استدلالهای عجیب ضدکرونا یی
یگانه خدامی / روزنامه نگار
او در جمعخوانی پیشرو از یک طرف مسأله انکار مردم
در مواجهه با کرونا و از طرفی دیگر پاسخهای کارشناسان را آورده است
در این چند ماه که کرونا به زندگیمان پا گذاشته و همه جهان را درگیر خودش کرده سبک زندگیمان تغییر کرده است. مدام گفتند ماسک بزنید، با دیگران دست ندهید و روبوسی نکنید، فاصله را رعایت کنید، میهمانی نروید و... گفتند همه زندگیتان را عوض کنید تا کرونا هست. بعضی هایمان گوش دادیم و بعضیها یا اولش گوش دادند و بعد خسته شدند یا از همان اول سر ناسازگاری گذاشتند و راضی نشدند تا با رعایت نکات مختلف احتمال ابتلا به بیماری را در خودشان و دیگران کم کنند. کسانی که رعایت نمیکنند دلایل مختلفی میآورند که حتماً شنیده اید. دلایلی که بررسی کردیم درست هستند یا نه؟ میتوانند از ما مقابل بیماری کرونا محافظت کنند یا نه؟
به کرونا اعتقاد داری؟
-چرا ماسک نزدی؟
-اعتقادی به کرونا ندارم.
همیشه وقتی این جمله را میشنوم دوست دارم از کسی که این پاسخ را داده بپرسم مگر کرونا به اعتقاد تو نگاه میکند؟ اما خب کسانی هستند که با همین جمله و همین استدلال ترجیح میدهند ماسک نزنند، فاصلهشان را با بقیه رعایت نکنند و میهمانی بروند و هر کار که نباید این روزها انجام بدهیم انجام دهند. البته وقتی هم بپرسی یعنی چه که اعتقاد نداری؟ پاسخی ندارند و میگویند: همین دیگه. اعتقاد ندارم.» این شاید یکی از رایجترین استدلالهایی باشد که برای ماسک نزدن و رعایت نکردن پروتکلها این روزها میشنویم. با یک لبخند بزرگ، حرکت دستی که معنایش «برو بابا» است و سری که با تأسف برایت تکان میدهند.
به کرونا انرژی مثبت بده
چند وقت پیش کاربری در توئیتر نوشته بود که دو زن بدون ماسک سوار تاکسی شدند و وقتی راننده گفت ماسک بزنید یکی از آنها جواب داد: «ما انرژی مثبت میدیم و کرونا سمت ما نمیاد.» انرژی مثبت و داستانهایش خیلی وقت است از سر و کول زندگی خیلیها بالا میرود و همه چیز را میخواهند با همین انرژی مثبت به دست بیاورند یا از سر بگذرانند اما حالا کار به جایی رسیده که فکر میکنند با انرژی مثبت جلو ویروس کوچکی که جهان را نابوده کرده میتوانند بگیرند. میگویند اگر از کرونا بترسی سرت میآید و نباید به این بیماری فکر کنی. اگر به کسانی که فکر میکنند انرژی مثبت آنها را از کرونا در امان میدارد کمی میدان و فرصت حرف زدن بدهی حتماً برایت از کارما و اینکه کرونا انتقام زمین و طبیعت از انسان است هم میگویند.
کار، کار چینی هاست
«ای بابا کرونا چیه؟ کار خودشونه»، «چین میخواست ماسکاشو بفروشه»، «ویروس دست سازه. خودشونم واکسنشو دارن. یهو میدن بیرون که کلی سود کنن»، «چین میخواست ترامپ رأی نیاره. یه ویروس درست کرد حالا هم که ترامپ رأی نیاورده دو روز دیگه میگه واکسن پیدا کردم بیایین بخرین ازم»، «این کارو کردن که با واکسنش میکروچیپ توی بدن مون بذارن ببینن کجا میریم و چیکار میکنیم. از کجا معلوم؟» این استدلالها کمترین توضیح را لازم دارند. کسانی که معمولاً در این چند ماه از این استدلالها برای ماسک نزدن و رعایت نکردن پروتکلها استفاده کردهاند آنهایی هستند که برای بسیاری از اتفاقات جهانی از جمله «کار خودشونه» استفاده میکنند.
از خودم مطمئنم
اینها رایجترین استدلالهایی هستند که برای نزدن ماسک و رعایت نکردن پروتکلها استفاده میشوند اما استدلالهای دیگری هم هستند که شاید کمتر شنیده باشید اما بالاخره کسانی هستند که به آنها استناد میکنند. استدلالهایی مانند اینها: ماسک جلو ویروس رو نمیگیره، دو روز دیگه میگن یه کار دیگه باید بکنین، خانواده ما قوی هستن و نمیگیرن، عمر دست خداست. خدا بخواد بمیری با ماسک هم میمیری، ماسک خودش باعث عفونت ریه میشه، کرونا شبیه سرماخوردگیه فقط یه کم شدیدتره، ماسک بزنم سطح اکسیژن خونم میاد پایین و توی دراز مدت آلزایمر میگیرم، من از ایمنی بدنم مطمئنم و نمیگیرم، اگر قرار بود بگیرم تا حالا گرفته بودم و....
یک بار بس بود
-چرا ماسک نزدی؟
-بابا من تازه کرونا گرفتم و خوب شدم. دیگه واسه چی رعایت کنم؟ نمیگیرم که.
این استدلال را هم زیاد شنیدهایم. خیلی از کسانی که به کرونا مبتلا شدهاند فکر میکنند کرونا مانند آبله مرغان است و اگر یک بار بگیری دیگر به آن مبتلا نمیشوی. حتی اگر این حرف هم درست باشد، که قرار است از قول پزشک متخصص دربارهاش بخوانیم، مسئولیت اجتماعی ما همچنان ایجاب میکند ماسک بزنیم چون ممکن است ناقل باشیم. بسیاری از کسانی که یک بار به کرونا مبتلا شدهاند با همین استدلال سفر و میهمانی میروند غافل از اینکه اگر یک ناقل در جمعشان باشد ممکن است دوباره گرفتارشان کند.
به گروه خونم نمیخوره
گروه خونی و داستانهای مربوط به آن مدتی است مد شده است. خیلی وقتها در گروههای تلگرامی و پستهای اینستاگرامی مطالبی درباره اینکه گروههای خونی مختلف چه غذاهایی باید بخورند یا نخورند یا اینکه در مقابل کدام بیماریها آسیب پذیرتر هستند میخوانیم. گویا پای این قضیه به بیماری کرونا هم باز شده است. کسی شنیده بود که یک نفر گفته بود من گروه خونی O دارم پس کرونا نمیگیرم و رعایت نمیکنم. آن حرفهای غذاها و آسیبپذیری دارندگان گروههای خونی دربرابر بیماریهای مختلف هم از سوی پزشکان تأیید نشده و در مواجهه با بیماری تازه وارد کرونا اثبات مقاوم بودن دارندگان یک گروه خونی خاص در برابر این بیماری نباید کار راحتی باشد. به هر حال درباره این هم باید نظر پزشک متخصص را بدانیم.
گلهای باید بگیریم
ایمنی گلهای. بعید است این عبارت را در این چند ماهی که زندگیمان با کرونا زیر و رو شده نشنیده باشید. خیلیها معتقدند که همه مردم جهان بالاخره باید کرونا بگیرند تا این بیماری ضعیف و کم شود. به همین دلیل هم میگویند نباید نکات بهداشتی را رعایت کنیم یا ماسک بزنیم. معمولاً هم مثالهای تاریخی از بیماریهای مختلف میآورند که بعضی وقتها درست است و بعضی وقتها هم درست نیست. درباره ایمنی گلهای در اینستاگرام و تلگرام هم زیاد میخوانیم و تقریباً روزی نیست که کسی دربارهاش حرفی نزند. کسانی که این حرف را میزنند اعتقاد راسخ دارند که همه باید کرونا بگیریم. همه.
تفکر مثبت واکسن کرونا نیست
علیرضا شریفی یزدی/ مشاور و روانشناس اجتماعی: در این سالها تعدادی از مردم به سمت اعتقادات نوظهور روی آوردهاند. البته نوظهور در کشور ما وگرنه این اعتقادات در دنیا سابقه چند هزارساله دارد. یکی از این اعتقادات مقوله کارما است. کارما یک دیدگاه، تفکر و جهان بینی است که در هند و بخشی از چین شکل گرفته و خلاصهاش این است که اگر به طبیعت انرژی مثبت بدهی، انرژی مثبت میگیری و اگر خوبی کنی، خوبی میبینی. در شعر سعدی هم چیزی شبیه به آن را داریم: تو نیکی میکن و در دجله انداز/ که ایزد در بیابانت دهد باز. بخشی از آنچه که بعضی از مردم بهعنوان استدلال برای رعایت نکردن پروتکلهای بهداشتی و رعایت نکردن مسائلی مانند استفاده از ماسک میآورند و مسائلی مانند مثبت فکر کردن یا فکر نکردن به کرونا را مطرح میکنند مسأله اعتقادی و ریشههای جهانبینی است و بخش دیگری آن حتماً مکانیسمهای دفاعی است. وقتی با پدیدهای مواجه میشویم که رعب آور و ترس آور است و جان انسانها را میگیرد گروهی از افراد از اضطراب این بیماری میمیرند و گروه دیگری به مکانیسم دفاعی انکار روی میآورند. برای اینکه با این بیماری که نه واکسن دارد و نه دارو مقابله کنند میگویند: «فرکانس ما فرکانس قویتر از فرکانس کروناست.» که نمیدانم کدام فیزیکدان چنین فرکانسی را کشف کرده یا میگویند وقتی ما به کرونا فکر نکنیم کرونا به سمت ما نمیآید. این دقیقاً مکانیسم دفاعی و واکنش غیرعقلانی روحی و روانی است که خودمان را قوی میگیریم تا زمین نخوریم.
بخش دیگری از دلایل آوردن چنین استدلالهایی کاهش برجستگی ادراکی است. یعنی بسیاری از مردم در ماههای اسفند، فروردین و تا حدی اردیبهشت از کرونا وحشت داشتند اما اکنون آن برجستگی ادراکی از بین رفته چون مسأله زیاد مطرح شده و دیگر مرکز توجه خیلیها نیست. از طرف دیگر کسانی به غلط در دورههایی این بیماری را یک امر عادی برای مردم جلوه دادند و حالا هرچه میخواهند بگویند کرونا مهم است و خطرناک مردم باور نمیکنند. این استدلالها را در شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام زیاد میبینیم اما باید بدانیم که یک امر غلط است و داشتن تفکر مثبت نمیتواند از ابتلا به کرونا پیشگیری کند. کرونا یک امر فیزیکال و یک امر کاملاً پزشکی است و بسیاری از کسانی که منکر این بیماری بودند و استدلالهایی شبیه این میآوردند مبتلا شدند و حتی بعضی از این افراد با کمال تأسف جانشان را از دست دادند. چند مورد در کشور خودمان اتفاق افتاد و حتی در کشوریی مانند اوکراین یک ورزشکار معروف و مطرح که کرونا را جدی نگرفته بود مبتلا شد و درگذشت.
بیژن عبدالکریمی/ فیلسوف و استاد دانشگاه: بحث تئوری توطئه ریشه دار است و نمیشود آن را منفک از دیگر پدیدهها بررسی کرد. آنچه که گفتنی است این است که در سراسر جهان یک نوع شکاف و جدایی بین ملتها و ساختارهای سیاسی وجود دارد. یک نوع از خودبیگانگی. این یک امر جهانی است و در جوامع خاورمیانهای به نحو مضاعفی وجود دارد. بسیاری از این حرفها مُدَلَل نیست. یعنی دلیل ندارد اما علت دارد و علتش در شیوه زیست ماست. دلایل معرفت شناختی، فلسفی و عقلی ندارد و به احساس مردم نسبت به شرایط زیستشان بازمی گردد. از سوی دیگر در کشور ما به مسأله سرمایه اجتماعی توجه نشده و به همین دلیل امروز نوعی یأس و ناامیدی و نوعی حساسیت زدایی شده و مردم حساسیتشان را به مسأله مهم کرونا از دست دادهاند.
البته روند زندگی هم بسیار قدرتمند است و زندگی مردم را به مسیر ادامه دادن سوق میدهد. مسأله فقر، نان و احتمال تعطیل شدن فعالیتهای اقتصادی بدون پشتوانه دست به دست هم داده و ما را با یک بحران ملی روبهرو کرده است. من از همه دولتمردان، نیروهای نظامی و انتظامی و ائمه جماعات درخواست میکنم که تلقی کنند زمان جنگ است. زمان جنگ تمام نیروها بسیج شده بود و امروز هم ما با یک دشمن نامرئی در حال جنگ هستیم و هر روز دایره مرگ به ما نزدیکتر میشود. اگر قبلاً کسانی که کرونا میگرفتند دور بودند امروز در هر خانهای و در هر خانوادهای یک مبتلا یا قربانی وجود دارد.
برای ایجاد حساسیت در مردم لازم است که روشنفکران به صحنه بیایند و انگشت اتهام را فعلاً به سمت قدرت سیاسی نگیرند و بحث را سیاسی نکنند. مسأله کرونا و جان مردم بالاتر از یک امر سیاسی است. باید یک بسیج ملی در سطح کشور صورت بگیرد و از مطبوعات تا صداوسیما که اکنون به شکلی با کرونا برخورد میکند که گویی خبری است در کنار دیگر اخبار، روندشان را تغییر دهند. صداوسیما هر دقیقه باید مردم را برای رعایت پروتکلهای بهداشتی تحریک کند تا استدلالهایی مانند تئوری توطئه در ذهن مردم کمرنگ شود.
کرونا چه دست ساز باشد و چه نباشد، چه عامل انسانی در آن دخیل باشد و چه عامل طبیعی روزی چند صد نفر از مردم ما با این بیماری از دست میروند.
اگر بخواهیم این ذهنیت را برای مبارزه با بیماری کرونا در مردم از بین ببریم باید زبان مردم را پیدا کنیم. اگر قرار است با کرونا مبارزه کنیم باید با وجدان مغفوله ملت ارتباط برقرار کنیم و این زبان و گفتمان خاصی میخواهد که میتواند علاوه بر کنترل بیماری کرونا در آینده برای حل بسیاری از مشکلات به ما کمک کند.
باید از زندگی میگفتیم نه جنگ
منصور ساعی/ پژوهشگرعلوم انسانی و مطالعات فرهنگی: یک تئوری در حوزه رسانه بهنام برجستهسازی داریم که براساس آن چندین مرحله باید بگذرد تا یک پدیده و موضوع از طریق رسانهها به جامعه برسد. یکی از این مراحل زمینه چینی است. رسانهها در مواجهه با پدیده نامرئی کرونا که سابقه نداشت، دچار نوعی غافلگیری شدند. چون از قبل راهبرد و برنامهای برای مواجهه با چنین مسألهای و اینکه چطور باید جامعه را آگاه کنند نداشتند. رسانهها دچار یک نوع روزمرگی شدهاند و رویداد محورند. رویدادی پیش میآید، آمار را اعلام میکنند، کسی سخنرانی میکند و کارشناسی نظر میدهد و تمام. میگوییم رویدادمحورند چون استراتژی برای شروع، ادامه و آینده کرونا و دوران پساکرونا ندارند. درواقع رسانههای ما برای مواجهه با بحرانهایی مانند کرونا و حتی سیل و زلزله هم استراتژی ندارند و به همین دلیل نتوانستند این مسأله را برای جامعه آشناسازی کنند. کرونا نامرئی است. یعنی جامعه احساس میکند که این پدیده را نمیبیند و تا وقتی برای اطرافیانش پیش نیاید آن را باور نمیکند. در صورت آشناسازی جامعه اقناع و متقاعد میشود که بحران وجود دارد و باید سبک رفتار و زندگیش را تغییر دهد. رسانه باید از راهبردی برخوردار باشد که بتواند جامعه را با این پدیده نامرئی آشنا کند. در جامعه ما از راهبرد جنگ استفاده شد. در رسانهها از ادبیاتی شبیه ادبیات زمان جنگ استفاده کردند و جملههایی مانند «در خط مقدم مبارزه با کرونا هستیم» و کلماتی مانند «مدافعان سلامت» به کار بردند. وقتی از ادبیات جنگی برای پدیدهای که با سلامت مردم سروکار دارد استفاده میشود استراتژی جنگی به کار گرفته میشود. در صورتی که به جای این میتوانستیم از ادبیات زندگی استفاده کنیم. از راهبردهایی که مربوط به امیدبخشی و تقویت اعتماد اجتماعی و مشارکت اجتماعی هستند. برای اینکه مردم مشارکت کنند و راهبردهایی را که وزارت بهداشت میگوید پیش بگیرند. اما رسانهها نتوانستند حتی به لحاظ ذهنی مشارکت اجتماعی را جلب کنند و جامعه را به شکلی با این پدیده آشنا کنند که تبدیل به اولویت ذهنیشان شود. بحران کرونا در بخشهای زیادی از جامعه ما قبولانده نشده و اگر در بخشهایی قبول شده طولانی شدن بحران باعث فرسایش رفتاری و ذهنی مردم میشود و مردم خسته میشوند و همه چیز را رها میکنند. رسانههای ما نه برنامهای برای شروع این بحران داشتند نه برای روند و ادامهاش. اینکه ما ممکن است تا دو سال دیگر هم درگیر کرونا باشیم و سال بعد چطور باید جامعه را همراه کنیم. یک نوع سردرگمی در استراتژی رسانههای کشور وجود دارد. ستاد رسانهای مشترک و شورای اطلاعرسانی هماهنگ هم وجود ندارد تا کمپین مشترک بین رسانهها ایجاد شود که یکصدا و یک رنگ و هماهنگ موضوع را پیش ببرند.