ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
پیمان خاکسار از «کلکسیونر»، نخستین رمان در ژانر تریلر روانشناختی مدرن میگوید
روایتی هولناک از آدمهایی بهظاهر متمدن
مریم شهبازی
خبرنگار
برخی اولینها به نام عدهای گره خوردهاند، درست شبیه «جان فاولز» و تأثیری که با تألیف نخستین رمان در ژانر تریلر روانشناختی مدرن بر عرصه ادبیات به جای گذاشت. نویسنده مشهور بریتانیایی که محال است پای مطالعه ادبیات داستانی قرن بیستم، بویژه در حوزه ادبیات پست مدرن بنشینید و رد پایی از سه رمان مشهور او «کلکسیونر»، «مجوس» و«معشوقه ستوان فرانسوی» نبینید. او نه تنها بر نوشتههای نویسندگان بعد از خود، بلکه در سینما هم منجر به تحولات تازهای شد، آنچنان که نوشتههایش با استقبال زیادی در ساخت فیلمهای سینمایی آن هم به کارگردانی چهرههای شاخص این هنر همچون «ویلیام وایلر» روبهرو شد. با این حال تا قبل از ترجمه پیمان خاکسار از «مجوس»، مخاطبان ایرانی هنوز با اثری از او در قفسه کتابفروشیها روبهرو نشده بودند، آن هم در شرایطی که بیش از نیم قرن از انتشار نخستین کتابش میگذرد. خاکسار بعد از ترجمه «مجوس» به تازگی رمان «کلکسیونر» را هم با همراهی نشر چشمه در اختیار علاقه مندان گذاشته است. او که در آیندهای نزدیک قصد ترجمه «معشوقه ستوان فرانسوی»، دیگر نوشته شاخص فاولز را هم دارد مهمترین دلیل توجه به نوشتههای او را در تأثیری میداند که بر ادبیات داستانی جهان بهجای گذاشته و از او بهعنوان نویسندهای جامع الاطراف یاد میکند. نکات بیشتر درباره رمان «کلکسیونر» و دیگر نوشتههای «جان فاولز» را در گفتوگو با این مترجم کشورمان که انتشار آثاری از نویسندگانی نظیر «چارلز بوکوفسکی»، «جان کندی تول»، «فیلیپ راث»، «فلن اوبراین» و «استیو تولتز» در کارنامه کاری اش ثبت شده میخوانید.
چطور شد سراغ ترجمه رمان «کلکسیونر» رفتید، آنهم در شرایطی که بهرغم جایگاه جهانی این نویسنده بریتانیایی، شاهد انتشار هیچ اثری از او در کشورمان نبودیم!
پاسخ سؤال شما به قراری بازمیگردد که از ابتدای کار در عرصه ترجمه با خودم گذاشتم؛ اینکه فقط به سراغ ترجمه نوشتههای افرادی بروم که در حیطه جهانی ادبیات چهرههای شاخصی هستند اما به هر دلیل آثار آنان در اختیار مخاطبان ایرانی قرار نگرفته باشد، البته گاهی هم پیش آمده از نویسندگانی ترجمه کنم که برخی کتابهای آنان ترجمه شدهاند؛ منتها هنوز نوشتههای شاخصشان به کتابفروشیها راه نیافتهاند و مخاطبان پی به جایگاه ادبی آنان نبردهاند. این پروتکل شخصی، مهمترین مانعی است که برای خودم در انتخاب آثار گذاشتهام تا سراغ ترجمه نوشتههای پیشتر منتشرشده یا شناختهشده نروم، چراکه بههرحال میدانم من هم فلان کتاب، فلان نویسنده معروفی را که مخاطبان با او آشنا شدهاند ترجمه نکنم دیگران این کار را انجام میدهند. بنابراین زمان زیادی را به مطالعه درباره نویسندگان مطرح اختصاص میدهم، نوشتههای آنان را میخوانم و اگر مطابق با قرار و مدارهای خودم بود ترجمهشان میکنم.
به سراغ آثار نویسندگانی میروید که احتمال میدهید کسی ترجمهشان نکند؟
بله، بگذارید سؤالتان را با ذکر نمونهای پاسخ بدهم، چندین سال پیش وقتی «اتحادیه ابلهان» را خواندم به خودم گفتم اگر ترجمهاش نکنم ممکن است دیگران به سراغش نروند؛ بااینکه این رمان از شاخصترین آثار ادبی قرن بیستم امریکاست اما به فارسی ترجمه نشده بود. این در حالی ست که زمان انتشار آن به سال 1980 بازمیگردد. عجیب اینجاست که کتاب مهجوری هم نیست، جایزه پولیتزر ادبی، از مهمترین رویدادهای ادبی جهان را برده است؛ از سوی دیگر عنوان این کتاب در همه مباحثی که بهنوعی از ادبیات معاصر امریکا میگویند آمده اما مترجمی سراغ آن نرفته بود، ترجمهاش کردم و از زمانی که برای آن صرف کردهام خوشحال هستم. این در حالی است که اگر کتابی از موراکامی ترجمه کرده بودم، کاری در کنار ترجمههای دیگر دوستان عرضه میشد و اتفاق خاصی رخ نمیداد، البته نه اینکه جایگاه موراکامی را قبول نداشته باشم، نه! حرفم این است که چنین نویسندگانی بالاخره مورد توجه هستند و مهجور نمیمانند، اما ترجمه «اتحادیه ابلهان»، مخاطبان را با یکی دیگر از آثار شاخص جهان آشنا کرد، اثری که یکی از مهمترین رمانهای کمدی تاریخ ادبیات جهان بهحساب میآید اما موردتوجه دیگر مترجمان قرار نگرفته بود. این همان دلیلی است که در پاسخ به سؤال شما میتوانم به آن اشارهکنم. گاهی اوقات به سراغ ترجمه آثار نویسندگان بزرگی همچون«جان کندی تول» نویسنده «اتحادیه ابلهان» یا «جان فاولز» میروم که شهرت بسیاری دارند. گاهی هم دست به ترجمه آثار نویسندگانی میزنم که بهرغم جوانیشان اثر شاخصی نوشتهاند و تازه قدم در مسیر کسب شهرت گذاشتهاند، مانند «استیو تولتز» که رمان «جزء از کل» او را ترجمه کردهام.
به سراغ کتابهایی میروید که چیزی به جهان ادبیاتمان اضافه کند و برای خودتان وظیفهای دراین بین قائل هستید؟
نه، من برای خودم رسالتی قائل نیستم، این ادعای بزرگی است، منتها در حد بضاعتم تلاش میکنم نویسندگانی را به مخاطبان معرفی کنم که احتمال میدهم مترجمی سراغ آنان نرود.
ترجمه از افرادی که خوانندگان آنها را نمیشناسند ریسک کارتان را بالا میبرد، آنهم در شرایط نامطلوب نشر امروزمان. از این بابت که ممکن است مخاطبان از نوشته نویسندهای که او را نمیشناسند استقبال نکنند نگران نیستید؟
حتی سالهای ابتدایی کارم که هنوز مخاطبان به من اعتماد نکرده بودند هم با چنین تفکری دست به انتخاب آثار میزدم، البته تا به امروز از این بابت ضرر نکردهام و از هر دو ترجمهاش یکی با استقبال خوبی روبهرو شده است.
به فاولز برگردیم و ترجمهتان از رمان «کلکسیونر». فاولز ابتدا رمان مجوس را نوشته، بااینحال نخست «کلکسیونر» را روانه کتابفروشیها کرده است،اما شما به همان ترتیبی که این دو رمان را نوشته ترجمهشان کردهاید، بحث رعایت ترتیب نوشتاری این رمانها در میان بوده یا اینکه «مجوس» بیش از «کلکسیونر» جذبتان کرد؟
بیشتر این بود که دلم میخواست ترتیب نوشتاری این دو اثر را رعایت کنم تا فرصتی برای آشنایی بهتر مخاطبان با فاولز فراهم شود، وگرنه این دو رمان از دو ژانر کاملاً متفاوت هستند و اینطور نیست که بگویم کدامیک بیشتر جذبم کرد. تفاوت میان این دو رمان بهقدری است که اگر نام نویسنده را بر جلد آنها نبینیم فکر میکنیم به دو نویسنده مختلف تعلق دارند. نکتهای که دراینبین بد نیست به آن اشاره شود این است که بیش از همه نوشتههای فاولز، این رمان مجوس بود که شهرتی جهانی برای او به ارمغان آورد.
از چه بابت است که «کلکسیونر» را نخستین رمان در ژانر تریلر روانشناختی مدرن میدانند؟
پاسخ به این سؤال مستلزم اشاره دقیق به ماجرای رمان است، بنابراین تا جایی که داستان آن لو نرود به مواردی اشاره میکنم. اگر به بررسی ادبیات این ژانر بپردازید، تا پیش از رمان «کلکسیونر» با چنین سبکی روبهرو نمیشوید. شخصیت اصلی این رمان مردی مبتلا به بیماری حاد روانی است، نوع خاصی از مشکلات روانشناختی که متخصصان میتوانند نام مشخصی بر آن بگذارند و... اما نکته جالبتر اینجاست که راوی رمان فاولز، همان فرد بیمار است که دست به بازگویی حالتهای درونیاش میزند و شمارا با تصورات و دنیای هولناک ذهنیاش آشنا میکند. او حتی درباره انگیزه و انگیزشهای درونیاش که منجر به کارهایی شیطانی میشود هم بهراحتی با مخاطب صحبت میکند. این مهمترین پاسخ سؤال شماست، تا پیش از «کلکسیونر» هیچگاه بارمانی اینچنینی روبهرو نبودهایم.
با این حساب این رمان چقدر برخاسته از علم روانشناسی و نظریههای مرتبط با آن است؟
خیلی زیاد. آنقدر که شما در «کلکسیونر» با ارجاعات مستقیم و غیرمستقیم به نظریات روانشناسان بزرگ جهان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم همچون فروید روبهرو میشوید، مسألهای که گویای تسلط فاولز به علم روانشناسی است. همین مسأله منجر به آن شده که «کلکسیونر» نخستین تریلر روانشناسانه مدرن باشد، اما نکته دیگری که توجه به آن جدی است روشهایی است که «فردریک»، شخصیت اصلی رمان برای آزار و ربودن «میراندا» به کار میبرد؛ روشهایی که بعدها دستمایه ساخت فیلمهای سینمایی متعدد و همچنین تألیف آثار ادبی دیگری شدند. از مشهورترین نمونههای این اقتباسها میتوان به کتاب و فیلم مشهور «سکوت برهها» اشاره کرد. روشی که «بیل بوفالو» از آن برای دزدیدن قربانیان خود استفاده میکند دقیقاً روش «فردریک» است، استفاده از خودروی ون، تلاش برای جلب ترحم و حتی فریفتن قربانی به بهانه کمک گرفتن از مشخصههای مشترک این رمان با اقتباس سینمایی مشهور آن است. البته این تنها اقتباسی نیست که از این رمان انجام شده، هم در دنیای ادبیات و هم سینما و تئاتر میتوان با نمونههای متعددی از سبک آدمربایی و حتی رنج دادن قربانیان به این شیوه روبهرو میشوید.
باوجود جایگاهی که این رمان در عرصه دیگر هنرها از آن خود ساخته اما تا پیش ازاین تنها یک ترجمه از «کلکسیونر»، آنهم نزدیک به سه دهه قبل انجامشده! درحالیکه فاولز در عرصه جهانی نویسندهای اثرگذار به شمار میآید!
بله، از هر سه رمان شاخص فاولز فیلم سینمایی ساخته شده؛ هم «مجوس» و «کلکسیونر» و هم «معشوقه ستوان فرانسوی» در قالب فیلم سینمایی نیز پیش روی مخاطبان قرارگرفتهاند. بااینحال «معشوقه ستوان فرانسوی» بیش از دو رمان دیگر مشهور شده چراکه بازیگرانی همچون «مریل استریپ» و «جرمی آیرونز» در آن به ایفای نقش پرداختهاند. از این فیلم که سال 1981 به کارگردانی «کارل رایز» اکران شده بهعنوان یکی از اقتباسهای موفق سینما یاد میشود. من از برخی افراد که آن زمان ساکن امریکا بودهاند درباره صفهای طولانی مردم برای تماشای فیلم شنیدهام، این رمان آنقدر رمان مشهور بوده که مردم را برای تماشای فیلم آن کنجکاو کرده بوده است. فیلم «کلکسیونر» همسال 1965 به کارگردانی «ویلیام وایلر» اکران میشود؛ شاید اگر به تماشای این فیلم بنشینید برای زمان حاضر کار کهنهای به نظر برسد اما ازجمله ساختههای شاخص سینمایی دوره خود به شمار میآید؛ در اهمیت این رمان همان بس که بدانید وایلر در آن زمان ساخت فیلم «اشکها و لبخندها» را رد میکند که این فیلم را بسازد؛ فیلمی که درنهایت با موفقیتهای متعددی ازجمله کسب دو جایزه از جشنواره کن و... روبهرو میشود. اما «مجوس» واقعاً فیلم بدی از آب درمیآید که سال 1968 به کارگردانی «گای گرین» اکران میشود؛ بهرغم جایگاه خوب ادبی رمان «مجوس»، فیلمی که به اقتباس از آن ساخته میشود باوجود برخورداری از بازیگرانی مطرح در فهرست بدترین فیلمها قرار میگیرد.
از اثرگذاری فاولز در جلب نظر سینماگران گفتید، این اثر چقدر بر عرصه ادبیات و نوشتههای بعد خود اثر گذاشته؟
اثرگذاری رمان مجوس در امریکا حتی بیش از انگلستان است و همواره جزو فهرست رمانهای بسیار محبوب قرار دارد. به گمانم «مجوس» به تنها زبانی که طی این سالها ترجمه نشده همین فارسی باشد. فاولز برخوردار از ویژگی خاصی است، او همواره روی مرز خاصی حرکت کرده که هم توانسته نظر جامعه نخبهگرای کتابخوان را جلب کند و هم مورد قبول عامه کتابخوانان نهچندان جدی بوده است.
قدری هم از خود فاولز بگویید، بویژه که اطلاعات چندانی از زندگی شخصی او در سایتهای فارسیزبان نیست!
فاولز را میتوان از معدود نویسندگان جامعالاطراف روزگار فعلی دانست، فردی که هم با هنرهایی نظیر موسیقی، نقاشی و همچنین سایر شاخههای هنرهای تجسمی و همچنین ادبیات تسلط قابل قبولی دارد و هم اینکه به علومی نظیر روان شناسی، فلسفه و جامعهشناسی احاطهای غیرقابل تصور دارد. خیلی بعید است که شما کتابی از او بخوانید و ردپای پررنگی از یک اثر مشهور هنری یا نظریه فلسفی، روانشناختی یا جامعهشناختی در آن نبینید. شبیه چیزی که در رمان «کلکسیونر» هم مشهود است، از بحث شخصیت بیماری که با او روبهرو میشوید تا تبعات تغییر طبقه اجتماعی بدون فرهنگ و هنجارپذیریهای خاص آن. تأثیر برخورداری فاولز از دانش مرتبط با علوم مختلف در رمان «مجوس» از «کلکسیونر» مشخصتر است، کافی است به سراغ آثار او بروید تا نکات بسیاری در خلال مطالعه نوشتههایش یاد بگیرید. در همین رمان «کلکسیونر» مخاطب نکات بسیاری درباره هنر نقاشی یاد میگیرد؛ در رمان «معشوقه ستوان فرانسوی» هم یکی از مسائل برجسته کتاب بحث تکامل «داروین» و نظریههای «مارکسیستی» است.
و جالب است که باوجود برخورداری از این سطح گسترده دانش ما شاهد آن نوع فضل فروشی خاصی که از نویسندگانی نظیر «جیمز جویس» سراغ داریم در فاولز نیستیم!
جویس از هر نظر به فخرفروشی مشهور است، او نویسندهای در سبک مدرنیسم است ولی فاولز پستمدرن نوشته، پستمدرنیستها شاخصهای جذب مخاطب را به کل نادیده نمیگیرند، درست برخلاف جویس که پیرو سبک مدرنیسم است؛ حتی اگر فاولز هنوز زنده بود و از او در این رابطه میپرسیدیم به گمانم محال بود بگوید که «جویس» و سبک نوشتاری او موردعلاقهاش بوده است. فاولز از همان ابتدای جوانی جذب اگزیستانسیالیسمها میشود، مسألهای که تأثیر آن در نوشتههایش هم دیده میشود.
آنقدر که بتوان او را نویسندهای اگزیستانسیالیست دانست؟
بله، بهطور مشخص بارها از علاقهمندیاش به فیلسوفانی نظیر سارتر گفته بوده، بااینحال که هیچگاه در نوشتههای فاولز ندیدهام که اسمی از آلبر کامو نویسنده محبوبش و ژان پل سارتر را آورده باشد اما از فلسفه آنها خیلی تأثیر پذیرفته است.
حال و هوای حاکم بر «کلکسیونر» را چقدر میتوان کافکایی دانست؟
خیلی زیاد، این رمان تا حد زیادی تحت تأثیر کافکا و نگاه خاص او قرارگرفته است؛ حتی موقعیتی که فردریک باعث خلق آن میشود شباهت زیادی به تفکرات کافکا دارد، انسانی که در یک شرایط غیرانسانی قرار میگیرد، آنهم بدون هیچ امیدی برای رهایی و حتی چرایی شرایطی که گرفتار آن شده است؛ البته تفاوتهایی هم وجود دارد، آثار کافکا قدری سمبلیکتر از نوشتههای فاولز هستند. ویژگی جالب رمان «کلکسیونر» اینجاست که ردپای افراد مشهور بسیاری را میتوان در آن پیدا کرد، از نظریهپردازان شاخص علم روان شناسی گرفته تا جامعهشناسی و علوم فلسفی؛ حتی در تفسیرهایی که از این رمان انجامشده آن را با نوشتههای «ساموئل بکت» هم مقایسه کردهاند.
نکته دیگری که درباره این رمان خودنمایی میکند نقد فاولز بر تفکرات مردسالارانه است! این ویژگی در سایر نوشتههای جان فاولز هم دیده میشود؟
فاولز در خلال یک مصاحبه، خیلی صریح به فمینیست بودن خود اشاره میکند، بنابراین تأثیر این نگاه در دیگر نوشتههای او نیز دیده میشود. «کلکسیونر» اثری با نگاه فمینیستی است؛ نقد نگاه مردسالارانه فاولز در«معشوقه ستوان فرانسوی» حتی از این رمان هم بیشتر است. وقتی «کلکسیونر» را میخوانید، میراندا را زنی فرهیخته و آزاداندیش پیدا میکنید که برخوردار از سطح دانش قابل قبولی است و نسبت به مسائل پیرامون خود و حتی اتفاقات جهانی دغدغهمند است. زنی امروزی که شاید براحتی نتوان به او عیب و ایرادی ازنظر تفکر و شخصیت نسبت داد که این نشأت گرفته از نگاه خاص فاولز به زنان است. بااین حال او گرفتار مردی سنتی با تفکرات متحجرانه میشود، مردی ازنظر فکری منجمد، که همچون زالو تمام حیاتش را میبلعد.
فاولز پیش از آنکه بهطور جدی نویسندگی را آغاز کند به شغل معلمی مشغول بوده، چقدر شاهد تأثیر زندگی شخصی و تجربههای زیستی او بر نوشتههایش هستیم؟
تأثیر دانش او بر نوشتههایش بسیار است، اما ازآنجایی که فاولز برخوردار از زندگی پرفرازو نشیبی نبوده نمیتوان گفت که آثارش تحت تأثیر ابن مسأله نوشته شدهاند. او مدتی در یونان زندگی کرده و همانطور که گفتید مشغول تدریس بوده تا اینکه با دختری آشنا میشود، ازدواج میکند و باز به انگلستان بازمیگردد. همسرش که از دنیا میرود برای چندین سال دست از نوشتن برمیدارد تا دوباره نوشتن را از نو آغاز میکند و درنهایت هم در همان شهر کوچک محل زندگی هم از دنیا میرود. چندان اهل مصاحبه نبوده و شاید از این بابت است که اطلاعات چندانی از زندگیاش در دست نیست. مطالعه، ترجمه و نوشتن مهمترین شاخصههای زندگی او بودهاند. به لاتین و فرانسه تسلط داشته و آثار متعددی هم از این زبانها ترجمه کرده است.
فارغ از «کلکسیونر» گویا دیگر نوشتههای فاولز هم برخوردار از نثر به نسبت پیچیدهای هستند!
بله، فاولز نویسنده سادهنویسی نیست، شاید سادهترین نثری را که از آن بهره گرفته بتوان در همین رمان پیدا کرد، «مجوس»، «معشوقه ستوان فرانسوی» و دیگر آثار او بههیچوجه نثر آسانی ندارند. البته پیچیدگی نثر فاولز همانطور که اشاره شد نظیر نویسندگانی همچون جویس نیست که تنها طیف خاصی با آنها ارتباط بگیرند. نثر پیچیده فاولز کار را بیشتر برای مترجم سخت میکند تا خواننده؛ وگرنه یکی از جنبههای خاص ادبیات بحث نثر آثار است، خواننده از اثری که برخوردار از نثری زیباست لذت میبرد. نثر نوشتههای فاولز شاید پیچیدگیهای خاصی داشته باشند اما واقعاً زیبا هستند و همین یکی از ویژگیهای خاص نوشتههای او هستند.
گویا فاولز طرح اولیه کتاب را چهارهفتهای نوشته و بعدازآن چهار سال زمان صرف بازنویسیاش کرده، این میزان حساسیت در دیگر نوشتههای او هم مشهود است؟
بله و این یکی از نکات جالب توجه درباره رمان «کلکسیونر» است، هرچند که درباره فاولز چیز عجیبی نیست، او در نگارش نویسنده حساسی است.
از چه بابت این رمان را یکی از وحشتناکترین رمانهایی عنوان کردهاید که تا به امروز خواندهاید؟
این گفتهام از جهت مفهوم رایجی که برای این واژه قائل هستیم نیست، بلکه مضمون رمان است که آن را هولناک میکند، اینکه هر یک از ما آدمهای عادی تا چه اندازه قادر به سقوط هستیم. فاولز در این رمان از یک جهان غیرواقعی صحبت نمیکند، او از آدمهایی سخن گفته که در دل تمدن امروزی ممکن است دست به هر کاری بزنند.
چرا از میان آثار متعددی که از فاولز منتشر شدهاند تنها سه نوشته او موفق به کسب جایگاه مهمی در عرصه جهانی ادبیات شدهاند؟ این تمایز از جهت ساختاری است یا مضمونی که در داستانها به کاربرده؟
درباره اغلب نویسندگان همینطور است، تنها دو- سه اثر و گاهی هم یک کتاب آنان در سطحی گسترده نظر منتقدان را جلب میکند. نکتهای که درباره این سه نوشته فاولز جالب توجه است تفاوت میان آنهاست. شما اگر به سراغ «معشوقه ستوان فرانسوی» بروید با رمانی بسیار متفاوت از دیگر نوشتههای فاولز روبهرو میشوید. داستانی ویکتوریایی با مؤلفههای یک رمان ویکتوریایی، منتهی با چند تفاوت؛ نخست اینکه شاهد حضور راوی در رمان و حتی صحبت کردن او با مخاطب هستیم. از سوی دیگر کتاب سه پایان مختلف دارد، یک جایی راوی به مخاطب میگوید حالا که ماجرای عشق این دو به فلان جا رسید میتوانیم سه پایان متفاوت برای آنان تصور کنیم؛ پایان یک، دو و سه. وسط رمان بهیکباره درباره مارکس یا داروین صحبت میکنند. البته نه اینکه این گفتهها را از شخصیتها بشنوید، خود راوی شروع به صحبت میکند که بخش عجیب و متفاوت نوشته فاولز هم در همین است.
شبیه برخی کارهای سینمایی؟ آن شیوهای که برای دورهای شاهد بودیم؛ ارائه چند پایان مختلف یا حتی صحبت کردن راوی با تماشاگران!
بله، تا حدی همینطوراست. شیوهای که فاولز برای تألیف رمان «معشوقه ستوان فرانسوی» بهکار برده را در هیچ کتاب دیگری نمیبینیم. به گمانم مهمترین ویژگی آثار فاولز را نشأت گرفته از این است که او نویسندهای بسیار متفکر است. نویسندهای دغدغهمند درباره انسان. او در خلال نوشتههایش دست به بررسی انسان در وضعیتهای مختلف میزند، از سوی دیگر داستانگوی بسیار خوبی است. وقتی پای رمان «مجوس» بنشینید شگفتزده میشوید که چه دنیای عجیب و پر ارجاعی به علوم مختلف خلق کرده! دنیایی که به تصویر کشیدن آن کار هرکسی نیست. جایگاهی که منتقدان جهانی ادبیات برای فاولز قائل هستند تحت تأثیر مجموعهای از این موارد است. در بررسی آثار ادبیات داستان قرن بیستم و بویژه در بخش ادبیات پستمدرن جهان، «معشوقه ستوان فرانسوی» یک پای ثابت و از مهمترین و خواندنی ترین رمانهاست. او در این رمان دست به ساختارشکنی زده، او در اثری ویکتوریایی، آثار ویکتوریایی را نقد مارکسیستی هم کرده که از هنرمندیهای فاولز است.
در مقدمه رمان نام «مجوس» دیگر ترجمهتان از آثار فاولز را در کنار آثاری همچون «آنا کارنینا»، «جنایات و مکافات» و حتی«اولیس» آوردهاید؛ چنین مقایسهای کمی زیادهروی نیست؟
این نوشتهام براساس فهرست 100 رمان برتر قرن بیستم است که در سایت Modern Library آمده، آنهم از دو دریچه. یکی از نگاه منتقدان و دیگری از منظر خوانندگان. «مجوس» از معدود آثاری است که در هر دو فهرست جای گرفته است.
ترجمه «معشوقه ستوان فرانسوی» را کی شروع میکنید؟
نمیدانم! هر وقت رمانی که روی ترجمهاش کار میکنم تمام شود؛ یک سال و نیم است که مشغول ترجمه دیگری شدهام.
از نویسندهای تازه؟
بله، اما بگذارید همانطور که تا به امروز اطلاعاتی از کتاب و نویسندهاش ندادهام چیزی نگویم تا زمان انتشار آن برسد.
بازهم بحث معرفی نویسندهای جدید به مخاطبان در میان است یا کتابی از نویسندگانی که تا به امروز آثاری از آنها ترجمه کردهاید؟
نه، نویسنده جدیدی است که یک کتاب از او ترجمه شده اما خوانده نشده است. به گمانم حدود یکی- دو ماه دیگر کار کتاب تمامشده و همچنان با همراهی نشر چشمه در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد.
بــــــــرش
مجوس، خوش شانس در ادبیات و بداقبال در سینما
با اینکه «کلکسیونر»، نام جان فاولز را بهعنوان مؤلف نخستین رمان در ژانر تریلر روانشناختی مدرن ثبت کرده اما آنچه بیش از همه شهرت این نویسنده بریتانیایی را بهدنبال داشته رمان «مجوس» است. مجوس نخستین نوشته فاولز است، هر چند که آن را با تأخیر و بعد از کلکسیونر منتشر کرده، رمانی بداقبال در هنرهفتم که اقتباس سینمایی اش به کارگردانی «گای گرین»، حتی با ایفای نقش بازیگران مطرحی نظیر «آنتونی کوئین» هم کار خوبی از آب درنیامد و فهرست بدترین فیلمهای قرن بیستم اغلب میزبان آن بودند؛ آنقدر که نقل قولی از وودی آلن است که: «اگرکل عمرم را دوباره تکرار میکردم این دفعه فیلم مجوس را نمیدیدم». با این حال رمان «مجوس» از شاخصترین نوشتههای فاولز به شمار میآید و در دنیای ادبیات آنقدر خوش شانس بوده که حضور آن در فهرست آثار برتر قرن بیستم دیده میشود. ماجرای رمان «مجوس» در دهه پنجاه میلادی سپری میشود و درباره جوانی انگلیسی است که به تازگی در رشته ادبیات از دانشگاه آکسفورد فارغالتحصیل شده است. از زادگاه خود متنفراست و به دنبال شغلی در آن سوی مرزهای انگلستان میرود، قدم به یونان میگذارد و به تدریس در مدرسهای مشغول میشود. همین مهاجرت است که او را مقابل شخصیت عجیبی میگذارد و از این هنگام است که داستان مجوس آغاز میشود.
بــــــــرش
روایت مترجم از ماجرای مردی با رفتارهایی غیرمعمول
تاریخچه ژانر ادبی تریلر روان شناختی را مرتبط به آثار بزرگانی همچون «چارلز دیکنز» میدانند؛ با این حال شاید بپرسید چه اتفاقی افتاد که فاولز دوباره آن را به کانون توجه خوانندگان بازگرداند؟ و اینکه میتوان آن را نشأت گرفته از شرایط زندگی دوران معاصر و وجود آدمهایی همچون «فردریک» رمان «کلکسیونر» است دانست؟ در پاسخ به این سؤال باید به مضمون این رمان اشاره کرد.«کلکسیونر» داستان مردی بهظاهر عادی است که در شرایط غیرعادی و با رفتارهای حاد روانی ظاهر میشود. بهدلیلی احمقانه ثروتمند میشود، کارش را رها میکند و مهمترین چیزی که غیر از پول برای او باقی میماند زمان است. از همین زمان هم برای برآورده کردن تاریکترین امیال درونیاش استفاده میکند، مسألهای که حتی از منظری میتوان به تفسیر طبقاتی آن نیز پرداخت. بخشی از گفته فاولز که نشأت گرفته از اعتقادات
سیاسی-اجتماعی او است، او در این رمان میخواهد بگوید آدمی که بدون فرهنگپذیری بهیکباره از طبقهای فرودست به طبقه بالاتری قدم میگذارد هم خودش و هم اطرافیان را با مسائلی روبهرو میکند. این اتفاق تنها از منظر روان شناسی قابل بررسی نیست بلکه میتوان از دریچه جامعهشناختی هم به آن پرداخت. اما بگذارید نکتهای هم درباره دیکنز بگویم که به آن اشاره کردید، رمان «مجوس» فاولز را برخی از جهاتی شبیه اثر داستانی مشهور دیکنز، «آرزوهای بزرگ» میدانند؛ البته این شباهتها چندان واضح نیستند، بااین حال وقتی این مسأله را به خود فاولز میگویند او تأکید میکند که شباهتهای مذکور ناخودآگاه بودهاند و حتی میگوید که دیکنز از نویسندگان محبوب او به شمار میآید و ازاینجهت خیلی خوشحال میشود که چنین شباهتی برای نوشتهاش برشمارند.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