نغمه داوودساز






سهند آقایی
پژوهشگر زبان
و ادب فارسی
شارحان و تعلیق‌نویسان کتاب مثنوی تاکنون کنایه «گلوی خود گرفتن» را معنا نکرده‌اند. فرهنگ‌‌نویسان نیز تنها به دو معنی برای «گلو‌ گرفتن» بسنده کرده‌‌اند: «خفه کردن» یا «انتقام‌ گرفتن». به‌هرتقدیر ما برآنیم که «گلوی خود گرفتن» در ابیات زیر به معنای آماده شدن برای خواندن (صدای خود را صاف کردن) یا حتّی آواز خواندن است:
پس ایاز مهرافزا برجهید
پیش تخت آن اُلُغ‌ سلطان دوید
سجده‌ای کرد و گلوی خود گرفت
کای قبادی کز تو چرخ آرد شگفت
ای همایی که همایان، فرخی
از تو دارند و سخاوت هر سخی
این بیت‌ها در پایان قصه «ایاز و حجره داشتن او...» در دفتر پنجم مثنوی آمده‌اند. ما اکنون به نخستین ابیات این داستان بازمی‌گردیم. به گمان ما میانِ «عشیق» و «ساز» و «ایاز» تناسب برقرار است:
چه محل دارد به پیش این عشیق
لعل و یاقوت و زمرّد یا عقیق؟
[...]
شاه شاهان است بلکه شاه‌ساز
وز برای چشم بد نامش ایاز
[...]
قصه محمود و اوصاف ایاز
چون شدم دیوانه رفت اکنون ز ساز
باری، در محور عمودی این ابیات مجموعه‌ای از تداعی‌ها به چشم می‌رسد؛ چنانکه عشیق، عاشیق را فرایاد می‌آورد و شاه‌ساز یا ساز (سامان) آلت نواختن را. توضیحش شایسته است که «عاشیق» به موسیقیدانان و شاعران دوره‌گرد بایاتی‌سرا اطلاق می‌شود. عاشیق‌ها در قدیم با کلماتی چون «بخشی» (نوازندگان شمال خراسان و ترکمن‌صحرا) و «دده» (روحانی) و «اوزان» خوانده می‌شدند.
در یادم هست که محمدرضا شفیعی‌کدکنی سال‌ها قبل در کلاس «حافظ» به ایهام یا تبادر «بخشی» در مصراع «خوبان پارسی‌گو بخشندگان عمرند» اشاره کرد و نسخه‌ بدل «ترکان پارسی‌گو» را نیز در آن بحث داخل کرد. وامّا «ایاز» یا ایاس (معشوق سلطان محمود) در این میان چه ارتباطی با ساز و آواز دارد؟ ما پیشتر دیدیم که او در پایان داستان سخنانی به‌ آواز سر می‌دهد. همچنین به نظر می‌رسد معنای اصطلاحی «ایاز» نیز مورد توجه مولوی بوده است؛ چنانکه گمان می‌رود نظامی نیز در مخزن‌الاسرار میان «نغمه داوودساز» و «ایاز» تناسبی برقرار کرده است:
یافته در نغمه داوودساز
قصه محمود و حدیث ایاز
در فرهنگ لغات و اصطلاحات کتاب اوپانیشاد ذیل «ایاس» آمده است: «نام یکی از انگرس‌ها؛ مصنف بعضی از سرودهای ریگ‌بید.» همچنین در همان فرهنگ که به‌همت تاراچند و جلالی نائینی نگاشته شده، ذیل «انگرس» چندین معنی ذکر شده است و آنچه به کار ما می‌آید این است: «نام روحانیونی که با به‌کار‌بردن اوراد سحرآمیز سرودهای مذکور [اتهرون‌بید] قربانی را در قبال حوادث ناموافق حفظ می‌نمایند.» در اوپانیشادها آمده است: «آنکه ما [موکلان حواس] را به این مرتبه رسانیده کجاست؟ چون او را اصل همه یافتند نام او ایاس (به معنی آن کسی که در دهان مقام دارد) مقرر شد و انگرس نیز نام او از آن مقرر شد که پران زبده اعضاء است، چه در لغت «انگ» اعضاء را گویند و «رس» زبده را.»
به‌هرتقدیر به‌نظر می‌رسد که در گذشته برخی خنیاگران با نام‌های ایاس و انگرس خوانده می‌شده‌اند. آثنائوس (سده دوم میلادی) در کتاب خود «بزم فرزانگان» به نقل از کتاب «پرسیکا» اثر دینُن روایتی آورده است از دیدار گوسان یا خنیاگری به‌نام انگارس با آستیاگ، آخرین پادشاه ماد: «پس از آنکه کوروش از آستیاگ خواست که او را به پارس بفرستد، چنین روی داد که آستیاگ با دوستان خود به بزم نشسته بود و خنیاگری را به‌نام انگارس به مجلس فراخوانده بودند.
او نخست سرودهای بلند خود را اجرا کرد و در پایان این سرود را خواند: «ددی در لجنزار می‌غلتد، شتابنده‌تر و سهمناک‌تر از گراز» آستیاگ پرسید که این چه ددی‌ است؟ و انگارس گفت: او کوروش پارسی ا‌ست. آستیاگ می‌دانست که گمان انگارس درست است. خواست که کوروش را بازگرداند اما دیگر دیر شده بود.»

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7043/12/508967/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها