خلط کردن مفهوم تمدن با مفهوم ملت خطایی فاحش است
محمدرضا زمردی
استاد دانشگاه بوعلی سینا همدان
مفهوم ملت یکی از پرابهامترین و نامشخصترین مفاهیمی است که معنای آن اغلب بدیهی و مسلم انگاشته میشود. این در حالی است که توافقی بر سر تعریف ملت وجود ندارد و ماهیت ذاتاً پر چالش چیزهایی که این اصطلاح به آنها اطلاق میشود، تعریف بیطرفانه از ملت را دشوار میکند.
واقعیت این است که از قرن نوزدهم است که ملت تبدیل به مسأله میشود و پیش از آن این مفهوم هرگز چندان موضوعیتی نداشته است. هیچ معیار مشخص مستقلی نیست که تعیین کند کدام یک از شکل بندیهای متمایز پیشامدرن مجال تبدیل شدن به ملت در گستره یک سرزمین را خواهد داشت جز تقدیر تاریخی!
ملیگرایانی که آکنده از حس نیرومند حقانیت نهضت خویش هستند معمولاً برآنند که فرهنگ آنها واقعاً و به طور عینی یک ملت را تعریف میکند، غافل از اینکه همین تصورات است که واقعیت تاریخی ملت را به وجود میآورد نه اینکه خود انعکاس وجود یک ملت باشد. به تعبیر دیگر این ملیگرایی است که ملت را میآفریند.
اصولاً تکوین مفهوم ملت در ایران هم از این قاعده مستثنی نبوده است. میتوان نضجگیری و تکوین رویه و روحیه ملیگرایی را در ایران عصر مدرن مورد واکاوی قرار داد و کم و کیف تأثیر آن بر شکلگیری مفهوم ملت در این دیار را مورد مداقه قرار داد. این در حالی است که ملیگرایان بنیادگرا (مثل مروجان ایده ایرانشهری) که تا حد زیادی بیتوجه به ادبیات نظری مرتبط با این مباحث آرا خود را مطرح میکنند از اساس منکر این معنی هستند. ایشان میکوشند مفهوم مدرن ملت را از تاریخ کهن ما استنباط کنند و در این راه لاجرم به تکلفها و تحریفها و تقلیبهایی متوسل میشوند. البته تمدن ایرانی یکی از نخستین تمدنهای بزرگ بشری بوده است. تمدنی که برخلاف چند تمدن از میان رفته دیگر بقایای آن هنوز در ایران کنونی و چند کشور همسایه همچنان زنده است. ولی خلط کردن مفهوم تمدن با مفهوم ملت خطای تحلیلی فاحشی است. افزون بر این، این حقیقت که نخستین دولت پیچیده در امپراطوری ایران ظهور کرده نمیتواند مبنایی برای این استنباط باشد که ایرانیان ملتی کهن بودهاند. هر امپراطوری از فرهنگهای متعددی تشکیل میشد و دولت-ملتهای مدرن را نمیتوان و نمیباید با آنها مقایسه کرد. امروز اطلاق عنوان ملت به گروهبندیهای قومی درون یک کشور هم از منظر تئوریک صحیح نیست (گاهی قومگرایان پانیست بر چنین کاربستی اصرار میورزند و حرف از ملت ترک یا ملت کرد میزنند).
با پرهیز از سادهسازیهای مفهومی و لغزشهای روش شناختی میتوان به نحوه تکوین ملیت ایرانی جدید رویکردی علمی و غیرباستانگرایانه داشت و ایران را با تجلیل همه تنوعات قومی و زبانی و مذهبی مفهومپردازی کرد. در غیر این صورت همچنان سیاستهای قومی و زبانی مرکز مدار دنبال خواهد شد و با استمرار توسعه نامتوازن منطقهای، انگیزههایی واگرایانه برای قطبیتسازی و تقابل با مرکز (به مثابه یک مفهوم و هستار و نه یک مکان) بازتولید خواهد شد. این رویکردها از رهگذر بازتابشان در خودفهمی و انگارههای سیاستگذاران در خط مشیها متجلی خواهند شد و منشأ آثاری در جهان اجتماعی قرار خواهند گرفت. پس به هیچ وجه با مباحث صرفاً آکادمیک یا روشنفکرانهای سر و کار نداریم که فقط به کار مجادلات نخبگان بیاید.
استاد دانشگاه بوعلی سینا همدان
مفهوم ملت یکی از پرابهامترین و نامشخصترین مفاهیمی است که معنای آن اغلب بدیهی و مسلم انگاشته میشود. این در حالی است که توافقی بر سر تعریف ملت وجود ندارد و ماهیت ذاتاً پر چالش چیزهایی که این اصطلاح به آنها اطلاق میشود، تعریف بیطرفانه از ملت را دشوار میکند.
واقعیت این است که از قرن نوزدهم است که ملت تبدیل به مسأله میشود و پیش از آن این مفهوم هرگز چندان موضوعیتی نداشته است. هیچ معیار مشخص مستقلی نیست که تعیین کند کدام یک از شکل بندیهای متمایز پیشامدرن مجال تبدیل شدن به ملت در گستره یک سرزمین را خواهد داشت جز تقدیر تاریخی!
ملیگرایانی که آکنده از حس نیرومند حقانیت نهضت خویش هستند معمولاً برآنند که فرهنگ آنها واقعاً و به طور عینی یک ملت را تعریف میکند، غافل از اینکه همین تصورات است که واقعیت تاریخی ملت را به وجود میآورد نه اینکه خود انعکاس وجود یک ملت باشد. به تعبیر دیگر این ملیگرایی است که ملت را میآفریند.
اصولاً تکوین مفهوم ملت در ایران هم از این قاعده مستثنی نبوده است. میتوان نضجگیری و تکوین رویه و روحیه ملیگرایی را در ایران عصر مدرن مورد واکاوی قرار داد و کم و کیف تأثیر آن بر شکلگیری مفهوم ملت در این دیار را مورد مداقه قرار داد. این در حالی است که ملیگرایان بنیادگرا (مثل مروجان ایده ایرانشهری) که تا حد زیادی بیتوجه به ادبیات نظری مرتبط با این مباحث آرا خود را مطرح میکنند از اساس منکر این معنی هستند. ایشان میکوشند مفهوم مدرن ملت را از تاریخ کهن ما استنباط کنند و در این راه لاجرم به تکلفها و تحریفها و تقلیبهایی متوسل میشوند. البته تمدن ایرانی یکی از نخستین تمدنهای بزرگ بشری بوده است. تمدنی که برخلاف چند تمدن از میان رفته دیگر بقایای آن هنوز در ایران کنونی و چند کشور همسایه همچنان زنده است. ولی خلط کردن مفهوم تمدن با مفهوم ملت خطای تحلیلی فاحشی است. افزون بر این، این حقیقت که نخستین دولت پیچیده در امپراطوری ایران ظهور کرده نمیتواند مبنایی برای این استنباط باشد که ایرانیان ملتی کهن بودهاند. هر امپراطوری از فرهنگهای متعددی تشکیل میشد و دولت-ملتهای مدرن را نمیتوان و نمیباید با آنها مقایسه کرد. امروز اطلاق عنوان ملت به گروهبندیهای قومی درون یک کشور هم از منظر تئوریک صحیح نیست (گاهی قومگرایان پانیست بر چنین کاربستی اصرار میورزند و حرف از ملت ترک یا ملت کرد میزنند).
با پرهیز از سادهسازیهای مفهومی و لغزشهای روش شناختی میتوان به نحوه تکوین ملیت ایرانی جدید رویکردی علمی و غیرباستانگرایانه داشت و ایران را با تجلیل همه تنوعات قومی و زبانی و مذهبی مفهومپردازی کرد. در غیر این صورت همچنان سیاستهای قومی و زبانی مرکز مدار دنبال خواهد شد و با استمرار توسعه نامتوازن منطقهای، انگیزههایی واگرایانه برای قطبیتسازی و تقابل با مرکز (به مثابه یک مفهوم و هستار و نه یک مکان) بازتولید خواهد شد. این رویکردها از رهگذر بازتابشان در خودفهمی و انگارههای سیاستگذاران در خط مشیها متجلی خواهند شد و منشأ آثاری در جهان اجتماعی قرار خواهند گرفت. پس به هیچ وجه با مباحث صرفاً آکادمیک یا روشنفکرانهای سر و کار نداریم که فقط به کار مجادلات نخبگان بیاید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه