کوتاه نوشت های سفر به افغانستان (4)

مسافر کابل





احمد سوادکوهی
شهر خدا
وقتی وارد کابل می‌شوی، احساس می‌کنی که انگار خداوند درخت آفرینش را در این شهر تکانده است. مردمانی بیش از 50 قوم در آن سکنی دارند. باد موافق فرهنگ‌های رنگارنگ، در این شهر خدا، وزیدن گرفته است. تجلی این رنگارنگی را می‌توان در بازارهای محلی این شهر، بخوبی مشاهده کرد.مردم افغانستان ساده و مهربانند. با وجود 40 سال جنگ، باز هم دست گشاده و قلبی بزرگ دارند. اثرات مخرب تجاوز خارجی و نزاع‌های قومی، در ساختارهای فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی این جامعه، رسوب کرده است. با همه اینها، زندگی با جسارت تمام در این شهر که هر لحظه آن آبستن حوادث است، جریان دارد. مردمی پرتلاش اما کم توقع، زندگی را عاشقانه می‌نوشند.
شاید تصور کنید که بیش از چهار دهه جنگ و خونریزی از مردم افغانستان، انسان‌هایی سرد و بی‌روح ساخته است اما این گونه نیست. اینان از هر فرصتی برای خوشی و شاد بودن استفاده می‌کنند. شاید لوازم شاد بودن اینان استاندارد بالایی نداشته باشد اما روح لطیف و قلب مهربانشان بر همه کاستی‌ها فایق می‌آید. کابل آب لوله کشی برای آشامیدن ندارد. آب چاه برای شست و شو و نظافت است و آب آشامیدنی را باید از فروشگاه‌ها تهیه کرد. گاز هم داستان مشابه آب است. برای همین شماری از شهروندان کابل، به‌کار توزیع آب و گاز اشتغال دارند. رودخانه کابل، شهر را به دو قسمت تقسیم کرده است - البته مردم اینجا رودخانه را دریا می‌گویند- همان مسائلی که در ایران موجب سیل شد در کابل هم صدق می‌کند. مانند تجاوز به حریم رودخانه و... چندی پیش سیل خسارات زیادی به غرب کابل وارد کرد تا جایی که رئیس جمهوری غنی با حضور در مناطق سیل زده، متجاوزان به حریم رودخانه را تهدید به  شدت عمل توسط دولت کرد.اگرچه نمی‌شود به آمار در افغانستان تکیه کرد اما بر اساس برآیند اعلام‌ها، جمعیت کابل حدود 4 میلیون است. بعد از هزیمت طالبان و ورود نیروهای خارجی، بسیاری از مردم افغانستان از ولایات مختلف برای کار و زندگی بهتر، به کابل آمدند و این موجب افزایش جمعیت پایتخت افغانستان شد. ذهنیت مردم جهان از افغانستان و مرکز آن کابل، بر اساس انگاره سازی‌های رسانه‌های غربی است؛ رسانه‌هایی که اغلب از منابع دیپلماتیک اخبار خود را دریافت می‌کنند، از دیپلمات‌هایی که با دیوارهای بتنی برای خود دژی ساخته‌اند و خود اسیر دژ ترس خود شده‌اند. به‌عنوان یک ایرانی، صادقانه و با قلبم می‌گویم که کابل همه شور زندگی است. منکر عملیات‌های تروریستی نیستم اما این شهر آنقدر جذابیت دارد، آنقدر عشق و محبت در آن جاری است که فراموش می‌کنی جنگی هم درکار است. کابل آغوشش برای همه باز است. به کابل سفر کنید و رنگ خدا را ببینید. پنجمین قسمت این سفرنامه را به معرفی مناطق و ساختار شهری پایتخت افغانستان اختصاص می‌دهم.
  (ادامه دارد)

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7043/24/509082/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها