پایان اختلاف 2 برادر با شلیک ۵ گلوله
گروه حوادث / مرد جوان که بر سر ارثیه پدری با برادرش اختلاف پیدا کرده بود در حالی با شلیک ۵ گلوله به قتل رسید که برادر بزرگش به اتهام این جنایت بازداشت شده است.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، ساعت ۲۳ شامگاه چهارشنبه26 شهریور، مأموران کلانتری 153 شهرک ولیعصر در تماس با بازپرس کشیک قتل پایتخت از مرگ پسر جوانی در یکی از بیمارستانهای پایتخت خبر دادند. پسر جوان با شلیک 5 گلوله مجروح و پس از انتقال به بیمارستان تسلیم مرگ شده بود.
بهدنبال گزارش این جنایت، به دستور بازپرس مصطفی واحدی تحقیقات آغاز شد.
بررسیها نشان میداد که محل درگیری در شهرک ولیعصر بوده است. بدینترتیب تیم تحقیق راهی محل حادثه شدند. در نخستین گام، مأموران به تحقیقات میدانی پرداخته و شاهدان مدعی بودند که عامل این تیراندازی برادر بزرگ مقتول به نام بهنام بوده است.
قتل در نانوایی
در شاخه دیگری از تحقیقات، تیم جنایی به دستور بازپرس شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی پایتخت به بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل حادثه پرداختند.
دوربینها نشان میداد که بهنام 35 ساله با چند نفر از دوستانش مقابل مغازه نانوایی در همسایگیشان ایستاده بود که ناگهان برادر 45 سالهاش با سلاح شکاری به سمت او رفت.
بهنام، با دیدن برادرش که مسلح بود، به مغازه نانوایی پناه برد اما مرد میانسال در تعقیب او وارد مغازه نانوایی شد و پس از شلیک چند گلوله به بهنام فرار کرد.
ارثیه خونین
در ادامه بررسیها، مشخص شد دو برادر در کار خرید و فروش ملک بوده و مدتی قبل پدرشان فوت کرده است. با مرگ پدر ارثیهای که او برای فرزندانش گذاشته بود باعث اختلاف بین آنها و در نتیجه برادرکشی شد.
دستگیری سه ساعت پس از جنایت
با شناسایی هویت متهم، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت بلافاصله راهی محل حادثه شده و مرد جوان را سه ساعت پس از جنایت در خانه اش، دستگیر کردند.
در بازرسی از خانه متهم، اسلحه شکاری که با آن قتل مرتکب شده بود نیز کشف شد.
مرد جوان پس از انتقال به اداره آگاهی منکر جنایت شد و گفت: با برادرم بر سر ارثیه اختلاف داشتم اما من تیراندازی نکردم. متهم درحالی چنین ادعایی دارد که دوربینهای مداربسته محل حادثه و اظهارات شاهدان تیراندازی به دست وی را تأیید میکند.
بدین ترتیب وی به اتهام مباشرت در قتل روانه بازداشتگاه شد همچنین با دستور قضایی قرارشد که قاتل برای بررسی سلامت روانی و تست مواد مخدر و الکل به پزشکی قانونی منتقل شود.
ادعای شاکی و متهم بر سر انگشتر ۵۰ میلیون تومانی
گروه حوادث / مرد معتاد که با همدستی دو مأمور قلابی باند سرقت و اخاذی تشکیل داده بود در دادگاه مدعی شد بهخاطر فقر و اعتیاد دست به سرقت زده است.
بهگزارش خبرنگار حوادث «ایران»، حدود سه سال قبل مردی با مراجعه به پلیس از زورگیری و سرقت انگشتر ۵۰ میلیون تومانی اش به دست سه مأمور قلابی شکایت کرد. مدتی بعد مرد دیگری به مأموران گزارش داد از سوی دو مأمور نما مورد سرقت قرار گرفته است. او گفت: دو مأمور جلوی من را گرفتند یک نفر هم داخل ماشین نشسته بود آنها از من کارت شناسایی خواستند اما چون کارتی همراه نداشتم گفتند برای تأیید هویت خود باید کارت بانکی ات را بدهی. بعد هم مدعی شدند تا زمانی که از بانک استعلام نگیرند، نمیتوانند من را رها کنند. آنها رمز عابربانکم را گرفتند و با دستگاه کارتخوانی که همراه داشتند کارت کشیدند وقتی پیامک برداشت از حسابم آمد تازه متوجه شدم آنها چندین میلیون تومان از حسابم برداشت کردهاند. در حالی که شکایتهای مشابه ادامه داشت پلیس دریافت با یک باند مأموران قلابی رو به رو است بنابراین با ردیابی حسابهایی که خالی شده و چندین گوشی تلفن همراه که به سرقت رفته بود پلیس مدارک به دست آمده را مورد بررسی موشکافانه قرار داد و به یک سارق سابقهدار رسید. در حالی که ردیابیها ادامه داشت مأموران گشت پلیس موفق شدند مأموران قلابی را دستگیر کنند. متهمان در بازجوییها اعتراف کردند سرکرده باند مردی بهنام ساسان است. آنها به 52 فقره سرقت اعتراف کردند و پس از دستگیری ساسان کیفرخواست علیه هر سه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در این فاصله متهمان با بازگرداندن اموال شاکیان موفق شدند رضایت 50 شاکی را بگیرند ولی دو نفر از شاکیها حاضر به گذشت نشدند چرا که متهمان با ربودن آنها و ایجاد رعب و وحشت باعث آسیب روحی و خسارت مالی بالایی به آنها شده بودند. یکی از شاکیها گفت: انگشتری که ۳ سال قبل از من سرقت شد 50 میلیون تومان ارزش داشت و ضرر زیادی به من زد. سپس متهمان در جایگاه قرار گرفتند و دفاعیات خود را مطرح کردند. ساسان سردسته باند گفت: من اتهام آدم ربایی را قبول ندارم. اما سرقتها را انجام دادیم. اما به خاطر بدبختی و فقر و اعتیاد مجبور به این کار شدم. من دو بار ازدواج کردم همسر اولم به خاطر فقر و بیپولی طلاق گرفت از او یک پسر نوجوان دارم که با من زندگی میکند. بعد دوباره ازدواج کردم و از همسر دومم هم دو فرزند دارم که تأمین هزینه زندگی آنها خیلی سخت است. من به مواد نیز اعتیاد دارم و همه این بدبختیها باعث شد تا به سرقت رو آورم. از کار خودم پشیمان هستم و درخواست بخشش دارم. ضمن اینکه رضایت همه شاکیان را گرفتهام. اما انگشتری که یکی از شاکیان مدعی است 50 میلیون تومان بوده واقعاً آنقدر ارزش نداشت من آن را به چند طلافروشی نشان دادم و با قیمت خیلی کمتری آن را فروختم. سپس دو متهم دیگر در جایگاه قرار گرفتند آنها هم اتهام آدم ربایی را رد و به خاطر سرقتهایی که انجام داده بودند هم درخواست بخشش کردند. در پایان جلسه دادگاه، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
نجات معجزه آسا از عمق چاه 35 متری
گروه حوادث / مرد جوانی که در یک چاه 35 متری سقوط کرده بود، توسط نیروهای آتش نشانی نجات پیدا کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتشنشانی گفت: ساعت 10:46 روز گذشته یک مورد حادثه سقوط در چاه 35 متری در خیابان آذربایجان نرسیده به خیابان اردیبهشت به مأموران آتشنشانی اطلاع داده شد که بلافاصله امدادگران این سازمان در محل حاضر شدند و مشخص شد که محل حادثه یک ساختمان در حال ساخت است جوانی حدودا 20 ساله به هنگام عبور از روی چاه به دلیل بی احتیاطی سقوط کرده و در انتهای چاه گرفتار شده است. در ادامه مأموران آتشنشانی این فرد را که آسیب دیدگی هم داشت زنده از چاه خارج کردند و به نیروهای اورژانس تحویل دادند.
قاتل مأمور پلیس در انتظار محاکمه
گروه حوادث / عامل به شهادت رساندن گروهبان حامد ضابط بهصورت ویژه در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه میشود.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از اواخر مردادماه سالجاری با شهادت یک مأمور پلیس توسط یک سارق سابقه دار شروع شد. در این عملیات ستوان یکم محسن حسینی بههمراه گروهبان یکم حامد ضابط در تعقیب سارق سابقه دار بودند که سارق به قصد فرار از دست مأموران با خودرواش گروهبان ضابط را به قتل رساند. اما در نهایت دستگیر شد.
بر اساس بررسیهای صورت گرفته، شب حادثه گروهبان یکم ضابط بههمراه ستوانیکم حسینی از سرکلانتری چهارم برای مقابله با طرح مبارزه با مواد مخدر و برخورد با سارقان و اراذل و اوباش در محله خاکسفید تهران با موتورسیکلت گشتزنی میکردند که در این میان گروهبان حامد ضابط با خودروی پرایدی مواجه شد که راننده آن یک سارق سابقه دار بود، بنابراین به او دستور توقف داد اما سارق تا متوجه مأموران شد اقدام به فرار کرد و عملیات تعقیب و گریز آغاز شد تا خودروی متهم را متوقف کنند تا اینکه سارق حرفهای پشت چراغ قرمز گرفتار شد و او که همه راهها را بسته دید ناگهان شروع به حرکت با دنده عقب کرد و از روی موتورسیکلت مأموران رد شد و گروهبان یکم ضابط و ستوانیکم حسینی زیر چرخهای این خودرو ماندند.
همکاران آنها که روی موتورسیکلت دیگری نشسته بودند، بلافاصله سد راه راننده تبهکار شدند و در نهایت این مأموریت با دستگیری مجرم به پایان رسید. ولی هردو مأمور دچار جراحت شدید شدند و با کمک نیروهای اورژانس هر دو آنها به بیمارستان تهرانپارس انتقال پیدا کردند که چند ساعت بعد کادر درمانی بیمارستان اعلام کرد که گروهبان ضابط فوت کرده است.
به این ترتیب مرد سارق این بار به اتهام قتل عمدی مورد بازجویی قرار گرفت و گفت: مدتی است به ماده مخدر شیشه اعتیاد دارم و با خودرو مسافرکشی میکنم. آن شب از آمل 3 مسافر را به شرق تهران آوردم. همانجا حشیش و شیشه کشیدم تا خوابم بپرد و بتوانم دوباره به آمل برگردم که دو موتورسیکلت گشت پلیس به من مشکوک شدند و دستور توقف دادند و چون مواد مصرف کرده بودم و وسایل مصرف مواد مخدر همراهم بود، ترسیدم و فرار کردم.
من۶ سابقه کیفری به خاطر حمل و نگهداری مواد مخدر و سرقت دارم و بارها به زندان افتاده ام. چون دختر 13سالهای دارم که همه زندگیام است، نمیخواستم دوباره به زندان بیفتم. من ناخواسته مأمور را زیر گرفتم و حالا هم پشیمانم و درخواست بخشش دارم.
در آخرین دفاعی که متهم در دادسرا انجام داد نیز بار دیگر قتل عمد را انکار کرد با این حال اولیایدم برای او درخواست قصاص کردند.
به این ترتیب کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 5 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم بزودی و بهصورت ویژه محاکمه میشود.
دستگیری سارقان گورستان کرمانشاه
گروه حوادث / زن و شوهر سارق که با همدستی مردی جوان وسایل داخل خودروی عزاداران را در گورستان کرمانشاه سرقت میکردند دستگیر شدند.
سرهنگ پرویز نظری رئیس پلیس آگاهی استان کرمانشاه در تشریح این خبر به باشگاه خبرنگاران جوان گفت: پس از وقوع چند فقره سرقت محتویات خودرو در باغ فردوس کرمانشاه، تیمی از اداره مبارزه با سرقت پلیس آگاهی رسیدگی به موضوع را در دستور کار قرار داد.
او ادامه داد: کارآگاهان با انجام تحقیقات گسترده پی بردند سرنشینان ۲ دستگاه خودروی تیبا و امویام با مراجعه به مراسم خاکسپاری و فاتحهخوانی و شناسایی خودروهایی که از ایمنی لازم برخوردار نیستند اقدام به سرقت محتویات آنها میکنند.
کارآگاهان پلیس آگاهی در ادامه تحقیقات خود زن و شوهری را شناسایی کردند که در سرقتهای رخ داده نقش اصلی را داشتند و پس از هماهنگی با مقام قضایی در عملیاتی منسجم آنها را دستگیر کردند.
متهمان اعتراف کردند با همدستی شخص دیگری که صاحب خودروی امویام است سرقت کردهاند که این متهم نیز دستگیر شد،
او افزود: بررسیهای تکمیلی پلیس آگاهی نشان میدهد زن سارق با کارتهای سرقت شدهای که رمزشان هم کنارشان بوده اقدام به خرید مقداری طلا کرده است. سرهنگ نظری با بیان اینکه تحقیقات تکمیلی در خصوص فعالیت مجرمانه این باند ادامه دارد، گفت: افرادی که محتویات خودروی آنها در باغ فردوس کرمانشاه مورد سرقت قرار گرفته برای اعلام شکایت به شعبه ۴ مبارزه با سرقت پلیس آگاهی واقع در میدان لشکر مراجعه کنند.
برخورد کامیون با ۷ خودرو در دماوند
گروه حوادث / نقص فنی در سیستم ترمز یک دستگاه کامیون بنز باری در دماوند، 7 خودرو سواری را درهم کوبید.
صبح روز گذشته نقص فنی در سیستم ترمز یک دستگاه کامیون بنز در محور تهران - فیروزکوه محدوده بلوار آیتالله خامنهای سبب تصادف این خودرو با 7 خودرو سواری شد که این برخوردها تلفات جانی نداشت. سروان هادی آذریان، جانشین فرمانده پلیس راهور دماوند به ایرنا گفت: راننده این خودرو سنگین بهدلیل نقص فنی و شیب محور توانایی کنترل وسیله نقلیه را نداشت و این حادثه رقم خورد. متأسفانه بهخاطر نبود کمربندی در منطقه جنوبی شهر دماوند و تردد خودروهای سنگین از بلوار اصلی شهر، هر از گاهی شاهد این گونه حوادث در این محور هستیم. در سالیان گذشته مشابه این حادثه به دفعات زیاد در این مسیر اتفاق افتاده و منجر به تلفات جانی و خسارات مالی فراوانی شده است که البته سالهای گذشته مقرر بود جاده کمربندی احداث شود ولی عملیات بهدلیل وجود معارض و نبود بودجه کافی همچنان بلاتکلیف مانده است.
ماجرای کودکی که در بیمارستان ناپدید شد
گروه حوادث / یکی از روزهای گرم تابستان سال 1370 زن جوانی نگران و مستأصل در حالی که دختر 6 سالهاش را در آغوش گرفته بود وارد بیمارستانی در خیابان امیریه تهران شد.
دخترک در تب میسوخت و صدای نالههایش صبر و طاقت را از مادر گرفته بود. زن جوان گریه میکرد و بدن نحیف فرزندش را که از شدت تب دچار تشنج شده بود به سینهاش میفشرد. دخترک از چند روز قبل دچار تب و بیماری شده بود اما از آنجایی که پدرش از ماه ها قبل برای کار به کشور ژاپن رفته و او و مادرش را در این شهر بزرگ بدون پول و حامی رها کرده بود مادر به خاطر بیپولی نمیتوانست بچه را برای درمان به دکتر ببرد اما وقتی دختر کوچولو تشنج کرد و بین مرگ و زندگی دست و پا میزد مادر به ناچار او را به بیمارستانی در محدوده منیریه تهران برد. زن جوان وقتی قدم به حیاط بیمارستان گذاشت باردیگر دچار تردید شد همانجا روی زمین نشست و شروع به گریستن کرد.
دقایقی بعد فردی که از داخل بیمارستان آمده بود با دیدن این مادر و کودک دلیل ناراحتی اش را پرسید. زن جوان گفت: دخترم چند روزی است که تب دارد و صبح امروز تشنج کرد مجبور شدم که او را به بیمارستان برسانم اما از آنجایی که تنها هستم و شوهرم در مسافرت است، نه کسی را دارم که از او پول بگیرم و نه به همسرم دسترسی دارم. حالا هم اینجا واماندهام که چه کنم!
زن ناشناس که از دیدن وضعیت دختر کوچولو متأثر شده بود به مادر وی گفت: اگر دخترت را با اسم و مشخصات جعلی در بیمارستان بستری کنی پس از آنکه حالش خوب شد میتوانی مخفیانه بدون اطلاع مسئولان بیمارستان و بدون تسویه حساب او را با خودت ببری. اینجوری نه دغدغه بستری کردن دخترت را داری و نه لازم است که هزینهای پرداخت کنی.
زن جوان با شنیدن حرفهای زن ناشناس به فکر فرو رفت. طاقت دیدن دخترش در آن وضع را نداشت در یک لحظه تصمیم گرفت نام واقعی دخترش را که ثریا بود مخفی کند و او را بهنام شقایق نوری در یکی از اتاقهای بیمارستان بستری کرد.
یک هفته از این ماجرا گذشت و درمان دخترک با موفقیت انجام و حال ثریا خوب شد. دیگر وقت آن رسیده بود که زن جوان دخترش را مخفیانه از بیمارستان خارج کند اما هرچه با خودش کلنجار رفت که این نقشه را عملی کند، نتوانست.
وجدان و آبرویش اجازه نمیداد به همین خاطر تصمیم گرفت هرطور شده هزینه بیمارستان را جور کند و ثریا را که نامش شقایق شده بود از بیمارستان ترخیص کند.
اما وقتی برای یافتن پول و تسویهحساب از بیمارستان بیرون می رفت تصورش را هم نمیکرد که این آخرین باری باشد که صورت زیبای دختر کوچولویش را میبوسد و با او وداع میکند. مادر دخترش را در آغوش گرفت و در گوشش آرام گفت: دخترم نگران نباش من میروم و چند ساعت دیگر با پول برمی گردم بعد با هم از اینجا به خانه میرویم.
ثریا با چشمانی نگران و با زبان کودکانه به مادرش گفت: مامان زود برگرد من تنهایی میترسم.
زن جوان از بیمارستان خارج شد و روز بعد خوشحال از اینکه توانسته پول بیمارستان را از یک فرد نیکوکار قرض بگیرد به اتاق ثریا رفت اما با دیدن تخت خالی جا خورد. همه جا را گشت اما از دخترش خبری نبود. به سراغ پرستار بخش رفت او نشانی اتاق دیگری را داد. مادر سراسیمه به اتاق دیگر رفت اما بازهم از ثریا خبری نبود. اشک ناخودآگاه از چشمان زن جوان جاری شده بود او یک به یک اتاقهای بیمارستان را برای یافتن تنها فرزندش جست و جو کرد اما انگار قرار نبود ثریا را پیدا کند.
یک ساعت بعد یکی از پرستاران بیمارستان به او گفت: پس از رفتن شما حال دخترتان بد شد و هرچقدر تلاش کردیم نتوانستیم او را نجات دهیم متأسفانه دخترتان فوت کرد. زن جوان با شنیدن این حرف ناگهان از هوش رفت.
حالا ۲۹ سال از آن روز تلخ گذشته و مادر ثریا هنوز چشم انتظار دخترش است. این زن در تماس با گروه جویندگان عاطفه روزنامه «ایران» میگوید: حرفهای آن پرستار آب سردی بود که بر وجودم ریخت پساز آن بهدنبال جسد دخترم رفتم که به من گفتند چون کسی همراهش نبود و نتوانستیم شما را پیدا کنیم بهعنوان کودک بدون هویت او را دفن کردیم. حتی به بهشت زهرا رفتم اما او را پیدا نکردم.
در بیمارستان هم چند نفر از کادر درمانی وقتی متوجه قضیه تغییر نام کودک و نقشهای که کشیده بودم شدند، من را ترساندند که اگر پلیس وارد ماجرا شود دستگیر و زندانی میشوم. حتی بعد از چند روز دلم را به دریا زدم و ماجرا را برای پلیس هم بازگو کردم اما نتیجهای نگرفتم. دو ماه بعد همسرم از مسافرت برگشت، ماجرا را فهمید و بازهم ماه ها دنبال ردی از دخترمان بودیم اما هرچه بیشتر میگشتیم بیشتر ناامید میشدیم. کمکم باورمان شد او فوت کرده است.
وی در ادامه میافزاید: تا مدتها فکر میکردیم ثریا فوت کرده تا اینکه یکی از آشنایان به ما گفت بچههای بالای 4 سال را بدون هویت خاکسپاری نمیکنند. بلافاصله وکیل گرفتیم تا به هر شکل که شده دختر گمشدهمان پیدا شود.
اما هر 3 وکیلی که قرار بود کار ما را دنبال کنند پساز مدتی اعلام کردند که بایگانی بیمارستان مورد نظر بر اثر آتشسوزی از بین رفته و بیمارستان هم بهخاطر تخلفاتی که انجام داده، سالهاست پلمب شده است.
حالا بعد از 29 سال از رفتن ثریا هنوز چشم انتظار خبری از او هستم. با اینکه یک دختر 25 ساله و یک پسر 14 ساله دارم اما تا زمانی که نفس میکشم آرزوی دیدن دوباره ثریا را دارم. در این مدت بهخاطر فشار روحی و روانی که تحمل کردم چندین بار شوک مغزی شدهام و بدون قرص اعصاب نمیتوانم زندگی کنم. من برای پیدا کردن دختر گم شدهام دست از تلاش برنخواهم داشت.
خوانندگان جویندگان عاطفه چنانچه از سرنوشت این دختر که حالا باید 35 ساله باشد خبری دارند، میتوانند با گروه حوادث روزنامه «ایران» تماس بگیرند.