از ملت سازی تا ملت شدن
سید محمد محمدی
استاد دانشگاه و پژوهشگر علوم سیاسی
جامعه ایرانی در درازنای تاریخش همواره چارچوبی سرزمینی بود که اقوام و گروههای فرهنگی مختلفی را شامل میشد. این باهمبودگی همیشه خوب و صلحآمیز نبوده است و زمانهایی فراوانی هم بوده که فاتحانی شمشیر به دست با غلبه و تکیه بر زور، آنها را به همزیستیای که چندان صلحآمیز و دلپسند نیز نبوده است، مجبور کردهاند. پروژه ملتسازی، بدون توجه به مفهوم اراده و حاکمیت ملی که طی نهضت مشروطه به جامعه ایرانی معرفی شده بود، به صورت رسمی در زمان رضاشاه از بالا به جامعه تحمیل میشود.
طی این پروژه سعی میشود از طریق ایجاد همگنسازی فرهنگی و ندیدهگرفتن هویتهای قومی و فرهنگی در عرصههای اجتماعی، بویژه در قلمروهایی که مشارکت سیاسی تجسم مییابد، بستر و بنیان همزیستیای مسالمتآمیز را فراهم کند. رسمیت بخشیدن به ویژگیهای هویتی خاص بهعنوان هویت ملی عملاً اقوام و گروههای فرهنگی را مبدل به قلمروها و دنیاهای بستهای میکند که هرگونه تعامل، تفهم و گفتوگو در جهت شکلگیری اراده ملی و اجماع بر سر خیری همگانی را ممتنع میکند.
پروژه همگنسازی هویتی، نه تنها نتوانست به بحران هویت پاسخی درخور بدهد بلکه بحران مشارکت را نیز به آن اضافه کرد. برخلاف پروژه ملتسازی که از بالا و به صورت رسمی پیگیری میشده است، «فرآیندهای ملتشدن» به یاری توافق و میل آشکار به همزیستی پدید میآید. این برداشت از ملت که ریشه در انقلابهای دموکراتیک قرن هجدهم دارد بر سنت فکری «قرارداد اجتماعی» مبتنی است، مفهومی که در ایران بذرش در انقلاب مشروطه نشانده شده بود اما هیچگاه شرایط لازم برای رشد و نمو را نیافت. در این چارچوب، ضرورت شکلگیری مفهوم «ملت»، وجود مردمانی آزاد و صاحب حق است که از طریق قراردادهای تجدیدپذیر، سرنوشتی مشترک و با همبودگیای خوب را برای هم رقم میزنند.
به نظر من در ایران امروز ما از باهمبودگی خوب برخوردار نیستیم و برای همین باید دوباره در مفهوم ملیت تأمل کنیم. ما به ناسیونالیسم مدنی نیاز داریم. تأسیس میدانهای جدید برای گفتوگو و با همبودن، راهی برای ایجاد ملیگرایی مدنی است.
استاد دانشگاه و پژوهشگر علوم سیاسی
جامعه ایرانی در درازنای تاریخش همواره چارچوبی سرزمینی بود که اقوام و گروههای فرهنگی مختلفی را شامل میشد. این باهمبودگی همیشه خوب و صلحآمیز نبوده است و زمانهایی فراوانی هم بوده که فاتحانی شمشیر به دست با غلبه و تکیه بر زور، آنها را به همزیستیای که چندان صلحآمیز و دلپسند نیز نبوده است، مجبور کردهاند. پروژه ملتسازی، بدون توجه به مفهوم اراده و حاکمیت ملی که طی نهضت مشروطه به جامعه ایرانی معرفی شده بود، به صورت رسمی در زمان رضاشاه از بالا به جامعه تحمیل میشود.
طی این پروژه سعی میشود از طریق ایجاد همگنسازی فرهنگی و ندیدهگرفتن هویتهای قومی و فرهنگی در عرصههای اجتماعی، بویژه در قلمروهایی که مشارکت سیاسی تجسم مییابد، بستر و بنیان همزیستیای مسالمتآمیز را فراهم کند. رسمیت بخشیدن به ویژگیهای هویتی خاص بهعنوان هویت ملی عملاً اقوام و گروههای فرهنگی را مبدل به قلمروها و دنیاهای بستهای میکند که هرگونه تعامل، تفهم و گفتوگو در جهت شکلگیری اراده ملی و اجماع بر سر خیری همگانی را ممتنع میکند.
پروژه همگنسازی هویتی، نه تنها نتوانست به بحران هویت پاسخی درخور بدهد بلکه بحران مشارکت را نیز به آن اضافه کرد. برخلاف پروژه ملتسازی که از بالا و به صورت رسمی پیگیری میشده است، «فرآیندهای ملتشدن» به یاری توافق و میل آشکار به همزیستی پدید میآید. این برداشت از ملت که ریشه در انقلابهای دموکراتیک قرن هجدهم دارد بر سنت فکری «قرارداد اجتماعی» مبتنی است، مفهومی که در ایران بذرش در انقلاب مشروطه نشانده شده بود اما هیچگاه شرایط لازم برای رشد و نمو را نیافت. در این چارچوب، ضرورت شکلگیری مفهوم «ملت»، وجود مردمانی آزاد و صاحب حق است که از طریق قراردادهای تجدیدپذیر، سرنوشتی مشترک و با همبودگیای خوب را برای هم رقم میزنند.
به نظر من در ایران امروز ما از باهمبودگی خوب برخوردار نیستیم و برای همین باید دوباره در مفهوم ملیت تأمل کنیم. ما به ناسیونالیسم مدنی نیاز داریم. تأسیس میدانهای جدید برای گفتوگو و با همبودن، راهی برای ایجاد ملیگرایی مدنی است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه