بهشت،آغاز سهگانهای ناتمام
حمید ناصریمقدم
فیلمساز
در فیلم بهشتِ تام تیکور، کارگردان فرمگرای آلمانی (دست کم در آغاز راهش فرمگرا بود) دو بازیگر مشهور حضور دارند. یکی، جیووانی ریبیسی ایتالیایی و دیگری، کیت بلانشت استرالیایی. بلانشت یکی از بازیگران محبوب من است. برنده دو اسکار و سه گلدن گلاب که علاوه بر بازیهای درخشانش، ویژگی دیگری نیز دارد و آن همکاریهای ارزندهاش با کارگردانان محبوب بسیاری از ماست: استیون اسپیلبرگ، وودی آلن، مارتین اسکورسیزی، الخاندرو گونزالس ایناریتو، جیم جارموش، دیوید فینچر، ترنس مالیک، سَم ریمی، رایدلی اسکات، پیتر جکسون، ران هاوارد، وس اندرسون. و برخی کارگردانان مشهور دیگر مانند: کنت برانا، بری لوینسون، جوئل شوماخر، لاسه هالستروم، بروس برسفورد، استیون سودربرگ و جرج کلونی. این لیست طولانی را نوشتم تا به اهمیت او تأکیدی دوباره کنم و البته باعث شد تا حق جیووانی ریبیسی خورده شود.
تام تیکور را با فیلم کوتاه اپیلوگ و بدو، لولا، بدو شناختم. اما شهرت او در ایران با فیلم عطر: داستان یک قاتل بسیار زیاد شد. کارگردانی که آهنگساز اغلب کارهای خودش نیز هست و البته یکی از کارهایی که برایش آهنگسازی نکرد همین بهشت بود. اما بهجای آن، مهارت خود را در انتخاب موسیقی نشان داد. نکته اینکه، استفاده درست و دقیق او از چند قطعه از آلبوم آلینا اثر آروو پارت در این فیلم باعث شهرت فراوان این آهنگساز استونیایی در ایران و استفاده فراوان (و اغلب در نامناسبترین جای ممکن) از قطعات او شد.
تیکور نویسنده اغلب کارهای خودش نیز هست اما بهشت اولین اثر سینمایی اوست که فیلمنامهاش را ننوشته. نویسندگانش کریستف کیسلوفسکی و کریستف پیسویچ هستند. این دو میخواستند بعد از تجربه بینظیر سهرنگ، سراغ سهگانه بهشت، دوزخ، برزخ بروند (برداشتی آزاد از کمدی الهی دانته) که اجل به کیسلوفسکی مهلت نداد. از آخرین تجربه همکاری آنها فقط فیلمنامه بهشت به یادگار ماند که شش سال پس از مرگ کیسلوفسکی در سال 2002 توسط تام تیکور به فیلم درآمد. چند صفحه از فیلمنامه جهنم نیز نوشته شده بود که توسط پیسویچ کامل شد و در سال 2005 توسط دنیس تانوویچ ساخته شد.
فیلم بهشت دارای نمادپردازیهای فراوانیست و شاید بههمین خاطر است که خوانش فیلم در بستری رئالیستی و صرفاً پلیسی، جنایی لطمه زیادی به فیلم میزند اما اینها باعث نمیشود تا مخاطب چشمش را به روی نقاط ضعف فیلم ببندد و من نیز منکر آنها نیستم. فیلم صرفاً عاشقانه هم نیست، کمی اساطیری و حتی متافیزیکی هم هست. عشقی اساطیریست که فضاسازی تیکور آن را بخوبی نشان میدهد و در دل داستانی پلیسی، جنایی گنجانده است. برقراری عدالت گرچه از موضوعات اصلی داستان است اما اولویت فیلمساز مربوط به پیوند است، یکی شدن و مخلص کلام: عشقی ماورایی در پوستهای زمینی. شباهت اسم شخصیتها، تقارن تاریخ تولد یکی با تاریخ اولین عشاء ربانی دیگری و موارد اینچنینی نشانههایی آشنا در نوشتهها و ساختههای کیسلوفسکیست که تام تیکور تلاش کرده تا ضمن حفظ آنها، فیلم خود را به تصویر بکشد که واقعاً همچنین است. شاخصههای تماتیک محتوایی و فرمی او را در فیلم قبلیاش هم دیده بودیم: شاهزاده و جنگجو. تیکور در جایی میگوید: وقتی فیلمنامه (بهشت) را خواندم با خودم گفتم این همان فیلمنامهایست که یک عمر میخواستم بنویسم و از پس آن بر نمیآمدم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه