نگاهی به بروز خشونت در رسانههای جمعی
قلدرهای آنلاین
زهرا صالحینیا
نویسنده
به این سؤالات فکرکنید:
نحوه بروز خشونت در رسانههای جمعی به چه صورت است؟
از نظر شما چه رفتاری رایج در رسانه است؟
آیا تأثیری بر رفتار و نگرش ما نسبت به مسائل میگذارد؟
در چه زمینهها و موضوعاتی بیشتر بروز دارد؟
چگونه میتوانیم با آن مقابله کنیم؟
رسانه امروز در همه جا حضور دارد، در تمام لحظات زندگی امکان دسترسی به آنها را داریم و گویی همواره در دسترس هستیم. این در دسترس بودن در ابتدا باعث شگفتی و جذابیت رسانههای دیجیتال بود، اما کمکم مشکلات این مدل ارتباط بیشتر نمایان شد. حضور افراد با هر حالت روحی و رفتاری در رسانههای دیجیتال، شرایط را مانند شرایط زندگی عادی گاهی سخت میکند. شما ممکن است در خیابان و در حال عبور از یک پارک هم در معرض خشونت قرار بگیرید، تفاوتش در این است که خشونت خیابانی به دایره کوچکی از افراد محدود میشود، اما بروز خشونت در رسانههای مجازی دایره نامحدودی را شامل میشود و بسامد غیرقابل تصوری دارد.
این روزها ابراز و یا در معرض خشونت قرار گرفتن نوجوانان و جوانان در رسانههای دیجیتال به مسأله جدی تبدیل شده که نخست باید به تعریف دقیقی از خشونت برسیم.
خشونت
برآورد میزان تأثیر خشونت مجازی بر مصرفکنندگان دشوار است، به این دلیل که اصطلاحاتی مانند «خشونت» و «پرخاشگری» براحتی تعریف یا طبقهبندی نمیشوند. همچنین تأثیری که دارند نیز در افراد و گروههای مختلف، متفاوت است. به طور مثال برای یک کودک، تقریباً هر نوع درگیری، مانند مشاجرات تند برخی برنامههای رادیویی یا گفتوگوی کارشناسان خبری هم میتواند به همان اندازه تهاجمی به نظر برسد که دو شخصیت کارتونی با یکدیگر درگیر شوند.
برخی از تحقیقات نشان میدهد که بین خشونت مجازی و پرخاشگری رابطه وجود دارد، اما اینکه به صورت دقیق یکی بر دیگری تأثیر میگذارد، اختلاف نظر وجود دارد. تحقیقات زیادی برای پیدا کردن رابطه میان خشونت و محتوای مجازی خشونتآمیز انجام شده، برخی از نتایج حاکی از آن است که محتوای خشونت آمیزی مانند بازیهای خشن رایانهای، تأثیری بر میزان و یا شدت رفتار خشونتآمیز نوجوانان و جوانان ندارند، اما از طرفی در برخی تحقیقات محتوای خشونتآمیزی که در رسانههای مجازی پخش میشده به نوعی ایده اولیه رفتار خشونتآمیز را در نوجوانان و جوانان شکل داده است.
چند نمونه
تعقیب سایبری (Cyber stalking): استاکر یا تعقیب کننده با وسواس، در هر زمانی از روز، پیامهای ترسناک همراه با تهدید و توهین ارسال میکند.
جعل هویت (Impersonation): به طور مخفیانه یک نمایه رسانههای اجتماعی را تصاحب میکند و به عنوان آن شخص پست میگذارد یا یک پروفایل جعلی از شخصی ایجاد میکند.
افشاگری (Outing): انتشار اطلاعاتی که شخصی تحت فشار یا مخفیانه به اشتراک گذاشته است.
به اشتراک گذاری تصاویر خصوصی: اگر این کار را انجام دهید، این تصاویر را در سراسر جهان پخش میکنید تا همه ببینند. در بسیاری از کشورها رفتار غیرقانونی است و مجازات دارد.
جلوگیری از خشونت آنلاین
اگر شاهد آزار و اذیت آنلاین هستید، مداخله کنید، اجازه ندهید فضا برای قلدری آنلاین امن باشد، خشونت و چرخه خشونت در هر حالتی غیرقابل توجیه و نادرست است. دقت کنید که اگر هدف این خشونت نوجوان و یا جوانی بود، شما به عنوان یک بزرگسال مسئولیتی در قبال او دارید، همچنین با فرزندان خود درباره موقعیتهای مشابهی که خود یا دوستانشان تجربه کردهاند گفتوگو کنید.
ممکن است فرزند شما یا یکی از دوستانش مورد خشونت آنلاین قرارگرفته باشد، ایجاد یک فضای امن برای گفتوگو، ابراز نظر و احساسات، بخش خوبی از مسیر مقابله با خشونت را طی میکند. مهمترین مسأله در مقابله با خشونت، دانستن این نکته است که نوجوان و جوان، در خانه و در کنار خانواده، همواره حامی دارد و میتواند به خانواده برای حل مشکلاتش مراجعه کند.
اگر نوجوان و جوانی را میشناسید که عامل خشونت است، این نکته را در نظر بگیرید که به احتمال زیاد خود او نیز قربانی خشونت است. گاهی بسیاری از رفتارهای خشونتآمیز در این سن، ناشی از ضربههای روحیست که یک نوجوان و یا جوان در زندگی با آنها روبهرو شده است. مقابله با خشونت گاهی تنها درمان و یا شنیدن یک نوجوان و جوان خشمگین است.
آمنه اسماعیلی
نویسنده
از آن روزهایی بود که نشستم لب تخت و فکر کردم کاش بهانهای داشتم که نروم مدرسه. با کرختی یک روز آبانی آماده شدم و رفتم. ما معلمها اغلب اینطور هستیم که یا نمیرویم یا اگر برویم تا انتهای انرژی را صرف میکنیم و برمیگردیم.
وارد کلاس که شدم روی تخته چیزهایی نوشته بودند که مطمئن بودم معنی نصفشان را عمیق درک نکردهاند؛ چیزهایی که از روی بام و ایوان و خیابان شنیده بودند و گوشیهایشان کاری کرده بود که به آنها فکر نکنند و مطمئن باشند درخواست تغییر و اعتراض، الفبای ناهنجاری دارد که باید پشت گوش هر باحیایی را سرخ کند.
ساکت بودند مثل اینکه بخواهند بدانند عکسالعمل معلمشان چیست و عصبانی میشود یا خیر.
تختهپاککن را برداشتم و به شوخی گفتم: «واقعاً لازمه اینقدر فاخر و فرهیخته باشین؟ چطوری جبران کنم؟»
حضور و غیاب کردم. پچپچ میکردند. دلم میخواست نقشه ایران را بکشم پای تخته و بگویم: «بیایید امروز بفهمیم خاورمیانه کجاست و کمی تاریخ مرور کنیم.» اما نه فرصت داشتم نه جرأت. چون ناظم به بهانههای مختلف میآمد و در کلاسم را باز میگذاشت و این از موهبتهای سرزمین من است که چند سالی است اگر بخواهی در راستای اهداف همین نظام حاکم حرف بزنی باید بیشتر بترسی از حمله و اخراج و زیرآب زنی و جر و بحث... و استقبال بیشتر از قرقره همین اخبار «دیدی چی میگن...؟» است.
گفتم: «اگر درسمان عقب نمیافتاد و جبرانش مشکل نبود، میگفتم که حکومت چه درسی باید بگیرد از این تخته نگاره شما و شما چه درسی باید از تاریخ بگیرید بابت تمامکردن بیادبی و لفظ رکیک...»
صداهایشان بلند شد که «خانم! زنگ ورزش رو بگیرید و بیاید... حرف بزنیم...» گفتم: «حالا اگر شد بعد از درس...»
کتاب را باز کردند. درسمان قاضی بست بود. اما من دلم میخواست از حسنک بگویم... از مادرش که «زنی بود سخت جگرآور..». از «او رفت و آن قوم که این مکر بساختند نیز برفتند...»
ولی باید از «امیر از آن جهان آمده...» میخواندم که «شبگیر برنشست با بازان و یوزان و خدم و حشم»
کمی خواندم و معنی کردم و حرف زدم. نتوانستم چیزی نگویم؛ نه برای اینکه کم نیاورم یا هر چیزی... برای اینکه پس کی میفهمیدند که «او زنی بود سخت جگرآور (شجاع)»... و کی میفهمیدند که جهل سلاخی میکند.
گوشیام را در آوردم و متن حسنک وزیر را آوردم و شروع کردم به خواندن و تعریف قصهاش تا برسم به قلههای تفکر عمیقش...
پای تخته نوشتم: «مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند...» گفتم: «چرا باید پول میدادن تا قبل از بر دار کردن حسنک، سنگسار و تحقیرش کنند؟ اگر آنقدر منفور بود، چرا با جوسازی؟ اگر اشتباه داشت که حتماً داشت، چرا با هیاهو و جو باید تحقیرش میکردن؟ خب این کار بیشتر حسنک رو محبوب کرد. اصلاً گیریم او اشتباه کرد که رفت و از مصریان لباس خاصن رو هدیه گرفت، ولی دیگه اشتباهش در برابر بیادبی و بیانصافی بقیه بررسی و دیده نشد. اینکه مشتی بیادب و الوات که در برابر جو یا مقداری پول هر کاری میکنن و هر سفیدی رو سیاه صدا میزنن، شخصی که نماینده یک جریانه، یعنی همون پدریان، محبوبتر میشه در چشم بقیه که کنار ایستادن و تماشا میکنن... غیر از اینه؟»
نگاهم میکردند.
یکی از میان کلاس گفت: «یعنی منظورتون اینه که خب چطوری بگیم؟ بزنیم ولی تحت تأثیر جو نزنیم؟ اصلاً نزنیم؟ خب چی کار کنن اونایی که حرف دارن؟»
در ذهنم دنبال یک جواب درست و کمحاشیه میگشتم که یکی از آخر کلاس گفت: «راهش هر چی باشه این نیست... دیگه الان خودمون هم این رو میدونیم فقط دیگه میخوایم کم نیاریم.»
کمی جر و بحث کردند. زدم روی میز و گفتم: «وای... نمیدونید این تیکه آخرش چیه که...» ساکت شدند.
پای تخته نوشتم: «و حسنک قریب هفت سال بر دار بماند. چنان که پاهایش فرو تراشید و خشک شد.... مادر حسنک زنی بود سخت جگرآور..... چون بشنید جزعی نکرد چنان که زنان کنند بلکه گریست به درد. چنان که حاضران از درد وی خون گریستند و گفت: «بزرگا مردا که این پسرم بود. که پادشاهی چون محمود این جهان بدو داد و پادشاهی چون مسعود آن جهان»
بغضم را لابهلای حرفهایم پنهان میکردم.
گفتم: «من هر وقت در هر سالی این تکه رو خوندم متأثر شدم از روح بزرگ زنانه ولی عمیق مادر حسنک! اجازه نداد کسی چیزی بگه... در دو جمله پسرش رو تفسیر کرد بدون اینکه مظلوم و قربانی بدونه اون رو... قهرمان بودن پسرش رو با بدوبیراه گفتن حروم نکرد. اصلاً حرف کسانی که موندن و اینطوری حرف زدن مثل مادر حسنک، قهرمان بودن اون رو بیشتر مشخص کرد. اینکه یکی برای هدفش بمیره یا برای یک هدف انتخاب بشه و کشته بشه، خیلی فرق داره... حسنک هر دوی اینها رو با هم داشت و بعدیهایی مثل مادرش اینرو اینطور گفتن که پسر من مرد بزرگی بود که دو پادشاه کنارش بودن یکی زندگی داد بهش و مقام و یکی اون دنیا... به نظرم بیشتر از هر چیزی ما درگیر روایت غلط هم هستیم...»
زنگ خورد. دلم میخواست یک «وصال چون به سر آمد، فراق هم به سر آید...» بخوانم و نفس عمیق بکشم و همه این چشمهای زلال روبهرویم را به درک عمیقتر دعوت کنم.
آشپزی میتواند مراقبه باشد
شیرین شاهنظری
نویسنده
نوجوانی ما در کوچهها و بازی و خنده و خستگی از دویدن گذشت. آن روزها همهچیزمان بسته به فصل و آب و هوا بود، بازیهایمان اگر هوا آفتابی بود یا بارانی فرق داشت، غذایمان اگر تابستان بود یا زمستان متفاوت میشد، حتی جای خوابمان تابستانها میرفت به پشتبام و زیر آسمان مخملی و پر ستاره، زمستانها در اتاق وسطی و زیر کرسی.
کوچه ما بنبست بود و در داشت. چند خانه کوچک نقلی. همسایه کناری ما شش دختر داشت و همسایه دیگر سه پسر. همه با هم بازی میکردیم، وقتی همه بودیم و هوا آفتابی بود، بازیها میشد قایمباشک، لیلی، کشبازی، وسطی و... اگر پسرها تنها بودند تیلهبازی و فوتبال. کوچه ما سنگفرش بود و کنار بعضی از سنگها شکسته بود. پسرها که تیله بازی میکردند، من محو تماشای تیلهها میشدم که چطور سر میخورند و داخل چالهها میروند.
تابستان ناهار آب دوغ خیار، اشکنه و کالجوش داشتیم و شبها به قول امروزیها غذای حاضری، نان و پنیر و هندوانه یا نان و پنیر و خربزه، کره با مربا یا عسل، گاهی هم تخممرغ با کره.
غذای زمستان اما ناهار آشهای مختلف بود یا آبگوشت یا غذاهای شیرین مثل هویج پلو، رشته پلو با خرما و کشمش...
مردم خیلی اهل گوشت نبودند. از صبح که برای نماز بیدار میشدند تا غروب زن و مرد کار میکردند، بچهها سالم و سبک بودند و نوجوانها پر از رؤیا؛ خودشان رؤیا میساختند، کپی نمیکردند، از نوجوانی کار کردن بلد بودند. برای به دست آوردن خواستهها و آرزوهاشان تلاش میکردند و برنامه داشتند. شکست خوردن عادی بود و بلند شدن حتمی. حالا علاوه بر تمام تغییرات زمانه، غذاها هم دیگرتابستانه و زمستانه ندارد، همیشه یک لیست غذا داریم، قیمه، قرمه سبزی، پیتزا و پاستا...
من هم دستور یک پاستا با گوشت قلقلی آوردهام تا برای نوجوانهای امروزی، جدید و جذاب باشد.
پاستا با گوشت قلقلی برای چهار نفر
(هم با سس سفید میشود درست کرد هم با سس رب و قارچ)
مواد لازم:
پاستا فرمی یا رشتهای یک بسته
گوشت چرخ کرده گوساله 300 گرم یا به اندازه یک پرتقال
پیاز بزرگ رنده شده آب گرفته یک عدد
نمک، فلفل به مقدار لازم
پاستا را آبکش کرده، بگذارید دم بکشد. روی آن کره آب شده بریزید تا به هم نچسبد. گوشت و پیاز رنده شده آب گرفته را به همراه نمک و فلفل مخلوط کنید و خوب چنگ بزنید و بعد با حوصله قلقلیهایی به اندازه فندق درست کنید و در روغن تفت دهید.
سس سفید
آرد دو قاشق
شیر یک و نیم لیوان
خامه یک عدد خامه چهار گوش
آرد را کمی تفت بدهید، در حدی که رنگش عوض نشود، فقط بوی خامی آرد گرفته شود. بعد از روی شعله بردارید، کمی که خنک شد، آرام آرام شیر را اضافه کنید و هم بزنید تا یکدست شود، بعد روی شعله کم و با حوصله همزدن را ادامه دهید تا غلظت پیدا کند. شعله را خاموش کنید، خامه را آهسته اضافه کنید. غلظت سس از فرنی رقیقتر باشد. نمک و فلفل را هم به آن اضافه کنید.
گوشت قلقلیها را به سس سفید اضافه کنید. هنگام سرو اول پاستا را در ظرف کشیده، بعد از مایع سس سفید و گوشت قلقلی روی آن بریزید و با گوجه گیلاسی و جعفری تازه تزیین و با یک سالاد تکمیلش کنید.
سس رب و قارچ
پیاز یک عدد متوسط
قارچ 250 گرم
رب گوجه دو قاشق غذاخوری
نمک، فلفل، زردچوبه و آویشن به مقدار لازم
آب لیمو دو قاشق غذاخوری
آب یک لیوان
اول پیاز داغ درست کنید، بعد قارچ خرد شده را در روغن تفت دهید و رب، آویشن، نمک، فلفل، زرد چوبه، دو قاشق آب لیمو و یک لیوان آب به آن اضافه کنید، گوشت قلقلیها را داخل سس بریزید تا طمع بگیرد و آب آن نصف شود. پاستا را در ظرف سرو بریزید بعد سس و گوشتهای قلقلی را روی آن ریخته و با گوجه و جعفری تزیین کنید.
زمستان با ترشی و تابستان با سالاد عالی میشود.