کمک به سلامت روان قربانیان سوانح طبیعی
امیر شعبانی
روانپزشک، استاد دانشگاه علوم پزشکی ایران
کشور ما در میان مناطقی از جهان قرار دارد که در معرض انواع متنوعی از سوانح و فجایع طبیعی است. از آنجایی که مشاهده مکرر چنین رویدادهایی امری طبیعی است و این حوادث یکی از تأثیرگذارترین عوامل در بروز اختلالات روانپزشکی است، در اینجا به چند نکته درباره چگونگی یاریرسانی به قربانیان سوانح بزرگ طبیعی با تأکید بر «سلامت روان» اشاره میشود.
1- رفع فوری نیازهای اولیه:
پیش از اقدامات تخصصیتر معطوف به سلامت روان و درواقع به عنوان پیشنیاز آنها، شناسایی و رفع نیازهای اولیه زندگی در اولویت است؛ نیازهایی از قبیل غذا، پوشاک، امنیت و اسکان مناسب. در این شرایط پیدا کردن و گردهمآوردن اعضای خانواده و دوستان از اهمیت زیادی برخوردار است و توجه ویژه به افراد آسیبپذیرتر مانند کودکان، سالمندان، بیماران و افراد ناتوان ضروری است.
2- حمایت فوری از آسیبدیدگان:
حمایت مسئولان و مردم در چنین شرایطی حیاتی است و «حضور سازماندهیشده» و مؤثر نیروهای کمکی در منطقه، به جز اثر در اصلاح مشکلات معیشتی و اقلیمی محلی، باعث تقویت روحیه و افزایش امیدواری در مردم بحراندیده میشود. لازم است تدارک چتر حمایتی توأم با شکلدادن به «اعتماد مردم» به نیروهای کمکی و در عین حال «عدالت» در خدمترسانی و «صداقت» در اطلاعرسانی باشد و در غیر این صورت «ادراک حمایت» و «ادراک عدالت» که اجزایی ضروری در بسته کمکرسانی به سلامت روان آسیبدیدگان و اثربخشی واقعی خدمات ارائهشده به آنهاست از دست میرود. شیوه عملکرد نیروهای امدادگر و خدمترسان دولتی در بحرانهای پیشین نیز در هر بحران پسین اثرگذار است و در شکلدهی به میزان اعتماد مردم به نیروهای دولتی که باید نیروی اصلی مداخله در بحران باشند بسیار مؤثر.
همچنین میدانیم که در بحرانهای بزرگ، نیروهای دولتی یک کشور اغلب به تنهایی از پس مدیریت کامل بحران برنمیآیند و نیاز به دریافت کمک از نیروهای مردمی، سازمانهای مردمنهاد و ارگانهای بینالمللی وجود دارد. زمینهسازی برای دریافت این کمکها نیز باید به شکل مستمر و پیش از هر بحران انجام شود.
3- خدمترسانی سلامت روان:
نیروهای آموزشدیده باید از پیش برای ارائه خدمت در شرایط بحرانی آمادگی و تمرین داشته باشند و بر اساس دستورالعمل مشخصی رفتار کنند. خدمترسانی افراد حتی کارشناسان، بدون گذراندن دوره مدون مربوطه و بدون قرار گرفتن در ساختار پیشبینیشده ملی میتواند مشکلساز شود. افراد تیم امداد سلامت روان در این شرایط به حمایت عاطفی از مردم بحراندیده میپردازند، به آنها و افراد خانوادهشان آموزشهایی ارائه میدهند و افراد نیازمند خدمات ویژهتر سلامت روان را شناسایی و به مراکز تخصصی ارجاع میکنند.
4- اطلاعرسانی رسانهها:
انتقال اطلاعات مفید، هشدارهای ضروری و مطالب آموزشی به مردم منطقه از طریق رسانههای مختلف واجد اهمیت بسیار است و چگونگی انتشار اخبار گاه اهمیتی بیش از محتوای آنها مییابد. اخبار باید در عین درستی، دقت و اعتبار، برانگیزاننده امید و با پرهیز از تنشزایی باشد. به بیان دیگر، باید «تعادلی میان اطلاعرسانی و تنشزایی» برقرار کرد. بدیهی است که انتشار «همه» اخبار و اطلاعات منطقه مفید نیست و انتشار مکرر جزئیات اخبار ناگوار مربوط به بحران دارای قابلیت تشدید صدمات روانی مردم و افزودن حس ناامنی و خطر است. در عین حال، از انتشار اخبار و تفسیرهای غیرواقعگرایانهای که صرفاً برای ایجاد امید و نشاط در مردم تهیه شدهاند باید پرهیز کرد و چنین عملکردی به از دست رفتن اعتماد عمومی به رسانهها خواهد انجامید. برای افزایش امید و انگیزه افراد بحراندیده، نشان دادن خدمات ارائهشده و حمایت عملی مردم و دولت مفید است و در چنین شرایطی باید از تخطئه و تضعیف روحیه نیروهای امدادی جداً خودداری کرد.
یکی از صورتهای انتشار غیرحرفهای اخبار بحرانها که خود میتواند به ابتلای تعداد بیشتری از مردم به اختلالات روانپزشکی مرتبط با سوانح و فجایع منجر شود، نمایش مکرر صحنههای دلخراش فاجعه است. این رویارویی بخصوص اگر بدون هشدار قبلی به بیننده گزارش باشد، میتواند به آشفتگیهایی چون اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) منجر شود.
5- رفتار اطرافیان:
چگونگی برخورد خانواده، دوستان و اطرافیان با افرادی که در جریان حادثه دچار سوگ یا نشانههای افسردگی، اضطراب و عصبی شدهاند باید آموزش داده شود. اطرافیان باید تلاش کنند تا ضمن حفظ خونسردی، با همدلی و عطوفت شرایطی را برای ابراز احساسات و سخنگفتن فرد آسیبدیده مهیا کنند و با پرهیز از نصیحت و قضاوت نابجا، «به حرفهای او گوش کنند»، نظرات و طرز فکر خود را تحمیل نکنند، احساس گناه در او ایجاد نکنند و قولی که به آن عمل نمیکنند ندهند. به بیان دیگر، نباید به شکل دستوری گفت «گریه نکن!»، «بیقرار نباش!» یا «خوشحال باش!»؛ نباید تفسیرهای فیالبداهه و دلبخواه و بدون ارزیابی اولیه از وضعیت تفکر و باورهای صدمه دیده فرد ارائه کرد و مثلاً گفت «مهم نیست همه چیز درست میشود!». اینگونه واکنشها، نصیحتها و قضاوتهای عجولانه اغلب از جانب فرد آسیبدیده به عنوان نشانههایی از عدم درک فرد نصیحتکننده از رنجی که او میکشد یا صادقنبودن و جعل واقعیتهای فاجعه و مصیبت تلقی میشود. آنچه از فرد مددکار یا کمککننده انتظار میرود عمدتاً «همدلی کردن» و «گوش کردن» است. در بسیاری از موارد، نشاندادن این رفتار مناسب به کاهش حس تنهایی و بیسرپناهی و ترمیم تدریجی زخمهای روانی فرد قربانی میانجامد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه