مستند «جایی برای فرشته‌ها نیست» و فیلم «درخت گردو»

بین هیاهوی یادداشت‌ها، جایی برای مستند هست؟


محمد حسین گودرزی
​​​​​​​یک. «جایی برای فرشته‌ها نیست» یک مستند ملی و انسانی است که حس‌وحال خوبی دارد و حال‌وهوای ملی‌گرایی آن و موضوع حقوق و برابری زنان در فیلم، موجب برقراری ارتباط حسی خوب فیلم با مخاطب شده است. این‌ حس‌وحال را اضافه کنید به رعایت استانداردهای گونه مستند در فیلم و دارابودن الزامات تکنیکی. جایی برای فرشته‌ها نیست با یک روایت موازی و چندلایه از فردیت دختران یک تیم ورزشی و هویت گروهی این افراد در کنارهم، موفق به خلق یک مستند به ‌روز و پیشرو می‌شود. سینمای مستند در این سال‌ها دیگر به خبرگویی و آگاهی‌بخشی به مخاطبان بسنده نمی‌کند و بیش‌وکم پا به عرصه شخصیت‌پردازی و خلق موقعیت‌های دراماتیک می‌گذارد. در همین راستا، جایی برای فرشته‌ها نیست از دوخطی اخبار فضاهای مجازی عبور می‌کند و با تدوین حیرت‌انگیز هایده صفی‌یاری، درجا زدن‌های دختران ایرانی و خانواده‌هایشان در زندگی را در دویدن به جلوی دختران در ورزش حرفه‌ای حل می‌کند و انگار تدوین با انتخاب ریتم متغیر فیلم، به کمک حرکت روبه‌جلوی دختران می‌آید. فیلم در نمایش صحنه‌های مربوط به مسابقات و گزارش اتفاقات میدانی مسابقات، بی‌نقص عمل نمی‌کند، اما به طورکلی به‌دلیل قوام‌یافتگی قابل‌اعتنایش در روایت و چیدمان حرفه‌ای نماها به‌منظور تأثیرگذاری حسی کنترل‌شده روی مخاطب، از آزمون سینما سربلند بیرون می‌آید. می‌شود به این مستند استاندارد دل داد و پا به ‌پای دخترانش، راهی مسابقات شد. می‌شود پای حرف خانواده‌هایشان نشست و همراه با مربی و روانشناس تیم به سراغ کشف این دختران رفت. می‌شود بارها به هنگام تماشا از روی تأثیرپذیری اشک ریخت. اشک‌هایی که گاهی از روی شوق هستند و گاهی به نشانه افسوس. می‌شود سراغی از این تأثیرگذاری در بین آثار داستانی جشنواره گرفت. جایی برای فرشته‌ها نیست نمونه‌ای از مستندهای موفق این سال‌ها است که در برزخ سیاهی و شخصیت‌های مغلوب فیلم‌های داستانی، حکم فرشته نجات سینمای ما را دارند. براستی در سینمای ما جایی برای این فرشته‌های نجات هست؟
دو.  همان همیشگی است؛ دوربین فیلم، شبیه به همه آثار قبلی فیلمساز، برخی از حرکات و قاب‌هایش را از سینمای مستند به ارث برده است. شبیه به ایستاده در غبار یک نریشن، تصاویر متحرک فیلم را همراهی می‌کند. فیلم شبیه به هر دو سری ماجرای نیمروز و ایستاده در غبار، روایتگر تاریخ معاصر است. تاحدی مشابه لاتاری به شخصیت‌ها و روابط عاطفی‌شان نزدیک می‌شود. همه‌چیز همان همیشگی است و درست مشکل از همین‌جا شروع می‌شود؛ فیلم با تمرکز بر شخصیت شوم‌ اقبالی به‌ نام قادر که خانواده‌اش تحت‌ تأثیر حملات شیمیایی واقعه سردشت قرارگرفته‌اند، از فضاسازی جنگ و حضور رزمنده و ترس حضور و هجوم دوباره دشمن غافل می‌شود. تمرکز بر روابط عاطفی شخصیت‌ها و شخصیت محوری در درخت گردو، توازن فرمول همیشگی سینمای مهدویان را که در نماهای چندنفره و فضاساز برگزار می‌شد به‌هم زده است. نریشن فیلم به قوام‌یافتگی نریشن ایستاده در غبار نیست و اطلاعاتش بیش‌تر از تصویر فیلم نیست، کم‌جان است و از زبان کسی روایت می‌شود که خیلی از اتفاقات داستانی فیلم را خودش درک نکرده است. درخت گردو در پایان‌بندی گرفتار شعار و استعاره بیش‌از حد می‌شود. این‌ موارد باعث شده‌اند که توقعات نگارنده از فیلمساز مستعد و جوان برآورده نشود. درخت گردو یک روایت انسانی از واقعه ضدانسانی را مدنظر می‌گیرد و با تلاش بسیار بازیگر نقش اولش، پیمان معادی، نقاط قوت سینمای مهدویان را با خودش به همراه دارد اما آن توازن و قوام قبلی را ندارد.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7273/16/535267/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها