از «مدرسه» چه انتظاری باید داشت؟
مشق آدمیت یا زنگ حقیقت
دکتر حسین حجتپناه جامعهشناس
و استاد دانشگاه
1 خانواده، دین، آموزش و پرورش، اقتصاد و حکومت نهادهای اصلی جوامع انسانی هستند. نهاد، نظامی به نسبت پایدار و سازمانیافته از الگوهای اجتماعی است که برخی از رفتارهای نظارت شده و یکسان را با هدف برآوردن نیازهای اساسی جامعه، دربر میگیرد.
نهاد آموزش و پرورش به دو صورت رسمی و غیررسمی وجود دارد. انسان موجودی است که در طول حیات خود توانایی یادگیری دائمی دارد. یادگیری از محیطهای رسمی آموزشی مانند مدرسه و دانشگاه در حوزه «آموزش و پرورش رسمی» و یادگیری از محیطهای غیررسمی مانند خانواده، گروه دوستان، محل کار، رسانهها و امثالهم در زیرمجموعه «آموزش و پرورش غیررسمی» طبقهبندی میشود. یکی از مهمترین محیطهای نهاد آموزش و پرورش «مدرسه» است که همیشه با توجه به نقش و کارکردهای آن، از مدرسه انتظاراتی وجود دارد. این انتظارات را میتوان از جنبههای مختلف تقسیمبندی کرد؛
الف) انتظارات بنیادین: مانند پرورش تفکر انتقادی، تربیت انسانهایی که به لحاظ عقیدتی و کنشگری ملزم به ارزشهای اخلاقی و انسانی باشند.
ب) انتظارات کاربردی: مانند آموزش مهارتهای لازم متناسب با نیاز جامعه در آموزش و پرورش.
ج) انتظارات سختافزاری: مانند تعداد متناسب مکانهای آموزشی، رعایت استانداردهای لازم در ساخت و تجهیز آموزشگاهها، تناسب بین تعداد معلمان و دانشآموزان در یک مدرسه.
د) انتظارات نرمافزاری: مانند سیاستگذاری و برنامهریزی آموزشی.
اصل تربیت بر مبنای فضایل اخلاقی در همه نظامهای آموزشی در جوامع مختلف در طول تاریخ وجود دارد، اما شاخصها و معیارهای فضیلت اخلاقی و تفکر انتقادی وابسته به نوع مکتب و نظریه و همچنین شرایط اجتماعی و تاریخی متفاوت است. انتظارات کاربردی و سختافزاری و نرم افزاری نیز با تغییر شرایط اجتماعی، تغییر میکنند.
مطالعه و بررسی انواع انتظارات از مدرسه، مجال و مقالی بسیار فراتر از این نوشته میطلبد. بنابراین در این مقاله بر آن هستم که در خصوص «مدرسه و آموزش تفکر انتقادی در ایران» که یکی از مهمترین انتظارات و توقعات از مدرسه است، مختصری بحث کنم.
2 شکستهای ایران از روسیه در دوره فتحعلیشاه علاوه بر جنبههای جغرافیایی و نظامی و اقتصادی و سیاسی، به لحاظ معرفتی یک شوک معرفتی را در جامعه ایران باعث شد. معاهدات ایران و روسیه که به «وهن بزرگ» تعبیر میشود، عقبماندگی جامعه ایران و ناکارآمدی نهاد آموزش و پرورش در ایران را بر اهلنظر مسلم کرد. دیگر، نظام سنتی آموزش و پرورش پاسخگوی نیازهای جدید جامعه نبود و امکان دریافت آموزهای نوین بر اساس شیوههای قدیمی وجود نداشت. اندک اندک زمینههای گذار از آموزش و پرورش سنتی به آموزش و پرورش نوین نضج میگرفت.
عباسمیرزا علت عقبماندگی ایرانیان از غرب را عقبماندن در علم و فن و تکنیک میدانست. بر همین اساس او محصلانی را در رشتههای نقاشی و طبابت به فرنگ اعزام کرد. بعد از مرگ عباسمیرزا و سلطنت محمدشاه، وی تأسیس مدارس خارجی فرانسوی و امریکایی در ایران را اجازه داد. عمده فعالیتهای مدارس خارجی تأسیس شده در ایران زمان محمدشاه معطوف به ترویج و تبلیغ مذهبی بود. (باید متذکر شد که بانیان مدارس جدید در ایران، ضمن انتشار فرهنگ و زبان خود به تبلیغ دین مسیحیت نیز میپرداختند و محتوا و روش آموزش در این مدارس تحت نفوذ و تأثیر آموزشهای دینی مسیحیت بود.)
با شروع سلطنت ناصرالدینشاه، با همت امیرکبیر، «دارالفنون» به عنوان نخستین مدرسه با سبک جدید ایرانیها شروع به فعالیت کرد. فکر ایجاد و تأسیس دارالفنون در پایتخت ایران، برای امیرکبیر پس از مسافرت به روسیه و دیدن مدارس فنی و صنعتی و نظامی آنجا پیش آمده بود. البته در ابتدا نظر او در تأسیس چنین مدرسهای، بیشتر به مدرسهای فنی و نظامی و صنعتی معطوف بود. رشتههایی مانند پیادهنظام، توپخانه، ریاضیات، نقشهکشی، معدنشناسی، طب و داروسازی و شیمی و زبان فرانسه در دارالفنون تدریس میشد.
بعد از امیرکبیر نخستین فردی که در ایران با شیوه جدید مدرسه تأسیس کرد میرزا حسن رشدیه تبریزی است. رشدیه اولین مدارس جهت باسواد شدن (خواندن و نوشتن) را با مشقت فراوان در ایران بنا کرد. تفاوت مدارس رشدیه با مکتبخانههای سنتی در محتوای کتب درسی، برنامهریزی آموزشی، ارزشیابی تحصیلی، تنظیم نظامنامه و دگرگونی در شیوه تدریس و ساختمان مدارس بود. در دورههای بعد هم، چه در زمان قاجار و چه در دوره پهلوی و بعد از انقلاب به لحاظ اولویت اعزام محصل و دانشجو به خارج از کشور و چه از حیث تأسیس مدرسه و آموزشگاه و دانشگاه در ایران، اولویت با شدت فراوانی با رشتههای فنی و تکنیکی و علومپایه بود.
3 «گاه» پسوند مهمی در زبان فارسی است؛ هم پسوند مکان است و هم پسوند زمان. واژه «دانش گاه» که ظاهراً از ابداعات مرحوم دهخدا است، به معنای گاه دانش است که متربیان فیالواقع گاه دانش و جوینده دانش میشوند و دانش در جان آنان خانه کرده است. چنانچه در دوران اوج تمدن اسلامی دانش در جان بوعلی سینا، غزالی، سهروردی، سعدی و... خانه کرده بود. اما در دوره جدید در ایران از نام که بگذریم فیالواقع دانشگاه با «نگاه معرفتی» نداشتیم. دلیل عقبماندگی خود را تکنیکی فهمیدیم و دانش (knowledge) را به فن (Technic) تقلیل دادیم.
متأسفانه در کشور ما برنامهریزی بر اساس اصول و مبانی علمی و بر مبنای پژوهش وجود ندارد. در ایران نگرش دانشگاهی بشدت نظام آموزشی مدارس را تحت تأثیر قرار داده است. نگرش دانشگاهی در ایران هم نه بر مبنای «دانش گاه» که بر طبق «دارالفنون» شکل گرفت. در واقع نام دارالفنون (خانه تکنیکها) با مسمیتر از دانشگاه برای فعالیتهای صورت گرفته در جامعه ایران است.
4مسلماً در این نوشته به صورت خیلی مختصر به یکی از جنبههای تاریخی مدرسه در ایران پرداخته شده است. برخلاف اروپاییها که به علومانسانی تأکید داشتند، ایرانیها به علوم تجربی و تکنیک تمایل بیشتری نشان دادند. مهمترین دلیل این پدیده را هم، باید در عقبماندگی ایرانیان و درکی که آنان از علت عقبماندگی خود داشتند، جستوجو کرد.
عباسمیرزا و امیرکبیر گرچه به نیت توسعه جامعه اقدام به اعزام محصل و اهتمام در تأسیس مدرسه (دانشگاه) داشتند، اما نگرش آنان به معرفت و علوم و توسعه، سادهلوحانه بود. آنان «علوم کاربردی» را مقدم بر «علوم بنیادی» در نظر گرفتند. رشدیه هم گرچه مدارس جدید جهت آموزش سواد خواندن و نوشتن در ایران را راهاندازی کرد، اما از انتظارات بنیانی غفلت کرده و به جنبههای نرم افزاری پرداخته بود.
5 به لحاظ تاریخی دارالفنون قبل از مدارس رشدیه تأسیس شده بود. در واقع دارالفنون که مدرسهای برای سطوح بالاتر بود و دانشآموزان و دانشجویان آن سواد خواندن و نوشتن داشتند، قبل از مدارس رشدیه که با هدف سوادآموزی فعالیت میکرد راهاندازی شد، این تقدم صرفاً تاریخی نیست بلکه در جامعه ایران «بینشی» هم هست. نتیجه آنکه، در ایران دانشگاه بود که مدرسه را تحت تأثیر قرار داد؛ آن هم دانشگاهی با نگرش تکنیکی (در واقع دارالفنون نه دانشگاه) که ثمرات آن هنوز باقی است.
6 اکثر دانشآموزان ایران علاقهمند به تحصیل در رشتههای پزشکی و امثالهم به عنوان رشتهای تکنیکی بودند و هستند و استعدادهای ناب این سرزمین به این جهت راهنمایی میشوند. ایران به لحاظ تعداد مهندس در جهان جزو کشورهای رتبه برتر است اما تعداد بالای مهندسان نه تنها توسعهای را حاصل نکرده است بل خود دوچندان از موانع توسعه گشته است.
انتظاری که از مدارس به صورت بنیانی میرود، تغییر در این بینش و نگرش است. امید که با آموزشهای لازم و برنامهریزی و سیاستگذاری اصولی در جهت تغییر مثبت بینش معرفتی دانشآموزان اقدام نماییم. با توجه به این مهم که در سنین قبل از 12 سالگی مهمترین مراحل شکلگیری شخصیت افراد صورت میگیرد، مدارس ما انسانهایی با جویندگی واقعی دانش که قطعاً از «تفکر انتقادی» بهره دارند تربیت نمایند.
امروزه آموزش و پرورش اساس توسعه است و مهمترین وظیفه آموزش و پرورش، تربیت انسانهایی با فضایل اخلاقی و تفکر انتقادی است. امید که مدارس متوجه این وظیفه مهم خود باشند. این مهمترین انتظار از مدارس است.
و استاد دانشگاه
1 خانواده، دین، آموزش و پرورش، اقتصاد و حکومت نهادهای اصلی جوامع انسانی هستند. نهاد، نظامی به نسبت پایدار و سازمانیافته از الگوهای اجتماعی است که برخی از رفتارهای نظارت شده و یکسان را با هدف برآوردن نیازهای اساسی جامعه، دربر میگیرد.
نهاد آموزش و پرورش به دو صورت رسمی و غیررسمی وجود دارد. انسان موجودی است که در طول حیات خود توانایی یادگیری دائمی دارد. یادگیری از محیطهای رسمی آموزشی مانند مدرسه و دانشگاه در حوزه «آموزش و پرورش رسمی» و یادگیری از محیطهای غیررسمی مانند خانواده، گروه دوستان، محل کار، رسانهها و امثالهم در زیرمجموعه «آموزش و پرورش غیررسمی» طبقهبندی میشود. یکی از مهمترین محیطهای نهاد آموزش و پرورش «مدرسه» است که همیشه با توجه به نقش و کارکردهای آن، از مدرسه انتظاراتی وجود دارد. این انتظارات را میتوان از جنبههای مختلف تقسیمبندی کرد؛
الف) انتظارات بنیادین: مانند پرورش تفکر انتقادی، تربیت انسانهایی که به لحاظ عقیدتی و کنشگری ملزم به ارزشهای اخلاقی و انسانی باشند.
ب) انتظارات کاربردی: مانند آموزش مهارتهای لازم متناسب با نیاز جامعه در آموزش و پرورش.
ج) انتظارات سختافزاری: مانند تعداد متناسب مکانهای آموزشی، رعایت استانداردهای لازم در ساخت و تجهیز آموزشگاهها، تناسب بین تعداد معلمان و دانشآموزان در یک مدرسه.
د) انتظارات نرمافزاری: مانند سیاستگذاری و برنامهریزی آموزشی.
اصل تربیت بر مبنای فضایل اخلاقی در همه نظامهای آموزشی در جوامع مختلف در طول تاریخ وجود دارد، اما شاخصها و معیارهای فضیلت اخلاقی و تفکر انتقادی وابسته به نوع مکتب و نظریه و همچنین شرایط اجتماعی و تاریخی متفاوت است. انتظارات کاربردی و سختافزاری و نرم افزاری نیز با تغییر شرایط اجتماعی، تغییر میکنند.
مطالعه و بررسی انواع انتظارات از مدرسه، مجال و مقالی بسیار فراتر از این نوشته میطلبد. بنابراین در این مقاله بر آن هستم که در خصوص «مدرسه و آموزش تفکر انتقادی در ایران» که یکی از مهمترین انتظارات و توقعات از مدرسه است، مختصری بحث کنم.
2 شکستهای ایران از روسیه در دوره فتحعلیشاه علاوه بر جنبههای جغرافیایی و نظامی و اقتصادی و سیاسی، به لحاظ معرفتی یک شوک معرفتی را در جامعه ایران باعث شد. معاهدات ایران و روسیه که به «وهن بزرگ» تعبیر میشود، عقبماندگی جامعه ایران و ناکارآمدی نهاد آموزش و پرورش در ایران را بر اهلنظر مسلم کرد. دیگر، نظام سنتی آموزش و پرورش پاسخگوی نیازهای جدید جامعه نبود و امکان دریافت آموزهای نوین بر اساس شیوههای قدیمی وجود نداشت. اندک اندک زمینههای گذار از آموزش و پرورش سنتی به آموزش و پرورش نوین نضج میگرفت.
عباسمیرزا علت عقبماندگی ایرانیان از غرب را عقبماندن در علم و فن و تکنیک میدانست. بر همین اساس او محصلانی را در رشتههای نقاشی و طبابت به فرنگ اعزام کرد. بعد از مرگ عباسمیرزا و سلطنت محمدشاه، وی تأسیس مدارس خارجی فرانسوی و امریکایی در ایران را اجازه داد. عمده فعالیتهای مدارس خارجی تأسیس شده در ایران زمان محمدشاه معطوف به ترویج و تبلیغ مذهبی بود. (باید متذکر شد که بانیان مدارس جدید در ایران، ضمن انتشار فرهنگ و زبان خود به تبلیغ دین مسیحیت نیز میپرداختند و محتوا و روش آموزش در این مدارس تحت نفوذ و تأثیر آموزشهای دینی مسیحیت بود.)
با شروع سلطنت ناصرالدینشاه، با همت امیرکبیر، «دارالفنون» به عنوان نخستین مدرسه با سبک جدید ایرانیها شروع به فعالیت کرد. فکر ایجاد و تأسیس دارالفنون در پایتخت ایران، برای امیرکبیر پس از مسافرت به روسیه و دیدن مدارس فنی و صنعتی و نظامی آنجا پیش آمده بود. البته در ابتدا نظر او در تأسیس چنین مدرسهای، بیشتر به مدرسهای فنی و نظامی و صنعتی معطوف بود. رشتههایی مانند پیادهنظام، توپخانه، ریاضیات، نقشهکشی، معدنشناسی، طب و داروسازی و شیمی و زبان فرانسه در دارالفنون تدریس میشد.
بعد از امیرکبیر نخستین فردی که در ایران با شیوه جدید مدرسه تأسیس کرد میرزا حسن رشدیه تبریزی است. رشدیه اولین مدارس جهت باسواد شدن (خواندن و نوشتن) را با مشقت فراوان در ایران بنا کرد. تفاوت مدارس رشدیه با مکتبخانههای سنتی در محتوای کتب درسی، برنامهریزی آموزشی، ارزشیابی تحصیلی، تنظیم نظامنامه و دگرگونی در شیوه تدریس و ساختمان مدارس بود. در دورههای بعد هم، چه در زمان قاجار و چه در دوره پهلوی و بعد از انقلاب به لحاظ اولویت اعزام محصل و دانشجو به خارج از کشور و چه از حیث تأسیس مدرسه و آموزشگاه و دانشگاه در ایران، اولویت با شدت فراوانی با رشتههای فنی و تکنیکی و علومپایه بود.
3 «گاه» پسوند مهمی در زبان فارسی است؛ هم پسوند مکان است و هم پسوند زمان. واژه «دانش گاه» که ظاهراً از ابداعات مرحوم دهخدا است، به معنای گاه دانش است که متربیان فیالواقع گاه دانش و جوینده دانش میشوند و دانش در جان آنان خانه کرده است. چنانچه در دوران اوج تمدن اسلامی دانش در جان بوعلی سینا، غزالی، سهروردی، سعدی و... خانه کرده بود. اما در دوره جدید در ایران از نام که بگذریم فیالواقع دانشگاه با «نگاه معرفتی» نداشتیم. دلیل عقبماندگی خود را تکنیکی فهمیدیم و دانش (knowledge) را به فن (Technic) تقلیل دادیم.
متأسفانه در کشور ما برنامهریزی بر اساس اصول و مبانی علمی و بر مبنای پژوهش وجود ندارد. در ایران نگرش دانشگاهی بشدت نظام آموزشی مدارس را تحت تأثیر قرار داده است. نگرش دانشگاهی در ایران هم نه بر مبنای «دانش گاه» که بر طبق «دارالفنون» شکل گرفت. در واقع نام دارالفنون (خانه تکنیکها) با مسمیتر از دانشگاه برای فعالیتهای صورت گرفته در جامعه ایران است.
4مسلماً در این نوشته به صورت خیلی مختصر به یکی از جنبههای تاریخی مدرسه در ایران پرداخته شده است. برخلاف اروپاییها که به علومانسانی تأکید داشتند، ایرانیها به علوم تجربی و تکنیک تمایل بیشتری نشان دادند. مهمترین دلیل این پدیده را هم، باید در عقبماندگی ایرانیان و درکی که آنان از علت عقبماندگی خود داشتند، جستوجو کرد.
عباسمیرزا و امیرکبیر گرچه به نیت توسعه جامعه اقدام به اعزام محصل و اهتمام در تأسیس مدرسه (دانشگاه) داشتند، اما نگرش آنان به معرفت و علوم و توسعه، سادهلوحانه بود. آنان «علوم کاربردی» را مقدم بر «علوم بنیادی» در نظر گرفتند. رشدیه هم گرچه مدارس جدید جهت آموزش سواد خواندن و نوشتن در ایران را راهاندازی کرد، اما از انتظارات بنیانی غفلت کرده و به جنبههای نرم افزاری پرداخته بود.
5 به لحاظ تاریخی دارالفنون قبل از مدارس رشدیه تأسیس شده بود. در واقع دارالفنون که مدرسهای برای سطوح بالاتر بود و دانشآموزان و دانشجویان آن سواد خواندن و نوشتن داشتند، قبل از مدارس رشدیه که با هدف سوادآموزی فعالیت میکرد راهاندازی شد، این تقدم صرفاً تاریخی نیست بلکه در جامعه ایران «بینشی» هم هست. نتیجه آنکه، در ایران دانشگاه بود که مدرسه را تحت تأثیر قرار داد؛ آن هم دانشگاهی با نگرش تکنیکی (در واقع دارالفنون نه دانشگاه) که ثمرات آن هنوز باقی است.
6 اکثر دانشآموزان ایران علاقهمند به تحصیل در رشتههای پزشکی و امثالهم به عنوان رشتهای تکنیکی بودند و هستند و استعدادهای ناب این سرزمین به این جهت راهنمایی میشوند. ایران به لحاظ تعداد مهندس در جهان جزو کشورهای رتبه برتر است اما تعداد بالای مهندسان نه تنها توسعهای را حاصل نکرده است بل خود دوچندان از موانع توسعه گشته است.
انتظاری که از مدارس به صورت بنیانی میرود، تغییر در این بینش و نگرش است. امید که با آموزشهای لازم و برنامهریزی و سیاستگذاری اصولی در جهت تغییر مثبت بینش معرفتی دانشآموزان اقدام نماییم. با توجه به این مهم که در سنین قبل از 12 سالگی مهمترین مراحل شکلگیری شخصیت افراد صورت میگیرد، مدارس ما انسانهایی با جویندگی واقعی دانش که قطعاً از «تفکر انتقادی» بهره دارند تربیت نمایند.
امروزه آموزش و پرورش اساس توسعه است و مهمترین وظیفه آموزش و پرورش، تربیت انسانهایی با فضایل اخلاقی و تفکر انتقادی است. امید که مدارس متوجه این وظیفه مهم خود باشند. این مهمترین انتظار از مدارس است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه