رهایـی از چوبـه دار بعد از 12 سال
گروه حوادث/ زندانی محکوم به قصاص که 12 سال قبل همسرش را به قتل رسانده بود، با رضایت اولیای دم، بزودی از زندان آزاد خواهد شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، نیمه شب 30 خرداد سال 88 اهالی کوچه چهارم منطقه مشکین دشت کرج که متوجه درگیری زن و شوهر همسایه شده بودند، بلافاصله با پلیس تماس گرفته و این درگیری را اعلام کردند.
مأموران پلیس بلافاصله راهی محل شده و زنگ خانه مورد نظر را به صدا درآوردند. چند دقیقهای طول کشید که زن جوانی با سر و وضعی پریشان مقابل در ظاهر شد و به مأموران گفت: با همسرم درگیر شده و چند ضربه به شکمم زد اما حالم خوب است و از همسرم نیز شکایتی ندارم.
مرگ در بیمارستان
اصرارهای مأموران برای انتقال زن جوان به بیمارستان نیز بی نتیجه ماند. اما نیم ساعتی از رفتن مأموران نگذشته بود که حال زن 32 ساله وخیم شد و به همراه شوهرش به نام شهرام به بیمارستان منتقل شد. اما درمان وی مؤثر واقع نشد و ساعتی بعد زن جوان تسلیم مرگ شد.
با مرگ زن جوان، پرونده ای تشکیل و تحقیقات تیم جنایی از شهرام آغاز شد. وی در بازجویی ها گفت: من اعتیاد به مواد مخدر دارم و برای خودم قرص خریده بودم. شب حادثه وقتی به سراغ داروهایم رفتم، متوجه شدم که همسرم 10 تا از قرص هایم را خورده است. عصبانی شدم و داد و فریاد کردم و چند سیلی هم به او زدم. چند دقیقه بعد ناهید به خاطر مصرف قرص ها دل درد شدیدی گرفت و او را به بیمارستان منتقل کردم که فوت کرد.
قتل زن جوان
جسد به دستور بازپرس جنایی به پزشکی قانونی منتقل و با انجام آزمایش، مشخص شد که علت مرگ ناشی از کتک خوردن زن جوان بوده و دارو در مرگ او نقشی ندارد.
با مشخص شدن این موضوع، شهرام به اتهام قتل همسرش بازداشت شد. مرد جوان که انکار را بی نتیجه میدید به ناچار به قتل ناخواسته همسرش اعتراف کرد. او گفت: شب حادثه ناهید گفت می خواهد از قرص های من بخورد. به او سفارش کردم که یک قرص بیشتر نخورد. اما او به جای یک قرص 10 قرص خورد و این موضوع مرا بسیار عصبانی کرد. باهم دعوایمان شد و من با مشت و لگد به جان ناهید افتادم. دلم نمی خواست او هم مثل من معتاد و بدبخت شود.
درخواست مجازات
با اعتراف مرد جوان به قتل همسرش، او به بازسازی صحنه جنایت پرداخت و پس از تکمیل تحقیقات شهرام در شعبه 80 دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. گرچه مرد جوان از جنایتی که مرتکب شده بود پشیمان بود، اما با توجه به درخواست قصاص اولیای دم که دو فرزندش و مادر مقتول بودند ، وی به قصاص محکوم شد.
با تأیید حکم قصاص از سوی قضات دیوانعالی کشور، اولیای دم با پرداخت تفاضل دیه خواستار قصاص مرد جوان شدند. اما با تلاش واحد صلح و سازش دادسرای امور جنایی پایتخت، مرد اعدامی موفق شد از اولیای دم مهلت بگیرد.
با گذشت 12 سال از قتل، بار دیگر جلسات صلح و سازش در شعبه اول اجرای احکام دادسرای امور جنایی پایتخت به سرپرستی سید علی موسوی زاده برگزار شد.
در نهایت پس از چندین جلسه، اولیای دم به خاطر رضای خدا و به حرمت ایام اربعین حسینی از قصاص قاتل گذشت کردند. بدین ترتیب مرد زندانی با توجه به مدت زمانی که در زندان بوده با این رضایت بزودی آزاد خواهد شد.
شلیک مرگبار به طلافروش سردشتی
گروه حوادث: مردان مسلح ناشناس یکی از طلافروشان سردشتی را درحالی به قتل رساندند که هیچ سرقتی از مغازهاش رخ نداده است.
شامگاه سهشنبه افراد مسلح ناشناس با ورود به یک طلافروشی در چهارراه پست شهرستان سردشت مرد طلافروش را با شلیک گلوله به سرش کشته و سوار بر خودرو متواری شدند. با اعلام این جنایت به پلیس بلافاصله پرونده برای بررسی و پیگیری موضوع بهصورت ویژه در دستور کار مأموران پلیس امنیت عمومی این شهرستان قرار دارد.
سرهنگ موسی بهاری، فرمانده انتظامی سردشت در تشریح این خبر گفت: در این حادثه طلافروش توسط سارقان از ناحیه سر و با استفاده از اسلحه کمری در داخل مغازه مورد هدف قرار گرفته بود. مأموران پلیس امنیت عمومی با اشراف اطلاعاتی و با انجام اقدامات فنی - پلیسی موفق شدند شماره پلاک خودروی قاتلان را توسط دوربینهای مداربسته شناسایی کنند و تلاش برای دستگیری این افراد ادامه دارد.
سرهنگ بهاری با اشاره به اینکه براساس تحقیقات بهعمل آمده هیچ سرقتی در این حادثه انجام نشده است افزود: بررسیهای پلیسی از علت وقوع این قتل و انگیزه قاتلان ادامه دارد.
اعدام برای متجاوزان باغ فرحزاد
گروه حوادث / شش مرد تبهکار که به اتهام تعرض به زن جوانی در یک باغ محاکمه شده بودند از سوی قضات شعبه هفتم دادگاه کیفری استان تهران به اعدام محکوم شدند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از سال 98 به دنبال شکایت یک زن جوان به نام میترا مبنی بر اینکه از سوی چند تبعه بیگانه در منطقه فرحزاد مورد تعرض قرار گرفته، آغاز شد. وی پس از حضور در اداره پلیس در تشریح ماجرا گفت: مدتی قبل تصمیم به خرید ملکی گرفتیم و پس از پیدا کردن یک خانه در منطقه فرحزاد از طریق یک سایت اینترنتی با آگهی دهنده که مردی از اتباع بیگانه با نام دوشنبه بود، تماس گرفتم و قرار شد به اتفاق ملک مورد نظر را ببینیم. وقتی به آنجا رسیدیم به خاطر اینکه هوا رو به تاریکی میرفت ترسیدم که به تنهایی وارد خانه باغ شوم و خواستم با همسرم تماس بگیرم که مرد به ظاهر بنگاهدار به زور مرا به داخل خانه هل داد و بعد هم دوستانش بیرحمانه به من تعرض کردند.
بهدنبال شکایت این زن، دوشنبه طی قرار صوری بازداشت شد اما اتهامات مطرح شده را انکار کرد. با این حال پرونده به شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در جلسه دادگاه شاکی بار دیگر اظهاراتش را تکرار و به موضوع جدیدی نیز اشاره کرد و گفت: مردان متجاوز که همگی از اتباع بیگانه بودند پس از مقاومت من فیلمی را نشانم دادند که مجبور شدم تسلیم خواستههایشان شوم. در آن فیلم آنها قصد داشتند دختر جوانی را آزار دهند اما چون مقاومت کرده بود او را کشتند و جسدش را دفن کردند. با دیدن این فیلم بشدت ترسیدم و دیگر مقاومت نکردم و آنها نزدیک به 7 ساعت مرا مورد آزار قرار دادند و بعد هم تهدیدم کردند که اگر در این باره به کسی حرفی بزنم مرا میکشند اما من بلافاصله به خانه برگشتم و با همسرم به پلیس آگاهی رفتیم.
در ادامه مأموران موفق شدند 6 متهم دیگر این پرونده را نیز بازداشت کنند اما آنها هم اتهامشان را رد کردند. در این میان فقط یکی از آنها حرفهای شاکی را تأیید کرد و گفت: پس از آنکه دوشنبه زن تنها را به خانه باغ آورد دوستانم او را مورد تعرض قرار دادند اما من فقط نظارهگر بودم.
پس از آن رئیس شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران دستور داد تا ماجرای قتل در خانه باغ مخوف که زن جوان آن را مطرح کرده بود پیگیری کنند تا مشخص شود قتلی رخ داده یا نه. تحقیقات نشان داد قتلی رخ نداده و احتمالاً متهمان برای ترساندن قربانی فیلمی ساختگی به او نشان دادهاند.
در جلسه بعدی دادگاه زن جوان خواستار اشد مجازات برای 6 نفر از متهمان شد و عنوان کرد که فقط یکی از آن 7 مرد تبهکار به او تعرض نکرده است.
با پایان دفاعیات متهمان، قضات وارد شور شدند و شش متهم را به اعدام محکوم کردند و یکی از متهمان هم از اتهام تجاوز به عنف تبرئه و به اخراج از ایران محکوم شد. ضمن اینکه دوشنبه و یکی دیگر از متهمان که گوشی تلفن همراه زن جوان را نیز سرقت کرده بودند به اتهام سرقت به 7سال زندان محکوم شدند.
مرگ مرموز مرد همسایه بعد از دعوا
گروه حوادث/ پیرمرد همسایه 10 روز پس از دعوا با همسایهاش در بیمارستان فوت کرد و تحقیقات در رابطه با مرگ او به دستور بازپرس جنایی آغاز شد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، ساعت 12 بامداد 24 شهریور مأموران کلانتری 161 ابوذر در تماس با بازپرس ساسان غلامی از مرگ مردی 70 ساله به نام اکبر در بیمارستان خبر دادند.
بهدنبال اعلام این خبر تحقیقات به دستور بازپرس جنایی آغاز شد و بررسیها نشان میداد اکبر 12 روز قبل به خاطر مصدومیت و آسیب از ناحیه سر و لگن به بیمارستان منتقل شده و باوجود تلاش کادر درمان فوت کرده است.
در تحقیقات از همسایهها و شاهدان، مشخص شد که پیرمرد شب حادثه با یکی از همسایههایش به نام پدرام دعوا کرده و به گفته شاهدان پدرام وی را کتک زده بود. بدین ترتیب دستور بازداشت وی از سوی بازپرس جنایی صادر شد.
اما پدرام در تحقیقات ادعای دیگری را مطرح کرد و گفت: شب حادثه من با موتورم قصد ورود به خانه را داشتم که بهخاطر برخی مشکلات کوچه و محله زیر لب با خودم گلایه میکردم در همین موقع اکبر، مرد همسایه این حرفها را شنید و به من اعتراض کرد. کمکم بحثمان ادامه پیدا کرد و من همانطور که با موتور و وسایلی که خریده بودم وارد راهرو خانه میشدم با او هم صحبت میکردم. اما ناگهان پیرمرد تعادلش را از دست داد و با اگزوز موتورم برخورد کرد و به زمین افتاد. این حادثه باعث شد که حال او بد شود و بلافاصله او را به بیمارستان منتقل کردیم.
باتوجه به اظهارات متناقض متهم جوان، بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی دستور ادامه تحقیقات را صادر کرد.
نجات خلبان پاراگلایدر بعد از 2 روز
گروه حوادث: خلبان پاراگلایدر که پس از سقوط در جنگلهای سوادکوه ناپدید شده بود پس از دو روز جستوجو صبح دیروز در منطقه گردنهسر منطقه لفور سوادکوه توسط تیمهای امدادی جمعیت هلالاحمر استان پیدا شد.
محمود قاسمی، معاون امداد و نجات جمعیت هلالاحمر استان مازندران درباره این حادثه به فارس، گفت: با تماس تلفنی مردمی در ساعت ۱۹:۰۵ دوشنبه ۲۲ شهریور با مرکز کنترل و هماهنگی عملیات EOC استان، مبنیبر سقوط یک فروند پاراگلایدر در ارتفاعات آلاشت منطقه لفور سوادکوه شمالی، پس از بررسی موقعیت حادثه به نزدیکترین پایگاه ( جوارم ) سوادکوه که دسترسی سریعتر به محل حادثه داشته است اطلاعرسانی شد.
برای ارزیابی موقعیت حادثه، دو تیم (هفت نفر) در ساعت ۱۹:۱۵ به محل اعزام شدند، پیمایش منطقه کوهستانی و جست و جو بهصورت زمینی برای یافتن احمد حسنوند خلبان پاراگلایدر آغاز شد و تا صبح سهشنبه ۲۳ شهریور ماه ادامه داشت. با توجه به کوهستانی و سخت گذر بودن مسیر و عدم دستیابی به مصدوم، درخواست بالگرد توسط شعبه سوادکوه برای جست و جوی هوایی در ساعت ۱۲:۳۵ به Eoc استان و سپس به سازمان امداد اعلام شد و بالگرد سازمان امداد و نجات به همراه تیم واکنش سریع سازمان به محل حادثه اعزام شدند.
قاسمی ادامه داد: پس از جست و جوی هوایی و عدم موفقیت در یافتن مصدوم به سازمان امداد نجات بازگشتند که به دستور معاونت امداد استان در ساعت ۱۷:۳۰ سهشنبه دو تیم آنست، یک تیم از شعبه قائمشهر و یک تیم از شعبه بابل برای گسترش منطقه جستوجو بهصورت زمینی به محل حادثه اعزام شدند. با هماهنگی معاونت عملیات جمعیت هلالاحمر پنج تیم آنست از سازمان امداد و نجات در ساعت ۲۳:۳۰ سهشنبه ۲۳ شهریور ماه در پایگاه ارفعده سوادکوه مستقر و در ساعت پنج بامداد چهارشنبه مورخ ۲۴ شهریور ماه برای جستوجو به محل حادثه اعزام شدند.
معاون امداد و نجات جمعیت هلالاحمر مازندران یادآور شد: ساعت ۹:۳۰ صبح چهارشنبه اعلام خبر پیدا شدن مصدوم اعلام شد.
قاسمی بیان کرد: ۱۶ تیم عملیاتی به منطقه اعزام شدند و عملیات انتقال مصدوم به مرکز درمانی انجام شد.
درخواست دیه برای قتل پسر 20 ساله
گروه حوادث: جلسه رسیدگی به قتل کارگر جوان در حالی در دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد که به خاطر شناسایی نشدن قاتل پدر و مادر مقتول خواهان دریافت دیه از بیتالمال شدند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، شامگاه سیام مهر سال ۹۷ وقوع درگیری میان شش پسرجوان در جاده خاتون آباد به پلیس اعلام شد. در این درگیری پسر 20سالهای بهنام یاشار به قتل رسید. یکی از دوستان مقتول به پلیس گفت: من و یاشار با یکی از دوستانمان به شهربازی خاتونآباد رفته بودیم که هنگام بازی با سه پسر جوان درگیر شدیم با وساطت اطرافیان درگیری پایان یافت اما دقایقی بعد یکی از آنها دوباره به سمت ما حمله کرد و ضربهای با چاقو به دست یاشار زد بعد هم سوار موتور شدند و گریختند. من و یاشار تعقیبشان کردیم و در نزدیکی پمپ بنزین پاکدشت آنها را گرفتیم اما با چاقو به ما حمله کردند و من و یاشار را زخمی کردند که من نجات پیدا کردم اما یاشار کشته شد.
در حالی که سه سال از این جنایت گذشته بود و پلیس نتوانست ردی از عاملان این جنایت پیدا کند پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه دهم برگزار شد پدر مقتول به قضات گفت: پسرم فقط 20 سال داشت اما نان آور خانواده بود و با کارگری خرج زندگی ما را تأمین میکرد. او آن روز همراه دوستانش برای تفریح به شهربازی رفته بود اما در یک درگیری کودکانه کشته شد. دلم میخواهد بدانم چه کسی و به چه علتی بچه مرا کشت اما با گذشت سه سال هیچ رد و نشانی از آنها به دست نیامده است. به همین خاطر تقاضا داریم تا دیه فرزندم از صندوق بیتالمال به ما پرداخت شود.
مادر مقتول نیز گفت: حالا که قاتل بچهام پیدا نشده من هم درخواست دیه دارم. اما من و پدرش از پلیس و دستگاه قضا میخواهیم که قاتل پسرمان را پیدا کنند.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا درباره این درخواست اظهار نظر کنند.
فرودگاه قلعه مرغی -14
بازرسی خانه به خانه برای یافتن کبوتر
محمد بلوری- اشاره: ماجرای قتل دختری بهنام اقدس در آبادی قلعهمرغی، اولین جنایتی بود که با حضور کارکنان انگلیسی فرودگاه در این آبادی اتفاق میافتاد و همه ساکنان آبادی بهخاطر ورود انگلیسیها نگران آینده بودند. اما کشتار کبوتران و اخطار دادستانی نظامی تهران به کبوتربازان بیش از هر حادثهای باعث نگرانی خانوادهها میشد...
***
در اولین روز مبارزه با کبوتر و کشتار این پرندگان، مردم با نگرانی از وقوع حادثهای در رابطه با این مبارزه صبح را آغاز کردند. هوای شرجی دم کرده ساکن بود و درختان سپیدار به انتظار نسیمی بودند تا شادمانه به رقص درآیند. به دستور رئیس پاسگاه قلعهمرغی، تفتیش خانهها از محله عشقبازها شروع شده بود. استوار نایب، رئیس گروه ضربت، همراه با وردستاش گروهبان سالاری و دو ژاندارم تفنگ بهدوش در کوچهها راه افتاده بودند تا خانههای کبوتربازان را بازرسی کنند. مردها و زنها و بچهها بر لب بام خانهها و پشت پنجرهها به تماشا ایستاده بودند تا گروه ضربت را تماشا کنند. استوار نایب که دوست نداشت، چشمش به نگاه سرزنش بار ساکنان کوچه بیفتد تند راه میرفت سرش پایین افتاده بود و نگاهش را از مردم تماشاگر میدزدید. میدانست که دیگر مردم آن رفتار احترامآمیز را نسبت بهخودش نخواهند داشت. گرما و کشمکش درونی، کلافهاش کرده بود. آفتاب مثل برگ گزنه خاردار گردن عرق کردهاش را میگزید. بر لب بام خانهها کبوتربازها، به طعنه قفسهای خالی کبوتران را بهدست گرفته بودند تا اعتراض خاموش خودشان را نشان دسته گروه ضربت بدهند. گروهبان سالاری، خشمگین ازاین نگاههای کینهجو، وسط کوچه ایستاد، دستها را بهکمر زد و بر چهرههای ساکنان خانهها چشم گرداند. پسر بچهای شوخ رفتار، یک چوب پر مخصوص کبوتربازان را به نشانه کبوتران در هوا چرخاند تا ادای کفتر بازها را درآورد، در حالی که گروهبان سالاری را میپایید و آسمان لخت بیکبوتر را نشانش میداد.
گروهبان سالاری از این اطوار تحقیرآمیز پسرک لجاش گرفت دلش میخواست این وروجک گستاخ را به پایین بکشد و با پاشنه پوتینها به سر و صورتش بکوبد.
فریاد زد: حواسات کجاست پسر!
پسرک شکلک درآورد و «چوب پر» را تندتر دور سرش چرخاند.
گروهبان بر سرش تشر زد: تنات برای شلاق میخاره وروجک؟
پسرک واهمهای نشان نداد و گفت: چیه سرکار؟ من که کفتر ندارم. تو هوا نگاه کردن و پر دادن خیالی کفتر هم جرمه مگه؟
و چوب پر را تندتر دورسر چرخاند. گروهبان تشرزد: نه پسر سرتق! تو هوا نگاه کردن و خیالی کفتر پروندن جرم نیست. فکری که تو کله اتداری خطر داره میترسم یک روز سرت را به باد بده!
استوار نایب با کج خلقی به گروهبان سالاری نهیب زد: سربهسر بچه نذار سالاری، راه بیفت بریم.
زنی در پیچه چادر، صورتش را پوشاند از لب بام خانهای خم شد و گفت:
-خان نایب، از شما یکی انتظار نداشتیم والله! چطور دلتان میاد کفترها رو سرببری.
استوار نایب سرش را پایین انداخت و در حالیکه عرق پس گردن خیساش را دست میکشید جواب داد: چه کنم خواهر. دستور قانونه دیگه. کفتر بازی و کفترداری قدغن شد. هر کی کفتر پنهان کنه با دادگاه نظامی طرفه، من چیکار کنم. مأمورم و معذور.
و آنگاه که تک سبیلهای آویختهاش را به دندان میکشید زیر لب گفت: مرده شور این وظیفه را ببره که دارم پیش این مردم بیحرمت میشم.
***
... نوبت بازرسی و تفتیش خانه اصغر سیاه، شاگرد قهوهچی بازارچه رسید. سیاهه خانههای افراد مشکوک را دار و دسته کریم سگ کش به گروهبان سالاری داده بود و پنهانی با گروهبان قرار و مداری داشتند که هر خانهای لو میدادند، لاشه کبوترانش باید نصیب آنها میشد.
اصغر سیاه روی پله ایوان نشسته بود و برای دسته مرغ و خروسها دانه میپاشید. میان ماکیان، یک جفت کبوتر رنگ شده از سروکول مرغها بالا میپریدند و دانههای گندم را حریصانه از نوک آنها میقاپیدند. اصغر سیاه این کبوترهای پرچیده را با مرکورکروم و مرکب دوات رنگ آمیزی کرده بود که قاطی مرغ و خروسها از دید گروه ژاندارمها پنهان بماند.
گوشه ایوان، یک زن ماتم زده دو کبوتر سفید را هم توی دامنش خوابانده بود با دست کاکلشان را ناز میکرد و زیر لب با صدای محزونی برایشان لالایی میخواند و در خیال دو پسرجوانمرگش را میخواباند.
وقتی صدای کوبه در حیاط بلند شد، صورت تیره و استخوانی اصغرسیاه به زردی زد. پاکت گندم را روی سر و تن مرغ و خروسها و کبوترهای رنگ کردهاش پاشید و هراسان به طرف هشتی حیاط دوید در کوچه را که باز کرد گروه ضربت استوار نایب توی حیاط ریختند. اصغر سیاه به دنبالشان راه افتاد و خاکسارانه گفت: اگر دنبال کفتر اومدی، اینجا تو خونه ما خبری نیست. خاطر جمع، این خونه پاک پاکه، فقط...
استوار نایب آمرانه گفت: ببین اصغر راستحسینی هر چی کفتر تو خونه داری، تحویل شون بده، ما رو خلاص کن.
اصغر سیاه گفت: بهجون خاننایب، شیش کفتر داشتم. بردم گاراژ، سپردمشون دست مسافر که ببره دهاتمون تحویل دوست و آشنا بده. این تن بمیره راست میگم خان نایب جون.
گروهبان سالاری، دستها را فاتحانه به کمرش زد و گفت: با مأمور قانون چانه نزن پسرجان به زبان خوش میپرسیم کجا قایم شون کردهای؟
آنگاه سر گرداند و بوکشان گفت: من دارم بوی کفتر حس میکنم.
خم شد و به یکی از کبوترهای رنگ شده قاطی مرغ و خروسها خیره ماند.
اصغر سیاه دستها را به سینه چسباند و قلبش شروع به تیپدن کرد.
و چشم استوار نایب به نقش خالکوبیشده روی بازوی اصغر افتاده بود. نقشی از چهره فرخلقای تاجدار که لبخندی محزون چون ژوکوند داشت.
گروهبان سالاری سرجنباند و روبه اصغر سیاه گفت: بهبه...! کبوتر رنگ کردی انداختی قاطی مرغها که مأمور قانون را گول بزنی؟
کارت زار شد اصغر آقا، ژاندارمها با یک اشاره او خیز برداشتند تا کبوترهای رنگ شده را توی چنگشان بگیرند...
ادامه در روز پنجشنبه آینده
بازداشت 3 متهم در قتل دختربچه ایذهای
گروه حوادث / سه نفر از مردان شروری که در یک درگیری مسلحانه باعث مرگ دختر نوجوانی در شهرستان ایذه شده بودند، از سوی پلیس دستگیر شدند.
مراد شمولی دادستان عمومی و انقلاب شهرستان ایذه در این باره به خبرنگار میزان، گفت: هجدهم شهریور یک نزاع دستهجمعی در زمینهای خالی اطراف مسکن مهر این شهرستان بوقوع پیوست، در حالی که مردان مسلح به سمت هم تیراندازی میکردند ناگهان یکی از گلولهها به دختر نوجوانی که جلوی خانهشان مشغول بازی بود اصابت کرد و بر اثر اصابت تیر به ناحیه سر این دختربچه وی مجروح شد اما پس از انتقال به بیمارستان بر اثر شدت جراحات وارده درگذشت.
وی در ادامه افزود: افراد درگیر در این نزاع دسته جمعی از اراذل و اوباش منطقه هستند و با اسلحه جنگی و شکاری و کلت کمری به سمت یکدیگر تیراندازی میکردند که به دنبال وقوع این اتفاق، به همراه بازپرس ویژه قتل در صحنه حاضر شده و دستور لازم برای شناسایی عوامل درگیری و قتل صادر شد که پس از تحقیقات توسط پلیس آگاهی، بلافاصله 3 نفر از عوامل درگیری دستگیر و روانه زندان شدند. سایر عوامل نیز شناسایی شده و تحت تعقیب قضایی هستند و پرونده مربوطه نیز در شعبه دوم بازپرسی این دادسرا در حال رسیدگی است.