«ایران» از پشت پرده دروغ رسانهای «حذف اسناد از سایت معاونت امور زنان» گزارش میدهد
دروغهای آشنا!
امیرحسین نویدبخش
روزنامه نگار
در روزهای اخیر و در ادامه روندهای پیشین اتاق فرمان عملیات روانی علیه دولت سیزدهم، برخی چهرههای کلیدی این اتاق فرمان که در رأس آنها نامی «آشنا» به چشم میخورد، اقدام به انتشار مطالبی نادرست و روایتهای انحرافی از واقعیت کردند. اتاق فرمانی که در دوره دولتهای یازدهم و دوازدهم مسئولیت فرافکنی ناکارآمدیهای دولت را برعهده داشته و با گلآلود کردن فضای افکار عمومی سعی کرده با تلاش مذبوحانه، واقعیتها را از نظرها دور نگاه دارد، اکنون با تعریف کارویژه جدید یعنی هجمه علیه دولت سیزدهم خوشخدمتیهای خود را به دولتهای فقید و سران آن ادامه میدهد. در تازهترین روند القایی این اتاق عملیات روانی ادعا شده که حدود 10 هزار صفحه گزارش خبری، تحقیقاتی، تک نگاشت موضوعی، تاریخ شفاهی از دولت هفتم تا دولت دوازدهم، 15 لایحه و اسناد پشتیبان، گزارشهای زنان روستایی، زنان کارآفرین و زنان سرپرست خانوار از سایت معاونت امور زنان و خانواده ریاستجمهوری حذف شده است. صفحه سیاست «ایران» به ابعاد این ادعا پرداخته و پس از گفتوگو با مقامات مسئول در معاونت امور زنان و خانواده ریاستجمهوری صحت و سقم این ادعا را مورد بررسی قرار داده است که در ادامه، گزارشی از آن را خواهید خواند؛
محتوای موجود در سایت معاونت امور زنان و خانواده شامل دو دسته محتوای خبری و رویدادها و محتوای گزارشی - تحلیلی بوده است. در خصوص محتوای خبری و رویدادها به علت اینکه تنها اخبار مربوط به دولت یازدهم و دوازدهم وجود داشت و اخبار و اطلاعات قبل از سال 1392 توسط مسئولان دولت یازدهم از دسترس خارج شده بود، مقرر شد با انجام اقداماتی نظیر اطلاعرسانی عمومی، پرسش از مسئولان دولتهای دهم و ماقبل و... اطلاعات پراکنده و از دسترس خارج شده جمعآوری شده و همراه با اطلاعات حفظ شده از نسخه قدیمی سایت در پورتال جدید قرار گیرد.
بخش دوم محتوا، گزارشهایی بوده که بهصورت موضوعی در سایت بارگذاری شده بود. بسیاری از این گزارشها از قبیل محتوای مربوط به موضوع زنان سرپرست خانوار، لوایح و قوانین، زنان کارآفرین، ستاد ملی زن و خانواده به پورتال جدید منتقل شده است. لذا بعضی از مواردی که برخی اشخاص نظیر حسامالدین آشنا در توئیت خود نوشتهاند، روی پورتال وجود دارد و ظاهراً دوستانشان اطلاعات صحیحی را به ایشان ندادهاند؛ در صورتی که نامبرده با یک مراجعه ساده به وبسایت میتوانست از واقعیت مسأله آگاهی پیدا کرده و سپس اقدام به انتشار توئیت کند. متاسفانه کسان دیگری همچون ابتکار و مولاوردی نیز به بهانه های مختلف، با نشر مطالبی در صفحات منتسب به خود، این دروغ رسانه ای را تکرار کرده و به آن ضریب داده اند.
این در حالی است که روابط عمومی معاونت ریاستجمهوری در امور زنان و خانواده با انتشار بیانیهای اعلام کرده است: «پایگاه اینترنتی معاونت امور زنان و خانواده ریاستجمهوری از اواخر دولت یازدهم تا سال 1400 (حدود 5 سال) فاقد شرکت پشتیبانی فنی بوده و لذا با روی کار آمدن دولت جدید در سال 1400 امکان تغییرات فنی، گرافیکی و بهرهگیری از بانکهای اطلاعاتی موجود، با مشکلات عدیده روبهرو بود. به منظور توسعه این پایگاه اطلاعرسانی به پورتالی تعاملی و دوسویه و امکان بهرهمندی از پشتیبانی فنی به منظور رفع مشکلات احتمالی، این معاونت اقدام به راهاندازی پورتال جدید کرده است که پس از طی دوره آزمایشی از آن رونمایی خواهد شد. با عنایت به اینکه در آغاز دولت یازدهم در سال 92، تمام اطلاعات اخبار و گزارشهای دولتهای نهم و دهم از سایت خبری سه زبانه و چهار سایت جانبی معاونت حذف و امحا شده، به گونهای که در معاونت هیچ آثاری از آن دوران وجود ندارد و با عنایت به شیوه اخلاقی دولت مردمی مبنی بر حفظ اطلاعات و آرشیو و نتیجه عملکرد دولتهای گذشته و با توجه به اینکه سابقه تاریخی فعالیت زنان به بیش از 30 سال برمیگردد و محدود به 8 سال نیست، از همه کسانی که به اطلاعات، اسناد و اخبار مرتبط با دولتهای قبل از دولت یازدهم دسترسی دارند، تقاضا میشود اسناد خود را به روابط عمومی این معاونت ارائه کنند. طبعاً برای رعایت اخلاق و عدالت، پس از تکمیل اطلاعاتی که متعلق به تاریخ بیش از 30ساله دورههای مختلف ریاستجمهوری است، مطالب مذکور در سایت بارگذاری خواهد شد. با وجودی که این تصمیم به اطلاع مسئولان دولت قبل رسیده بود، معلوم نیست اعتراض به حذف آرشیو توسط برخی دولتمردان گذشته چه اهدافی را دنبال میکند، لذا همکاران گرامی در دولت قبل را به تقوی، رعایت انصاف و عدم کتمان اطلاعات دعوت مینماییم.»
اولاً همانطور که در اطلاعیه روابط عمومی آمده سایت هنوز در مرحله آزمایشی است و هنوز همه مطالب بارگذاری نشده و باید مطالب به مرور تکمیل و بارگذاری شود. برخی مطالبی که بعضی از اشخاص نوشتهاند حذف شده اصلاً هیچگاه روی سایت نبوده مانند تاریخ شفاهی و برخی مطالب دیگر هم روی سایت وجود دارد و ندیدهاند و برخی مطالب مربوط به تاریخچه دورههای قبل است و همانگونه که توسط مسئولان به مدیران سابق اطلاعرسانی شده بهعنوان تاریخچه معاونت بارگذاری خواهد شد. اما با توجه به اینکه تاریخچه از ۳۰ سال پیش شروع میشود و آنچه روی سایت بوده فقط مربوط به ۸ سال است لذا معاونت امور زنان و خانواده ریاستجمهوری درصدد تکمیل این تاریخچه است؛ چرا که برخی از آنها در دوره یازدهم بهطور کامل از بین رفته است؛ اخلاق و عدالت حکم میکند که تاریخچه همه دورهها گذاشته شود نه یک دوره خاص.
گفتنی است در طول دولت دهم علاوهبر پایگاه اطلاعرسانی سه زبانه (فارسی، انگلیسی و عربی)، چهار سایت جانبی موضوعی نیز ایجاد شده و فعالیت میکرد. لینک هر چهار سایت فوق نیز در صفحه اصلی پایگاه اطلاعرسانی معاونت امور زنان و خانواده موجود بوده است. در سال 1391 (یک سال قبل از به اتمام رسیدن دولت دهم) سایت خبری جدیدی برای امور زنان و خانواده طراحی شد و از آنجا که در آن زمان از نظر ساختار اداری هنوز فعالیتهای حوزه آیتی تحتنظر مرکز فناوری اطلاعات و امنیت نهاد ریاستجمهوری قرار نگرفته بود، به منظور بهرهگیری از امنیت بیشتر طبق هماهنگیهای انجام شده با شورای عالی انقلاب فرهنگی، مرکز امور زنان و خانواده برای فعالیت و امنیت پایگاه اطلاعرسانی جدید در سال 1391(دولت دهم) از سرورهای ایمن و مطمئن این شورا بهرهمند شد و تا پایان سال 1392 که به دستور معاون رئیسجمهور در امور زنان و خانواده در دولت یازدهم سایت غیرفعال و از دسترس خارج شد، همکاران این معاونت با مهندسان حوزه آیتی شورای عالی انقلاب فرهنگی در ارتباط بوده و از امکان سطح امنیت بالایی برای این پایگاه خبری برخوردار بودند. در دولت یازدهم نسخه جدید تک زبانه سایت معاونت در دسترس قرار گرفت و هیچ محتوایی از سایت خبری دولت دهم به آن منتقل نشد و نسخه قدیمی سه زبانه به همراه چهار سایت جانبی از دسترس خارج شد. برخی مواردی که آقای آشنا اظهار داشتند که حذف شده احتمالاً منظورشان مربوط به دولت نهم و دهم بوده چون ۵۰ تکنگاشت و بلکه نزدیک ۶۰ تکنگاشت مربوط به آن دوره است و در دولت یازدهم و دوازدهم تعداد بسیار کمتر است.
برخی پژوهشگرانی که در دورههای قبل نیز با معاونت امور زنان و خانواده در ارتباط بودهاند و از نزدیک در جریان واقعیت امر هستند، در گفتوگو با «ایران» و در پاسخ به توئیتهای منتشره و کذب، بیان کردهاند؛ برای نمونه یکی از پژوهشگران اعلام کرده مطالبی که برخی گفتهاند از روی سایت پاک شده است، بهدلیل اینکه بنده طی یک تحقیق سابقاً بدان آمار مراجعه کرده بودم، بسیاری از موارد آنها از نظر علمی کاملاً متناقض و به دور از واقعیت بودند. گزارشهای آن نیز بیشتر جنبه تبلیغات داشتند و عملاً در راستای اهداف مصرح دولت تدبیر و امید تدوین شده بودند. پژوهشگر دیگری ابراز داشته که در ابتدای دولت تدبیر و امید در حدود 10سال گذشته تمام اسناد، مدارک، کتاب، گزارشها و حتی نشریات کمیاب قدیمی، اولین نشریات مربوط به اواخر قاجار، اسنادچند زبانه و تکنسخه بینالمللی که هزینه و زحمات زیادی برای جمعآوری آن صرف شده بود و در کتابخانه مرکز امور زنان و خانواده ریاستجمهوری متمرکز بود، طی یک اقدام ناگهانی و غیرمنتظره و کاملاً سلیقهای معدوم و کتابخانه به آن عظمت که مرجع پژوهشگران، دانشجویان و استادان بود، توسط اصلاحگرنمایان تعطیل اعلام شد. در آن زمان غیر از مراجعانی که همیشه برای مطالعه به آن کتابخانه رفت و آمد داشتند، هیچ کسی اعتراضی را مطرح نکرد و هیچ مسئولی در این باره توضیح نداد. ولی در حال حاضر اعتراض نسبت به حذف اطلاعات از روی این سایت که با هدف انتقال اطلاعات به وبسایت جدید و تکمیل آرشیو انجام شده، مورد توجه قرار گرفته و بهسرعت دست به دست میشود؛ سؤال اینجا است که پشت پرده این اتفاق انتشار این مطالب غیرواقعی چه سیاستهای عملیات روانی علیه دولت سیزدهم نهفته است؟
اخگر به گریبان؛ برگهایی از خاطرات منیر شفیق (3)
خانههای قطمون
صادق حسین جابری انصاری
مترجم
کتاب «من جمر الی جمر: صفحات من ذکریات منیر شفیق» (به فارسی: از اخگری به اخگری دیگر: برگه هایی از خاطرات منیر شفیق) نوشته منیر شفیق است. این کتاب توسط نافذ ابوحسنه تدوین شده و مطابق برنامه، بخشهایی از ترجمه فارسی آن در روزهای زوج در این ستون منتشر میشود.
در سال ۱۹۳۶، اعتصاب عمومی، همه فلسطین را به مدت شش ماه فراگرفت و سپس انقلاب فلسطین در رویارویی با اشغال بریتانیا و گروههای صهیونیستی شعله ور شد. صهیونیستهایی که از پشتیبانی کامل دولت قیمومت [بریتانیا]، برخوردار بودند. این انقلاب، در تاریخ فلسطین، به «انقلاب بزرگ» شناخته شده است. من در ماه دوم همین سال، در محله «نمامره» در منطقه «بقعه تحتا»، واقع در شهر «قدس»، دیده به جهان گشودم. محلهای از محلات قدس غربی که آن زمان «قدس جدید» نامیده میشد. خانواده من، شش ماه پس از تولدم، به محله «قطمون» منتقل شدند. این همزمانی که تقدیر من بود، رنگ خاصی به زندگیام زد و همه عمر با من همراه شد.
تا نام «قطمون» به میان میآید، خود را غرق در خاطرات آغازین روزهای زندگیام مییابم. «قطمون»، یکی از محلههای بسیار گرانقیمت «قدس» بود که برخی آن را محله شماره یک «قدس» و برخی دیگر در کنار محلات دیگری چون «بقعه تحتا»، «بقعه فوقا» و «طالبیه»، بهترین محلات این شهر میدانستند. این محله، با انتقال برخی ثروتمندان، پزشکان، وکلای دادگستری، کارمندان عالیرتبه و کنسولگریها، به محلههای جدید قدس، ساخته شده بود. خانههای «قطمون»، گرانقیمت و ویلایی بود و شیروانیهای قرمزی همچون کلاه بر سر داشت. دور تا دور این خانهها، درختان سروی بود که خود، باغهای سیب، زردآلو، هلو، شفتالو، گردو، انجیر، گوجه سبز و درختچههای گلهای رنگارنگ و ریحان و یاسمین، را در برمیگرفت. محله ما همیشه عطرآگین بود و هیچ گاه باغچههای گلهای تو در تو و رنگارنگ زینتی (۱) آن را فراموش نمیکنم که در ورودی برخی خانهها وجود داشت. بویژه گلهای نخود زینتی که به رنگ ارغوانی بود.
در کودکی زندگیای همراه با خوشی داشتم. مدرسه ابتدایی که تا کلاس پنجم در آن درس خواندم، «مدرسه سراسقف بیشاپ گوبات» بود که در محله آلمانی و در منطقه «بقعه تحتا» قرار داشت که زیاد از محله ما دور نبود. این مدرسه، وابسته به نمایندگی تبلیغی کلیسای انگلیکان انگلستان بود و سراسقف «بیشاپ» آن را در سال ۱۸۴۷ یعنی پیش از تأسیس دانشگاه امریکایی بیروت (سال ۱۸۶۶)، تأسیس کرده بود. پدرم و پدربزرگم نیز در همین مدرسه درس خوانده بودند که مدرسهای مشهور بود و به خاطر قرار داشتن بخش دبیرستان آن بر بلندای کوه «صهیون» ، بهعنوان «مدرسه صهیون» هم شناخته میشد. یکی از دانش آموختگان این مدرسه که در نزدیکی «دربِ الخلیل» یکی از دروازههای «شهر قدیمی قدس» قرار داشت، شهید «عبدالقادر حسینی» بود. من وقتی از این موضوع آگاه شدم که پس از رفتن به کلاس ششم در شعبه دوم مدرسه در «کوه صهیون»، عکس او را در میان عکسهای یادگاری دانشآموختگان مدرسه دیدم. مدرسهای که «رئیف خوری» هم در آن درس خوانده بود.این مدرسه هم در زیبایی، چیزی از «قطمون» کم نداشت و دانشآموزان آن از خانوادههای مرفه برخاسته بودند. به یاد میآورم که با خودرو و راننده به مدرسه میرفتم. ما در دهه چهل قرن بیستم، خودرو کرایهای از نوع «پلیموت» داشتیم که در «قدس» کار میکرد و گنجایش۶ یا ۷ نفر مسافر داشت. مالک این خودرو، مادربزرگ من بود و در دوره حیات پدربزرگم، در خط «حیفا» - «بیروت» و «حیفا» - «دمشق»، کار میکرد. این خودرو، پس از فوت پدربزرگ، در سال ۱۹۴۳، به قدس منتقل شد تا زیر نظر پدرم کار کرده و درآمد آن به مادربزرگم داده شود. آمد و رفت با خودرو در دوره جنگ جهانی دوم، یک ویژگی بسیار متمایزکننده بود. چون برای تأمین سوخت لازم جهت اقدامات جنگی، مردم نباید از خودروهای شخصی خود استفاده میکردند و تنها خودروهای کرایهای و خودروهای پزشکان، مجاز به تحرک بود. پدربزرگم یک گاراژ خودروهای کرایهای و ویژه حملونقل داشت که در خط «حیفا» و «بیروت» و «حیفا» و «دمشق» کار میکرد. پس از فوت او، خودروها میان وراث تقسیم شد و سهم مادر بزرگم، خودرویی شد که ما هم در «قدس» از آن استفاده میکردیم. وکیل دادگستری در آن زمان، به خاطر شغل خود، استثنایی در میان ثروتمندان و بازرگانان پرشمار محله «قطمون» به حساب میآمد. دو شغل پزشک و وکیل دادگستری، در آن دوره، استثناهایی در محله ما بودند، تا آن اندازه که خانه ما را با عنوان منزل وکیل، میخواندند. چون در آن زمان، نسبت آموزش دیدهها کم بود و کسانی که تحصیلکرده بودند، نقش اجتماعی متمایزی داشتند. بر خلاف امروزه که هزاران وکیل دادگستری و پزشک در هر پایتختی زندگی میکنند.
از هنگام خردسالی تا ۱۹۴۷، در تابستان برای گذراندن تعطیلات به خارج از «قدس» و بهطور مشخص، «حیفا» یا «ناصره» در منطقه ساحلی فلسطین و دیدار مادربزرگ و عمههایم میرفتم که بین این دو شهر در رفت و آمد بودند. از مرحله ابتدایی در «مدرسه صهیون»، نام دو دانشآموز را به یاد میآورم که یکی «رئیف»، فرزند «شائول»، مدیر لبنانی مدرسه ما بود و 20 سال پس از نکبت اشغال فلسطین، کوشش زیادی کردم تا او را بیابم، اما نتوانستم. دانشآموز دیگر نیز «یوسف حشیمه» بود که دوستی ما پس از اشغال «فلسطین»، در «مدرسه رشیدیه»، در «قدس» ادامه یافت.