ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
دیگه چه خبر
5 ایرانی با اتهامهای نظامی و دفاعی در خارج از کشور بازداشت هستند
خبر اول اینکه، در نشست عصر دوشنبه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس موضوع بازداشت سیروس عسگری، استاد دانشگاه شریف در امریکا و ابتلای وی به کرونا مورد بررسی قرار گرفت. سید حسین نقوی سخنگوی کمیسیون به نقل از نماینده وزارت امور خارجه در این نشست گفته است «افراد دیگری غیر از دکتر عسگری نیز در امریکا یا سایر کشورها به همین مشکلات گرفتار شدند».به گزارش تسنیم، معاون وزارت دفاع نیز ضمن ارائه گزارشی گفت که «متأسفانه تعدادی از اتباع ما در سایر کشورها گرفتار هستند. ما در حوزه دفاع بیش از 30 مورد داشتیم که بهدلیل رفتار خصمانه امریکاییها گرفتار شده بودند، البته با همکاری دستگاههای مربوطه جهت حل مشکل آنها تلاشهای مؤثری صورت گرفت و وزارت امور خارجه در این زمینه نهایت تلاش و همکاری را دارد».به گفته معاون وزارت دفاع «در حال حاضر پنج نفر به اتهام فعالیتهای نظامی و دفاعی و بهانههای بیهوده اسیر و بازداشت شدند.»
دوره احمدینژاد تمام شده است
خبر دیگر اینکه، فریدون عباسی منتخب کازرون در مجلس یازدهم و رئیس سازمان انرژی اتمی دولت محمود احمدینژاد همچنان اصرار دارد که بهصورت مستقل نامزد ریاست مجلس شود.او در گفتوگو با ایلنا درباره برخی گمانهزنیها مبنی بر تشکیل فراکسیون «احمدینژادیها» در مجلس یازدهم، با رد این مسأله، گفت: اصلاً چنین چیزی مطرح نیست، آقای احمدینژاد یک ایدئولوژی یا سبک نیست. ایشان یک نفر بود که در یک دورهای از شورای نگهبان برای حضور در انتخابات تأییدیه گرفت و دو دوره مردم به او رأی دادند و اکنون دورهاش تمام شده است.وی ادامه داد: وقتی شورای نگهبان دوباره نمیپذیرد که ایشان برای ریاست جمهوری بیاید یعنی ایشان خاتمه پیدا کرده است. در نتیجه اینکه دائم در خصوص جریانی بهنام «احمدینژادیها» فضاسازی میکنند، یک جوسازی مطبوعاتی است.
صادرات کیت تشخیص کرونا از ایران به آلمان
دست آخر اینکه، یک خبرگزاری ترکیهای خبر داده که یک محموله کیت تشخیص کرونا از ایران به آلمان صادر شد.به گزارش ایلنا به نقل از آناتولی، محموله کیت تشخیص ویروس کووید-۱۹ ساخت ایران دیروز از تهران به مقصد آلمان صادر شد.
هنوز فردید
ادامه از صفحه اول
فردیدی که حس شنیداری متفکران ایرانی هنوز با واژهای بهنام «پستمدرنیسم» آشنایی نداشت و آن را نمیشناخت، این دیدگاه را به سبک ایرانی بیان کرد و... اگر چنین است چنین روش و خشونت کلامی چه نتایجی دربردارد؟ و چه درس و آموزهای برای نسل جوان جویای اندیشه دارد؟ آموزه این چنین برخوردی، دستکم برای این نسل این است که پاشنه بر همان در قدیمی میچرخد و بهجای نقد اندیشه، باید در احوالات شخصی صاحب فکر و اندیشه مخالف تجسس کرد و کاوید و ضعفهای شخصی را بهجای نقد شخصیت فکری رسوا کرد و افشاء نمود و نقد اندیشه را به نقد روانشناختی فروکاست. رویهای که همواره و در ادوار تاریخی ما، آفت فکری در ایران بوده و برخی چهرههایی که در این مستندسازیها فردید را با این روش نقد کردند، خود را قربانی آن میدانند. باید این پندار و کلام معصوم را آویزه گوش کرد که اگر رفتاری را بر خود نمیپسندی بر دیگران حتی دشمنان خود نیز مپسند. اگر فردید پرخاشگر و تند خوی بود که بود، اما مخالفان وی هم در رفتار خود «فردیدی» هستند.
فردید را مانند هرمتفکر دیگری میتوان و باید نقد کرد و جای نقد بسیار دارد اما نمیتوان با نقدهای شبه روانشناختی و تجسس در احوالات شخصی وجدان روشنفکرانه خود را آسوده ساخت و از مسئولیت فکری و تاریخی و اجتماعی خود گریخت. نقدهایی که حزب توده در ایران به مهارت و استادی تمام آن را علیه مخالفان خود بهکار میبست. بارها اینگونه نقدها علیه فردید صورت گرفته و هنوز هم گویی منتقدان به این صرافت پی بردهاند که چیزی را کم گذاشته و کمفروشی کردهاند و هنوز هم کامی که میخواستهاند، نبردهاند. همچنان است نقد اینگونه و تجسس در احوالات شخصی هیدگر، فوکو، هابرماس و... که هنوز همچنین کمفروشیهایی بینتیجه بوده است، زیرا هنوز هم آنان در نزد متفکران ایرانی و جهانی سخنی برای شنیدن و آرایی رفیع برای التفات و مداقه دارند. هنوز هم تفکر این متفکران در آثار متأخر و جدید موضوعیت و بلکه برای برخی طریقیت دارد. هنوز هم هگل و مارکس در ایران زندهاند، باوجود آنکه برخیها قصد داشتهاند و میکوشند آنها را ساده و سرسری نادیده انگارند. هنوز هم مارکسیسم لنینسیم و سوسیالیسم باوجود افول و فروپاشی نظام کمونیستی شوروی خواننده و گیرایی دارند. تا زمانی که سرمایهداری هست سوسیالیسم بهعنوان پادزهر آن حاضر و ناظر خواهد بود، تا غربگرایی هست، غربزدگی هم.
اگر قیاس این اندیشمندان با فردید خطا است که هست، اما اندیشه را به قولی در روند دیالکتیک مبتنی بر دیاگوگ میتوان نقد کرد و از سر گذرانید و به «سنتزی» دست یافت که نه آن است ونه این و هم آن است و همین این. در اندیشه، «راه رشد آسیایی» وجود ندارد و اندیشه را نمیتوان با چنین میانبرهایی نقد زد و به ضرب گفتاری و زور کلامی و خشونت سخنسرایی از روی آن جهش کرد. اندیشه، قانونمندی و منطق خاص خود را دارد و نمیتوان آن را نادیده انگاشت و درس اندیشهورزی داد. با این دور زدنها «تحریم فردید» به سرانجام نمیرسد. همچنان که تحریم مارکسیسم، سوسیالیسم، دموکراسی، لیبرالیسم و... باید خون دل و دود چراغ خورد و سطر به سطر و مقاله به مقاله و کتاب به کتاب آنها را به قدر توان و تحمل خود فهمید و درک و نقد کرد و فراسوی آنها سکنای دائمی گزید و وجدان فکری آسودهای تحصیل کرد. برخلاف آن، اندیشهورزی همان عقبگرد و بازگشت به دوران تاریخی شهید مقتول سهروردی و تحریم و تکفیر ابنعربی و مولوی و ملاصدرا و علامه طباطبایی و... است. تاریخ را در این مورد میتوان دوباره و چندباره تکرار کرد اما به اجاق اندیشه ایرانی هیزمی نمیرساند و کسی را در این راه کامیاب نمیکند. باز تکرار میکنم قیاس فردید با آنها معالفارق است اما راه تحریم و تکفیر مخالفان همانی است که بود و قیاسی درست است.
اینکه چرا، دستکم، در این یکصد سال تاریخ اندیشه معاصر، جریانهای فکری و فرهنگی و سیاسی اهل جدل بودهاند و از شنیدن قول دیگری امتناع داشتهاند و از گفتوگو سر پیچی کردهاند، رازی دارد که در همین نقدها میتوان آن را رمززدایی کرد. هر چه هست تاریخ چون سیر دواری تکرار میشود و ما هنوز در فهم و تحلیل اندیشهها در صدر مشروطه و در جدال میان مشروطیت و مشروعیت فروماندهایم، همین است که حرمت اندیشه را پاس نداشتهایم؛ هم خودی و هم غیرخودیها. در کلام و سخنسرایی درس تسامح و تساهل و مدارا را چنان گرم و پرشور ارائه میدهیم که متفکران رنسانس را در گفته خودشان که «دانستن حق انسان است» و «جان خودم را میدهم تا تو سخنت را بگویی،» شرمنده تواضع و فروتنی خود میکنیم، اما در عمل چنان فریاد خشونتگرایانه علیه «خشونت» سر میدهیم، که فلسفی انکار مر دیو را از یاد میبرد و خود سخره دیوی میشود. درس آموختن از روش نقد دیگری از مضمون و محتوای نقد مهمتر است اگر قصد درس آموختن اندیشیدن را داریم به یاد داشته باشیم ادب دانش از مضمون خود دانش مهمتر و ارجمندتر است و اینجا ظرف به مظروف تقدم دارد. به قول قدما، اساساً دانش چیزی جز ادب نیست و الا صدر و ذیل تاریخ اندیشه ما همان است که بود و به قول شاعری بازهم روز، باز هم شب و بازهم هنوز...
فردیدی که حس شنیداری متفکران ایرانی هنوز با واژهای بهنام «پستمدرنیسم» آشنایی نداشت و آن را نمیشناخت، این دیدگاه را به سبک ایرانی بیان کرد و... اگر چنین است چنین روش و خشونت کلامی چه نتایجی دربردارد؟ و چه درس و آموزهای برای نسل جوان جویای اندیشه دارد؟ آموزه این چنین برخوردی، دستکم برای این نسل این است که پاشنه بر همان در قدیمی میچرخد و بهجای نقد اندیشه، باید در احوالات شخصی صاحب فکر و اندیشه مخالف تجسس کرد و کاوید و ضعفهای شخصی را بهجای نقد شخصیت فکری رسوا کرد و افشاء نمود و نقد اندیشه را به نقد روانشناختی فروکاست. رویهای که همواره و در ادوار تاریخی ما، آفت فکری در ایران بوده و برخی چهرههایی که در این مستندسازیها فردید را با این روش نقد کردند، خود را قربانی آن میدانند. باید این پندار و کلام معصوم را آویزه گوش کرد که اگر رفتاری را بر خود نمیپسندی بر دیگران حتی دشمنان خود نیز مپسند. اگر فردید پرخاشگر و تند خوی بود که بود، اما مخالفان وی هم در رفتار خود «فردیدی» هستند.
فردید را مانند هرمتفکر دیگری میتوان و باید نقد کرد و جای نقد بسیار دارد اما نمیتوان با نقدهای شبه روانشناختی و تجسس در احوالات شخصی وجدان روشنفکرانه خود را آسوده ساخت و از مسئولیت فکری و تاریخی و اجتماعی خود گریخت. نقدهایی که حزب توده در ایران به مهارت و استادی تمام آن را علیه مخالفان خود بهکار میبست. بارها اینگونه نقدها علیه فردید صورت گرفته و هنوز هم گویی منتقدان به این صرافت پی بردهاند که چیزی را کم گذاشته و کمفروشی کردهاند و هنوز هم کامی که میخواستهاند، نبردهاند. همچنان است نقد اینگونه و تجسس در احوالات شخصی هیدگر، فوکو، هابرماس و... که هنوز همچنین کمفروشیهایی بینتیجه بوده است، زیرا هنوز هم آنان در نزد متفکران ایرانی و جهانی سخنی برای شنیدن و آرایی رفیع برای التفات و مداقه دارند. هنوز هم تفکر این متفکران در آثار متأخر و جدید موضوعیت و بلکه برای برخی طریقیت دارد. هنوز هم هگل و مارکس در ایران زندهاند، باوجود آنکه برخیها قصد داشتهاند و میکوشند آنها را ساده و سرسری نادیده انگارند. هنوز هم مارکسیسم لنینسیم و سوسیالیسم باوجود افول و فروپاشی نظام کمونیستی شوروی خواننده و گیرایی دارند. تا زمانی که سرمایهداری هست سوسیالیسم بهعنوان پادزهر آن حاضر و ناظر خواهد بود، تا غربگرایی هست، غربزدگی هم.
اگر قیاس این اندیشمندان با فردید خطا است که هست، اما اندیشه را به قولی در روند دیالکتیک مبتنی بر دیاگوگ میتوان نقد کرد و از سر گذرانید و به «سنتزی» دست یافت که نه آن است ونه این و هم آن است و همین این. در اندیشه، «راه رشد آسیایی» وجود ندارد و اندیشه را نمیتوان با چنین میانبرهایی نقد زد و به ضرب گفتاری و زور کلامی و خشونت سخنسرایی از روی آن جهش کرد. اندیشه، قانونمندی و منطق خاص خود را دارد و نمیتوان آن را نادیده انگاشت و درس اندیشهورزی داد. با این دور زدنها «تحریم فردید» به سرانجام نمیرسد. همچنان که تحریم مارکسیسم، سوسیالیسم، دموکراسی، لیبرالیسم و... باید خون دل و دود چراغ خورد و سطر به سطر و مقاله به مقاله و کتاب به کتاب آنها را به قدر توان و تحمل خود فهمید و درک و نقد کرد و فراسوی آنها سکنای دائمی گزید و وجدان فکری آسودهای تحصیل کرد. برخلاف آن، اندیشهورزی همان عقبگرد و بازگشت به دوران تاریخی شهید مقتول سهروردی و تحریم و تکفیر ابنعربی و مولوی و ملاصدرا و علامه طباطبایی و... است. تاریخ را در این مورد میتوان دوباره و چندباره تکرار کرد اما به اجاق اندیشه ایرانی هیزمی نمیرساند و کسی را در این راه کامیاب نمیکند. باز تکرار میکنم قیاس فردید با آنها معالفارق است اما راه تحریم و تکفیر مخالفان همانی است که بود و قیاسی درست است.
اینکه چرا، دستکم، در این یکصد سال تاریخ اندیشه معاصر، جریانهای فکری و فرهنگی و سیاسی اهل جدل بودهاند و از شنیدن قول دیگری امتناع داشتهاند و از گفتوگو سر پیچی کردهاند، رازی دارد که در همین نقدها میتوان آن را رمززدایی کرد. هر چه هست تاریخ چون سیر دواری تکرار میشود و ما هنوز در فهم و تحلیل اندیشهها در صدر مشروطه و در جدال میان مشروطیت و مشروعیت فروماندهایم، همین است که حرمت اندیشه را پاس نداشتهایم؛ هم خودی و هم غیرخودیها. در کلام و سخنسرایی درس تسامح و تساهل و مدارا را چنان گرم و پرشور ارائه میدهیم که متفکران رنسانس را در گفته خودشان که «دانستن حق انسان است» و «جان خودم را میدهم تا تو سخنت را بگویی،» شرمنده تواضع و فروتنی خود میکنیم، اما در عمل چنان فریاد خشونتگرایانه علیه «خشونت» سر میدهیم، که فلسفی انکار مر دیو را از یاد میبرد و خود سخره دیوی میشود. درس آموختن از روش نقد دیگری از مضمون و محتوای نقد مهمتر است اگر قصد درس آموختن اندیشیدن را داریم به یاد داشته باشیم ادب دانش از مضمون خود دانش مهمتر و ارجمندتر است و اینجا ظرف به مظروف تقدم دارد. به قول قدما، اساساً دانش چیزی جز ادب نیست و الا صدر و ذیل تاریخ اندیشه ما همان است که بود و به قول شاعری بازهم روز، باز هم شب و بازهم هنوز...
صاحبنظران سیاست خارجی در گفتوگو با «ایران» بررسی کردند
«پساکرونا» فرصت تحریم شکنی
مریم سالاری
خبرنگار دیپلماسی
خاصیت نهفته در سیاست و قدرت و سایه نفوذناپذیر آن بر کنش و واکنش بازیگران صحنه بینالملل، چنان قابل اعتناست که هیچ آفندی همچون «کووید19» نیز نمیتواند پایههای چینش این روابط را دست کم در کوتاه مدت به لرزه در آورد. «کروناویروس» این بار هیچ کشوری را از سوغات مرگ، ترس و بیماری بینصیب نگذاشته است؛ ارمغان شومی که میطلبد سیاستمداران و اندیشه ورزان صحنه سیاست جهان به کم کردن اختلافات و جدی گرفتن مخاطرات این پدیده جهان شمول که آسیبهایش متوجه مردم و دولتها شده، نگاهی جدی داشته باشند و برای یک بار هم که شده در روند بده بستانهای معمول قدرت مدارانه خود تجدید نظر کنند. ایجاد بلوک بندیهای جدید قدرت و نگرش جدیدی از همکاریهای بینالمللی در کنار تضعیف جغرافیای قدرت امریکا و ایجاد شکاف بین دو سوی پیمان آتلانتیک عصاره دیدگاه شمار زیادی از مهمترین نظریه پردازان بینالمللی همچون جوزف نای، استفان والت، جان ایکنبری و... درباره تأثیرات راهبردی تحولات جاری در جهان پساکروناست که طی روزهای اخیر مطرح شده است اما پرسشی که در این نوشتار و از ناظران و صاحبنظران ایرانی پرسیده شده این است که ایران در کجای این معادلات پیچیده قرار میگیرد؟ و آیا با چالشهای کمتری در جهان پساکرونا دست و پنجه نرم میکند؟
شماری از نوشتارهای پیش رو متغیر کرونا را فرصتی برای همگرایی بیشتر ایران با کشورهای منظومه غرب در مواجهه با سیاست تحریم های امریکایی عنوان کردهاند اما برخی دیگر شیوع این ویروس فراگیر را در منطقه پرآشوب خاورمیانه برای ریسکپذیری هرچه بیشتر کشورهای این حوزه جهت حذف رقیب و بازیهای حذف گونه مناسب دانستهاند.
اهمیت بازی بر خلاف رویه مرسوم در جامعه بینالملل
امیرحسین طاهری
عضو هیأت علمی دانشگاه خوارزمی و تحلیلگر مسائل بینالملل
یک اتفاق مهم در عصر پسا کرونا تغییراتی جدی در روابط بینالملل و ژئوپلیتیـــــک قدرت و ضربهپذیــــــری اقـــــتصاد کشورهای صنعتی از این بحران و تجدیدنظردر روابط اقتـــــــــــــــــــصادی بینالمـــــــللی در جهت تأمین نیازهای خود و توجه بیشتر به اولویتهای داخلی خواهد بود.
این مسأله فرصت خوبی برای ایران در جهت دور زدن و کمرنگ کردن تحریمها است. در واقع در شرایط پساکرونا فرصتهای سیاسی و اقتصادی در سطح منطقه و جهان در عرصههای سیاسی و اقتصادی به وجود خواهد آمد که بایستی با دیپلماسی اقتصادی و سیاسی فعال در راستای اهداف کشور از آنها استفاده کرد. بهطور مثال با توجه به تضعیف روند همگرایی در اروپا قبل از کرونا با برگزیت و همچنین پساز کرونا بهدلیل عدم همکاری اولیه در مقابله با کرونا و زمزمههای واگرایی بین کشورهای اروپایی تقویت تعامل با کشورهایی که بهدلیل تفاوت راهبردی در برخی سیاستها درباره غرب و استقلال نسبیشان از امریکا به «اروپای دوم» معروف هستند(کشورهای مهمی همچون ایتالیا، لهستان، هلند، اتریش و... که اتفاقاً هم کشورهای توسعه یافتهای هستند و سطح بالایی از رفاه و رونق اقتصادی در آنها وجود دارد و هم تجربه تاریخی نشانمی دهد دنباله روی چشم و گوش بسته غرب نیستند) میتواند بسیار مؤثر باشد.
این در حالی است که بهنظر میرسد امریکا در دورههای مختلف بویژه در دوره ترامپ نشان داده که به اروپا بهعنوان یک متحد نزدیک نگاه نمیکند، خروج از برخی از پیمانهای تجاری و خروج از برجام برخلاف خواست دولتهای اروپایی، بیانگر آن است که پیوندهای سیاسی و تاریخی میان دو سوی آتلانتیک در حال کمرنگ شدن است، چرا که منافع مشترک آنها کمتر شده است. علاوه بر این تحولات خاورمیانه و برداشت متفاوت اروپا و امریکا از مفهوم امنیت و تهدید، عملاً باعث شد که اروپاییها دیگر نتوانند به امریکا اعتماد و اتکای چند دهه قبل را داشته باشند. اما در هر صورت بهدلیل وابستگی اقتصادی امریکا و اروپا در کوتاه مدت نمیتوان انتظار تنش یا اختلاف جدی میان اروپا و امریکا را داشت. اما بدون شک این اختلافات در حوزههای مختلف در روند تحولات و مدیریت بحرانهای جهانی تأثیرگذار خواهد بود. عملیاتی کردن سازوکار مالی اروپا موسوم به «اینستکس» موضوع مهمی است و نشان میدهد واگرایی میان امریکا و اروپا در تحولات جهانی همچنان ادامه دارد که حتی میتواند وارد فاز چند قطبی شود. علاوه بر این اروپاییها با اقدامات خود در برخورد با ایران و تحولات بینالمللی نشان میدهند که خط مستقلی از امریکا در پیش گرفتهاند و به ترامپ اجازه نخواهند داد که فشار حداکثری ادعایی او از اجرایی کردن اینستکس جلوگیری کند.
در این چارچوب، موضوع لغو تحریمهای ایران در دوران شیوع کرونا این روزها به نقطه اختلاف میان دونالد ترامپ و رقیبش در حزب دموکرات تبدیل شده و حتی شکافی در میان نخبگان سیاسی امریکا به وجود آورده است و با وجود واکنشهای مثبت بینالمللی درخواست لغو تحریمها از سوی ایران مورد مخالفت ترامپ قرار گرفت و حتی تحریمهای جدیدی را نیز علیه ایران اعمال کرده است.اما نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که در صورت تداوم شرایط اقتصادی کرونا و تحقق شکل جدیدی از تعاملات بینالمللی خارج از جهانیسازی مدنظر امریکا، قاعدتاً شاهد بیاثر شدن تحریمهای اقتصادی خواهیم بودچرا که یکی از نکات مهم در شدت اثرگذاری تحریمها الگوی اقتصاد جهانی موردنظر امریکا و اروپا (تسلط امریکا و اروپا بر اقتصاد دنیا با تمرکز بر بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول) بوده است لذا در شرایط پس از کرونا که احتمال بهم ریختن معادلات اقتصاد جهانی و حرکت کشورها جهت مدیریت این بحران بهسمت استقلال اقتصادی متصوراست اثرگذاری تحریمها جای تأمل بسیاری دارد.
لذا باید تلاش کرد خارج از قواعد مرسوم و مدنظر امریکا تحریمها شکسته شوند. چیزهایی شبیه مبادلهای که بهتازگی، میان ایران و اروپا و با استفاده از ساز و کار مالی اینستکس انجام شد. علاوه براین احتمالات ضعیفی از جمله لغو موقت تحریمها برای دسترسی به منابع ضروری برای کنترل بیماری کرونا یا برقراری نوعی «آتش بس» نسبی در حوزه تحریمها، تا زمان خاتمه بحران کرونا نیز گاهی مطرح و در شرایط خاص متصور است.
ایران پیشتاز گفتمان صلح باشد
علی ماجدی
سفیر سابق ایران در آلمان
اپیدمی کووید19 در حالی به بسیاری از کشورهای جهان سرایت کرده است که ابعاد گسترده و خسارت بار آن توجه و تمرکز ویژه دولتها را معطوف خود کرده است. بحرانی که ماهیت آن بر خلاف آنچه در صحنه بینالملل متعارف است، انسانی است و نه سیاسی. از اینرو انتظار میرود که مواجهه با این بیماری فارغ ازنژاد و مذهب و رویکردهای سیاسی غالب، بر پایه شکلگیری یک همبستگی فراگیر باشد. بسیار زود است که از پیامدهای سیاسی و اقتصادی یک صلح همه گیر که به نظر دور از دسترس است، سخن گفت. شیوع کرونا در حالی در اوج رقابتهای متداول سیاسی کشورها رخ داده است که از یک سو همه در انتظار هستند که این اپیدمی چه تبعاتی خواهد داشت و دامنه آن تا چه زمانی و در چه سطحی خواهد بود و از سوی دیگر نگاه ها متوجه دولت هایی خواهد شد که پیشتر بر اساس رقابتهای سیاسی، جایگاه قدرت خود در عرصه بینالملل و بازیگری در سطح جهانی عمل میکردهاند.
اما با توجه به نوع تهدید این ویروس که امنیت جانی انسانها را نشانه رفته است، از منظر کسانی که با دید اومانیستی نگاه میکنند باید انتظار داشت که جهان به طرف تعامل سازنده تری در پساکرونا پیش رود. بویژه که ناپیدا بودن ریشههای شکلگیری این بیماری و سرعت گسترش آن باعث شکلگیری این گمان میشود که ممکن است بروز ویروسهای مشابهی برای سالها کشورها را درگیر پیامدهای جبرانناپذیر خود کند. بر اساس آنچه تاکنون از زمان شیوع این ویروس در بسیاری از کشورها از جمله کشورهای اروپایی رخ داده است، تمرکز این دولتها بر حوزه مسائل داخلی باعث شده که توجه آنها از موضوعات سیاست خارجی کمتر شود. طبیعی است که هر کشوری به اندازهای که گرفتار ابعاد گسترده این ویروس ناشناخته است، بهدنبال بحران زایی در سیاست خارجی نیست و بهطور طبیعی تنشها و چالشها کمتر شده است. این در حالی است که سیاست خارجی یکی از وجوه مهم و تأثیرگذار برای ایران در شرایط جاری است. ایران از یک سو تحت تأثیر تحریمهای امریکایی قرار دارد و از سوی دیگر باید تعامل چندسویه خود با جهان بینالملل را برای تحقق منافع اقتصادی جهت مقابله با کرونا در مسیری درست هدایت کند. گرچه اپیدمی کرونا و قطع شدن رفت و آمدهای دیپلماتیک به مانعی جدی برای تبادل گفتمان و دیپلماسی مؤثر رسمی انجامیده است اما جمهوری اسلامی که سختی مواجهه آن با کرونا بهدلیل تحریمها بیش از هر کشور دیگری است، میتواند در این شرایط پیشتاز شود و با در پیش گرفتن یک گفتمان صلح جویانه، تنشها را تعدیل کرده و اوضاع را به نفع خود تغییر دهد.
لزوم تقویت اتحاد ایران، روسیه و چین در پساکرونا
افشار سلیمانی
سفیر سابق ایران در باکو
مهمترین مؤلفه تغییر مناسبات و تعاملات بینالمللی در دوره پساکرونا در گام اول، تغییر نگاه بازیگران قدرتمند جامعه بینالملل در حوزه رقابتهای تنگاتنگ است. این تغییر اندیشه، تسهیلکننده شکلگیری یک الگوی همکاری جدید زیر سایه بحران اپیدمی کرونا خواهد بود. هنوز چندان ابعاد ویرانگر این ویروس بر حوزههای اقتصادی و بهداشتی کشورها آشکار نشده است و روند همکاری میان کشورها در این زمینه نیز چندان قانعکننده نبوده است چنانکه همچنان سایه رویکرد سیاسی و رقابت کشورها در این زمینه بر سر این بحران نیز سنگینی میکند. ذیل همین نگاه است که امریکا که خود درگیر مبارزه با این بیماری است دست کم از تعلیق موقت تحریمهای سنگین اقتصادی ایران خودداری میکند.
اگر گزاره اصلی در میدان مواجهه با کرونا همچنان دغدغههای سیاسی کشورهاست که این طور به نظر میرسد ایران در چنین شرایطی با کشورهای بلوک شرق از جمله چین و روسیه از منظر سیاسی نزدیکی قابل توجهی دارد. دو کشوری که خود در شرایط کنونی به نوعی در مقابل امریکا قرار گرفتهاند و حتی بحران کرونا سایه این رویارویی را سنگینتر کرده است. ایران، چین و روسیه اخیراً ذیل شرایط جدید بینالمللی و تحولات ناشی از یکجانبهگرایی امریکا در ماجرای برجام به یکدیگر نزدیکتر شدهاند، بنابراین در شرایطی که شیوع ویروس کرونا در گام اول جان انسانها را نشانه رفته و لذا دغدغه امنیت انسانی را به صدر اولویت وجوه امنیتی نشانده است، این کشورها میتوانند الگوی جدیدی از همکاری را با بهرهگیری از ظرفیتهای داخلی اقتصادی و بهداشتی خود طراحی و اجرا کنند. یعنی نوع همکاری ابتدا باید بر پایه یافتن راهکار نجات جان انسانهایی باشد که میتواند دامن شهروندان همه این کشورها را بگیرد و در گام بعدی کمک به اقتصاد شکننده کشورهای آسیب پذیرتری چون ایران باشد. روسیه بهعنوان یکی از کشورهای مهم و پایهگذار اتحادیه اوراسیا که بر روند تجارت کشورهای این اتحادیه تسلط دارد، میتواند نقش مؤثری در ایجاد این الگوی همکاری داشته باشد و ظرفیت کشورهای عضو را در مسیر تحقق منافع اقتصادی این کشورها که در شرایط کنونی میتواند به کمترین میزان خود برسد، فعالتر کند. الان همکاریهای اقتصادی زیر سایه شیوع کرونا فروکش کرده است و قیمت نفت بهدلیل کاهش تقاضا و پرشدن انبارها به پایین ترین سطح خود رسیده است، بنابراین این همکاریها در اوج گیری اپیدمی کرونا باید بر دو پایه یافتن راهکار مبارزه با این ویروس ناشناخته و سپس کمک به اقتصاد کشورهای آسیب پذیر تحت تحریمی مانند ایران باشد. کرونا ثابت کرده است که تنها از طریق همکاری میتوان به صلح، ثبات و امنیت جمعی رسید تا نفع آن به همه کشورها برسد. در واقع در دوره بحران مبتلابه کشورها به این بحران، تنها هوشمندی تک تک بازیگران در درک درست از واقعیات منطقهای و بینالمللی میتواند بازیها و معادلات سیاسی را تغییر دهد. حالا که به نظر میرسد این همکاری در سطح جهانی و بویژه از سوی کشور بزرگی چون امریکا اتفاق نیفتاده، میتواند بواسطه همگرایی سیاسی کشورهای حوزه آسیا و منطقه خاورمیانه رخ دهد. هر چند که پس از گذشت این بحران، رقابتهای تسلیحاتی و اقتصادی و سلطهگری کشورها به روند پیشین خود بازخواهد گشت.
تلاشی تعمدی برای نادیده انگاری متغیر «کووید19» در خاورمیانه
جعفر حق پناه
استاد دانشگاه و صاحبنظر مسائل خاورمیانه
ما به طور طبیعی در سطح منطقه غرب آسیا عادت کردهایم که همواره با رویدادهای شگفتی ســــاز و عدم قطعیتها رو به رو باشیم. در منـــــاطق پیرامونی ایران همواره رخدادها بر روندها چیرگی داشته است و در حالی که این منطقه پر از شگفتی و پرآشوب به ظاهر دچار وضعیتی سخت و پیچیده شده بود، دیگر انتظار نمیرفت شگفتی جدیدی رخ دهد. اما شیوع کووید 19 این پیشبینی را به هم زد و خاورمیانه باز با یک رویداد شگفتی ساز از نوع اپیدمی کرونا مواجه شد.
از این منظر باید وضعیت مناطق پیرامونی ایران را متفاوت از بقیه نقاط دنیا بررسی کرد. به نظر میرسد وزن این متغیر در مناسبات میان دولتها در منطقه اروپای غربی یا در روابط فراآتلانتیکی میان امریکا و اتحادیه اروپا یا چین و امریکا در مقایسه با منطقه غرب آسیا بسیار بیشتر باشد. میتوان درباره مناسبات کشورهای منظومه غرب از دنیای پساکرونا سخن گفت. چنانکه نشانههای تضعیف همگرایی در اتحادیه اروپا پدیدار شده است و مناسبات امریکا و متحدانش رو به ضعف رفته است.
اما وقوع دنیای تازهای با مختصات پساکرونا برای منطقه غرب آسیا چندان قابل تصور نیست؛ زیرا چنان که اشاره شد این منطقه با وضعیتهای بغرنج خو گرفته و در نتیجه اتفاق تازهای در سطح روابط بین ملتها و نهادسازی رخ نداده است. این وضعیت درباره مناسبات سیاست خارجی ایران در منطقه نیز جاری خواهد بود. همیشه این طور بوده که ایران یک طرز تلقی از همسایگان و کشورهای دوست و رقیب خود یا ترتیبات امنیتی در منطقه دارد و سیاست خود را بر همان روال استوار میکند. بقیه دولتها نیز کمابیش چنین طرز تفکری دارند؛ یعنی رویکرد سیاست قدرتمندانه یا سیاست واقع گرایانه مبنای عمل همه این کشورها بوده و پیگیری همین رویکرد در آینده نیز قابل پیشبینی است.
چنانکه در دوره شیوع کرونا شاهد تغییر رویکرد ویژهای از سوی دولتهای این منطقه نبودهایم. یعنی طرز تلقیها تغییر نکرده است که بخواهند مسائلی را که ایران نیز درگیر آن است، به شکل دیگری ببینند یا به نحو دیگری سیاستگذاری کنند. شاهد مثال آن پیگیری رویه سابق درخصوص تحولاتی چون سوریه، عراق و افغانستان است که همان ترتیبات و روندهای سابق مورد پیگیری قرار گرفته است. شاید اگر نهادهای مدنی در این کشورها فربه بودند، میتوانستند نگرش نو ایجاد کنند و زمینه را برای شکلگیری همکاریهای جدید هموار نمایند و خرق عادتی صورت گیرد ولی در شرایط کنونی بویژه در مسأله اصلی که سیاست خارجی ایران را شکل میدهد، اتفاق دیگری رخ نمیدهد و این مسأله به عدم تغییر نگاه کشورهای خاورمیانه به حضور امریکا در منطقه و تنشهایی حاصل از این حضور نیز قابل تعمیم است.
در واقع بر اساس آنچه در روند تحولات جاری منطقه خلیج فارس مشاهده میشود این فرضیه قابل تأیید است که تلاشی تعمدی برای حذف و نادیده انگاری متغیر همه گیر کووید 19 به جریان افتاده است تا همان ترتیبات و روندهای ثابت دنبال شود. بنابراین بر پایه یک تحلیل کلان بر حسب رفتار کنشگران و قواعد بازی و همچنین محیط بازی، میتوان دریافت که همهگیری کرونا عملاً در هیچ یک از کشورهای منطقه تغییر ویژه و محسوسی ایجاد نکرده و احتمال میرود در میان مدت نیز تأثیر آنچنانی نگذارد چون بواقع وزن همه بازیگران تقریباً به یکسان فراز و فرود پیدا کرده است.
اکنون این اتفاقات باعث شده است که همه کشورها بشدت درگیر شوند و به نوعی همه احساس میکنند ضعیف شدند اما نه در مقابل رقیب خودشان؛ یعنی میتوان نوعی از درون تهی شدگی را برای همه بازیگران قائل شد اما نه در مقایسه با رقیب خود زیرا آنها هم به همین میزان همین گرفتاری را پیدا کردهاند.
نکته دیگری هم که باید مدنظر قرار گیرد، احتمال تغییر رفتارها و تشدید تنشها بهدلیل سوءمحاسبههایی است که هر کنشگری میتواند از وضعیت رقیب خود داشته باشد. یعنی فکر کند که ویروس کرونا باعث شده رقیبش ضعیف شود و خود را در موقعیت ضعف نبیند این نگاه میتواند مبنای سوءمحاسبهای در پروندههایی باشد که یک سوی آن ایران قرار دارد. احتمال وجود این سوءمحاسبه از جانب همه بازیگران وجود دارد و از این جهت استعداد بروز تنش در منطقه حداقل برای کوتاه مدت یعنی تا پایان امسال خیلی جدی است؛ زیرا همه کشورها به نوعی فکر میکنند منطقه در حال گذار است و شاید بتوانند با برخی از حرکات توأم با ریسک وضعیت خود را تثبیت کنند و حریف را در منگنه قرار دهند.
این نوعی بازی مبتنی بر حذف است که ممکن است بسرعت باعث تصاعد بحران شود. چون در این وضعیت نمیتوان محاسبه کرد که حریف احتمالاً چگونه رفتار خواهد کرد. این در حالی است که بیتردید حضور کشورها یا نهادهای بینالمللی که خواهان میانجیگری باشند نیز کم رنگتر میشود و قابل پیشبینی است که آنها در شرایطی که خودشان بشدت درگیر مشکلات دیگر هستند، انگیزه چندانی برای ورود به فضای حل اختلاف نداشته باشند. سازوکارهای حل منازعه اعم از ارجاع به شورای امنیت نیز موضوعیت ندارد. به همین دلیل شاید جای هشداری باقی باشد که احتمالاً این بازیهای حذف گونه میتواند بسیار پرریسک باشد و به نظر میآید همه دولتها این استعداد و تمایل را دارند که وارد این بازیهای حذف گونه شوند. بنابراین باید این مسأله را بهعنوان پیشرانی که باید جدی انگاشته شود مدنظر قرار داد.
در واقع منطقه خاورمیانه بیشتر در معرض فرسایش ژئوپولیتیک قرار گرفته است و در دوران پساکرونا بهدلیل همین فقدان همکاری و روحیه تعامل گرایی، وضعیت برخوردها جدیتر خواهد شد و چنانچه بازیگران این منطقه به فرمولی از همکاری برای حداقل دفع تهدیدات مشترک نرسند، قطعاً منطقه درگیر یک فرسایش ژئوپولیتیک خواهد شد؛ زیرا در این منطقه تهدیدات مشترکی مانند تروریسم، افراطیگرایی و قاچاق سازمان یافته انسان و مواد مخدر وجود دارد و در عین حال فهم مشترکی درمورد این موارد وجود ندارد، طبیعی است که در این شرایط دچار فرسایش بیشتری خواهد شد. کما اینکه باید به این موارد، پدیدههایی مانند کاهش قیمت نفت را افزود تا دریافت که روند تنش تشدید خواهد شد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
دیگه چه خبر
-
هنوز فردید
-
«پساکرونا» فرصت تحریم شکنی
اخبارایران آنلاین