پرویز جاهد از عکس های نمایشگاه خود با عنوان «وقتی شهری می خوابد» به «ایران» میگوید
بازآفرینی چهره شهرها به سبک سینمای «نوآر»
سعیده احسانی راد
خبرنگار
پرویز جاهد، نویسنده، منتقد سینمایی و کارگردان، نمایشگاه عکسی را با عنوان «وقتی شهری میخوابد» در گالری زمستان خانه هنرمندان ایران برپا کرده است. جاهد پیش از این نیز نمایشگاهی از پرترههای هنرمندان را در مجموعه عکسهایی از سی سال پژوهش در زمینه سینمای موج نوی ایران برپا کرده بود. حالا او دومین نمایشگاه خود را تحت تأثیر سبک خاصی از سینمای جنایی به نام فیلم نوآر (Film noir) برگزار کرده و پیش چشم علاقهمندان قرار داده است.
عکسهای این منتقد سینما از شبهای شهرهایی است که طی سالهای گذشته به آنها سفر کرده است. چنان که جاهد میگوید، از زمانی که به خاطر دارد دلبسته سینما بویژه سینمای نوآر و به تبع آن فضای شهری بوده و ادامه میدهد: «از سال 2000 که از ایران مهاجرت کردم، به شهرهای مختلفی سفرکردم و در تمام این سفرها متأثر از سینمای نوآر از شهرها در ساعات شب عکاسی میکردم که دربرگیرنده مجموعه متعدد و متنوعی است.»
این نمایشگاه شامل 40 عکس از شهرهایی چون پاریس٬ لندن٬ پراگ٬ استانبول و چند شهر دیگر است که در شب عکاسی شده است.
پرویز جاهد متولد 1340 منتقد سینما و کارگردان، فارغالتحصیل رشته مطالعات فیلم در دانشگاه وستمینستر لندن و فارغالتحصیل کارشناسی ارشد سینما از دانشکده سینما و تئاتر تهران است.
او درباره اینکه چرا شب را برای عکاسی انتخاب کرده و در عکسهایش آدمها سیاه و مرموز بهنظر میرسند و به نوعی دلهره آور هستند، به «ایران» میگوید: «شب نیمه آرام بخش، زیبا و دوست داشتنی زندگی انسان مدرن شهری است. پس از یک روز کاری شلوغ و دوندگی و رفت و آمد و تلاش که همه انرژی و توان ما را میبلعد این شب است که امکانی برای آسودن و خستگی برایمان فراهم می کند. تنها در ساعات و لحظات شب است که روح و ذهن ما آرام میگیرد و رؤیاها سر برمی آورند.»
بهگفته او«شب آرام و سنگین و مرموز از راه میرسد و چادر سیاه خود را بر سر شهر ، خیابان ، مغازهها و خانهها میاندازد و همه چیز غرق در تاریکی میشود، شب همه کثافتها و زشتیها را میپوشاند. در دل سیاهی شب است که زندگی دیگری آغاز میشود؛ هرچند در پس این آرامش ظاهری، شهر آبستن حوادثی شوم و سهمناک میشود و این همان جانمایه بسیاری از فیلمهای نوآر کلاسیک و مدرن است.»
دربرخی عکسهای این منتقد سینما بازی نورهای نئون در تاریکی شب و زمینهای خیس باران خورده و آدمهایی که صورتشان دیده نمیشود و هیبتشان آن قدر سنگین است که گویا رازی را با خود دارند، مخاطب را جذب میکند که جاهد در این مورد معتقد است: «خیابانها و کوچههای خلوت و تاریکی که با نور چراغهای کنار خیابان یا نور پنجرههای آپارتمانها یا نور اتومبیلهایی که با شتاب میگذرد، یا تلألؤ نورهای نئون سر در مغازهها، کافهها، رستورانها، سینماها و سالنهای نمایش میتوانند مکان وقوع جنایتی هولناک یا فعالیت شبانه دارو دستهای تبهکار و زیر زمینی باشند؛ خیابانهایی که سایهها در آن ترسناک و تهدید کنندهاند؛ حالا این خیابانها میخواهد در لندن باشد یا در پراگ یا درتهران یا در استانبول یا در شهری کوچک و دورافتاده در غرب امریکا. شهرهایی که در شب، زیبا و فریبنده اما در عین حال مرموز و هراس انگیزند و خشونتی پنهان و نامرئی در دل آنها و دنیای زیرزمینی آنها جاری است. شهرهایی که با خیابانهای سنگفرش باران خورده و خیس که نورهای چراغهای نئون مغازهها، هتلها، سردر سینماها ، کافهها و رستورانها بازمیتابانند.»
جاهد که تحت تأثیر سینمای نوآر از شبهای شهرها عکس گرفته به این نکته اشاره میکند که جان التون، فیلمبردار مشهور فیلمهای نوآر، در کتاب «نقاشی با نور» جذابیت چنین نماهایی را ناشی از بازی نور و بازتابهای آن روی سطح خیس و براق خیابانها میداند. در چنین فضای شهری نیمه تاریک است که موتیفهای نوآر در کتاب نقاشی با نور جذابیت چنین نماهایی را ناشی از بازی نور و بازتابهای آن روی سطح خیس و براق خیابان میداند. در چنین فضاهای شهری نیمه تاریک است که موتیفهای نوآری حضور خود را اعلام میکنند. فضاهای خارجی که قهرمان تنها، عاصی و شکست خورده نوآر را در خود جای میدهد. فیلمهای نوآر به شکل درخشانی از تاریکی سینما استفاده میکنند. در سالنهای تاریک سینما تأثیر نورهای نوآر دو چندان میشود و این یکی از رمزهای جذابیت فیلمهای نوآر است.
اینها زیباترین و خیرهکنندهترین تصاویر از شهر و زندگی شهری در ساعات دیروقت شب است که همیشه برایم جذاب بودهاند. این فضاهای شهری آشنا خیلی پیشتر از آنکه بخواهم خودم آنها را از نزدیک با دوربین عکاسیام تجربه و ثبت کنم، از دل فیلمهای نوآر امریکایی و فرانسوی سربرآورده و در ذهن من جای گرفته و دلمشغولی من شدهاند.
به گفته جاهد«آنچه نئو نوآری مثل فیلم درخشان «راننده تاکسی» را به فیلمی فراموش نشدنی تبدیل کرده، بهخاطر چراغهای نئون، فضاهای دود گرفته و پرسهزنی شبانه تراویس بیکل یا تاکسی در خیابانهای پرنور و افسونگر نیویورک است. شاید اولین بار بعد از دیدن راننده تاکسی اسکورسیزی یا «آسانسور به سوی سکوی اعدام» لویی مال یا «خواب بزرگ» هاوارد هاوکز، یا «دارودسته بزرگ» جوزف اچ لوئیس بود که به فکر عکاسی از زندگی شبانه و فضاها و خیابانها و کوچه پس کوچههای شهرها در دل شب افتادم. بعد از آن بود که هروقت به شهری سفر کردم هرجا و هروقت مقدور بود، به عکاسی شبانه از شهرها پرداختم.
جاهد در آخر میگوید: «این نمایشگاه و این عکسها تنها پرسهها و گشت و گذارها و مشاهدات شبانه من در شهرهایی چون پاریس، پراگ، کن، کارلو ویواری، طنجه(مراکش)، استانبول و تهران است. البته مجموعه عکسهای متعدد دیگری هم دارم که در آینده قصد دارم این مجموعهها را به مرور به نمایش بگذارم. همچنین قصد دارم کتاب عکسهایم را نیز منتشر کنم.»
گفتنی است نمایشگاه «وقتی شهری میخوابد» که با استقبال خوبی از سوی بازدیدکنندگان مواجه شده، روز هشتم بهمن ماه به کار خود پایان دهد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه