کولاژ افسانه‌های محلی آذربایجان در سینما


ادامه از صفحه 14
خودم می‌گویم آخر این چه کار احمقانه‌ای است چرا باید این‌طور رفتار کنیم. بالاخره مجبورم با بهرام کنار بیایم. من فیلمنامه را می‌نویسم و برای بهرام می‌فرستم. بهرام فیلمنامه را کامل می‌کند. دوباره برای من می‌فرستد. من ویرایش می‌کنم. در کارگردانی هم یک جوری به نتیجه می‌رسیم. سر صحنه همیشه زنده کار می‌کنیم و همه چیز را تغییر می‌دهیم. انصافاً این روش اعصاب خردکن است. برخی صحنه‌ها را صدبار برداشت کردیم اما الان در فیلم نیست. 100 دقیقه راش داشتیم و فیلم 85 دقیقه است. برای صداگذاری و رنگ آنقدر حساس بودیم که می‌گفتند چرا اینطوری می‌کنید. اصلاً رفتارتان حرفه‌ای نیست. من هم می‌گفتم من اصلاً نمی‌خواهم فیلم را آن‌طوری که شما فکر می‌کنید سینمای حرفه‌ای است بسازم. برای ساخت موسیقی بامداد افشار واقعاً ما را تحمل کرد. سعه‌صدر زیادی به خرج داد.
در انتخاب بازیگرها چطور وسوسه نشدید که نقش‌ها را به چهره‌ها بسپارید؟
اولش به خیلی‌ها زنگ زدیم. چون فیلم به زبان ترکی ساخته می‌شد دنبال بازیگرهای چهره ترک زبان رفتیم مثل هادی حجازی‌فر و بابک حمیدیان و امیر آقایی. در بازیگران زن هم دنبال خیلی‌ها گشتیم. منتها بعداً به این نتیجه رسیدیم که یک فیلم مستند طور بسازیم و سراغ چهره‌های ناشناخته یا کمتر دیده شده برویم تا مردم بهتر باور‌ کنند. در ابتدا تهیه‌کننده خیلی مطمئن نبود اما بعدها اعتماد کرد. برای پیدا کردن شخصیت آراز خیلی زجر کشیدیم. بهرام (ارک) جواد اقامتی را پیشنهاد داد. اول موافق نبودم چون به‌دنبال یک چهره استخوانی می‌گشتم. بالاخره یک روز در دفتر قرار گذاشتیم و وقتی بعد از مدت‌ها دوباره دیدمش پی بردم که اشتباه می‌کردم و اصلاً آراز خود جواد اقامتی است. مارال هم اتفاقی پیدا شد. در آموزشگاه خودمان تئاتر کار می‌کرد. آنقدر به بنده خدا سخت گرفتیم که فکر کنم از ما متنفر شد (خنده) کار که تمام شده بود هم باورش نمی‌شد که آیا واقعاً قبولش کرده‌ایم یا نه.
کار با تیم فیلمنامه‌نویسی چطور پیش می‌رفت؟
بعد از اینکه فیلمنامه را بازنویسی کردیم آقای امید شمس، علیرضا فرشچی و علی ایمانی دوباره بازنویسی کردند. زنده یاد علی حاجی بلندی که درست روز اعلام حضور فیلم در بخش مسابقه فوت شد هم در حوزه مسائل دینی و متافیزیک به ما مشورت دادند.
آنهایی که با زبان ترکی آشنا هستند بیشتر متوجه می‌شوند که دقت و وسواس خاصی در دیالوگ‌نویسی و انتخاب واژه‌ها داشته‌اید.
من یک دوره به انجمن شاعران می‌رفتم و با شاعرهای تبریز رفاقت دارم. فیلمنامه را به دوستان شاعرم سپردم تا دیالوگ‌ها را سر و سامان بدهند و ادبی‌تر کنند. 5 شاعر همزمان شعرهای فیلمنامه را نوشتند. برخی شعرها از ادبیات شفاهی است و بخش‌هایی را هم دوستان برای فیلم سرودند. البته در نهایت دیالوگ‌ها را به بازیگران سپردیم و از آنها خواستیم با توجه به آن چیزی را بگویند که می‌خواهند. روی دیالوگ خیلی کار شد چون فیلم حالت فولکلور دارد و لحن دیالوگ‌نویسی هم حال شاعرانه داشت. کاش همه می‌فهمیدند که عاشیق ولی عبدی با چه ادبیاتی این شعرها را می‌خواند چون واقعاً برخی‌ چیزها را نمی‌شود در ترجمه انتقال داد. او از پیرترین عاشیق‌های آذربایجان است. در گردنه حیران زندگی می‌کند و آدم فوق‌العاده شریفی است. از دل طبیعت آمده، آنقدر لطیف است که انگار برگ گل است. تمام حرف‌هایش شعر است، با کلماتش گریه می‌کنی. هرچه می‌گفت را ضبط می‌کردم حتی اگر به درد فیلم نمی‌خورد. «پوست» بیشتر از اینکه فیلم باشد یک محصول فرهنگی از ادبیات فولکلور و افسانه‌های این منطقه است.
جالب است که اینچنین با ادبیات فولکلور و افسانه‌های کهن آشنا هستید.
از بچگی به افسانه‌های آذربایجان علاقه داشتم. در دانشگاه نقاشی با محمد سیاه قلم آشنا شدم که عجایب نگاری می‌کرد. در نقاشی‌های او جن‌هایی می‌دیدم که ساز می‌زنند و آواز می‌خوانند. از همان موقع فکر می‌کردم که این نگاره‌ها را باید یک جوری جایی به تصویر بکشم. به فرهنگی که در آن رشد کردم و به تمام عقبه فرهنگی‌اش به شدت علاقه دارم.
نسل جوان امروز خیلی با آیین‌های کهن و آداب و رسومی که حتی پدربزرگ‌هایشان به جا می‌آورند انس و الفت ندارد.
تقصیر رسانه‌هاست. همه دنبال چیزی می‌روند که هشتگ شده است. رسانه مغزها را کنترل می‌کند. خود من هم زمانی با تفکر خیلی غربی به همه چیز نگاه می‌کردم اما بعد از مدتی پی بردم که نگاه درستی نیست و باید از جایی که هستم جهان پیرامونم را ببینم. از همین جا می‌توانم حرفی بزنم که آن ور دنیا هم شنیده شود. چیزهای غنی وجود دارد و من باید ریشه‌ها را کشف کنم اما ما معمولاً با مودی زندگی می‌کنیم که به ما تحمیل شده است، خیلی علاقه نداریم به اینکه پای حرف پدرها و مادرهایمان بنشینیم. من دوست دارم حرف پدرها و مادرهایمان را گوش کنیم.
ترس و دلهره ندارید که از این فضا خارج شوید و موفقیت گذشته را تکرار نکنید؟
اتفاقاً فیلمنامه‌ای که این روزها درگیر نگارش‌اش هستیم کاملاً متفاوت از این فضاست. در نهایت شاید ببینیم که اشتباه کردیم اما من به میدان آمده‌ام که اشتباه کنم (خنده)
امسال به نوعی سال رقابت فیلم اولی‌هاست. 4 فیلم از بخش نگاه نو به بخش مسابقه راه پیدا کرده است. خودتان دوست دارید فیلم کدام یک از فیلمسازان را ببینید؟
به جز «درخت گردو» محمدحسین مهدویان، «خورشید» مجید مجیدی و «ابر بارانش گرفته» مجید برزگر، دوست دارم «شنای پروانه» محمد کارت و «تومان» مرتضی فرشباف را ببینم و خیلی مشتاقم که «روز صفر» سعید ملکان را زودتر ببینم. زمانی که در کار گریم بودم همیشه اسم ایشان به‌عنوان یک طراح گریم حرفه‌ای مطرح بود. آرزو داشتم یک روز امکان همکاری با ایشان را پیدا کنم. زمانی که وارد فیلمسازی شدم ایشان تهیه‌کننده فیلم شده بود و حالا هر دو در جشنواره فیلم فجر فیلم داریم. دوست دارم ببینم نگاه ایشان در «روز صفر» چگونه است.
به سبک کاری کدام یک از فیلمسازان ایرانی علاقه‌مند هستید. کارهای چه فیلمسازی شما را به سینما علاقه‌مند کرد؟
محسن مخملباف و عباس کیارستمی. عباس کیارستمی را خیلی شدید دوست داشتم. اصلاً با عباس کیارستمی سینما را یاد گرفتم و به آن علاقه‌مند شدم. اگر چه یک بار هم خودش را ندیدم ولی مدام فیلم‌هایش را می‌دیدم و تحلیل می‌کردم. از فیلمسازان جهان هم کوروساوا، فون تریه، برادران کوئن و... کوئن‌ها خیلی اصیلند. اتفاقاً امسال فیلم وسترنی ساخته‌اند که آن هم حکایت‌آمیز بود.
​​​​​​​عروسی جن‌ها در باغ و بردن گوشواره هم بخشی از افسانه‌هایی است که در اینجا متداول است. برای درک این فضا با استادان زیادی مشورت داشتیم. به‌طوری که دچار کابوس‌های شبانه شده بودم. چون مجبور بودم در برخی از مراسم‌‌شان  شرکت کنم تا فضا را درک کنم. صحنه‌های خوبی هم ضبط کردیم اما حذف کردم


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7273/15/535281/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها