اول اردیبهشت 1359 روزی که مرگ به سراغ شاعر آمد
درخشش تاریخ و اسطوره در آیینه«سهراب»
دکتر سولماز قلیزاده
مهدی خان محله
تاریخ پژوه و مدرس دانشگاه
مطالعه در اسطورهها یکی از راههای شناخت فرهنگ، اندیشه و تاریخ تمدن ملتهاست، همینطور شناخت ریشه بسیاری از آداب و الگوهای کنونی را امکان پذیر میکند. سهراب سپهری متولد 1307 و درگذشته به سال 1359 مانند بسیاری از شاعران دوره معاصر از اسطورهها و آموزههای ایران باستان برای انتقال پیام استفاده کرده و با انطباق اسطورهها و آموزههای کهن بر جامعه نسبت به وضعیت روزگار خویش اعتراض کرده است. اسطورهها و آموزههای کهن در اشعار سهراب سپهری از لحاظ محتوا و معنا شامل اساطیر و باورهای آفرینش، منجی گرایی، ایزدان و موجودات مینویی، پیامبران و قدیسان، نوزایی و نوشدن، یادآوری و فراموشی و گیاهان و جانوران مقدس هستند. در اساطیر ملتهای کهن از جمله ایرانیها آب منشأ بسیاری از آفریده هاست، کتاب بندهش در این باب چنین میگوید: «نخستین آفریده همه آب سرشکی بود، زیرا همه چیز از آب بود جز تخمه مردمان و گوسپندان. آب را آفرید برای از میان بردن دروج و تشنگی»(1) در اساطیر آشوری و بابلی نیز آفریدههایی از قبیل ایزدان از آمیزش ایزد آبهای شیرین به نام آپسو با تیامات، الهه آبهای شور، بهوجود آمدهاند.(2) سپهری در جستوجوی کشف حقیقت و اظهار ناراحتی از زمانهاش در این اشعار خواستار رفتن به دنیای بیزمان و جایگاه اساطیری شورابهاست: و من مسافرم ای بادهای همواره!/ مرا به وسعت تشکیل برگها ببرید/ مرا به کودکی شورآبها برسانید»(3)روایتهای مربوط به آفرینش انسان در میان ملتهای گوناگون متنوع هستند، اما انسان هدف نهایی آفرینش و خلقت او مهمترین مرحله پیدایش موجودات است. سهراب سپهری به باورها و تمدنهای کهن ایرانی در بیان نسب خویش بهعنوان نوع انسان با این شعر پرداخته است: «اهل کاشانم/ نسبم شاید برسد/ به گیاهی در هند، به سفالینهای از خاک سیلک»(4) اشاره به گیاه بیانگر باور آریایی پیدایش انسان از گیاه ریباس و سیلک تپههایی در چهار کیلومتری کاشان و از نخستین مراکز تمدن در فلات ایران بهشمار میرود. بهنظر میآید شاعر درصدد برقراری وحدت بین تمدن هاست و با لحنی مبتنی بر شاید و احتمال انسانهای معاصر را به دوری از تعصب دعوت میکند. سهراب در جای دیگر حاشیهها و پیچیدگیهای زمانهاش را بدین گونه به باد انتقاد میکشد:«خیال میکردیم/ بدون حاشیه هستیم/ خیال میکردیم/ میان متن اساطیری تشنج ریباس/ شناوریم»(5) ذهن او به سمت باورهای مربوط به آغاز آفرینش کشانده شده و با دنیای اسطورهها انس دارد، همینطور با برداشتی نو از آنها اشعارش را سروده است.
امید به رستگاری نهایی و پیروزی نیروهای خیر بر شر در اساطیر ایرانی انعکاس یافته است. منجیها در باورهای ایران باستان به گونههای اوشیدر، اوشیدر ماه و سوشیانس ظهور میکنند. سپهری در این باب این گونه میسراید:«و در کرانه هامون هنوز میشنوی/ بدی تمام زمین را فرا گرفت/ هزار سال گذشت/ صدای آب تنی کردن به گوش نیامد/ و عکس پیکر دوشیزهای در آب نیفتاد»(6)
شاعر در این سطرها با استفاده از باورهای ایران باستان، آرزوها و خواستههای باورمندانی را به تصویر میکشد، که برای رهایی خود تلاش نکردهاند و تسلیم سرنوشت هستند، همینطور در انتظاری طولانی همراه با ناامیدی منتظر منجی هستند. سهراب سپهری مفهوم ژرفی از جامعه را در باور به تولد پسران زرتشت از دوشیزگانی که در آب کیانسه (هامون) شنا خواهند کرد، بهعنوان منجیهای آخرالزمان گنجانیده است. اما در واقع انسان زمان خودش را توصیف میکند که از خفقان و استبداد دردمند هست و امیدی به بهبودی اوضاع ندارد. ایزدان و موجودات مقدس در اشعار سهراب جایگاهی ویژه یافتهاند و با اشاره به آنان انسان را به جستوجوی حقیقتی ناب فرا میخواند. او در این باره بدین گونه میسراید:«کار ما شاید این است/ که میان گل نیلوفر و قرن/ پی آواز حقیقت بدویم»(7) در علم الاساطیر متأخر آیین هندو، برهمن از جام گل نیلوفری متصل به ناف ویشنو یکی از خدایان هندی به وجود آمده است.(8) در این شعر به نیلوفر جهان بنیاد اشاره دارد و نیلوفر بیانکننده حقایق ازلی و سرگذشتی مقدس میباشد. علاوه بر این اشعار سپهری از بن مایههای مربوط به زندگی پیامبران باستانی خالی نیست و در آنها به چند نفر از پیامبران مانند ارمیای نبی، حضرت داوود اشاره شده است. شاعر در پرداختن به پیامبران، مصیبتهای بشر را به یاد او میآورد و خود بشر را مسئول آن مصیبتها میداند و بر این باور است که انسانها به سبب رعایت نکردن فرمودههای مصلحان آزادی را از یکدیگر سلب و زندگی را به کام هم تلخ میکنند. سپهری گاه به پادشاهان تمدنهای کهن که مظهر عدالت و برقراری نظم هستند گریز میزند، که نمونه بارز آن این اشعار هستند:«کنار راه سفر کودکان کور عراقی/ به خط لوح حمورابی/ نگاه میکردند»(9)
حمورابی ششمین پادشاه از سلاطین قدیم بابل است و قوانین او بهعنوان بزرگترین مجموعه حقوقی دنیای باستان با ستم بر ضعفا مخالفت و بر انسان دوستی تأکید میکند. شاعر در این عبارت کوتاه، کمبود قوانینی از این قبیل را یادآوری کرده و با کاربرد کودک نابینا خواننده را از لحاظ عاطفی بیشتر درگیر میکند.در شعر از سبز به سبز، سهراب سپهری در این عبارت عصر تاریک را به عصر آرمانی متصل کرده است: «من در این تاریکی/ در گشودم به چمنهای قدیم/ به طلاییهایی که به دیوار اساطیر تماشا کردیم/ من در این تاریکی/ ریشهها را دیدم/ و برای بته نورس مرگ آب را معنی کردم»(10) او ضمن پرداختن به چالشهای انسان با زمان و بیمرگی، دری به روی طلایههای کهن میگشاید و مرگ را مانند نیرویی مادی و اجتماعی عادی جلوه میدهد.عصر ظلمت و تاریکی سمبل زمان شاعر است که در آن اختلاف و جنگ، زوال ارزشهای اخلاقی، فقدان معنویت و افسارگسیختگی بیداد میکرد و منظور از عصر طلایی، دوره علم شهودی و معرفت حضوری انسان است. الهام همواره در شعر فارسی اهمیت زیادی داشته و طبع شاعرانه استعدادی پروردنی است. یاد و فراموشی یا به طور کلی حافظه نزد سپهری بعدی فرامادی دارد، او در این ابیات از الههها برای یادآوری خاطرات از دست رفته کمک میخواهد:«حرف بزن ای زن شبانه موعود!/ زیر همین شاخههای عاطفی باد/ کودکیام را به دست من بسپار/ در وسط این همیشههای سیاه/ حرف بزن خواهر تکامل خوشرنگ!/ خون مرا پر کن از ملایمت هوش»(11) همچنین سهراب تحت تأثیر شاعران یونان باستان که سنت استمدادشان از الهه شعر تا مدتها در میان شاعران اروپایی رواج داشته، (12) از مادینگان مقدس میخواهد تا در این زمینه الهام بخش او باشند. جانوران و گیاهان مقدس در اساطیر ملتها کارکردی نمادین دارند، درخت کیهانی بهعنوان یکی از این گیاهان نمودار دلتنگی انسان برای روزگاری است که زمین و آسمان بسیار به هم نزدیک بودند. (13) این باور در قلم سهراب بدین گونه جاری شده است: «سفر مرا به زمینهای استوایی برد/ و زیر سایه آن بانیان سبز تنومند/ چه خوب یادم هست/ عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد/ وسیع باش و تنها و سر به زیر و سخت»(14)
در شعرهای سپهری مکانهای مقدس ادیان جایگاه اساسی دارند و مظهر دلتنگی انسان معاصر برای روزگاری هستند که واقعیتهای والا فراموش و تباه نشده بودند. این شاعر حتی در این شعر به آداب و رسوم مذهبی بنارس شهر مقدس هندوها پرداخته است:«روی دریاچه آرام نگین قایقی گل میبرد/ در بنارس سر هر کوچه چراغی ابدی روشن بود»(15) از نگاه هندوها خاک، گیاه و آب بنارس مقدس هست و شاعر درصدد توجیه رفتارهای سنتی آنان است. در مجموع از مطالعه اشعار سهراب سپهری میتوان فهمید، او با پرداختن به درون مایه اساطیر و باورهای کهن درصدد عصیان مقابل تلخیهای روزگار معاصرش، با درهم آمیختن اسطورههای ملتها با یکدیگر به رویکردهای فرهنگی استحکام بخشیده و انسان دوستی، حقیقتجویی و معنویت را اساس کارش قرار داده است.
کتابنامه:
1-فرنبغ دادگی، بیتا، بندهش، ترجمه مهرداد بهار، تهران، نشر مؤلف، ص39
2-رضایی، مهدی، 1384، آفرینش و مرگ در اساطیر ایران، تهران، اساطیر، ص90
3-سپهری، سهراب، 1369، هشت کتاب، تهران، طهوری، ص327
4-همان، ص 274
5-همان، ص323
6-همان، ص322
7-همان، ص299
8-شایگان، داریوش، 1383، بتهای ذهنی و خاطره ازلی، تهران، امیرکبیر، ص216
9-سپهری، 1369، ص317
10-همان، ص 389
11-همان، ص403
12-میرصادقی، میمنت، 1376، واژه نامه هنر شاعری، تهران، کتاب مهناز، ص260
13-دوبوکور، مونیک، 1373، رمزهای زنده جان، ترجمه جلال ستاری، تهران، مرکز، ص9
14-سپهری، 1369، ص319
15-همان، ص284
مهدی خان محله
تاریخ پژوه و مدرس دانشگاه
مطالعه در اسطورهها یکی از راههای شناخت فرهنگ، اندیشه و تاریخ تمدن ملتهاست، همینطور شناخت ریشه بسیاری از آداب و الگوهای کنونی را امکان پذیر میکند. سهراب سپهری متولد 1307 و درگذشته به سال 1359 مانند بسیاری از شاعران دوره معاصر از اسطورهها و آموزههای ایران باستان برای انتقال پیام استفاده کرده و با انطباق اسطورهها و آموزههای کهن بر جامعه نسبت به وضعیت روزگار خویش اعتراض کرده است. اسطورهها و آموزههای کهن در اشعار سهراب سپهری از لحاظ محتوا و معنا شامل اساطیر و باورهای آفرینش، منجی گرایی، ایزدان و موجودات مینویی، پیامبران و قدیسان، نوزایی و نوشدن، یادآوری و فراموشی و گیاهان و جانوران مقدس هستند. در اساطیر ملتهای کهن از جمله ایرانیها آب منشأ بسیاری از آفریده هاست، کتاب بندهش در این باب چنین میگوید: «نخستین آفریده همه آب سرشکی بود، زیرا همه چیز از آب بود جز تخمه مردمان و گوسپندان. آب را آفرید برای از میان بردن دروج و تشنگی»(1) در اساطیر آشوری و بابلی نیز آفریدههایی از قبیل ایزدان از آمیزش ایزد آبهای شیرین به نام آپسو با تیامات، الهه آبهای شور، بهوجود آمدهاند.(2) سپهری در جستوجوی کشف حقیقت و اظهار ناراحتی از زمانهاش در این اشعار خواستار رفتن به دنیای بیزمان و جایگاه اساطیری شورابهاست: و من مسافرم ای بادهای همواره!/ مرا به وسعت تشکیل برگها ببرید/ مرا به کودکی شورآبها برسانید»(3)روایتهای مربوط به آفرینش انسان در میان ملتهای گوناگون متنوع هستند، اما انسان هدف نهایی آفرینش و خلقت او مهمترین مرحله پیدایش موجودات است. سهراب سپهری به باورها و تمدنهای کهن ایرانی در بیان نسب خویش بهعنوان نوع انسان با این شعر پرداخته است: «اهل کاشانم/ نسبم شاید برسد/ به گیاهی در هند، به سفالینهای از خاک سیلک»(4) اشاره به گیاه بیانگر باور آریایی پیدایش انسان از گیاه ریباس و سیلک تپههایی در چهار کیلومتری کاشان و از نخستین مراکز تمدن در فلات ایران بهشمار میرود. بهنظر میآید شاعر درصدد برقراری وحدت بین تمدن هاست و با لحنی مبتنی بر شاید و احتمال انسانهای معاصر را به دوری از تعصب دعوت میکند. سهراب در جای دیگر حاشیهها و پیچیدگیهای زمانهاش را بدین گونه به باد انتقاد میکشد:«خیال میکردیم/ بدون حاشیه هستیم/ خیال میکردیم/ میان متن اساطیری تشنج ریباس/ شناوریم»(5) ذهن او به سمت باورهای مربوط به آغاز آفرینش کشانده شده و با دنیای اسطورهها انس دارد، همینطور با برداشتی نو از آنها اشعارش را سروده است.
امید به رستگاری نهایی و پیروزی نیروهای خیر بر شر در اساطیر ایرانی انعکاس یافته است. منجیها در باورهای ایران باستان به گونههای اوشیدر، اوشیدر ماه و سوشیانس ظهور میکنند. سپهری در این باب این گونه میسراید:«و در کرانه هامون هنوز میشنوی/ بدی تمام زمین را فرا گرفت/ هزار سال گذشت/ صدای آب تنی کردن به گوش نیامد/ و عکس پیکر دوشیزهای در آب نیفتاد»(6)
شاعر در این سطرها با استفاده از باورهای ایران باستان، آرزوها و خواستههای باورمندانی را به تصویر میکشد، که برای رهایی خود تلاش نکردهاند و تسلیم سرنوشت هستند، همینطور در انتظاری طولانی همراه با ناامیدی منتظر منجی هستند. سهراب سپهری مفهوم ژرفی از جامعه را در باور به تولد پسران زرتشت از دوشیزگانی که در آب کیانسه (هامون) شنا خواهند کرد، بهعنوان منجیهای آخرالزمان گنجانیده است. اما در واقع انسان زمان خودش را توصیف میکند که از خفقان و استبداد دردمند هست و امیدی به بهبودی اوضاع ندارد. ایزدان و موجودات مقدس در اشعار سهراب جایگاهی ویژه یافتهاند و با اشاره به آنان انسان را به جستوجوی حقیقتی ناب فرا میخواند. او در این باره بدین گونه میسراید:«کار ما شاید این است/ که میان گل نیلوفر و قرن/ پی آواز حقیقت بدویم»(7) در علم الاساطیر متأخر آیین هندو، برهمن از جام گل نیلوفری متصل به ناف ویشنو یکی از خدایان هندی به وجود آمده است.(8) در این شعر به نیلوفر جهان بنیاد اشاره دارد و نیلوفر بیانکننده حقایق ازلی و سرگذشتی مقدس میباشد. علاوه بر این اشعار سپهری از بن مایههای مربوط به زندگی پیامبران باستانی خالی نیست و در آنها به چند نفر از پیامبران مانند ارمیای نبی، حضرت داوود اشاره شده است. شاعر در پرداختن به پیامبران، مصیبتهای بشر را به یاد او میآورد و خود بشر را مسئول آن مصیبتها میداند و بر این باور است که انسانها به سبب رعایت نکردن فرمودههای مصلحان آزادی را از یکدیگر سلب و زندگی را به کام هم تلخ میکنند. سپهری گاه به پادشاهان تمدنهای کهن که مظهر عدالت و برقراری نظم هستند گریز میزند، که نمونه بارز آن این اشعار هستند:«کنار راه سفر کودکان کور عراقی/ به خط لوح حمورابی/ نگاه میکردند»(9)
حمورابی ششمین پادشاه از سلاطین قدیم بابل است و قوانین او بهعنوان بزرگترین مجموعه حقوقی دنیای باستان با ستم بر ضعفا مخالفت و بر انسان دوستی تأکید میکند. شاعر در این عبارت کوتاه، کمبود قوانینی از این قبیل را یادآوری کرده و با کاربرد کودک نابینا خواننده را از لحاظ عاطفی بیشتر درگیر میکند.در شعر از سبز به سبز، سهراب سپهری در این عبارت عصر تاریک را به عصر آرمانی متصل کرده است: «من در این تاریکی/ در گشودم به چمنهای قدیم/ به طلاییهایی که به دیوار اساطیر تماشا کردیم/ من در این تاریکی/ ریشهها را دیدم/ و برای بته نورس مرگ آب را معنی کردم»(10) او ضمن پرداختن به چالشهای انسان با زمان و بیمرگی، دری به روی طلایههای کهن میگشاید و مرگ را مانند نیرویی مادی و اجتماعی عادی جلوه میدهد.عصر ظلمت و تاریکی سمبل زمان شاعر است که در آن اختلاف و جنگ، زوال ارزشهای اخلاقی، فقدان معنویت و افسارگسیختگی بیداد میکرد و منظور از عصر طلایی، دوره علم شهودی و معرفت حضوری انسان است. الهام همواره در شعر فارسی اهمیت زیادی داشته و طبع شاعرانه استعدادی پروردنی است. یاد و فراموشی یا به طور کلی حافظه نزد سپهری بعدی فرامادی دارد، او در این ابیات از الههها برای یادآوری خاطرات از دست رفته کمک میخواهد:«حرف بزن ای زن شبانه موعود!/ زیر همین شاخههای عاطفی باد/ کودکیام را به دست من بسپار/ در وسط این همیشههای سیاه/ حرف بزن خواهر تکامل خوشرنگ!/ خون مرا پر کن از ملایمت هوش»(11) همچنین سهراب تحت تأثیر شاعران یونان باستان که سنت استمدادشان از الهه شعر تا مدتها در میان شاعران اروپایی رواج داشته، (12) از مادینگان مقدس میخواهد تا در این زمینه الهام بخش او باشند. جانوران و گیاهان مقدس در اساطیر ملتها کارکردی نمادین دارند، درخت کیهانی بهعنوان یکی از این گیاهان نمودار دلتنگی انسان برای روزگاری است که زمین و آسمان بسیار به هم نزدیک بودند. (13) این باور در قلم سهراب بدین گونه جاری شده است: «سفر مرا به زمینهای استوایی برد/ و زیر سایه آن بانیان سبز تنومند/ چه خوب یادم هست/ عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد/ وسیع باش و تنها و سر به زیر و سخت»(14)
در شعرهای سپهری مکانهای مقدس ادیان جایگاه اساسی دارند و مظهر دلتنگی انسان معاصر برای روزگاری هستند که واقعیتهای والا فراموش و تباه نشده بودند. این شاعر حتی در این شعر به آداب و رسوم مذهبی بنارس شهر مقدس هندوها پرداخته است:«روی دریاچه آرام نگین قایقی گل میبرد/ در بنارس سر هر کوچه چراغی ابدی روشن بود»(15) از نگاه هندوها خاک، گیاه و آب بنارس مقدس هست و شاعر درصدد توجیه رفتارهای سنتی آنان است. در مجموع از مطالعه اشعار سهراب سپهری میتوان فهمید، او با پرداختن به درون مایه اساطیر و باورهای کهن درصدد عصیان مقابل تلخیهای روزگار معاصرش، با درهم آمیختن اسطورههای ملتها با یکدیگر به رویکردهای فرهنگی استحکام بخشیده و انسان دوستی، حقیقتجویی و معنویت را اساس کارش قرار داده است.
کتابنامه:
1-فرنبغ دادگی، بیتا، بندهش، ترجمه مهرداد بهار، تهران، نشر مؤلف، ص39
2-رضایی، مهدی، 1384، آفرینش و مرگ در اساطیر ایران، تهران، اساطیر، ص90
3-سپهری، سهراب، 1369، هشت کتاب، تهران، طهوری، ص327
4-همان، ص 274
5-همان، ص323
6-همان، ص322
7-همان، ص299
8-شایگان، داریوش، 1383، بتهای ذهنی و خاطره ازلی، تهران، امیرکبیر، ص216
9-سپهری، 1369، ص317
10-همان، ص 389
11-همان، ص403
12-میرصادقی، میمنت، 1376، واژه نامه هنر شاعری، تهران، کتاب مهناز، ص260
13-دوبوکور، مونیک، 1373، رمزهای زنده جان، ترجمه جلال ستاری، تهران، مرکز، ص9
14-سپهری، 1369، ص319
15-همان، ص284
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه