ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نگاهی به حضور آثار با حال وهوای جنگ و دفاع مقدس در جشنواره سی و هشتم
روایتهای متفاوت از راه می رسند
اسماعیل علوی
سیوهشتمین دوره از جشنواره فیلم فجر در حال برگزاری است. در دورههای گذشته بخصوص در دهه 60 که بیشترین فیلمهای مرتبط با جنگ تحمیلی در آن دوره ساخته شد، شاهد آثار درخشانی از سینماگران بودیم که هنوز آثارشان جزو فیلمهای شاخص سینمای دفاع مقدس محسوب میشود. فیلمهای «باشو، غریبه کوچک»، «از کرخه تا راین»، «لیلی با من است»، «هیوا»، «آژانس شیشه ای»، «دوئل»، «روز سوم»، «تنگه ابوقریب» و... هرکدام رویکرد و جریانی نو را در سینمای دفاع مقدس ایجاد کردند و تا به امروز در یادها ماندهاند. امسال هم در میان لیست اکران فیلمهای بلند، آثار مستند و کوتاه جشنواره فیلم فجر آثاری با موضوع دفاع مقدس، مقاومت و انقلاب دیده میشود. «مهدی عراقی را بکش»، «آبادان یازده 60»، «درخت گردو»، «میان پرچمهای جنگی»، «روز صفر»، «بانو» و «کوچه» ازجمله این فیلمها هستند. در ادامه بر تازهترین تولیدات آثار سینمای دفاع مقدس که در سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر رونمایی میشوند، مروری میکنیم.
«آبادان یازده ۶۰» روایتگر ماجرایی کمتر شنیده شده در تاریخ دفاع مقدس
فیلم سینمایی «آبادان یازده 60» به کارگردانی مهرداد خوشبخت با موضوع دفاع مقدس به شروع جنگ ایران و عراق میپردازد. فیلم روایتگر روزهای پرمخاطره حصر آبادان و تعاملات و فعالیتهای افراد و هدایتگری در رادیو برای مردم است. خوشبخت، هفت سال بعد از فیلم «عقاب صحرا» با «آبادان یازده ۶۰» به سینما برگشته است. او در این اثر به سراغ ماجرایی کمتر شنیده شده در تاریخ دفاع مقدس رفته است و از نظر منتقدان دیدن فیلم بویژه در فضای فعلی که کشورمان درگیر جنگ اقتصادی همهجانبه با دولتهای غربی و نوعی حصر اقتصادی است؛ میتواند در زمینه تقویت حس همبستگی ملی مؤثر باشد. «آبادان یازده 60» محصول سازمان فرهنگی هنری «اوج» است و بازیگرانی چون علیرضا کمالی، حسن معجونی، شبنم گودرزی، حمیدرضا محمدی و نادر سلیمانی در آن به ایفای نقش پرداختهاند.
«درخت گردو» روایتی از بمباران شیمیایی سردشت
اثر دیگر در جشنواره امسال در حوزه دفاع مقدس «درخت گردو» ساخته محمدحسین مهدویان است. او در این اثر خود به موضوع بمباران شیمیایی سردشت پرداخته است. مهدویان به نوعی امضای مضمونی برای آثارش پیدا کرده است. این کارگردان جوان سینمای ایران که نمیتوان تأثیر او را در چهار سال گذشته سینمای ایران کتمان کرد در ساخت آخرین آثارش؛ «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز و رد خون» توانست سبکی تلفیقی از مستند و سینما از خود به جا بگذارد. او «درخت گردو» که چهارمین فیلم بلند وی محسوب میشود را در یکی از روستاهای مرزی غرب کشور ساخته و به جشنواره سیوهشتم فیلم فجر آورده است. پیمان معادی، مینا ساداتی، مینو شریفی و مهران مدیری ازجمله بازیگران فیلم او هستند که همبازی شدن پیمان معادی و مهران مدیری که نقشی کاملاً جدی را ایفا میکند مورد توجه اهالی سینما و سینما دوستان قرار گرفته است.
حاتمی کیا با «خروج» به جشنواره فیلم فجر میآید
حاتمی کیا امسال با «خروج» به جشنواره فجر میآید. «به وقت شام» آخرین فیلم ابراهیم حاتمیکیا در سی و ششمین جشنواره فجر بود که موفق به دریافت ۳ سیمرغ بلورین شد. «خروج» داستان جانباز شیمیایی است که هماکنون در روستای خود مشغول کار است، او پدر یک شهید است و طی اتفاقاتی که بر سر آب روستا افتاده صدمات زیادی را متحمل شده است. نکته دیگر این فیلم حضور فرامرز قریبیان در نقش اصلی فیلم است که بعد از مدتها با بازی در این فیلم به سینما بازگشته است. قریبیان کارنامه درخشانی در حوزه سینمای دفاع مقدس و انقلاب اسلامی دارد. او در آثار موفق و ماندگاری در حوزه دفاع مقدس و انقلاب چون «کانی مانگا»، «پایگاه جهنمی»، «چشم عقاب»، «ارابه مرگ»، «منطقه ممنوع» و «دایره سرخ» ایفای نقش کرده است. از دیگر بازیگران آخرین ساخته حاتمی کیا پانتهآ پناهیها، جهانگیر الماسی، گیتی قاسمی، محمدرضا شریفینیا، مهدی فقیه، سام قریبیان، محمد فیلی، آتش تقیپور، اکبر رحمتی، فرزاد حسنی و رامین پورایمان هستند. فیلم «خروج» بعد از «بادیگارد» و «به وقت شام»، سومین همکاری سازمان هنری رسانهای اوج با ابراهیم حاتمیکیاست. اهالی سینما معتقدند این فیلم شروع یک تغییر در فیلمسازی حاتمی کیا خواهد بود.
مستند «بانو»، داستان زندگی پس از جنگ
مستند «بانو» به کارگردانی محمد حبیبی منصور هم نمونه دیگری از آثار جشنواره فجر امسال با موضوع دفاع مقدس است. این مستند درباره زندگی پرفراز و نشیب یکی از زنان تأثیرگذار اهواز بهنام عصمت احمدیان است. احمدیان، مادر شهیدان ابراهیم و اسماعیل فرجوانی است و خودش و اعضای خانوادهاش از جمله همسر و سه فرزندش هر کدام به نوعی با جنگ در ارتباط هستند. مستند «بانو» به زندگی پس از جنگ و فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی خانم احمدیان پرداخته است. ثریا قاسمی راوی، محمدرضا اکبری تدوینگر، روحالله جوانی مدیر تصویربرداری و سیدمصطفیلسانی مدیر تولید از جمله عوامل این مستند هستند.
«کوچه»، نگاهی عاشقانه به مقوله دفاع مقدس و ایثارگران دارد
فیلم کوتاه «کوچه» به کارگردانی محمدرضا مصباح نگاهی عاشقانه بهمقوله دفاع مقدس و ایثارگران دارد. مصباح موفق شده تندیس بهترین فیلم از نگاه تماشاگران در جشنواره فیلم کوتاه تهران که آبان ماه امسال برگزار شد را از آن خود کند. گلاب آدینه، نورا هاشمی، رضا اکبرپور، آذین پورزند، محمد حیدرقلی از بازیگران «کوچه» هستند و باید منتظر ماند و دید که این فیلم در جشنواره فیلم فجر چقدر میتواند نظر مخاطبان و داوران را جلب کند. در خلاصه این فیلم آمده است: «گروهی مستندساز برای ثبت خاطرات خانم افخم شبستری از آخرین دیدار او با همسرش به منزل او میروند اما فیلم در دنیای رؤیای او متحیر میماند تا حسرت چهل ساله او را بازیابی کند.» فیلمنامه «کوچه» کار برادران بهمن بهرام ارک است که فیلم سینمایی «پوست» به کارگردانی خودشان را برای رونمایی در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر آماده کردهاند.
«مهدی عراقی را بکش» مستندی از زندگی شهید مهدی عراقی
«مهدی عراقی را بکش» به کارگردانی عبدالرضا نعمتاللهی اخیراً در جشنواره مستند حقیقت رونمایی شد. این مستند روایتی بر مبنای خاطرات شفاهی درباره زندگی شهید مهدی عراقی است، شخصیتی که در سالهای پیش و پساز انقلاب اسلامی همراهی مداومی با امام خمینی(ره) داشته است. مستند در ۴ فصل موضوعی مجزا به مرور خاطرات، روایات و وقایع مؤثر حادث شده در زندگی شهید عراقی میپردازد.
«روز صفر» روایتی از یک اتفاق ملتهب معاصر
«روز صفر» بهعنوان اولین تجربه کارگردانی سعید ملکان، از چهرهپردازان معروف سینما هم دیگر فیلم قابل اشاره در این گزارش است که گفته شده روایتی از یک اتفاق ملتهب معاصر است و به ماجرایی در ارتباط با «ریگی» میپردازد. فیلمنامه «روز صفر» را سعید ملکان و بهرام توکلی بهصورت مشترک به نگارش درآوردند. ملکان امیر جدیدی وساعد سهیلی را برای فیلمش انتخاب کرده است.
«میان پرچمهای جنگی» مستندی درباره حضور داعش در افغانستان
دیگر مستند امسال جشنواره «میان پرچمهای جنگی» است که محسن اسلامزاده کارگردانی آن را بر عهده داشته. این مستند به حضور داعش در افغانستان میپردازد. اسلامزاده قبل از این مستند «تنها میان طالبان» را ساخته بود. او در گفتوگویی گفته:«به دنبال کنجکاویهایی که درباره حضور داعش در افغانستان داشتم، چند سفری برای تحقیق به افغانستان رفتم و با محلیها صحبت کردم. تناقض میان حرفهایی که شنیدم باعث شد تا خودم به یکسری از مناطق سر بزنم تا در جریان امور قرار بگیرم.»
کارنامه قابل قبول حضور سینمای دفاع مقدس در جشنواره سی وهشتم
در طول چهار دهه گذشته اگرچه فیلمهای بسیاری درباره انقلاب، جنگ تحمیلی و 8 سال دفاع مقدس ساخته شده و روی پرده رفته اما همه آنها نتوانستهاند در جلب نظر منتقدان و مخاطبان موفق باشند و در یادها بمانند اما به نظر میرسد امسال، کارگردان فیلمها با مضمون جنگ تحمیلی و دفاع مقدس رویکرد تازه و متفاوتی را اتخاذ کردند و در عین حفظ ارزشها و ماهیت مقوله دفاع و ایثارگری درهای جدیدی نیز به سوی این ژانر گشودهاند تا این سینما، رنگ و بوی کهنگی نگیرد و بتواند همچنان تازه نفس به حیات خود ادامه دهد.
درباره ولیالله شیراندامی که به دیار باقی سفر کرد
برای او که نغمههایش را بر صحنه خواند
ملیکا نصیری
نمیدانم در لحظهای که مولانا این بیت شعر را مینوشت در ذهنش چه میگذشت و چه حالی داشت. روبهراه بود یا از همه چیز به تنگ آمده بود؟ حتی نمیدانم که در آخر فهمید به کجا میرود یا نه. از لحظهای که خبر درگذشت ولیالله شیراندامی را شنیدم قرار ندارم و ذهنم درگیر سؤالات مولانا است. بهراستی از کجا آمدهایم؟ چرا اینجا هستیم؟ مقصد نهایی ما کجاست؟ باید به جستوجوی پاسخی برای این سؤالات بود. شروع به گشتن میکنم. از حکما، عالمان دینی و عرفا میخوانم به هفت شهر عشق عطار میرسم. طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت و فنا. میفهمم که عطار هفت شهر عشق را گشته و ما هنوز اندر خم یک کوچهایم. فکر میکنم که هیچگاه نمیتوانم به این سؤالات پاسخ دهم.
دوباره چشمم به بیت شعری از مولانا میافتد: «ما ز فلک بودهایم یار ملک بودهایم/ باز به آنجا رویم، جمله که آن شهر ما است» شاید این بیت شعر همان چیزی بود که دنبالش بودم تا کمی دل آکنده از دردم را تسکین دهم. ما از همان اول هم مسافر این کره خاکی بودیم. شهر ما جای دیگری است. سفر، بالاخره به پایان میرسد و تنها خاطراتش پابرجا میماند. خوشا به حال کسی که خوب سفر کرد و سالم به مقصد رسید. حالا تئاتر ما یکی از مسافرانش را به مقصد رساند و به او بدرود گفت. هنر ایران دیگر سایه ولیالله شیراندامی را بر سر ندارد و در غم فقدانش به سوگ نشسته است. شیراندامی، استاد مسلم عرصه بازیگری بود و با نقشآفرینیهای هنرمندانهاش، قصههای زیادی برایمان تعریف کرد. اما قصه خودش چه بود؟ شیراندامی سال 1310 در شهر مرو کشور ترکمنستان به دنیا آمد و تا هفت سالگیاش در آن کشور زندگی کرد و بعد به ایران آمد. در مصاحبهای از سختی مدرسه رفتن در تهران حرف میزد و میگفت که کلاس اول را دوبار رفوزه شده بود؛ تنها به این علت که به زبان فارسی مسلط نبود. اما او بعد از چند سال به فارسی مسلط شد و تحصیلات خود را ادامه داد تا در نهایت از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، لیسانس تئاتر گرفت و بهصورت حرفهای وارد دنیای درام و نمایش شد. او در عمر گرانبهای خویش، 30 نمایش را کارگردانی و بازیگری کرد و آخرین کارگردانیاش با نمایش «هنر کمدی» نوشته ادواردو فیلیپو بود که سال 91 در سالن ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر به صحنه رفت. جدا از تئاتر در تلویزیون هم صاحب نام بود و در آثاری مثل «اشک تمساح» و «مختار نامه» ایفای نقش کرد.
اما او تنها به بازیگری و کارگردانی راضی نشد و پا فراتر گذاشت و به تألیف کتاب پرداخت. از جمله آخرین فعالیتهایش میتوان به تألیف کتاب «تحلیل کارگردانی نمایشنامه مرگ پیشهور» اشاره کرد که از سوی انتشارات نمایش چاپ شد. شیراندامی هنر بیبدیلی داشت که بیمنت در نمایشهایش به اجرا میگذاشت. او هنرمند بود و در عرصه هنر جاودان شد. قصه زندگی این هنرمند آدم را به یاد آن شعر معروفی میاندازد که میگوید:
«زندگی صحنه یکتای هنرمندی ما است
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جا است
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد»
شیراندامی چه در صحنه زندگی و چه در صحنه تئاتر درخشید و در یاد مردم برای همیشه ماندگار و جاودانه شد و خوشا به حالش که رندانه زنگی کرد و نامش در میان بزرگان هنر درخشید. او رفت و افسوس نداشتنش را بر دل هنر ایران تا قیامت باقی گذاشت. شیراندامی چه در صحنه زندگی و چه در صحنه تئاتر درخشید. او یاد و نامش را برای همیشه در اذهان هنر دوستان این مرز و بوم جاودانه کرد. اما با رفتنش چیزهایی را هم برای همیشه با خودش برد. مثل طنین صدایش در اتاقهای خانهای که حالا خالی از حضور اوست.
یا عادتهای کوچک روزمرهای که تعریفکننده بخشی از او بود. درد رفتنش هم درست از همین جا نشأت میگیرد.
دلتنگی، از همان نقطهای آغاز میشود که با صدا کردن نامش، دیگر پاسخی نمیآید. یا گلدانهایی که دیگر آب نمیدهد. جای این هنرمند در سیاره کوچک خاکی ما بیشک خالی خواهد بود. او با رفتنش آتش به جانمان کشید، اما شکی نیست که حالا خودش بر صحنه عرش کبریایی میدرخشد و رها به پرواز درمیآید. حالا با بزرگان دیگری چون حمید سمندریان، جمشید مشایخی، هما روستا، جمیله شیخی یا عزتالله انتظامی همنشین میشود و درباره مکتب بازیگری استانیسلاوسکی حرف میزنند.
شاید خود استانیسلاوسکی نیز به دیدارشان بیاید. ما که نمیدانیم. امیدوارم در دنیایی دیگر لحظههایی خوب را تجربه کند و روحش در آرامش و شادی باشد و از بالا بهنمایشهایمان نگاه کند و لبخند بزند.
سفرت سلامت و دیدارمان به قیامت استاد بزرگ.
راهنمای تماشای جشنواره تئاتر فجر/ سهشنبه 15 بهمن
سکوت سفید
نویسنده: تام استوپارد
کارگردان: کوروش سلیمانی
مکان: تئاترشهر-چهارسو
زمان: ۱۸:۳۰ و ۲۰:۳۰
شهر: تهران
بخش: خارج از مسابقه
مدت زمان اجرا: ۶۰ دقیقه
مهندس واشینگ کلوز
نویسنده: ابوالفضل بلغندر
کارگردان: ابوالفضل بلغندر
مکان: تئاترشهر-سایه
زمان: ۱۷ و ۱۹
شهر: قم
بخش: مسابقه صحنهای
مدت زمان اجرا: ۴۵ دقیقه
شهر بد
نویسنده: کار گروهی
کارگردان: کار گروهی
مکان: تئاترشهر-قشقایی
زمان: ۱۷:۳۰ و ۱۹:۳۰
کشور: لهستان
بخش: تئاتر ملل
مدت زمان اجرا: ۵۰ دقیقه
سایلنت
نویسنده: محمد جعفری لفوت
کارگردان: احمد نیک قلب
مکان: تئاترشهر
زمان: ۱۶:۳۰
شهر: لاهیجان
بخش: خیابانی
مدت زمان اجرا: ۲۵ دقیقه
شازده احتجاب
نویسنده: افشین زمانی
کارگردان: افشین زمانی
مکان: ایرانشهر
زمان: ۱۸ و ۲۰:۴۵
شهر: تهران
بخش: مسابقه صحنهای
مدت زمان اجرا: ۷۵ دقیقه
مدهآ
نویسنده: عزیز نعمتی
کارگردان: شبنم یوسفی
مکان: ایرانشهر
زمان: ۱۷ و ۲۰
شهر: ارومیه
بخش: خارج از مسابقه
مدت زمان اجرا: ۴۰ دقیقه
مم مم شو
نویسنده: محسن اردشیر
کارگردان: مجتبی خلیلی
مکان: تئاترشهر
زمان: ۱۶
شهر: اصفهان
بخش: خیابانی
مدت زمان اجرا: ۲۰ دقیقه
قزل حصار
نویسنده: امین ابراهیمی
کارگردان: امین ابراهیمی
مکان: تالار مولوی
زمان: ۱۷ و ۱۹
شهر: کوهدشت
بخش: مسابقه صحنهای
مدت زمان اجرا: ۱۲۰ دقیقه
سیرک
نویسنده: سمیه مهری
کارگردان: سمیه مهری
مکان: تئاترشهر
زمان: ۱۷
شهر: تهران
بخش: خیابانی
مدت زمان اجرا: ۳۵ دقیقه
مثل خاراندن زخم بعد از خوب شدن
نویسنده: فرانک فروتن
کارگردان: فرانک فروتن
مکان: نوفل لوشاتو
زمان: ۱۹ و ۲۱
شهر: کرج
بخش: +فجر
مدت زمان اجرا: ۷۰ دقیقه
رکوییم برای یک راهبه
نویسنده: آلبر کامو
کارگردان: روزبه اختری
مکان: مهرگان
زمان: ۲۱
شهر: تهران
بخش: +فجر
مدت زمان اجرا: ۹۰ دقیقه
در کشور شما...
نویسنده: دامون نوروزی
کارگردان: ندا تمیمی
مکان: دیوار چهارم
زمان: ۱۷:۳۰
شهر: تهران
بخش: +فجر
مدت زمان اجرا: ۶۵ دقیقه
امیربهاور اکبرپور دهکردی در گفتوگو با «ایران» از نمایش «باقوحش» میگوید
در جستوجوی آسیبهای رئالیسم
گفت و گوها از احسان زیورعالم
این روزها نمایش «باقوحش» بهنویسندگی فراز مهدیان دهکردی و کارگردانی امیربهاور اکبرپور دهکردی در ایرانشهر روی صحنه است که با استقبال تئاتردوستان و منتقدان روبهرو شده است و در نهایت هم به سیوهشتمین جشنواره تئاتر فجر وارد شده است. این نمایش پر زحمت کار گروهی تحصیلکرده از شهرکرد است که در گذشته با نمایش «آنشرلی با موهای خیلی قرمز» توجهها را به خود جلب کرده بودند.
چرا باقوحش؟ چرا در عنوان نمایش چنین تغییر و تحول زبانی رخ داده است؟
یک سؤال پرتکرار! رویکرد اول میتواند معنی کردن جزء به جزء اسم باشد: باق به معنای باقی، بازمانده، در تضاد با فانی و وحش علاوه بر معنای مرسوم خود، در معنای دیگر یعنی جامه از خود انداختن در گریختن است. رویکرد دوم را میتوان در مفهوم کلان و فلسفی یافت؛ آنجا که آگامبن در کتاب باقیماندههای آشوویتس از معنای بقا و انسانی مانده در وضعیت گسست زندگی و بقا حرف میزند و در تعریفی مفصل ناانسان را انسانترین انسان خطاب میکند یا مثلاً بودریار در کتاب وانمودهها و وانمود از تهی شدن معنای کلان و بررسی وانمودهها و بازنمایی که حرف میزند تا واقعیت را با تکرارهای نامحدودش بهتر بررسی کند و آرای دیگری از دیگر نظریهپردازان و اندیشمندان معاصر حتی. رویکرد سوم هم، میتواند همان تحول زبانی باشد، تحولی که ایجاد تمایز میکند. در درجه اول و در گام بعد نسبت به فضای درام مطرحی با عنوان «باغوحش شیشهای» زاویه میگیرد.
نمایش تصویری متفاوت از دنیای خارج از تهران به نمایش میگذارد. به نظرتان آیا جهان خارج از تهران یک دیگری ناشناخته است؟
این مرزبندی را خوب متوجه نمیشوم. به نظرم در دنیایی زیست میکنم که مرزهای جغرافیایی را واقعبینانه نگاه میکنم. تقسیمات سیاسی و اقتصادی شاید مرز داشته باشند؛ ولی هنر و هنرمند و جهانبینی هنرمند این مرزها را ارزش نمیگذارد. از آنجایی که تئاتر در ذات خودش نسبت با سیاستگذاری کلان در تعامل و مراوده است، فقط اینطور جواب میدهم که از نظر مناسبات سیاسی و سیاستگذاریهای تئاتری در مرکز ایران، تهران، نمایش من، بله یک دیگری است! اما از منظر جهانبینی و اجتماعی خیر. بازخوردهای مشابهی از مخاطبان بهظاهر حتی غیرحرفهای تئاتر از مواجهه با جهان نمایش، در تهران و خارج از تهران گرفتهام و به چشم دیدهام.
نگاهتان به مقوله خانواده بسیار خاص و منحصر به فرد است. این نگاه محصول چه مواجههای است؟ شاید تجربه مرد نمایش، تجربه یک میانسال با تمام رؤیاهای عجیبش باشد، چگونه به درکی چنین بزرگسالانه رسیدید؟
از اولین تجربهام در تئاتر به روابط آدمها فکر کردهام و از دومین اثرم روابط را در دل خانواده بررسی کردم و با نمایشهای حاشا، یک بهعلاوه دو، آنشرلی با موهای خیلی قرمز و باقوحش؛ سعی داشتهام بلوغ و پویایی را در نگاهم رقم زده باشم. این چندسال همه چیز را سعی کرده بودم خوب مشاهده کنم، یادداشت بردارم، ثبت کنم. حقیقتاً اینها همگی یک دغدغه چندساله بودهاند.
برخی بر این باورند که نیاز امروز تئاتر ایران رئالیسم است، به نظر میرسد این نمایش نیز المانهایی از این رئالیسم داشته باشد. نظرتان چیست؟ آیا باید از بازگشت رئالیسم استقبال کنیم؟
کسی نباید الزام و قطعیتی در مورد نیاز امروز تئاتر ایران صادر کند. باید با ایمان کار کرد، ایمان به چیزی که بدانیم تئاتر است و معاصر است با اکنون؛ اما نکتهای که در باب رئالیست فرمودید، از اینرو که در تئاتر ایران حقیقتانگاری، مستندسازی با واقعیتانگاری خلط شده و رئالیسم در این چندسال دچار آسیبهایی بوده است و همچنین شکلی از تئاتر که با مناسبات خاص خودش، فرمی از انتزاع و جهانی از فراواقعیتها را انتخاب و در بین مخاطب ترویج کرده، همه موجب شده است رئالیست به حاشیه کشانده شود. باید بگویم من در باقوحش بهدنبال نمود خاصی از واقعیت بودم. کلید واژگانی مثل بازنمایی، وانموده و Hyper-Real، مرا نسبت به ساختن این جهان یاری میکرد.
برخلاف نمایشهایی که این روزها میبینم این نمایش مملو از جزئیات است. شاید این جزئیات هم به چشم نیاید؛ ولی در همان میزانسن تخت میتوان فهمید ضرباهنگ منظمی تدارک دیده شده. این وسواس در طراحی از کجا میآید؟
فکر میکنم این به خاصیت کار بستگی داشت. به نظرم ایدهای که حول آن کار میکردیم و این جنبه نبودن را در خیلی از بخشها به کار ببریم، از همین رو باید انتخابها، انتخابهای جزئی میشد که در شکل و شمایل مدنظر ما نباید بیرون و خارج و زیاده از حد باشد. برای همین انتخابها با وسواس اتفاق افتاد. خیلی خیلی به خاصیت نمایش «باقوحش» بستگی داشت.
من هم از خاموش کردن صحنه خوشم نمیآید اما برای گریز از این موقعیت پرشهای زمانی در اجرا تعبیه شده؛ در حالی که گویی همه چیز real time است. این روش یک زیباییشناسی جذابی دارد.
از چند سال پیش که مخاطب تئاتر بودم، این دغدغه خاموش و روشن شدن نور برایم مطرح بود. اینکه تاریک کردن صحنه صرفاً برای عوض کردن زمان است یا فرصتی برای جابهجا کردن دکور و تغییر دادن مکان نمایشی. در چند کاری که در گروه بهعنوان کارگردان تولید کردم بهدنبال راهحل دیگری برای خودم بودم. چند پسزمینه ذهنم بود همیشه سعی کردم آن را در یک سمت و سویی پیش ببرم.
برای دومین بار در جشنواره فیلم فجر شرکت میکنید. جشنواره تئاتر فجر برایتان چه معنا و مفهومی دارد؟
من و گروهم یکسال در بخش فجر استانها، یکسال در بخش مسابقه ایران ب، یک سال در بخش مسابقه ایران الف حضور داشتیم. امسال هم در بخش اصلی و رقابتی جشنواره حضور داریم. ساز و کار تئاتر کار کردن برای هر گروهی، متشکل از اجرای عموم است بهعنوان اصلیترین هدف و در ادامه تشکیل شده از حضور در جشنوارهای بینالمللی و معتبر. جشنواره فجر محفلی است برای ارتباطات بینالمللی، ویترینی است از مجموعه تئاترهای خوشساخت و مقبول یکساله کشور در همه شهرها و امکانی است برای ارائه جهانهای تازه و حرفهای خلاق. ما برای حضور در جشنواره تئاتر فجر که با همه جشنوارههای هنری -به لحاظ شکل ارائه ذاتی در دل خود تئاتر- متفاوت است، در این چندساله اخیر دلایل و برنامههای مختلفی داشتیم. انتخابمان هربار به اقتضای شرایط کلی و شرایط گروهی بوده.
اگر سیاستگذار فجر بودید در این جشنواره چه تغییراتی ایجاد میکردید؟
جشنواره فجر یک فرصت است. این فرصت برای هر دیدگاهی یکجور تفسیر میشود. جشنواره اما نباید بگذارد مصادره به تفسیر مطلوب عدهای شود. هر جشنوارهای با هر شکل برگزاری قطعاً ضعفها و قوتهایی دارد. هر هنرمندی هم که در جشنواره شرکت میکند قطعاً نقدهایی به جشنواره یا حتی از اساس چرایی حضورش میتواند داشته باشد. شرایط سیاستگذاری باید واقعبینانه باشد. نمیتوانم در حال حاضر جای کسی نظر صادر کنم. ولی بهصورت کلی وقتی تاریخ جشنوارهها را در سالیان قبل مرور میکردم به این نتیجه رسیدم که آسیبشناسی را با توجه به معیارهای زمانی انجام دهم.
افشین زمانی، کارگردان نمایش «شازده احتجاب» در گفتوگو با «ایران»:
نباید تئاتری خنثی اجرا کنیم
محدثه واعظیپور
نمایش «شازده احتجاب» به نویسندگی و کارگردانی افشین زمانی -که اقتباسی از رمان مطرح هوشنگ گلشیری است- در سیوهشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر میزبان تئاتردوستان است. این نمایش به تاریخ زوال خاندان قاجار میپردازد. افشین زمانی کارگردانی جسور است که پیش از این نیز اجرایی موفق از «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» به نویسندگی بهرام بیضایی در جشنواره فجر داشت که باعث شد جایزه کارگردانی را بگیرد. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگوی ما با افشین زمانی است.
اقبال به رمانهای ایرانی برای اقتباس دراماتیک اندک است. چه شد در این شرایط به سراغ گلشیری و متن دشوارش رفتی؟
همیشه تلاش کردم آگاهانه مسیر و روند کارهای خودم را طی یک برنامه و نقشه راه مشخص کنم. بعد از اولین سهگانه ننه دلاور، آندورا، خاطرات هنرپیشه که مبنای تحقیقات من بر نمایش برشتی بود، تصمیم به شروع سهگانه جدیدی گرفتم. کار روی رمانهای بزرگ جهان و ایران مبنای این سهگانه شد؛ ولی این اتفاق در مورد شازده احتجاب در روند نوشتن تغییر کرد. ناخودآگاه به سمتی رفتم که از رمان به طراحی جدیدی برای نمایشنامه رسیدم. شاید چون احساس میکردم که کشش دراماتیک رمان برای یک تئاتر کافی نباشد، چون در رمان جزئیات اهمیت ویژهای دارند؛ ولی در تئاتر اتفاقات درشتتر و به سمت دراماتیک شدن حرکت میکند. در نهایت به این نتیجه رسیدم که با استفاده از اشخاص رمان و سی درصد از روند قصه در رمان، شروع به نوشتن کنم و در ادامه با طراحیای که خودم روی قصه و اتفاقات داشتم اثر را از تک بُعدی بودن خارج کنم. رمان شازده احتجاب بهدلیل جهانی بودن موضوع، نظر من را به خودش جلب کرد؛ چرا که در مورد قدرت و زوال آن حرف میزند، موضوعی که در اکثر کشورهای این کره خاکی، امروز دغدغهام مردم شده است و چون معمولاً تلاش میکنم نمایش خنثی به صحنه نبرم که تنها وجه سرگرمی داشته باشد و همیشه تمام توانم را به کار گرفتم که مسأله آن روز در نمایشم مطرح شود، به این رمان نزدیک شدم؛ ولی در نهایت اتفاقی که به صحنه رفت شازده احتجابی بود که افشین زمانی با نگاهی به رمان داشته است که متأسفانه چند منتقد عزیز انتظار داشتند. کاملاً رمان گلشیری را به صحنه ببیند که اگر این اتفاق میافتاد، من و گروه اجرایی فقط انجام دهنده بودیم و نه خالق آن اثر.
اثر پیشین تو برآمده از متن بهرام بیضایی بود. بهنظر میرسد به ادبیات ایرانی توجه بیشتری داری. در متون ایرانی چه چیزی یافتی که در متون ترجمه شده پیدا نکردی؟
برای من آثار هنری منجمله نمایشنامه به دستهبندی ایرانی یا خارجی تقسیم نمیشوند. همیشه تلاش کردم نمایشی به صحنه ببرم که دغدغهمند باشد. ضمن اینکه متأسفانه در برخی از ترجمههای موجود کلمات تنها معنی شدهاند و نه ترجمه. ترجمه دنیای وسیعتری دارد؛ زیرا با آگاهی کامل به دنیای نویسنده و شناخت کامل بر تحلیل نمایشنامه یا رمان انجام میشود. با وجود این حتی اگر تصمیم به اجرا کردن نمایشی که ترجمه شده است بگیرم، قطعاً آن را بازنویسی و برای اجرا در شرایط کنونی دراماتورژی میکنم.
با وجود انتخاب متون ایرانی نگرش تو به اجرا به هیچ عنوان مبتنی بر سنتهای نمایش ایرانی نیست. چه رابطهای میان اجراگری و متون انتخابی تو وجود دارد؟
رابطه اجرا با متون انتخابی بیشتر در تحلیل و درونمایه اثر مشخص میشود. من بهعنوان کارگردان فرم اجرایی مد نظری دارم که در این فرم کنار هم قرار گرفتن متون ایرانی با تمام سنتهای نمایش ایرانی و فرم اجرایی مدرن عامل اصلی تشکیل اثر است. به گونهای که اگر یک نمایشنامه ایرانی را انتخاب کنم، در فرم اجرایی به سمتی حرکت میکنم که در نهایت اثری که به صحنه میرود قابل اجرا در هر کجای جهان باشد. شازده احتجاب هم اینگونه شکل گرفت که در نهایت تنها کلام نزدیک به دوران قاجار است و بهدلیل جهانشمول بودن اثر قابل درک و فهم تماشاگر در هر کجای جهان است.
همواره این نگاه وجود داشته که جشنواره فجر باید محل محک زدن متون ایرانی باشد، به نظر تو چنین استنباطی به چه میزان درست است؟
چکیده آثاری که در یک سال تئاتر ایران ساخته میشود بیشتر به سمت متون خارجی و ترجمه میرود، شاید هنوز کیفیت متون نوشته شده توسط نمایشنامهنویسان ایرانی به حدی نرسیده باشد که بر ترجمهها غلبه کند. به همین دلیل است که آثار بیضایی در سال چندین مرتبه و توسط گروههای مختلف به صحنه میرود. به نظرم ایننگاه نباید فقط متوجه جشنواره فجر باشد. اگر این نگاه از پایههای تئاتر که دانشگاهها و مراکز آموزشی است جدی گرفته شود بعد از چند سالی نتیجه بینظیری خواهد داشت. از طرفی هم، جشنواره فجر با عنوان بینالمللی برگزار میشود، پس نباید در بخش متون تقسیمبندی به این شکل رخ دهد. به نظرم با این محدودیت اتفاق ویژهای نخواهد افتاد؛ چرا که این موضوع باید بهصورت ریشهای و پایهای برنامهریزی شود.
بهعنوان یک کارگردان جوان چه چشماندازی از فجر داری؟ آینده فجر را چگونه میبینی؟
جشنواره فجر برای تئاتر ایران تا سالها پیش مرکز تولید آثار برای یک سال بود. به گونهای که آثاری اجرای عمومی میداشت که الزاماً در این جشنواره به صحنه رفته باشند؛ ولی با حضور تئاتر خصوصی شکل دیگری به خود گرفت. جشنواره کامل روند عکس را در پیش گرفته است. به شکلی که آثاری که اجرای عموم رفته باشند میتوانند در این جشنواره شرکت کنند. این موضوع پویا بودن و خلاق بودن این اتفاق را کمتر کرد و دیگر آثار برای این جشنواره ساخته نمیشود و نتیجهای چشمگیر برای تئاتر نخواهد داشت. جشنواره تئاتر بهدلیل اینکه دارای اساسنامه، برنامه و طرحهای ریشهای نیست با حضور هر دبیر شکل جدیدی به خود میگیرد. بخشها کم و زیاد میشوند. نوع انتخاب آثار فرق میکند و چه و چه که باعث میشود این جشنواره هدف مشخصی را دنبال نکند و به همین دلیل این جشنواره عقیم و عقیمتر میشود. اگر این جشنواره با هدفی مشخص و برنامهریزی دقیق هر سال برگزار میشد، تأثیر ویژهای به ساختار اصلی تئاتر ما میگذاشت. فکر میکنم در آینده این جشنواره کوچکتر و کوچکتر شود و در نهایت بدون عنوان بینالمللی و در ابعاد کوچکتری به کار خود ادامه دهد.
اگر سیاستگذار فجر بودی برای این جشنواره چه تصمیمی میگرفتی؟
تمام تلاشم این بود که در تمام بخشها تعادل را برقرار کنم. اساسنامهای طراحی میشد که هر دبیر فقط میتوانست با پایبند بودن به آن جشنواره را مدیریت کند، نه اینکه هر دبیر جشنواره مدنظر خود را برگزار کند. در کل تئاتر ایران از نبود برنامه رنج زیادی میبرد. مثلاً در به وجود آمدن پدیدهای بهعنوان تئاتر خصوصی این موضوع کاملاً مشخص است. به شکلی که تئاتر خصوصی هیچ کمکی به تئاتر نکرد و باعث پایین آمدن فاحش کیفیت آثار شد؛ چرا که هیچ برنامه مشخصی برای این مهم وجود نداشت. سالنهای تئاتر همچون قارچ در سطح تهران رشد کردند بدون اینکه اساسنامه و برنامهریزیای داشته باشد. هر کس سالن خود را دارد و با توجه به تفکر خودش سالنش را اداره میکند.
نمایش «شازده احتجاب» به نویسندگی و کارگردانی افشین زمانی -که اقتباسی از رمان مطرح هوشنگ گلشیری است- در سیوهشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر میزبان تئاتردوستان است. این نمایش به تاریخ زوال خاندان قاجار میپردازد. افشین زمانی کارگردانی جسور است که پیش از این نیز اجرایی موفق از «خاطرات هنرپیشه نقش دوم» به نویسندگی بهرام بیضایی در جشنواره فجر داشت که باعث شد جایزه کارگردانی را بگیرد. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگوی ما با افشین زمانی است.
اقبال به رمانهای ایرانی برای اقتباس دراماتیک اندک است. چه شد در این شرایط به سراغ گلشیری و متن دشوارش رفتی؟
همیشه تلاش کردم آگاهانه مسیر و روند کارهای خودم را طی یک برنامه و نقشه راه مشخص کنم. بعد از اولین سهگانه ننه دلاور، آندورا، خاطرات هنرپیشه که مبنای تحقیقات من بر نمایش برشتی بود، تصمیم به شروع سهگانه جدیدی گرفتم. کار روی رمانهای بزرگ جهان و ایران مبنای این سهگانه شد؛ ولی این اتفاق در مورد شازده احتجاب در روند نوشتن تغییر کرد. ناخودآگاه به سمتی رفتم که از رمان به طراحی جدیدی برای نمایشنامه رسیدم. شاید چون احساس میکردم که کشش دراماتیک رمان برای یک تئاتر کافی نباشد، چون در رمان جزئیات اهمیت ویژهای دارند؛ ولی در تئاتر اتفاقات درشتتر و به سمت دراماتیک شدن حرکت میکند. در نهایت به این نتیجه رسیدم که با استفاده از اشخاص رمان و سی درصد از روند قصه در رمان، شروع به نوشتن کنم و در ادامه با طراحیای که خودم روی قصه و اتفاقات داشتم اثر را از تک بُعدی بودن خارج کنم. رمان شازده احتجاب بهدلیل جهانی بودن موضوع، نظر من را به خودش جلب کرد؛ چرا که در مورد قدرت و زوال آن حرف میزند، موضوعی که در اکثر کشورهای این کره خاکی، امروز دغدغهام مردم شده است و چون معمولاً تلاش میکنم نمایش خنثی به صحنه نبرم که تنها وجه سرگرمی داشته باشد و همیشه تمام توانم را به کار گرفتم که مسأله آن روز در نمایشم مطرح شود، به این رمان نزدیک شدم؛ ولی در نهایت اتفاقی که به صحنه رفت شازده احتجابی بود که افشین زمانی با نگاهی به رمان داشته است که متأسفانه چند منتقد عزیز انتظار داشتند. کاملاً رمان گلشیری را به صحنه ببیند که اگر این اتفاق میافتاد، من و گروه اجرایی فقط انجام دهنده بودیم و نه خالق آن اثر.
اثر پیشین تو برآمده از متن بهرام بیضایی بود. بهنظر میرسد به ادبیات ایرانی توجه بیشتری داری. در متون ایرانی چه چیزی یافتی که در متون ترجمه شده پیدا نکردی؟
برای من آثار هنری منجمله نمایشنامه به دستهبندی ایرانی یا خارجی تقسیم نمیشوند. همیشه تلاش کردم نمایشی به صحنه ببرم که دغدغهمند باشد. ضمن اینکه متأسفانه در برخی از ترجمههای موجود کلمات تنها معنی شدهاند و نه ترجمه. ترجمه دنیای وسیعتری دارد؛ زیرا با آگاهی کامل به دنیای نویسنده و شناخت کامل بر تحلیل نمایشنامه یا رمان انجام میشود. با وجود این حتی اگر تصمیم به اجرا کردن نمایشی که ترجمه شده است بگیرم، قطعاً آن را بازنویسی و برای اجرا در شرایط کنونی دراماتورژی میکنم.
با وجود انتخاب متون ایرانی نگرش تو به اجرا به هیچ عنوان مبتنی بر سنتهای نمایش ایرانی نیست. چه رابطهای میان اجراگری و متون انتخابی تو وجود دارد؟
رابطه اجرا با متون انتخابی بیشتر در تحلیل و درونمایه اثر مشخص میشود. من بهعنوان کارگردان فرم اجرایی مد نظری دارم که در این فرم کنار هم قرار گرفتن متون ایرانی با تمام سنتهای نمایش ایرانی و فرم اجرایی مدرن عامل اصلی تشکیل اثر است. به گونهای که اگر یک نمایشنامه ایرانی را انتخاب کنم، در فرم اجرایی به سمتی حرکت میکنم که در نهایت اثری که به صحنه میرود قابل اجرا در هر کجای جهان باشد. شازده احتجاب هم اینگونه شکل گرفت که در نهایت تنها کلام نزدیک به دوران قاجار است و بهدلیل جهانشمول بودن اثر قابل درک و فهم تماشاگر در هر کجای جهان است.
همواره این نگاه وجود داشته که جشنواره فجر باید محل محک زدن متون ایرانی باشد، به نظر تو چنین استنباطی به چه میزان درست است؟
چکیده آثاری که در یک سال تئاتر ایران ساخته میشود بیشتر به سمت متون خارجی و ترجمه میرود، شاید هنوز کیفیت متون نوشته شده توسط نمایشنامهنویسان ایرانی به حدی نرسیده باشد که بر ترجمهها غلبه کند. به همین دلیل است که آثار بیضایی در سال چندین مرتبه و توسط گروههای مختلف به صحنه میرود. به نظرم ایننگاه نباید فقط متوجه جشنواره فجر باشد. اگر این نگاه از پایههای تئاتر که دانشگاهها و مراکز آموزشی است جدی گرفته شود بعد از چند سالی نتیجه بینظیری خواهد داشت. از طرفی هم، جشنواره فجر با عنوان بینالمللی برگزار میشود، پس نباید در بخش متون تقسیمبندی به این شکل رخ دهد. به نظرم با این محدودیت اتفاق ویژهای نخواهد افتاد؛ چرا که این موضوع باید بهصورت ریشهای و پایهای برنامهریزی شود.
بهعنوان یک کارگردان جوان چه چشماندازی از فجر داری؟ آینده فجر را چگونه میبینی؟
جشنواره فجر برای تئاتر ایران تا سالها پیش مرکز تولید آثار برای یک سال بود. به گونهای که آثاری اجرای عمومی میداشت که الزاماً در این جشنواره به صحنه رفته باشند؛ ولی با حضور تئاتر خصوصی شکل دیگری به خود گرفت. جشنواره کامل روند عکس را در پیش گرفته است. به شکلی که آثاری که اجرای عموم رفته باشند میتوانند در این جشنواره شرکت کنند. این موضوع پویا بودن و خلاق بودن این اتفاق را کمتر کرد و دیگر آثار برای این جشنواره ساخته نمیشود و نتیجهای چشمگیر برای تئاتر نخواهد داشت. جشنواره تئاتر بهدلیل اینکه دارای اساسنامه، برنامه و طرحهای ریشهای نیست با حضور هر دبیر شکل جدیدی به خود میگیرد. بخشها کم و زیاد میشوند. نوع انتخاب آثار فرق میکند و چه و چه که باعث میشود این جشنواره هدف مشخصی را دنبال نکند و به همین دلیل این جشنواره عقیم و عقیمتر میشود. اگر این جشنواره با هدفی مشخص و برنامهریزی دقیق هر سال برگزار میشد، تأثیر ویژهای به ساختار اصلی تئاتر ما میگذاشت. فکر میکنم در آینده این جشنواره کوچکتر و کوچکتر شود و در نهایت بدون عنوان بینالمللی و در ابعاد کوچکتری به کار خود ادامه دهد.
اگر سیاستگذار فجر بودی برای این جشنواره چه تصمیمی میگرفتی؟
تمام تلاشم این بود که در تمام بخشها تعادل را برقرار کنم. اساسنامهای طراحی میشد که هر دبیر فقط میتوانست با پایبند بودن به آن جشنواره را مدیریت کند، نه اینکه هر دبیر جشنواره مدنظر خود را برگزار کند. در کل تئاتر ایران از نبود برنامه رنج زیادی میبرد. مثلاً در به وجود آمدن پدیدهای بهعنوان تئاتر خصوصی این موضوع کاملاً مشخص است. به شکلی که تئاتر خصوصی هیچ کمکی به تئاتر نکرد و باعث پایین آمدن فاحش کیفیت آثار شد؛ چرا که هیچ برنامه مشخصی برای این مهم وجود نداشت. سالنهای تئاتر همچون قارچ در سطح تهران رشد کردند بدون اینکه اساسنامه و برنامهریزیای داشته باشد. هر کس سالن خود را دارد و با توجه به تفکر خودش سالنش را اداره میکند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
روایتهای متفاوت از راه می رسند
-
برای او که نغمههایش را بر صحنه خواند
-
راهنمای تماشای جشنواره تئاتر فجر/ سهشنبه 15 بهمن
-
در جستوجوی آسیبهای رئالیسم
-
نباید تئاتری خنثی اجرا کنیم
اخبارایران آنلاین