متهم در دادگاه:
همسرم شوخی شوخی مُرد
گروه حوادث / مرد جوان که پس از اعتراف به قتل همسرش بازداشت شده بود وقتی پایش به دادگاه رسید، موضوع قتل را انکار کرد و گفت: من فقط داشتم با همسرم شوخی میکردم.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از پاییز سال گذشته با تماس مردی که عنوان میکرد همسرش به دلیل نامعلومی در خواب فوت کرده است، آغاز شد. مأموران بلافاصله به خانه این مرد رفتند و به بررسی ماجرا پرداختند که او مدعی شد: نیمههای شب به یکباره از خواب پریدم و متوجه شدم همسرم سمیرا نفس نمیکشد. او بیماری زمینهای داشت اما نمیدانم چرا این اتفاق افتاده است.
در ادامه جسد زن جوان به پزشکی قانونی منتقل شد و پزشکان اعلام کردند که مرگ بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن و خفگی بوده است. به این ترتیب مشخص شد زن جوان به قتل رسیده است. این نظریه موجب شد تا نوید همسر مقتول دوباره مورد بازجویی قرار گیرد. این بار وی به قتل اعتراف کرد و گفت: من و سمیرا اختلافات زیادی با هم داشتیم و آن شب مثل همیشه دعوا کردیم و از فرط عصبانیت او را خفه کردم.
پس از اعتراف نوید، کیفرخواست علیه او به اتهام قتل عمد صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده و صبح دیروز جلسه محاکمه او برگزار شد.
در ابتدای جلسه اولیای دم در جایگاه قرار گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص شدند. پدر و مادر مقتول از طرف نوه کوچکشان هم درخواست قصاص کردند.
پس از آن متهم در جایگاه قرار گرفت اما منکر قتل همسرش شد و گفت: من و سمیرا اختلاف داشتیم اما این مسأله در حدی نبوده که من بخواهم همسری را که دوستش داشتم و مادر فرزندم بوده به قتل برسانم. آن شب من و سمیرا با هم شوخی میکردیم. من شالی را به گردنش انداختم و کشیدم اما او به یکباره حالش بد شد و روی زمین افتاد. هر کاری کردم، نتوانستم کمکش کنم. قضات از متهم پرسیدند: بر اساس گزارش پزشکی قانونی، مرگ همسر شما به دلیل خفگی ناشی از فشار زیاد به گلو بوده یعنی شما با شال دور گردن همسرت فشاری وارد کردهای که منجر به قتل او شده است، آیا قبول داری؟
متهم پاسخ داد: همسرم بیماری زمینهای داشت و فکر نمیکردم انداختن شال به دور گردنش او را بکشد. من قصد کشتن همسرم را نداشتم، فقط با او شوخی میکردم اگر نمیخواستم با او زندگی کنم، میتوانستم از او جدا شوم. اعترافم به قتل هم به خاطر فشار بازجوییها در اداره پلیس بود.
بعد از گفتههای متهم، وکیل مدافع او در جایگاه قرار گرفت و گفت: موکل من به عمد مرتکب قتل نشده و فشاری که بر عناصر حیاتی گردن وارد شده هم فشار زیادی نبوده است. پزشکی قانونی نیز تأیید کرده است که انسداد مجاری تنفسی اتفاق افتاده و نفس قطع شده است. اما نسبت به اینکه بیماری مقتول چقدر در مرگ نقش داشته، صحبتی نشده است. من به عنوان وکیل مدافع متهم درخواست دارم در این خصوص تحقیقات انجام تا مشخص شود دقیقاً چه اتفاقی افتاده است. ضمن اینکه گفتههای موکل من با معاینه پزشکی قانونی و تن پیمایی که اتفاق افتاده، همخوانی دارد و هیچ آثار ضرب و جرحی روی بدن مقتول دیده نشده است.
به این ترتیب قضات وارد شور شدند و پرونده را برای بررسی دوباره به دادسرا بازگرداندند تا بار دیگر تحقیقات درباره ادعای متهم و اینکه مقتول چگونه جان باخته است، انجام شود.
قاتـل خـاله از قصاص نجات یافت
گروه حوادث/ پسر جوان که 9 سال قبل در اقدامی جنونآمیز خالهاش را به قتل رسانده بود با توجه به رضایت اولیای دم از جنبه عمومی جرم در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز محاکمه شد.
به گزارش خبرنگار «حوادث» ایران، رسیدگی به این پرونده از سیزدهم آبان سال 90 بهدنبال تماس تلفنی با مرکز فوریتهای 110 و اعلام کشف جسد زن 44سالهای به نام فریبا شروع شد. برادر مقتول که در صحنه جنایت حضور داشت در تحقیقات اولیه به افسر پرونده گفت: ساعتی قبل برای سرزدن به خواهرم به خانهاش آمدم اما با جسد خونین او رو به رو شدم و موضوع را به پلیس خبر دادم.
در حالی که تحقیقات برای شناسایی و دستگیری متهم ادامه داشت چند روز بعد پسر 22 سالهای به اداره پلیس رفت و گفت: من خالهام را کشتم.
پسر جوان که فرید نام داشت در اعترافاتش گفت: خالهام سه بار ازدواج کرده و طلاق گرفته بود این اواخر رفتارش به کلی تغییر کرده بود و مردان غریبه به خانهاش رفت و آمد داشتند من از این موضوع خیلی ناراحت بودم. یک شب به خانهاش رفتم و گفتم میخواهم اینجا بمانم او هم قبول کرد اما نیمه شب به اتاقش رفتم و او را خفه کردم سپس با چاقو چند ضربه به او زدم و بعد هم با بیرون آوردن لباسهایش و سرقت طلاها و کارت عابربانکش طوری صحنهسازی کردم که پلیس تصور کند خالهام قربانی نقشه شیطانی یک سارق شده است. اما وقتی فرار کردم عذاب وجدان یک لحظه راحتم نمیگذاشت به همین خاطر تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم. پس از اعترافات این جوان، او به اتهام قتل عمد بازداشت شد و با صدور کیفرخواست به اتهام قتل عمد در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به ریاست قاضی هدایت رنجبر تحت محاکمه قرار گرفت.
در جلسه دادگاه اولیای دم که فرزندان مقتول بودند خواستار قصاص متهم شدند اما وقتی نوبت به دفاع متهم رسید او در حالی که از کرده خود پشیمان نبود، گفت: از نظر من خالهام مستحق مرگ بود.
بدین ترتیب متهم به قصاص محکوم شد اما با گذشت حدود 9 سال از این ماجرا اولیای دم برای اجرای حکم حاضر نمی شدند تا اینکه متهم با درخواست اعمال ماده 429 قانون مجازات اسلامی از قضات خواست که برای پروندهاش تعیین تکلیف کنند.
قضات دادگاه نیز با برگزاری جلسهای از خانواده مقتول خواستند که تکلیف این پسر زندانی را روشن کنند که در این جلسه فرزندان مقتول سرانجام از قصاص پسرخالهشان صرف نظر کردند و بدین ترتیب وی از مجازات مرگ رهایی یافت.
صبح دیروز این متهم از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه ایستاد و گفت: من هنوز هم میگویم که از قتل خالهام پشیمان نیستم اما از فرزندانش که مرا بخشیدند حلالیت میطلبم و قدردان محبت آنها هستم. من حدود 9 سال در زندان زندگی سختی داشتم و بشدت فرسوده شدهام حالا از قضات دادگاه میخواهم به خاطر تنهایی مادرم به من کمک کنند و در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا من هرچه زودتر از این شرایط سخت رها شوم.
پس از پایان جلسه دادگاه قضات دادگاه به ریاست قاضی قیومی وارد شور شده و متهم را از جنبه عمومی جرم به هشت سال وشش ماه حبس محکوم کردند که با احتساب مدت زمانی که متهم در زندان بوده است او بزودی آزاد خواهد شد.
