهم دفاع کند.
امروز توسط افرادی که انقلاب کردند، بهعینه آن را دیدهاند و کار کردهاند، - چه آنهایی که قبل از انقلاب بودهاند و سالهای کهولت را میگذرانند و چه آنهایی که در زمان جنگ بودهاند و زنده هستند، - حتماً این مسائل باید منتقل شود و من امیدوار هستم که دستگاه تعلیم و تربیت و رسانههای ما بتوانند بهخوبی این کار را انجام دهند.
انقلاب اسلامی از نظر برقراری ارتباط با متولدین دهههای ۸۰ و ۹۰ تا چه اندازه موفق بوده است؟ نقاط قوت و نقاط ضعف آن کجا هستند؟
به هرحال نقاط قوت هم کم نداشتهایم؛ حقیقت امر این است که مطالبهگری نسل جدید را مدیون همین انتقال ارزشها و تجربیات انقلاب میدانیم، به هرحال از ویژگیهای بارز انقلاب ما مقوله مطالبهگری آن بوده که ما آن را در دهه هفتادیها و هشتادیها میبینیم؛ در بعضی از جنبهها اگر بخواهیم صادقانه صحبت کنیم حداقل برداشت خود من این است که بچههای دهه هفتادی و هشتادی شاید اخلاقیتر از حوزههای دیگر بودهاند، برخلاف خیلیها که این را بهگونه دیگری ممکن است داوری کنند این هم از توفیقات بوده که انجام شده است، اما در زمینه بحثهای حماسی مانند مبارزات قبل از انقلاب و دفاع مقدس خیلی موفق نبودهایم که این نقطه ضعف ماست و بچهها خیلی با این فضا آشنا نیستند. با اینکه تلاشها و کارهای خوبی انجام شده و ما هنوز سندهای زندهای داریم مانند جانبازان و خانوادههای شهدا و امثال آنها که جلوی چشممان هستند، ولی خیلی توفیق حاصل نشده است.
نکته دیگر فاصله بین شعار و عمل ماست؛ ما در مقام شعار خیلی حرف زدهایم، ولی به دلیل معضلات و مشکلات اقتصادی که وجود دارد و گاهی اخبار ریزودرشتی که از جاهای دیگر به اشکال مختلف میآید و تلاشی که دیگران برای کشت بذر ناامیدی در سطح جامعه و بویژه در بین جوانان و نوجوانان میکنند، اینها دلایلی است که به هرحال میتواند تا حدی موانعی را ایجاد کند و البته بهنظر من هیچکدام از اینها بدون راهحل نیست.
بزرگترین نقطه قوت انقلاب که میتوان به نسل جدید گفت، بهروز کردن مباحث اعتقادی ماست، یعنی همان کاری که امام کرد؛ امام از مباحث اعتقادی هم یک مانیفست کاملاً امروزی درآوردند و در اختیار جوانان قرار دادند و جوانان نیز حرکت کردند؛ عقیده من این است بزرگترین نقطه قوت ما در حوزه انقلاب اسلامی همین است که بتوانیم این مسائل را منتقل کنیم و اتفاقاً موتور حرکت ما نیز همین مسأله است، تا بتوانیم نسل جدید را نگه داریم. بحث محرم و صفر، تاسوعا و عاشورا و فرهنگ امام حسین موتور محرکه فرهنگ ایرانی هستند. یکی نوروز موتور محرکه فرهنگ ایرانی است که نگاه باستانی دارد و دیگری محرم و صفر است، که میبینیم بین جوانان ما خیلی شایع و رایج است و میتوانیم روی آنها مانور بدهیم و انشاءالله جوانان را به سمت درست و صحیح سوق دهیم تا عاقبت بهخیری پیدا کنند و مملکت آینده بهتری داشته باشد.
رسانههای خارجی و جریانهای فرهنگی ناهمسو تا چه اندازه توانستهاند در برقراری ارتباط با این نسلها موفق باشند؟
متأسفانه زیاد، به دلیل اینکه خلأها و محدودیتهایی که ما ایجاد کردهایم، خواستهها و گرایشهای جوانان که وجود داشته و ما به دلایل مختلف مانند ناتوانی در برنامهریزی، گاهی تعصب و گاهی تنگچشمی و تنگنظری نتوانستهایم انجام دهیم، آنها آمدهاند روی نسل ما سرمایهگذاری کردهاند و بیشتر این سرمایهگذاری هم روی قسمت جسمانی و لذت دنیایی و بحث شور بین جوانان بوده است؛ یکی از نقاطی که خیلی ما در آن ضعیف هستیم شادیزایی برای جوانان است، نتوانستهایم چه در حوزه ورزش، چه حوزه هنر یا حوزههای دیگر برای جوانانمان محیطی شعفانگیز درست کنیم، میزان غم و غصه و اینگونه موارد در فضای ما کم نیست و آنها هم آمدهاند از این خلأ استفاده کردند و متأسفانه از این خلأ به خوبی بهره گرفتند و مخاطبین زیادی را با کمال تأسف به خود جذب کردهاند و اتفاقاً راهحل ما نیز در همین است؛ یعنی باید برویم به سمت اینکه با ایجاد محیط شاد و شعفانگیزتر جوانان را به سمت خود بکشیم تا بتوانیم ریزشی را که طی سالهای اخیر داشتیم، جبران کنیم.
از نظر حکمرانی و سیاستگذاری، متولدین دهههای ۸۰ و ۹۰ چه جایگاهی در سیاستگذاری دارند و چه برنامههایی برای آنها بهطور اختصاصی دنبال میشود؟
این مسأله به دو بخش تقسیم میشود: یکی نگاه مقام معظم رهبری است که همیشه جوانگراست و همیشه به جوانان بها دادهاند و همیشه هم توصیه ایشان این بوده که کار را بهدست جوانان بسپارید و یک بخش آنهم قسمتهای اجرایی قضیه است که معتقدم چندان در این زمینه موفق نبودهاند؛ یعنی بخش حاکمیتی ما آن بخشی که در رأس است همیشه به جوانان نگاه داشته و با جوانان در تعامل بوده است، هم در زمان امام ما این تجربه را داریم و هم در زمان مقام معظم رهبری، اما وقتیکه کار به مسئولان و کسانی که متصدیان اجرایی هستند، میرسد باید تدابیر جدیتری اندیشیده شود. در اینجا ما لغزش داریم، یعنی در تبدیل این نگاه به برنامه دچار مشکل هستیم و ضروری است این تبدیل به صورت کارشناسی انجام شود.