ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خاطرهبازی با نامهای آشنایی که برای شکوفایی صنعت نشر ایران کوشیدهاند
یادآرید از ما با کتابهایی که برای شما به یادگار گذاشتهایم
علیالله سلیمی
نویسنده و منتقد ادبی
صنعت عظیم نشر ایران امروز روی شانههای افرادی بسیار ایستاده است که هر کدام از آنها در زمانه خود از سرآمدان روزگار خود بودهاند. چه آنها که دستی بر قلم داشتند و چه آنهایی که در ابتدا مغازهای کوچک برای کتابفروشی داشتند و بعدها تولید کتاب را هم به فعالیتهای خود در حوزه کتاب اضافه کردند و شدند ناشر و کتابفروش. افرادی هم بودند که از همان ابتدا فعالیت در صنعت نشر ایران را بهطور حرفهای شروع کردند و با پشتکار و خلاقیت خود، نام ماندگاری از خود در این صنعت بهجا گذاشتند. در این میان، کسانی هم بودند که برای بالندگی این صنعت فرهنگی در ایران کوشیدند و مسائل فنی و جانبی نشر از جمله ویراستاری و صفحهآرایی و طراحی جلد کتاب در بازار نشر ایران را به مرز استانداردهای لازم رساندند. همچنین باید از کتابداران نام آشنا گفت که کتابداری نوین را وارد حوزه کتاب ایران کردند و نام نیکی از خود در این حوزه باقی گذاشتند. در این روزهای هفته کتاب، یادآوری نام و خاطره این افراد نامآشنا در حوزه کتاب و کتابخوانی خالی از لطف نیست.
کتابفروشی و انتشارات اسلامیه
قدیمی ترین مرکز نشر و توزیع کتب شیعی در تهران
اگر بخواهیم به محور فعالیتهای ناشران قدیمی از نظر موضوعی نگاه کنیم، کتابفروشی اسلامیه از مراکز قدیمی توزیع و نشر کتب شیعی در تهران است که در سال ۱۲۸۰ هجری شمسی تأسیس شد. بحارالانوار، وسائل الشیعه، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، الاصول من الکافی و حقوق مدنی از جمله ۷۰۰ عنوان کتاب انتشار یافته در این مرکز است. سید محمدعلی کتابچی مؤسس این مرکز بوده است. خانواده کتابچی شغل کتابفروشی داشتند و کتابفروشی اسلامیه را برای توزیع کتب شیعی تأسیس کردند؛ اما محمدعلی کتابچی در کنار فروش کتاب، بهدلیل علاقه به نشر کتابهای مذهبی، چاپخانه اسلامیه را در سال ۱۳۰۰ هجری شمسی تأسیس کرد. بعدها فرزندان او سید احمد و سیدجلال اداره این مجموعه را به عهده گرفتند. اگر بخواهیم نگاهی به تاریخچه این کتابفروشی و مرکز نشر بیندازیم، کتابفروشی اسلامیه در تیمچه حاجبالدوله بازار تهران راهاندازی شد. اما بعد از اینکه کتابفروشیهای تیمچه حاجبالدوله آنجا را ترک کردند، سیدمحمدعلی کتابچی کتابفروشی را در مکان وزارت دارایی سابق در ناصرخسرو، راه انداخت. اما وقتی مسئولان حکومتی وقت میخواستند آنجا وزرات دارایی را تأسیس کنند، او کتابفروشی را به باب همایون منتقل کرد. بعد از مدتی، سیداحمد کتابچی فرزند سید محمدعلی، کتابفروشی فعلی را در خیابان پانزده خرداد خریداری کرد و کتابفروشی اسلامیه فعالیتهایش را شروع کرد. البته در ابتدا عنوان این کتابفروشی، کتابفروشی علمی اسلامیه بود، بعدها عنوان «اسلامیه» انتخاب و ماندگار شد. سال ۱۳۰۰ هم در کنار کتابفروشی، انتشارات اسلامیه راهاندازی شد. کتابها اوایل از بمبئی و پاکستان وارد میشد، اما بعدها با ظهور چاپ سنگی، قرآن و ادعیه در چاپخانه اسلامیه و در ایران منتشر شد. قبل از اسلامیه کتابفروشیهای دیگری هم بودند اما به مرور تعطیل شدند و این کتابفروشی، قدیمیترین کتابفروشی است که از آن زمان تاکنون به فعالیت خودش ادامه داده است.
محمد زهرایی
ناشر خلاق و پدر معنوی و الگوی پخشهای مدرن کنونی ایران
در صنعت نشر ایران چهرههای نامی بسیاری بودهاند که با خلاقیتهای فردی خود، افقهای تازهای به روی این صنعت فرهنگی در کشورمان گشودهاند. یکی از این افراد، محمد زهرایی، ناشر و ویراستار ایرانی بود. او مدیر انتشارات نیل و نشر کارنامه و از ناشران خلاق و صاحبسبک بود. زهرایی، در سال ۱۳۲۸ در فاروج خراسان شمالی بهدنیا آمد. او کار نشر و کتاب را از جزئیترین امور چاپ و نشر شروع کرد. ابتدا کتابفروشی کوچکی در خیابان سعدی مشهد راهاندازی کرد که پاتوق اهل کتاب و روشنفکران آن دوره، از جمله علی شریعتی بود. او دستگیر و به زندان افتاد و پس از آن به تهران آمد. محمد زهرایی کار نشر را با انتشارات گوتنبرگ شروع کرد و سپس به انتشارات فرانکلین زیر نظر همایون صنعتیزاده پیوست و در سالهای میانی دهه ۱۳۵ با همکاری دو ناشر دیگر، انتشارات نیل را بازگشایی کرد و در شکلدهی و موفقیت انتشارات نیل نقش بهسزایی داشت. برخی از رمانهای شاخص جهان، از جمله دونکیشوت، با ترجمه محمد قاضی، یا آثار نویسندگانی چون م.ا. بهآذین، احمد شاملو و دیگران، حاصل همکاری زهرایی با این افراد در انتشارات نیل بود. او همچنین مجوز نشر کارنامه را بهنام همسرش دریافت کرد و توانست از اوایل دهه هفتاد، ایدههایش در عرصه نشر را در قالب انتشارات کارنامه عملی کند. محمد زهرایی از سالهای ابتدایی دهه 1370 نشر کارنامه را راهاندازی کرد که حاصل آن برخی از شاخصترین کتابهای تاریخ نشر بهشمار میرود. او بنیانگذار مراکز پخش کتاب «گلپخش» و «بانک کتاب» در سالهای میانی دهه ۱۳۶۰ بود که پدر معنوی و الگوی پخشهای مدرن کنونی ایران به حساب میآمد. او در سال 1392 درگذشت.
همایون صنعتیزاده و مؤسسه انتشارات فرانکلین
پیشرو در ویرایش و تولید فنی کتاب
برخی مراکز انتشاراتی قدیمی در ایران به نمایندگی از ناشران معتبر بینالمللی در ایران پایهگذاری و شروع به فعالیت کردند که در ادامه نقش مهمی در صنعت نشر ایران داشتند. از جمله این مراکز نشر، انتشارات فرانکلین در ایران است. پیشینه این انتشاراتی با یک مرکز بینالمللی نشر در امریکا گره خورده است. ناشری بهنام مؤسسه انتشارات فرانکلین که از مؤسسات بزرگ انتشار کتاب است که در سال ۱۹۵۲ بهمنظور گسترش زمینه چاپ و انتشار کتاب در نیویورک امریکا پایهگذاری شد. در نوامبر سال ۱۹۵۳ هم نمایندگی مؤسسه انتشارات فرانکلین در تهران آغاز به کار کرد. پایهگذار و مدیرعامل این مؤسسه همایون صنعتیزاده بود. مؤسسه فرانکلین در ایران، در عرض چند سال به تشکیلاتی با تأثیری دیرپا بر صنعت نشر ایران تبدیل شد. کار فرانکلین با آمادهسازی کتابها برای انتشار آغاز شد و برای اولین بار عمل ویرایش و تولید فنی کتاب (صفحهآرایی، نمایهسازی، طراحی جلد و غیره) به شکل نوین در آن انجام گرفت. بخش دیگر خدمات مؤسسه، ویرایش «کتابهای غیردرسی» بود که سپس به تشکیلاتی گسترده تبدیل شد. در سالهای بعد، این مؤسسه به چاپ کتابهای درسی کشور پرداخت. فرانکلین از محل عواید چاپ این کتابها، چاپخانهای مجهز بهنام «شرکت افست» تأسیس کرد و بخشی از سهام آن را بین ناشران توزیع کرد. «سازمان کتابهای جیبی» از جمله مؤسسات دیگری بود که در سال ۱۳۳۹ در کنار دیگر فعالیتهای مؤسسه فرانکلین آغاز به کار کرد. این سازمان در سال ۱۳۴۸ بهعنوان یک شرکت سهامی انتفاعی به ثبت رسید. اما در سال ۱۳۳۵ سازمان کتابهای جیبی از این مؤسسه جدا شد.
انتشارات امیرکبیر
نام ماندگار در صنعت نشر ایران
بدون شک یکی از نامهای ماندگار در صنعت نشر ایران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر است که از آن بهعنوان یکی از بزرگترین و معتبرترین مؤسسههای انتشاراتی ایران نام میبرند. عبدالرحیم جعفری(متولد سال 1298- وفات سال 1394) در سال ۱۳۲۸ آن را تأسیس کرد و بعدها بزرگترین واحد انتشارات خصوصی در ایران لقب گرفت. این انتشارات کار خود را در ۱۲ آبان سال ۱۳۲۸ با خرید سرقفلی اولین فروشگاه خود در خیابان ناصرخسرو تهران آغاز کرد. اولین اثر منتشرشده جزوهای با نام «نماز» بود که با نظر حاج میرزا خلیل کمرهای تهیه شده بود. در دهه پنجاه، بر اساس حجم تولیدات که بالغ بر ۲۸۰۰ عنوان بود، امیر کبیر به بزرگترین بنگاه انتشاراتی خاورمیانه تبدیل شد. به علاوه، کیفیت و تنوع تولیدات این انتشاراتی هم اعتبار و منزلتی خاص برای آن تدارک دیده بود. گردآوردن مترجمان و نویسندگان و پژوهشگران شاخص از یک سو و در دیگر سو شکلدهی و تعریف ساختاری علمی برای کار نشر که منظومهای از ویراستاران حرفهای، تا چاپخانه و کتابفروشی و توزیع و بقیه مراحل نشر در آن انجام بگیرد، از دیگر ابداعاتی بود که در امیرکبیر بنا گذاشته شد و این انتشارات بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین ناشران تاریخ نشر ایران معرفی شد. در سال ۱۳۵۸ به حکم دادگاه انقلاب اسلامی، انتشارات امیرکبیر مصادره شد و سازمان تبلیغات اسلامی مدیریت مؤسسه انتشارات امیرکبیر را به عهده گرفت. تا پیش از این واگذاری، انتشارات بیش از ۲۰۰۰ عنوان کتاب چاپ کرده بود که در کنار کتابهای مؤسسههایی که امتیاز آنها را خریداری کرده بود این تعداد به ۲۸۰۰ هم میرسید. از جمله فعالیتهای این مؤسسه میتوان به انتشار فرهنگ فارسی ۶جلدی معین، دایرة المعارف مصاحب و فرهنگ انگلیسی و فارسی آریانپور اشاره کرد.
خانواده «علمی»ها
یک خانواده بزرگ در صنعت نشر ایران
شجرهنامه پر شاخ و برگ خانواده علمیها نشان میدهد برخی از اعضای این خانواده از ناشران قدیمی و ریشهدار در تهران و ایران هستند که از دوره قاجار تا امروز بهعنوان ناشر و کتابفروش فعالیت دارند. خانواده علمی یکی از خانوادههایی است که نسل در نسل در حوزه کتاب فعالیت میکنند. میگویند در دوره قاجار، تیمچه حاجبالدوله و بازار حلبیسازها، مرکز کتابفروشی و نشر کشور به شمار میرفت. مرکزی که با روی کار آمدن رضاخان پهلوی و احداث خیابانهای جدید، به خیابان ناصرخسرو منتقل شد. به همین دلیل وقتی حاج محمداسماعیل علمی، پسر میرزا علیاکبر تصمیم گرفت کار پدرش را ادامه دهد و به همراه پسرانش شرکت تضامنی علمی را در زمان رضاخان تأسیس کند، به خیابان ناصر خسرو رفت تا جنب ساختمان وزارت دارایی، کتابفروشیاش را دایر کند. او به همراه محمدعلی ترقی، صاحب و مؤسس انتشارات خیام، بارها به هند سفر کرد تا از آنجا کتابهای فارسی چاپ هند را به تهران بیاورند. زمانی که قرار شد ساختمان وزارت دارایی گسترش پیدا کند، کتابفروشی حاج محمداسماعیل هم خراب شد و او قدری پایینتر از مغازه قبلیاش «کتابفروشی علمی» را دوباره دایر کرد. در همین زمان بود که به او خبر دادند، روسها در مشهد قصد فروش چاپخانهای را دارند. او هم به مشهد رفت و یک دستگاه ماشین چاپ سنگی با لوازم آن خریداری کرد و با مشقات بسیار آن را به تهران و کتابفروشیاش آورد. کتابفروشی که در نهایت امورش به دست پنج پسرش افتاد. پس از حاج محمداسماعیل، پسر بزرگش محمدعلی علمی هم مغازه کتابفروشی را اداره میکرد و هم به کار نشر میپرداخت. چهار پسر دیگر در چاپخانه علمی کار میکردند. آنها بعدها بهنامهای آشنا در صنعت نشر ایران تبدیل شدند و مراکز نشر متعددی را پایهگذاری و فعال کردند.
محمد رمضانی
پدر کتاب ایران
محمد رمضانی، ملقب به حاجی خاور و مشهور به پدر کتاب ایران، ناشر، کتابشناس و گردآورنده کتابها و نشریات ایرانی بود. وی مؤسس انتشارات «کلاله خاور» بود. او توانست بیش از ۷۰۰ جلد کتاب چاپ کند. رمضانی مدیریت سه مجله مهم را از سال ۱۳۰۲ شمسی تا ۱۳۱۱ شمسی به عهده داشت که هر کدام در نوع خود دارای اهمیت بسزایی هستند. پدربزرگ او، رمضانعلی تاجر کاشانی بود که او هم به شغل نشر و فروش کتاب میپرداخت. پدر وی، حاج میرزا علیاصغر، کتابفروش و ناشر عصر ناصری بود. او همچنین اولین قرآن نفیس را در ایران منتشر کرد. قرآنی که بعدها به «قرآن باغچهسرا» معروف شد. عموی او، حاج محمد حسین برادر میرزا علیاصغر نیز ناشر بود. او ناشر شاهنامه چاپ سنگی بود. پسر وی، محسن رمضانی همانند پدرش کار نشر کتاب را در پیش گرفت و صاحب انتشارات پدیده بود. پسر برادرش، علیرضا رمضانی هم مدیر نشر مرکز است.
درباره زندگی محمد رمضانی آمده است: او پس از گذراندن دوره ابتدایی و متوسطه در مدرسه سلطانی، برای ادامه تحصیل به مدرسه سیاسی رفت و از محضر استادانی همچون ذکاء الملک، اقبال، میرزاطاهر، فروزانفر، پورداود و فاضل تونی بهرهمند شد. رمضانی در سال ۱۳۰۲ انتشارات شرق را راهاندازی کرد که هفت سال بعد نام آن را کلاله خاور گذاشت. کتابفروشی «کلاله خاور» نخست در ابتدای لالهزار قرار داشت و بعد به خیابان شاهآباد نزدیک کوچه سیدهشام و بعدها به خیابان اکباتان منتقل شد. او هم از پیشگامان نسل اول ناشران ایران بود. او «نخستین نشریه ادواری خاص و مستقل در زمینه کتاب» را بهنام فصلنامه کتاب در فروردین ۱۳۱۱ منتشر کرد. همچنین بعدها جزوههای هفتگی «افسانه» را منتشر کرد که در آنها ادبیات جهان و برخی از آثار فارسی معرفی میشد.
انتشارات علمی و فرهنگی
تولد ناشر تازه از ادغام دو ناشر صاحبنام
مؤسسه انتشارات علمی و فرهنگی یکی از قدیمیترین و باسابقهترین مؤسسات نشر فعال در ایران است که در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی از ادغام دو مؤسسه قدرتمند و مجرب نشر کتاب با عناوین «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» و «مؤسسه انتشارات فرانکلین» در سال 1360 تشکیل شد. دو مؤسسه فرانکلین و بنگاه ترجمه و نشر در سالهای فعالیت خود پیش از انقلاب اسلامی از سرآمدان تحول در نشر ایران به شمار میرفتند و منجر به تغییرات قابل توجهی در پروسه تولید کتاب، ویراستاری و ترجمه در ایران شدند و شمارگان انتشار کتاب را به شکل قابل توجهی افزایش و عناوین درخشانی را با ترجمه برترین مترجمان و ادیبان روز ایران به کتابخانه ادبی ایران اضافه کردند. بخشی بزرگی از مهمترین آثار ادبی روز جهان و نیز مهمترین آثار فلسفی و اجتماعی بازار کتاب ایران در سالهای قبل و بعد از انقلاب اسلامی حاصل فعالیت این مؤسسه بوده و تعداد آثار تولید شده در این مؤسسه بالغ بر 5500 عنوان و بیش از 7000 جلد کتاب است. ادیبان برجسته و نامداری چون نجف دریابندری، کریم امامی، محمد قاضی، سعید نفیسی، سیروس پرهام و... در این مؤسسه فعالیت داشتهاند و مهمترین آثار خود را از طریق همین انتشارات به مخاطبان عرضه کردهاند. شرکت انتشارات علمی و فرهنگی در حال حاضر زیرمجموعه سازمان تأمین اجتماعی بوده و دو شرکت «چاپ و نشرکتیبه» و «فرهنگ فیلم» را در زیرمجموعه خود دارد، که اولین آنها به هدف انجام امور چاپی و بویژه چاپ کتاب تأسیس شده و شرکت فرهنگ فیلم هم در حوزه تولید آثار دیداری و شنیداری فعالیت میکند. علاوه بر این دو شرکت، انتشارات علمی و فرهنگی سه کتابفروشی بزرگ هم در سطح شهر تهران دارد.
توران میرهادی
مادر ادبیات کودک و نوجوان در ایران
سیده توران میرهادی (خُمارلو) نامی آشنا در حوزه ادبیات کودک و نوجوان و از بنیانگذاران شورای کتاب کودک و بنیانگذار فرهنگنامه کودکان و نوجوانان بود. البته میرهادی سمت استادی ادبیات کودک، نویسنده و کارشناس آموزش و پرورش و پایهگذار مجتمع آموزشی تجربی فرهاد را هم در کارنامه فعالیتهای خود دارد. بیش از شصت سال در گستره آموزش و پرورش و فرهنگ و ادبیات کودکان کوشید و در این راه یکی از چهرههای تأثیرگذار سده کنونی ایران بوده است. او به همراه همسرش محسن خمارلو به مدت ۲۵ سال مدرسه فرهاد را از سال ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۹ اداره کرد. این مجتمع یکی از آموزشگاههای تجربی و الگوواره ایران بود که هدفها و کارکردهای آموزش و پرورش مدرن در آن تجربه و ارزیابی میشدند. توران میرهادی به همراه لیلی ایمن آهی و معصومه سهراب و همکاری گروهی از کارشناسان تعلیم و تربیت در سال ۱۳۴۱ شورای کتاب کودک را بنیان گذاشت. او همچنین از سال ۱۳۵۸ سرپرستی تدوین و تألیف فرهنگنامه کودکان و نوجوانان را برعهده داشتهاست. ایده فرهنگنامه کودکان و نوجوانان به دومین همایش ملی ادبیات کودکان که در سال ۱۳۴۶ در باشگاه معلمان برگزار شد بازمیگردد. توران میرهادی دلیل گرایش خود به ادبیات کودکان را علاقهای میدانست که در کودکی و در خانواده پیدا کرد. دو کتاب به زبان آلمانی بهنام فیدل استارماتس و مایا دختر گریزان از کندو داستانهایی هستند که برای یک عمر روی او تأثیر گذاشتند. داستان اول که سرگذشت پسری در جنگ جهانی اول است در او روحیه صلحجویی و ضد جنگ و داستان دوم انگیزههای کار برای جامعه را پدیدآورد. میرهادی را «مادر ادبیات کودک و نوجوان در ایران» خواندهاند. توران میرهادی در پی سکته مغزی در شهریور ۱۳۹۵ در بیمارستان بستری شد و در آبانماه همین سال درگذشت.
مهدی آذریزدی
پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران
تقریباً اکثر اهالی کتاب و کتابخوانها در ایران با یک نام خاطرهها دارند، نامی که«قصههای خوب برای بچههای خوب» گره خورده است. مهدی آذریزدی، نویسنده کودک و نوجوان اهل محله خرمشاه یزد بود. او هرگز ازدواج نکرد و هیچگاه به کار دولتی مشغول نشد. در واقع، تنها لذت زندگیاش، کتاب خواندن بود. او اولین نویسندهای است که در ایران به فکر نوشتن داستان برای کودکان و نوجوانان افتاد. به همین دلیل است که عنوان «پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران» را به او دادهاند. همچنین به خاطر آثار ارزشمند او در حوزه کتاب کودک، روز درگذشت او بهنام روز ملی ادبیات کودک و نوجوان نامگذاری شده است. معروفترین اثر او مجموعه «قصههای خوب برای بچههای خوب» نام دارد. او جایزه یونسکو و نیز جایزه سلطنتی کتاب سال را پیش از انقلاب ۱۳۵۷ دریافت کرده بود و سه کتاب او توسط شورای کتاب کودک بهعنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شد. آذریزدی سرگذشت پرفراز و نشیبی دارد. او در خانوادهای تازه مسلمان با اجدادی زرتشتیزاده شد. از هشت سالگی همراه پدرش در زمین رعیتی کار کرد. در بیست سالگی از کار بنایی به کار در کارگاه جوراب بافی یزد کشیده شد. پس از آنکه صاحب کارگاه جوراب بافی تصمیم به تأسیس دومین کتابفروشی شهر یزد گرفت، او را از میان شاگردان کارگاه به کتابفروشی منتقل کرد. کار در کتابفروشی زمینه آشنایی او با اهالی شعر و ادب را فراهم کرد و پس از مدتی به تهران نقل مکان کرد و با معرفی همشهری خود حسین مکی در چاپخانه حاج محمد علی علمی واقع در خیابان ناصرخسرو مشغول بهکار شد. در سال ۱۳۳۵ و در سن ۳۵ سالگی، پس از آنکه قصهای از انوار سهیلی در چاپخانه توجهاش را به خود جلب کرد به فکر سادهنویسی قصه آنطور که مناسب کودکان باشد افتاد. این ایده، زمینهساز خلق جلد اول کتاب قصههای خوب برای بچههای خوب شد. مهدی آذری یزدی در سال 1388 و در سن 87 سالگی در گذشت.
دکتر عباس حُرّی
دانشمند کتابداری نوین در ایران
دکتر عباس حُرّی، دانشمند علوم کتابداری و اطلاعرسانی و استاد دانشگاه تهران و طراح نظریه اطلاعشناسی بود. او در مشهد در خانوادهای روحانی به دنیا آمد. وی از نسل شیخ حر عاملی، دانشمند لبنانی قرن یازدهم هجری و مدفون در مشهد و صاحب وسائل الشیعه است. در سال ۱۳۴۹ از دانشگاه مشهد در مقطع کارشناسی رشته زبان و ادبیات انگلیسی، در سال ۱۳۵۲ از دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد رشته کتابداری و در سال ۱۳۶۰ (۱۹۸۱) از دانشگاه کیس وسترن رزرو امریکا در مقطع دکترای کتابداری فارغالتحصیل شد. رساله دکتری وی در مورد مقایسه شباهتهای استنادی و شباهت واژگان نمایه برای ربط دادن مدارک مرتبط از حیث موضوعی بود. وی از ۱۳۵۳ استاد دانشگاه تهران شد. حُرّی از اولین دانشآموختگان کتابداری نوین در ایران بود و در پیشبرد آموزش و پژوهش دراین رشته در کشور تلاش زیاد کرد. وی بهعنوان سردبیر، مدیرمسئول و عضو هیأت تحریریه چندین مجله علمی از جمله اطلاعشناسی فعالیت کردهاست و نیز طراح نظریه اطلاعشناسی است. وی مدتی در دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد تدریس کرد. همکاری در برنامهریزی و طرح علمی دانشنامه جهان اسلام از جمله فعالیتهای شاخص او بود؛ هنگامی که در سال ۱۳۶۲، بنیاد دایرة المعارف اسلامی با پیشنهاد و کوشش مهدی محقق پایهریزی شد، حری و عبدالحسین آذرنگ دو بازوی توانای او بودند که نه تنها در برنامهریزی و طرح علمی دانشنامه جهان اسلام فعال بودند، بلکه در کارهای اجرایی و اداری آغازین آن بنیاد نیز نقش چشمگیری داشتند. حری بیش از ۱۷۰ مقاله نیز برای این دانشنامه ترجمه کرده است. دکتر عباس حرّی روز شنبه هفتم اردیبهشت ۱۳۹۲ در سن ۷۷ سالگی درگذشت.
کتابفروشی محلهمان را فراموش نکنیم
محمدعلی جعفریه
مدیر انتشارات و کتابفروشی ثالث
روز کتابگردی اقدامی است که امروز، 29 آبان ماه هفتمین سال برگزاریاش را پشت سرمیگذاریم؛ فراخوانی که با هدف جلب توجه مردم به کتابفروشیها به ابتکار آقای مسجدجامعی بنانهاده شد و خوشبختانه استقبال مردم و اهالی فرهنگ و هنر هم از آن خوب بوده و هست. آنچنان که آن نهال کوچک امروز به درختی تنومند تبدیل شده است؛ اگر نگاهی به یکی- دو سال ابتدایی برگزاری این روزفرهنگی داشته باشید بهطور حتم متوجه تفاوت چگونگی برپاییاش در دورههای بعد خواهید شد. این تغییر نه تنها متوجه میزان استقبال کتابفروشان و ناشران است بلکه حتی مردم هم بهنظر میرسد که بیش از پیش دربارهاش میدانند و حداقل در یکی-دو دوره قبل آن شرکت کردهاند. از همین رو کتابگردی چند سالی میشود که به روزی پر جنب جوش میان همه اقشار مردم و همه مدیران تبدیل شده است. جالب است که حتی مسئولان حوزههای غیر از فرهنگ هم طی سالهای گذشته تلاش کردند تا بابت حضور در این روز از یکدیگر پیشی بگیرند. مسألهای که میان چهرههای فرهنگی و حتی سلبریتیهای دیگر حوزهها هم شکلی جدی به خود گرفته است. متأسفانه بهدلیل شیوع گسترده بیماری کرونا امسال دستمان در اجرای بسیاری از برنامههای سالهای گذشته و از سویی ابتکاراتی که امکان بهرهمندی از آنها در جذب هرچه بیشتر مخاطبان ممکن بود بسته است. هر چند که امسال هم طی جلسات شورای سیاستگذاری برگزاری روز کتابگردی تلاش کردیم تا حد ممکن از اقدامات لازم غافل نشویم. از همین رو تصمیم گرفتیم از مردم درخواست کنیم برخلاف سالهای قبل که شعارمان آن هشتگ مشهور «#من_هم_می آیم» بود امسال از آنان بخواهیم در خانههای خود بمانند و از طریق امکاناتی که برای خرید غیرحضوری کتاب فراهم شده از کتابفروشان حمایت کنند. البته باز بحث کتابفروشیهای محلی به سبب رفت و آمد کمتر به مراتب بهتر است و مردم میتوانند در صورت رعایت پروتکلهای بهداشتی تا جایی که سلامتشان بهخطر نیفتد به آنها مراجعه کنند. اما نکته مهم دیگری که نباید فراموش کرد این است که برای خرید غیرحضوری کتاب حتماً به سراغ سیستمهایی که خود کتابفروشان در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی برای فروش کتاب راهاندازی کردهاند بروند. این مسأله اهمیت بسیاری دارد؛ مردم میتوانند با حذف مراجعه به سایتهای غیرمعتبر فروش کتاب و خرید حضوری یا غیرحضوری از طریق خود کتابفروشیهای محلی بهحفظ حیات آنها کمک کنند. حتی برخی کتابفروشان که هنوز از امکان فروش اینترنتی برخوردار نشدهاند میتوانند از طریق تماس تلفنی کتابهای مورد نظر مردم را بهدست آنان برسانند؛ این مسأله بویژه برای تهران که در روزکتابگردی امسال از امکان ارسال رایگان کتاب به خانههای مردم برخوردار شده هم اهمیت زیادی دارد. ضرورت حمایت از کتابفروشیها به حدی است که با همراهی مسئولان وزارت ارشاد، اتحادیه و از سویی مسئولان شهری درصدد هستیم تا بحث تعطیلی کتابفروشیها از ساعت 18 به بعد و حتی طی این دو هفته تعطیلی را کنسل کنیم. اقدامی که در دیگر کشورهای جهان هم در شرایط کرونایی این روزها شاهد هستیم و میبینیم که حتی باوجود اجبار دیگر مشاغل بهتعطیلی و محدود کردن فعالیت مشاغل غیرضروری، برای کتابفروشان استثنا
قائل شدهاند.
مدیر انتشارات و کتابفروشی ثالث
روز کتابگردی اقدامی است که امروز، 29 آبان ماه هفتمین سال برگزاریاش را پشت سرمیگذاریم؛ فراخوانی که با هدف جلب توجه مردم به کتابفروشیها به ابتکار آقای مسجدجامعی بنانهاده شد و خوشبختانه استقبال مردم و اهالی فرهنگ و هنر هم از آن خوب بوده و هست. آنچنان که آن نهال کوچک امروز به درختی تنومند تبدیل شده است؛ اگر نگاهی به یکی- دو سال ابتدایی برگزاری این روزفرهنگی داشته باشید بهطور حتم متوجه تفاوت چگونگی برپاییاش در دورههای بعد خواهید شد. این تغییر نه تنها متوجه میزان استقبال کتابفروشان و ناشران است بلکه حتی مردم هم بهنظر میرسد که بیش از پیش دربارهاش میدانند و حداقل در یکی-دو دوره قبل آن شرکت کردهاند. از همین رو کتابگردی چند سالی میشود که به روزی پر جنب جوش میان همه اقشار مردم و همه مدیران تبدیل شده است. جالب است که حتی مسئولان حوزههای غیر از فرهنگ هم طی سالهای گذشته تلاش کردند تا بابت حضور در این روز از یکدیگر پیشی بگیرند. مسألهای که میان چهرههای فرهنگی و حتی سلبریتیهای دیگر حوزهها هم شکلی جدی به خود گرفته است. متأسفانه بهدلیل شیوع گسترده بیماری کرونا امسال دستمان در اجرای بسیاری از برنامههای سالهای گذشته و از سویی ابتکاراتی که امکان بهرهمندی از آنها در جذب هرچه بیشتر مخاطبان ممکن بود بسته است. هر چند که امسال هم طی جلسات شورای سیاستگذاری برگزاری روز کتابگردی تلاش کردیم تا حد ممکن از اقدامات لازم غافل نشویم. از همین رو تصمیم گرفتیم از مردم درخواست کنیم برخلاف سالهای قبل که شعارمان آن هشتگ مشهور «#من_هم_می آیم» بود امسال از آنان بخواهیم در خانههای خود بمانند و از طریق امکاناتی که برای خرید غیرحضوری کتاب فراهم شده از کتابفروشان حمایت کنند. البته باز بحث کتابفروشیهای محلی به سبب رفت و آمد کمتر به مراتب بهتر است و مردم میتوانند در صورت رعایت پروتکلهای بهداشتی تا جایی که سلامتشان بهخطر نیفتد به آنها مراجعه کنند. اما نکته مهم دیگری که نباید فراموش کرد این است که برای خرید غیرحضوری کتاب حتماً به سراغ سیستمهایی که خود کتابفروشان در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی برای فروش کتاب راهاندازی کردهاند بروند. این مسأله اهمیت بسیاری دارد؛ مردم میتوانند با حذف مراجعه به سایتهای غیرمعتبر فروش کتاب و خرید حضوری یا غیرحضوری از طریق خود کتابفروشیهای محلی بهحفظ حیات آنها کمک کنند. حتی برخی کتابفروشان که هنوز از امکان فروش اینترنتی برخوردار نشدهاند میتوانند از طریق تماس تلفنی کتابهای مورد نظر مردم را بهدست آنان برسانند؛ این مسأله بویژه برای تهران که در روزکتابگردی امسال از امکان ارسال رایگان کتاب به خانههای مردم برخوردار شده هم اهمیت زیادی دارد. ضرورت حمایت از کتابفروشیها به حدی است که با همراهی مسئولان وزارت ارشاد، اتحادیه و از سویی مسئولان شهری درصدد هستیم تا بحث تعطیلی کتابفروشیها از ساعت 18 به بعد و حتی طی این دو هفته تعطیلی را کنسل کنیم. اقدامی که در دیگر کشورهای جهان هم در شرایط کرونایی این روزها شاهد هستیم و میبینیم که حتی باوجود اجبار دیگر مشاغل بهتعطیلی و محدود کردن فعالیت مشاغل غیرضروری، برای کتابفروشان استثنا
قائل شدهاند.
نگران جامعه بیکتابم
رضا فیاضی
بازیگر و نویسنده
سال اول دبستان بودم که آقای جوادی معلم شریف من در اهواز اولین کتاب را برایمان در کلاس خواند. کتاب «رابینسون کروزوئه» نوشته دانیل دفو که هیچ وقت این داستان از ذهنم پاک نمیشود. بعدها که بزرگتر شدم خودم این کتاب را خواندم و همین کتاب انگیزهای شد که سراغ کتابخوانی بروم. آنقدر به کتاب و کتابخوانی علاقه داشتم که به خاطر دارم در دوران دبستان حوزه مطالعاتی داشتیم و گروهی در مدرسه دور هم جمع شده بودیم و کتاب به هم قرض میدادیم. کمتر کسی باور میکند که من در ششم دبستان کتابهایی از فروید و هگل خوانده ام. در کنار قصههایی که از نویسندگانی مانند صمد بهرنگی میخواندیم. کتاب بخش مهمی از زندگی من بود اما اکنون که به بچههای امروز نگاه میکنم این علاقه را نمیبینم و فکر میکنم به دو دلیل این اتفاق افتاده است؛ اول اینکه علاقهمندی به خواندن کتاب در جامعه کمتر شده و از طرفی تکنولوژی و دنیای مجازی همه وقت بچهها را میگیرد و آنهایی هم که علاقهای به کتاب دارند ترجیح میدهند بیشتر آن را بشنوند. به نظر من با کتاب در جامعه ما ساده انگارانه برخورد میشود و مردم حاضرند چندین ساعت را در اینستاگرام و تلگرام و شبکههای اجتماعی بگذرانند و مطالب سطح پایین بخوانند اما سراغ کتاب نروند. در حالی که کتاب انسان را به تفکر وامی دارد و باعث میشود به خودش و به هستی نگاه کند و با داستانهای تلخ و شیرینش همراه شود. اما آنچه که من میبینم این است که به شکل بدی پیش میرویم و دنیای مجازی فرصتها را از بچههای ما میگیرد. البته نمیتوانم بگویم بچههای این زمانه علاقهای به خواندن کتاب ندارند اما این علاقه نسبت به زمان ما بسیار کمتر شده و این برای آینده ایران خوب نیست و کسانی مانند من را نگران میکند.
بازیگر و نویسنده
سال اول دبستان بودم که آقای جوادی معلم شریف من در اهواز اولین کتاب را برایمان در کلاس خواند. کتاب «رابینسون کروزوئه» نوشته دانیل دفو که هیچ وقت این داستان از ذهنم پاک نمیشود. بعدها که بزرگتر شدم خودم این کتاب را خواندم و همین کتاب انگیزهای شد که سراغ کتابخوانی بروم. آنقدر به کتاب و کتابخوانی علاقه داشتم که به خاطر دارم در دوران دبستان حوزه مطالعاتی داشتیم و گروهی در مدرسه دور هم جمع شده بودیم و کتاب به هم قرض میدادیم. کمتر کسی باور میکند که من در ششم دبستان کتابهایی از فروید و هگل خوانده ام. در کنار قصههایی که از نویسندگانی مانند صمد بهرنگی میخواندیم. کتاب بخش مهمی از زندگی من بود اما اکنون که به بچههای امروز نگاه میکنم این علاقه را نمیبینم و فکر میکنم به دو دلیل این اتفاق افتاده است؛ اول اینکه علاقهمندی به خواندن کتاب در جامعه کمتر شده و از طرفی تکنولوژی و دنیای مجازی همه وقت بچهها را میگیرد و آنهایی هم که علاقهای به کتاب دارند ترجیح میدهند بیشتر آن را بشنوند. به نظر من با کتاب در جامعه ما ساده انگارانه برخورد میشود و مردم حاضرند چندین ساعت را در اینستاگرام و تلگرام و شبکههای اجتماعی بگذرانند و مطالب سطح پایین بخوانند اما سراغ کتاب نروند. در حالی که کتاب انسان را به تفکر وامی دارد و باعث میشود به خودش و به هستی نگاه کند و با داستانهای تلخ و شیرینش همراه شود. اما آنچه که من میبینم این است که به شکل بدی پیش میرویم و دنیای مجازی فرصتها را از بچههای ما میگیرد. البته نمیتوانم بگویم بچههای این زمانه علاقهای به خواندن کتاب ندارند اما این علاقه نسبت به زمان ما بسیار کمتر شده و این برای آینده ایران خوب نیست و کسانی مانند من را نگران میکند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
یادآرید از ما با کتابهایی که برای شما به یادگار گذاشتهایم
-
کتابفروشی محلهمان را فراموش نکنیم
-
نگران جامعه بیکتابم
اخبارایران آنلاین