به دنبال مرگ 4 کارگر در قشم
رئیس کارخانه تولید پودر ماهی بازداشت شد
گروه حوادث / همزمان با مرگ 4 کارگر کارخانه تولید پودر ماهی در «سوزا» رئیس این شرکت با دستور دادستان عمومی و انقلاب شهرستان قشم بازداشت شد.
سرهنگ حسین الهی، فرمانده نیروی انتظامی شهرستان قشم با بیان این مطلب گفت: روز یکشنبه 4 کارگر شرکت تولید پودر ماهی شهر سوزا در محل کارشان بهدلیل گازگرفتگی و سقوط در حوضچه انباشت آشغال ماهی جان باختند و با اعلام این حادثه به پلیس بلافاصله تیمی از مأموران نیروی انتظامی بههمراه رضا صفایی دادستان عمومی و انقلاب شهرستان قشم برای بررسی دقیق علت این اتفاق در محل حادثه حاضر شدند و دستور پلمب شرکت مذکور و همچنین دستور لازم برای تسریع در مراحل کارشناسی و اعلام نظریه پزشکی قانونی شهرستان قشم در مورد جان باختگان این حادثه و صدور جواز دفن آنان صادر شد.
دکتر حسین قاسمی، رئیس اورژانس پیش بیمارستانی و مدیر حوادث دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان نیز درباره جزئیات حادثه ظهر یکشنبه در سوزای قشم و فوت ۴ کارگر کارخانه تولید پودر ماهی گفت: ساعت ۱۱:۵۶ دقیقه ظهر یکشنبه، بهدنبال تماس یک شهروند با مرکز پیام اورژانس ۱۱۵ قشم و ارائه گزارشی مبنی بر کاهش سطح هوشیاری یک بیمار، بلافاصله آمبولانس پایگاه جادهای سوزا، به محل حادثه واقع در کارخانه پودر ماهی، اعزام شد.
بر اساس گزارش تیم اعزامی اورژانس ۱۱۵ قشم، بعد از بررسی اولیه صحنه حادثه مشخص شد یک مرد ۲۰ ساله بهدنبال گازگرفتگی ناشی از استنشاق گازهای منتشر شده از تخمیر پسماند ماهی و سقوط به حوضچه دچار کاهش سطح هوشیاری و مصدوم شده است اما دو مرد دیگر بر اثر کاهش سطح هوشیاری و سقوط در حوضچه انباشت آشغال ماهی فوت شدهاند.
وی عنوان کرد: مصدوم این حادثه بعد از انجام اقدامات درمانی اولیه به درمانگاه شهر سوزا منتقل و از آنجا به بیمارستان قشم اعزام شد. بعد از بررسی ثانویه محل حادثه، مشخص شد، دو نفر از کارگران کارخانه ناپدید شدهاند که در نهایت بعد از کاوش دوباره حوضچه، جسد این دو کارگر نیز پیدا شد.
برخورد با مقصران حادثه
مدیرعامل سازمان منطقه آزاد قشم نیز ضمن تسلیت به مناسبت فوت کارگران زحمتکش شاغل در این شرکت واقع در شهر سوزا در دستوری به مدیریت کار، تعاون و رفاه اجتماعی و مدیریت صنعت، معدن و تسهیل تولید این سازمان خواستار پیگیری فوری موضوع و بررسی چگونگی علت حادثه جان باختن این جوانان شد. حمیدرضا مؤمنی تصریح کرد: با لحاظ کردن مسائل قانونی برای ارائه به مراجع قضایی و بدون چشم پوشی باید مشخص و اعلام شود که کدام افراد و تجهیزات غیراستاندارد و غیرایمن مقصر این حادثه هستند.
ربودن پسر نوجوان برای انتقام جویی
گروه حوادث / دختر نوجوان وقتی متوجه شد برادرانش پسر مورد علاقه او را ربوده و شکنجه کردهاند، مقابل چشم آنها اقدام به خودکشی کرد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، این ماجرای عاشقانه از یک پیام در واتساپ شروع شد و خیلی زود دختر و پسر نوجوان به هم علاقهمند شدند اما این دوستی فقط چند روز طول کشید و پسر جوان خیلی زود به فرنوش گفت که دیگر نمیخواهد با او در ارتباط باشد. دختر 17 ساله که از این حرف آرش شوکه شده بود، با اصرار از او خواست تا علت این تصمیم ناگهانی را به او بگوید اما آرش همچنان بر جدایی پافشاری داشت.
انتقامگیری برادرها
گریه و خواهشهای دختر نوجوان و رفتارهای عجیب او باعث شد تا برادرانش به ماجرا پی ببرند و به دنبال انتقام از آرش، راهی محل زندگی او شدند. دو برادر فرنوش در نهایت موفق شدند آرش را با دوستش در پارکی در نزدیکی خانهاش پیدا کنند.
گزارش آدمربایی
آنها پسر جوان را زیر نظر گرفته و زمانی که آرش به مقابل خانهاش رسید و از دوستش جدا شد ناگهان از خودروی پرایدشان پیاده شده و او را با تهدید سوار خودرو کردند. فریادهای آرش توجه دوستش را جلب کرد و پسر جوان موفق شد که شماره پلاک خودروی آدمربایان را یادداشت کند و موضوع را به پلیس خبر دهد. با اعلام این خبر به کارآگاهان اداره شانزدهم پلیس آگاهی پایتخت، مأموران بلافاصله وارد عمل شدند. شماره پلاک خودروی پراید استعلام و هویت صاحب خودرو شناسایی شد. خودرو متعلق به پدر فرنوش بود.
مأموران با پیدا کردن نشانی خانه آنها، راهی محل شدند اما از آرش و آدمربایان خبری نبود. در همین حین، آنها باخبر شدند که آرش از دست آدمربایان فرار کرده و خود را به پلیس رسانده است.
پسر 18 ساله که پس از یک ساعت شکنجه از دست آدمربایان فرار کرده بود، در تحقیقات گفت: زمانی که برادران فرنوش مرا به خانهشان بردند، شروع به کتک زدن من جلوی خواهرشان کردند. آنها از اینکه من خواهرشان را فریب داده و با او طرح دوستی ریخته بودم، ناراحت بودند. در این مدت فرنوش التماس میکرد که دست از سر من بردارند و اجازه بدهند من بروم.
او ادامه داد: اما دو برادر همچنان مرا کتک میزدند. یک ساعتی مرا شکنجه کردند که فرنوش دیگر نتوانست تحمل کند و ناگهان یک مشت قرص خورد و رگ دستش را برید برادرهایش با دیدن این صحنه، مرا رها و خواهرشان را به بیمارستان منتقل کردند.
با اطلاعاتی که پسر جوان در اختیار تیم تحقیق قرار داد، دو برادر به دستور بازپرس جنایی بازداشت شده و تحقیقات از آنها ادامه دارد.
جریمه ماسک نزدن برای خودروهای عمومی
گروه حوادث/ راننده وسیله نقلیه عمومی که از ماسک استفاده نکند 100 هزار تومان جریمه می شود.
سردار حمیدی ، رئیس پلیس راهور فاتب با بیان این مطلب گفت: قانون به پلیس گفته است راننده وسیله نقلیه عمومی که از ماسک استفاده نمیکند را باید ۱۰۰ هزار تومان جریمه کنند و به ازای هر مسافر که از ماسک استفاده نمیکند هم باید ۲۰ هزار تومان راننده را جریمه کرد. البته این نکته را یادآوری کنم که جریمه استفاده نکردن از ماسک برای وسایل حمل و نقل عمومی است و خودروهای شخصی فعلاً جریمه نمیشوند.
وی اظهار داشت: ما در ابتدا تذکر عام را به تمام رانندگانی که وسایل حمل و نقل عمومی دارند، میدهیم و در این چند روزه بیشترین حد استفاده از ماسک را داشته ایم و در صورتی که این رانندگان به تذکرات ما اعتنایی نکنند طبق قانون با آنها رفتار میکنیم.
سردار حمیدی در پایان گفت: سالهای قبل رسم بوده است که در هفته ناجا بخشودگی جرایم راهنمایی و رانندگی داشتیم ولی امسال بخشودگی جرایم نداریم و بهتر است مردم پرداخت خلافیهای خود را مدیریت کنند.
مردی با چشمان حادثه ساز
توطئه در مراسم شمرکشون!
محمد بلوری/ روزنامه نگار
مراسم سالانه «شمرکشون» با حضور مردم مرادآباد، با هلهله و شادی در میدان مقابل خانه مخصوص اعضای شورای ریشسفیدان آبادی برگزار شد. در این مراسم بر تن داوطلب رخت مخصوص شمر ذالجوشن را پوشاندند تا مدت یک هفته گشت سواره خود را آغاز کند.
مردی که نقش شمر را برعهده میگرفت، رضی خرکچی، فروشنده دورهگرد، بود. این مرد سیاه چرده آبلهرو، با طبل برآمده شکم، هیکل خپلهای داشت، مرد مهربان و باانصافی بود که به مشتریانش اجحاف نمیکرد و با گرانفروشی میانهای نداشت. دفترچهای داشت برای سیاهه نام خانمهایی که نسیه جنس میخریدند؛ چون بیسواد بود، پس از گشت روزانه، از مرد همسایهاش میخواست که نام نسیهبرها را در دفترچهاش برای او بنویسد.
آن روز مرد و زن و بچهها در میدان جمع شده بودند تا مراسم «رختپوشانی» بر تن میرزا رضی را تماشا کنند. در مراسم آغاز کوچه گردی شمر، امسال تماشاگران شاهد بدعتی بودند که میرزا رضی بر ریشسفیدان آبادی تحمیل کرده بود. او با این شرط حاضر شده بود رخت شمر بپوشد که برخلاف مراسم سالانه «شمرکشی» بهجای اسب، گشت درآبادی را سوار بر الاغ محبوبش آغاز کند و دلیل آورده بود الاغ محبوبش او را سوار بر حیوان غریبه ببیند از غصه دق میکند! و چون هیچ مردی حاضر نشده بود لباس سرخ شمر را برتن کند پیرمردان به ناچار تن به خواسته او داده بودند. در میدان آبادی، طبق رسم دیرینشان مردان و کودکان لباس عیدشان را پوشیده بودند و زنان و دختران رخت سرخ برتن داشتند و پسربچهها بر بام خانهها نشسته و برشاخه درختان آویخته بودند تا یک صحنه تماشایی را ببینند.
مشاطهها با روبانهای قرمز، الاغ را آراستند و به پیشانیاش مرکب سرخ زدند. آنگاه چکمههایی کهنه که یک لنگهاش از پنجه وا رفته دهن باز کرده بود به پایش کردند. کلاه خودی رنگ کرده با یک پر خروس بر پیشانی که از بادیه مسی فرم گرفته بود، بر سرش گذاشتند و کمکش کردند یک شنل سرخ بپوشد. آنگاه در میان فریاد شادی جمعیت سوار الاغش شد و راه افتاد. سیل تماشاگران، هلهله کنان بهدنبالش جریان یافت.
سوار بر الاغش با گذر از کوچههایی به میدان اصلی که درخت کهنسال «حاجت» در حاشیه آن قد برداشته رسیده بود که الاغ شروع به جفتک انداختن کرد. این جفتکاندازی چنان جفتپاهای عقباش را بالا میانداخت و بر گردنش پیچ و تاب میداد که میرزا رضی روی حیوان بالا و پایین میپرید و افسار حیوان چموش را محکم گرفته بود تا پایین پرت نشود. الاغ وحشیانه با لگداندازیهایش عرعرکنان در میان لبهای از هم دریده دندانهایش را بهم فشرده بود و از دردی که میکشید، با بیتابی به بدنش پیچ و تابی میداد و هر لحظه، هر دو پایش را هرچه بیشتر رو به بالا پرت میکرد تا اینکه با شدت پیچ و تاب و حرکات وحشیانه حیوان میرزا رضی از روی الاغ به بالا پرت شد و با شدت بر زمین افتاد. تماشاگرانی که شاهد این صحنه بودند با پرتاب میررضی بر زمین با این باور که استخوانهایش شکسته است به طرفش هجوم بردند. با احتیاط دستها و پاهایش را گرفتند و از زمین بلندش کردند و به قهوهخانهای در حاشیه میدان بردند و در حال بیهوشی، دراز به دراز به روی یک میز خواباندند.
مردمی که با شتاب به میدان هجوم میآوردند الاغ وحشتزده را میدیدند که چشمانش از حدقه بیرون زده بود. از شدت درد شیهه میکشید با بیتابی به خود میپیچید و جفتکانداز دور میدان میدوید. از میان جمعیت مردی فریاد زد:
- طناب بیاورید. طناب...
با انداختن حلقه طناب بر گردن حیوان، بر زمیناش انداختند چند مرد پاهایش را بستند پاهایش را طناب پیچ کردند در حالی که از درد همچنان به سر و گردن و بدنش پیچ و تاب میداد.
به پیرمرد سپید مویی راه دادند تا از میان جمع خودش را به الاغ میررضی رساند. خم شد، پس از معاینه سر و تن، در جستوجویی بوکشان روی تن حیوان، لای دو پای عقبیاش بیشتر سر خم کرد و آنگاه با چهرهای در هم از خشم رو به جمعیت کرد و گفت:
- نشادور...! نامردها نشادور به ما تحت حیوان فرو برده! و دیوانهاش کردهاند. آب و صابون بیارید. عجله کنید.
و چند نفر به طرف قهوهخانه دویدند تا به دستور پیرمرد باتجربه عمل کنند...!
ادامه دارد
میانجیگری جوان بسیجی به قیمت جانش تمام شد
گروه حوادث/ مرد جوان که برای میانجیگری وارد یک دعوای خیابانی شده بود، با ضربههای چاقو و قمه، جان باخت.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، شامگاه دوشنبه سرنشین یک خودروی پژو 405 در حال عبور از یکی از خیابانهای شرق تهران بود که آیینه خودرواش با دست زن جوانی که پیاده در حال عبور از خیابان بود برخورد کرد.
زن جوان شروع به اعتراض و داد و فریاد کرد و در این میان راننده جوان از خودرواش پیاده شد و درگیری لفظی بین زن جوان و راننده خودروی پژو بالا گرفت. مرد نانوایی که شاهد این ماجرا بود، برای دفاع از زن جوان وارد درگیری شد اما راننده پژو با وی نیز درگیر شد. این دعوا با دخالت کسبه و رهگذران پایان یافت اما راننده پژو ساعتی بعد برای تسویه حساب با مرد نانوا با دوستانش به محل حادثه برگشت.
در حالی که دوباره دعوای شدیدی شروع شده بود، یکی از بسیجیان پایگاه حوزه مقاومت بسیج 153 عاشورا به نام محمد محمدی که متوجه این درگیری شده بود، برای میانجیگری و پایان دادن به درگیری وارد ماجرا شد اما با ضربههای چاقو و قمه مجروح شد.
مرد 38 ساله بلافاصله به بیمارستان فلکه سوم تهرانپارس منتقل شد اما به علت شدت جراحات وارده، فوت کرد. در حال حاضر تحقیقات برای شناسایی و دستگیری عاملان این جنایت به دستور بازپرس جنایی ادامه دارد.