«ایران» روزنامهای از جنس مردم
محمدتقی روغنیها
مدیرعامل سابق مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران
با پیوند سه نسل روزنامهنگاری و درآمیختن تجربه، خلاقیت و نوآوری، روزنامهای متولد شد که از همان آغاز انتشار به جایگاهی شایسته و درخور در جمع نشریات کشور دست یافت. اندیشه انتشار چنین روزنامهای سال 1372 در جمع مدیران سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی شکل گرفت و با جدیت دنبال شد. متفاوت با بسیاری از تصمیمات، برای انتشار این روزنامه، ماهها بررسی کارشناسی صورت گرفت و شمار زیادی از روزنامهنگاران با تجربه، جوانان خوشذوق و با انگیزه و کارشناسان حوزههای جامعهشناسی و اقتصاد رسانه گرد هم آمدند و علاوه بر جلسات روزانه، در نشستهایی که از ساعات اولیه شب آغاز و گاه تا سپیده صبح ادامه مییافت جوانب گوناگون انتشار روزنامهای متفاوت و متناسب با نیازها و خواستههای مخاطبان را بررسی میکردند تا سخنی نو را در قالبی جدید پیش روی مخاطبان قرار دهد.
برای تصمیمگیری در مورد هر یک از مباحث مورد بررسی همچون نام و نماد روزنامه، عنوان صفحات، موضوع ستونها، قطع و اندازه روزنامه، شکلگیری گروههای تحریریه، شیوههای درآمدزایی و استقلال مالی و بسیاری از موارد دیگر ماهها بحث و بررسی انجام شد. از میان دهها نام پیشنهادی، نام زیبای «ایران» برای روزنامه برگزیده شد و با هماندیشی و همدلی روزنامهنگارانی که شکلگیری جمع آنان در آن دوران دور از انتظار به نظر میرسید روزنامهای شکل گرفت که از همان آغاز استقبال کمنظیر گروههای مختلف اجتماعی را درپی داشت. «ایران» روزنامهای شد از جنس مردم با حرفهایی نو و در قالبی جذاب که رمز و راز توفیق و ماندگاری آن مدیریت «فریدون وردینژاد» در طراحی و بهرهگیری از هماندیشی صاحبان ایده و تجربیات پیشکسوتان روزنامهنگاری و خلاقیت و ابتکار خبرنگاران و نویسندگان جوان و پرانگیزه بود. توفیق روزنامه ایران، ایده توسعه فعالیتهای رسانهای مؤسسه فرهنگی و مطبوعاتی ایران و راهاندازی روزنامه انگلیسیزبان «ایران دیلی»، روزنامه عربی «الوفاق»، روزنامه «ایران ورزشی»، «ایران سپید» ویژه نابینایان و مجلات «ایران جوان» و «ایران آذین» را بهدنبال داشت و این تولیدات متنوع و ارزشمند، مؤسسه ایران را در جایگاه یکی از بزرگترین مؤسسات رسانهای کشور قرار داد. اینک «ایران» در دوران افول رونق روزنامههای کاغذی، همچنان از جذابیت یک روزنامه حرفهای برخوردار است. البته با تحولات دو دهه اخیر در حوزه ارتباطات و رسانه، ماندگاری و اثربخشی روزنامهها در گرو حضور فعال و مؤثر در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی است. با تغییر ذائقه مخاطبان و جذابیتهای فضای مجازی، دورماندن روزنامهها از فناوریهای نوین و سستی خبرنگاران در همراه شدن با عرصههای نوین اطلاعرسانی و فراگیری شیوههای نو برای تولید محتوا، بسان آفتی رسانهها را از پویایی و حرکت و تأثیرگذاری بازمیدارد. در سالروز تولد روزنامه ایران با تبریک به همکاران حرفهای و خلاق که از آغاز تاکنون با این مولود مبارک همراه بودهاند، موفقیت آرزو میکنم.
اولویتهای روزنامه ایران در آستانه قرن جدید
سید ضیاء هاشمی
مدیرعامل سابق خبرگزاری ایرنا
روزنامه ایران در حالی با تجربهای بهطول یک ربع قرن، پا به قرن جدید میگذارد که فراز و نشیبهای گوناگونی را پشت سر گذاشته است. این روزنامه درعین حال که به دولتهای مختلف با سیاستهای متفاوت وابستگی و حتی دلبستگی داشته است، با بهره مندی از یک تیم روزنامهنگار حرفهای، چارچوبی مشخص و سبکی ویژه و مستمر برای خود برگزیده است. یکی از ویژگیها و وجوه ثابت این روزنامه در دورههای مختلف، جنس مخاطبانش در حوزه رسمی یعنی نخبگان سیاسی و دولتمردانی است که با روزنامه دولت مستقر در تعامل و تأثیر و تأثر متقابل قرار دارند. این گروه از مخاطبان در کنار سایر سیاستمداران و سیاستگذاران اجتماعی، با نقشآفرینی در حوزههای مختلف خرد و کلان کشور، ترسیم مسیر تحولات و تعیین چشم انداز دور و نزدیک کشور را بهعنوان هدف عالی خود مد نظر قرار میدهند. چنین دغدغههایی در شرایطی مدنظر دولتمردان قرار میگیرد که تحولات پرشتابی در جامعه ایران در حال وقوع است. تحولاتی که در آستانه ورود به قرن جدید برجستهترهم شده و چه بسا ابعاد استراتژیکتر و تاریخسازتری هم پیدا کند. دراولین سال قرن پانزدهم، یک تحول سیاسی مهم در راه است چون یک دولت هشت ساله آماده واگذاری تدبیر امور به دولت بعدی است. تحولی که در خلال آن دولت مستقر پس از هشت سال، جای خود را به یک تیم دیگر میدهد و طبعاً طیف وسیعی از مدیران ارشد و میانی جدید وارد عرصه مدیریت میشوند. از سوی دیگر تحولات فناورانه که منشأ رشد پرشتاب فضای مجازی و شبکههای اجتماعی شده است، با ظهور پدیده کرونا، بیش از گذشته بر تحولات فرهنگ جامعه و سیاست اثر گذاشته و تصویری جدید از حال و آینده به نمایش گذاشته است. در این نقطه عطف تاریخی، بهگمان من برای روزنامهای که از حیث کمیت تیراژ و کیفیت مخاطبان در جایگاهی ویژه قرار گرفته است، دو راهبرد اساسی زیر مهم و ضروری تلقی میشود: 1. پاسخگویی به سؤالات کلان در شرایط جدید ملی و جهانی: جامعه ایران عموماً و نخبگان رسمی خصوصاً نیاز به گفتمانی دارند که سؤالات و مسائل کلان و سرنوشت ساز جامعه را مورد بحث و بررسی قرار دهد و پاسخ به سؤالات اساسی جامعه بویژه نسل جدید را در عرصههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و زیستمحیطی مطمح نظر قرار دهد. در این گفتمان لازم است تحولات نظام جهانی از یک سو و دگرگونیهای فکری و فرهنگی در داخل کشور از دیگر سو، بهعنوان عوامل و مؤلفههای تأثیرگذار در صورتبندی مسائل مورد توجه قرار گیرد تا در یک فرآیند گفتوگوی دامنهدار، زمینه و فرصتی برای کشف پاسخ مشترک به آنها فراهم شود. 2. ترویج فرهنگ گفتوگوی نخبگان: مباحث دامنهدار اجتماعی در کشور تنها در صورتی میتواند در جریانسازی فکری و فرهنگی و نهایتاً اصلاح و ارتقای سیاستگذاری، اثرگذار و نقشآفرین باشد که در بستر گفتوگویی سازنده و فراگیر جریان پیدا کند. شکلگیری و تقویت فرهنگ گفتوگو اگرچه در فرآیندی طولانی صورت می گیرد که از خانواده و مدرسه آغاز و اجزای گوناگون جامعه و رسانه را در بر میگیرد، ولی آنچه در روزنامهای مثل «ایران» میتواند به جد مورد توجه قرار گرفته و نصبالعین قرار گیرد، تقویت و تمرین فرهنگ گفتوگو و آداب آن، با به رسمیت شناختن تنوع سلایق و تحمل دیدگاههای مخالف و متفاوت است. این مهم علاوه بر ارزش ذاتی و تأثیر بسزایی که میتواند در میان سرآمدان عرصه مدیریت و سیاستگذاری داشته باشد، الگویی از فرهنگ گفتوگوی سازنده همراه با مدارا، همدلی و هم افزایی در مسیر رشد و تعالی در سطح جامعه ارائه میکند و با استقبال از سؤالات نو در فضای گفتوگو به ترویج این ضرورت در سطح ملی یاری خواهد رساند.
دلتنگی برای خورشیدی که دیگر نیست
امیر یوسفی
معاون سردبیر
نقشهای که 26 سال پیش، معماران و مهندسان برای عمارت رسانهای «ایران» رسم کردند سه ستون مستحکم و معنادار داشت: سمت راست پیشانی صفحه اول، نستعلیق ایران را نشاندند؛ سمت چپ خورشیدی زرد و زعفرانی گنجاندند؛ و نهایتاً راست و چپ پیشانی را با باریکهای صاف که به خط افق میمانست بههم رساندند و با آن «ایران» را به آفتاب پیوند زدند. در این نقشه، عبارت ایران، چهره به چهره خورشید مسی نشسته بود درست مثل کاخ عالیقاپو درنقش جهان که سالهاست چشمدرچشم مسجد شیخ لطفالله خیره مانده است. این رفتار هوشمندانه گرافیکی دو معنا داشت: نخست آنکه میهن را در افق امید و تیررس آفتاب میدید؛ و دیگر آنکه روزنامه را لبالب از روشنا و گرما میخواست. «ایران» به اعتبار این تدبیر بصری، اقرار میکرد که رسانهای مهرآیین است. انگار میخواست با این نشان، پیوندش را با خورشید حقیقت و آفتاب امید به رخ بکشاند و به مخاطب خود بباوراند که دنبال تأسیس یک نیروگاه نوین رسانهای است تا در پرتو آن انرژی خورشیدی، هم مهر به میهن را غنیسازی کند و هم نظام رسانهای را نوسازی نماید. اینکه «ایران» درتحقق چنان آرزویی کامیاب بوده یا نه البته نیازمند پیمایش و سنجش دقیق است اما نتیجه چنان سنجشی هرچه باشد به درایت و دوراندیشی بانیان و بنیانگذاران اولیهاش لطمهای نمیزند. همنشینی ایران، افق و خورشید، ترکیبی درخشان و استعارهای رسا برای اعلام سلوک حرفهای و افشای سرشت اعتقادی این رسانه و ترجمهای تصویری از ماهیت و هویت آن بود. اما افسوس که در عمر بیستوشش ساله «ایران»، این استعاره تصویری بارها مخدوش یا تخریب یا تحریف شد و پیوند معنادار«ایران» و افق و آفتاب برید. گاه کسوف میشد و خورشیدش را به گِل میاندودند یا پشت سایه سیارکها پنهان میکردند. گاه خورشید را نگاه میداشتند اما میان او و عبارت ایران فراق و فاصله میانداختند و آن باریکه افق را که واسطه فیض بود حذف میکردند. گاهی هم نه به خورشید رحم میآوردند و نه تحمل افق را داشتند. یک «ایران» تنها و بریده از آفتاب و افق نگاه میداشتند که نه منبع نور بود و نه منشأ گرما. القصه اینکه، حریفان و رقیبان فراوانی کوشیدند میان «ایران» و آفتاب و امید دوبه هم زنی کنند و نقشه نخستین عمارت را بههم بزنند و راست و چپ پیشانی را کنفیکون کنند. با تمام این دسیسهها یا تنگ چشمیها «ایران» هنوز هم خیره به خورشید است و به آفتابی که صبورانه پشت ابر مانده سلام میکند. او هنوز هم عقربهاش را به افق امید کوک میکند و عهدش را با مهر نشکسته است و امید میبرد رسانهای صادق و مسئول و مشفق باشد که لبالب از روشنا و گرما و شور شکفتن و نشاط زندگی است.
از میدان به در نخواهیم شد
حسین مسلم
معاون سردبیر
. 26 سال.... کم نیست و زیاد هم نیست.... پیشتر هم جایی گفته بودم، برای نسل ما که نظارهگر مرگ و جوانمرگی تلخ دهها روزنامه و نشریه بوده که گاه عمرشان به اولین سالگرد هم قد نداده، 26 سال اصلاً کم نیست؛ و بیشک، در قیاس با روزنامههایی هم که در گوشه و کنار دنیا منتشر میشوند و سال انتشارشان به بیش از 200 سال میرسد، به عهد شباب میماند. هرچند چنان که مدام گفتهاند و شنیدهایم، عرض عمر است که اهمیت دارد. فایده و کیفیت و اثربخشی است که مهم است؛ وگرنه چه فایده روزنامهای داشته باشی با مثلاً ۷۰، ۸۰ سال سابقه، اما مردم نخوانندش و تکفروشیاش به زور به دو هزار برسد و صرفاً به زور و ضرب و یارانه و یاریانه و... سرپا مانده باشد. باری، گذشته از همه این بحثها، از روزنامهای سخن میگوییم که وارد بیستوهفتمین سال انتشار میشود و وقتی این ربع قرن را از نظر میگذرانیم، فاصله میان آن زمانه با امروز چنان عظیم و موحش به نظر میرسد که انگار قرنها از آن دوران گذشته است. سال ۷۳ به میانه میدان آمدن یک روزنامه رخداد دندانگیر و بزرگی بود؛ روزگاری که شمار روزنامهخوانها و تأثیرگذاری معدود روزنامههای آن روز و بالطبع، کارویژهشان قابل قیاس با امروز نبود. حالا ماییم و مواجههمان با زمانهای که روزنامهها و ازجمله «ایران» در رقابتی نفسگیر و نابرابر با اشکال جدید رسانهها و انواع اطلاعرسانی از طریق فضای مجازی اند و صدالبته اقبال جانانه مردم کم حوصله گوشی در کف به این اشکال جدید. تکلیف چیست؟
پیش از پاسخ، بگویم که یک نکته باریکتر از مو هست که نباید در میانه این هیاهو مغفول بماند. رابطه غریب میان قوه لامسه و مغز آدمی، رابطهای نیست که بتوان به سادگی از کنارش گذشت؛ حسی که هنگام لمس مکتوب کاغذی از سرانگشتها میتراود و به درک معنا میانجامد، حاصل پروسه پیچیدهای است که طی صدها سال ارتباط میان انسان و کاغذ شکل گرفته و هنوز که هنوز است در میان بسیاری و از جمله نخبهها رابطهای به غایت ظریف و مسیری مطلوبتر برای خواندان است. از همین روست که معتقدم نمیتوان به یک باره ذوقزده شد و بر سر مزار هرآنچه مکتوب است، نشست و برایشان فاتحه خواند. اما کیست که نداند گذر زمان، احتجاجات و اقتضائات خودش را دارد و با تحکم آنها را به همه ما دیکته میکند.
و حالا باز ما هستیم و کشاکشی چنین سنگین. «ایران» امروز، «ایرانی» که ما در آن مینویسیم و طبعاً به آن تعلق خاطر داریم، بیگمان میبایست نکته را درمییافت ودست بهکار میشد. «ایران» به صرافت دریافت که انکار امروز و آینده و صرف پشتگرمی به اسم و رسم و سابقه و البته، آن رابطه باریک نوستالژیک، گرهی از کلاف پیچیده امروز برای ایفای نقشی بایسته درعرصه مردافکن رسانهداری و رسانهنگاری نخواهد گشود. باید تلاش میکردیم تا خود را با زمان و زمانه وفق دهیم، که چارهای جز این نیز نداشتیم. در همین تکاپو بود که در کنار رسم مألوف خود، تجهیز به جهاز دیجیتال، اعم از وبسایت آنلاین، ویدیو ژورنالیسم، متریال چند رسانهای، پادکست و... ضرورتی بود بیاما و اگر برای سرپا ماندن و ادامه مسیر. از همین روست که چنانچه بتوانیم انگشت روی ویژگیهای انحصاری خود- بهعنوان یک روزنامه با تحریریه و سرمایههای رکین انسانیاش که شالوده یک سازمان خبری است- بگذاریم و صدالبته در کنار آن، مؤسسهای باشیم که از ابزارهای متناسب امروزین بهره میگیریم، بیشک، حالاحالاها از میدان بهدر نخواهیم شد و نسلهای بعدی نیز چندین و چندسالگی این مولود مبارک را جشن خواهند گرفت.
«ایران» علیه ناامیدی، ترس و بیپناهی
محمدرضا نوروزپور
مدیرعامل خبرگزاری ایرنا
بهمن ماه سال 1373 با تیتر «به میان شما آمدیم» روزنامهای متولد شد که حالا 26 سال از عمر آن میگذرد و همچنان در میان مردم مانده است.
بقای یک روزنامه در غوغای فضای مجازی و جهان شبکهای شده بواسطه رشد فناوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطاتی یک چیز است و محبوب باقی ماندن و مخاطب داشتن چیز دیگر. «ایران»، هم باقی مانده است و هم محبوب؛ و جمع این دو با هم افتخاری است متعلق به روزنامهنگاران و دستاندرکاران این مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی در سه دهه گذشته. به همه آنها تبریک و خسته نباشید میگویم. این البته همه افتخار آفرینیهای روزنامه ایران نیست. شاید از همه سختتر این بوده است که «ایران» باوجود شناخته شدن با عنوان «روزنامه دولت» تقریباً به جز معدود مواقعی، توانسته است صدا و دیدگاه مستقل خود را نسبت به روندها و فرآیندها حفظ کند و به گونهای عمل کند که هم تبیینگر اقدامات و تصویرگر دستاوردهای دولت باشد و هم منتقد و مصلح وضعیت موجود. ایران تلاش داشته است بیآنکه از سمت شهروندان فاصله بگیرد، دولت و ملت را نزدیکتر کند و رسانهای باشد علیه شکافها و روزنامهای باشد در سوی همگرایی و در جبهه انسجام.
از این منظر «ایران» هم اکنون یکی از بازوهای اصلی رسانهای دولت و مرجعی معتبر در حوزه اطلاعرسانی و تبیینگری است، آن هم در روزگار هیاهوی فیکنیوزها و گرم شدن تنور انواع جنگهای روانی و ادراکی داخلی و خارجی که هر یک با اهداف و اغراض سیاسی، اقتصادی و امنیتی، ارابه خود میرانند و تازیانه بر اذهان و قلوب مردم و افکار عمومی میزنند.
«ایران» امروز ما در شرایطی است که بیش از هر زمان دیگری نیازمند اخبار و اطلاعات و تبیینهای دقیق و درست است. آنها که «ایران» ما را ویرانه و در بند میخواهند، جوّ «ترس» را در جامعه میپرورانند و تخم «یأس و ناامیدی» میکارند تا شهروندان عمیقاً باور کنند که «ایران» در آستانه بیدولتی و فروپاشی است و کار از دست رفته است، هیچ چیز در جای خود قرار ندارد و امیدی به اصلاح نیست؛ تا از این طریق آشوب در جان مردم و کالبد جامعه اندازند و آنها را رهاشده و سرگردان به هر سمت و سویی که با انتشار اخبار دروغ و جعلی تعیین میکنند، بکشانند. پروژه پمپاژ یأس و ناامیدی در مقیاس کلان و وسیع از طریق بمباران اخبار دروغ، جهتدار، تحریف شده و ساختگی؛ به منظور تثبیت «ترس و بیآیندگی» در افکار عمومی انجام میشود تا مردم را پریشان و مضطرب و مسئولان را وادار به ارتکاب اشتباه در تصمیمگیری یا اقدام نمایند. این همه ماحصل فرآیند پیچیده جنگ روانی و جنگ ادراکی چند لایهای است که ویرانیطلبان از خارج علیه کلیت نظام به راه انداختهاند و عدهای نفوذی یا افراطی سودازده نیز همسو با آنان در داخل علیه دولت.
با تسلط گفتمان «بیتکلیفی» یا «رهاشدگی» بر جامعه، تودههای مردم دچار تردید، تشویش و حیرانی میشوند و حس بیپناهی بر آنها چیره میشود. ملتی که احساس رهاشدگی بر آن غالب شود، پیوندهای خود را با حکمرانان و به معنی مشخصتر دولت قطع میکند؛ چراکه به این باور میرسد که کسی به فکر آنها نیست و یار و یاوری ندارند. در چنین محیطی، افکار عمومی براحتی جذب روایتهای غیر معتبر، حقایق جایگزین، اخبار جعلی و جهتدار میشود. سطح باورپذیری مردم نسبت به مسائل، واقعیتها و جزئیات، پایین آمده؛ سادهسازیهای گمراهکننده فراگیر شده و باورپذیری شبهعلم و خرافات که از قضا منحصر به فضای مجازی هم نیست، افزایش مییابد. چنین محیطی بشدت مستعد رشد و برآمدن سیاستمداران عوامفریب و شارلاتان، ظهور جریانهای رادیکال و ویرانیطلب و حتی آنارشیستهای آشوبطلب، خواهد بود.
این احساس درماندگی و ادراک رهاشدگی در جامعه سریعاً به احساس خطرناکتر «ترس و اضطراب» فراگیر تبدیل میشود. ملتی که از قبل با بمباران اخبار ناامید کننده تضعیف روحیه شده و به ورطه احساس «بیکسی و بیپناهی» رسیده حالا دچار ترس و اضطراب شدیدی است که برای رهایی از آن ممکن است دست به هر اقدام درست یا نادرستی بزند. اینجاست که به گفته برژینسکی، استیلای ترس به شکل مرموزی احساسات را در تودهها تحریک کرده و کار را برای سیاستمداران عوامفریب بسیار ساده میکند تا تودهها را به هرسویی سوق دهند یا با هر سیاستی که مناسب میدانند، همراه سازند. از این رو به کارگیری این شگردهای عملیات روانی و جنگ ادراکی، همواره از سوی بازیگران بینالمللی علیه کشورهایی که آنها را دشمن تلقی میکنند یا توسط گروهها و افراد نفوذی در داخل یا حتی جریانهای سیاسی رقیب مرسوم بوده است.
تداوم تسلط دو گفتمان «ترس و بیتکلیفی» در افکار عمومی که رسانهها نقش مؤثری در فراگیری آن دارند، فشار مضاعف روانی بر کارگزاران وارد میکند که نتیجه آن اتخاذ تصمیمهای نامعقول و بعضاً اشتباهی است که خود مجدداً بر بحرانیتر شدن شرایط روانی جامعه میافزاید. این چرخه مستمر و بیپایان تخریب اذهان و روان مردم و بالا بردن ضریب خطا در سیاستگذاران و کارگزاران، سرانجام ممکن است به فروپاشی ذهنی و حتی فروپاشی سیاسی بینجامد.
حالا در چنین فضایی، روزنامهای که 26 سال قبل به میان مردم آمده و عنوان «روزنامه دولت» را هم یدک میکشد، رسالتی بزرگتر از هر دورانی بر دوش دارد. اگرچه این شگردها قدیمی است، اما بواسطه توسعه فناوریهای نوین، فراگیری شبکههای اجتماعی، تلویزیونهای خبری آنلاین و پیامرسانهای تلفن هوشمند، هیچگاه تا این اندازه بر اذهان تودهها و عملکرد کارگزاران مؤثر نبودهاند. خصوصاً اینکه طراحان جنگ روانی و ادراکی از گذشته تا به حال، بهره بسیار زیادی از رسانههای نوین بردهاند. از سوی دیگر نباید فراموش کرد که میزان اثربخشی و موفقیت شگردهای جنگ روانی و ادراکی در هرجامعه بستگی به وجود بسترها و زمینههای مساعد دارد. درحالیکه شیوع یک پاندمی مانند کرونا، زمینه لازم برای اثربخشی جنگ روانی را در همه کشورهای دنیا بالا برده است باید توجه داشت که «ایران» ما فراتر از مؤلفه «کرونا» با زمینههای مستعد دیگری از جمله «تحریم»، «جنگ اقتصادی امریکا»، «فساد»، «ناکارآمدی و سوء مدیریت»، «فقر و تبعیض و گرانی» مواجه است که کار را برای خنثی کردن اثرات جنگ روانی سختتر میکند.
«ایران» به مثابه روزنامهای که نام و اعتبار خود را توأمان از «دولت» و «ملت» گرفته است، همه بضاعت و توانایی خود را برای رویارویی با چنین شرایط سختی به میدان آورده است. «ایران» در این چندسال کوشیده است با پروژه ناامیدسازی ملت مقابله کند. «ایران» بارها و بارها با به تصویر کشیدن دستاوردهای موفق دولت در حوزههای مختلف و تشریح و تبیین خدمات دولت به اقشار مختلف مردم، با پروژه القای حس «بی تکلیفی و بیپناهی» درافتاده است. «ایران» در همه این سالها از طریق ارائه نظرات و ایدههای ناب از سوی متخصصان امر تلاش کرده تا به کارگزاران و تصمیم گیران و قانونگذاران و سیاست ورزان زنهار دهد که تصمیمات اشتباه نگیرند.
«ایران» مفتخر است که هماره در راستای رسالت حرفهای خود در جهت بیاثر کردن شگردهای جنگ روانی و ادراکی بدخواهان علیه «دولت» و «ملت» بزرگ «ایران» گام برداشته است. «ایران» این مسئولیت سترگ را از دو طریق بر دوش کشیده است؛ نخست، روشنگری درباره ماهیت سیاستهای خصمانه امریکا، فشارهای بیسابقه اقتصادی علیه ایران و همچنین اقدامات و دستاوردهای دولت برای خنثیسازی و لغو تحریمها و به حداقل رساندن آثار تحریمها بر زندگی مردم؛ و دوم از طریق آگاهیبخشی به جامعه در برابر جریان تحریف و برخی بیمهریها و ناامیدسازیهای تعمدی، که متأسفانه گاه از سوی بعضی جریانهای سیاسی داخلی با هدف تأمین منافع کوتاهمدت فروملی و جناحی در تعارض و ستیز با دولت دنبال میشده است.
این راه ادامه دارد و ما در «ایران» بهدنبال این خواهیم بود تا بر خلاف اهداف جنگ روانی بیگانگان، جامعه را امیدوار، آرام و مطمئن سازیم و کارگزاران را به سوی اتخاذ تصمیمهای درست و دقیق رهنمون کنیم. «ایران»، امروز یک رسانه ملی است چراکه برای «منافع ملی» در صف نخست ایستاده است.