ردپای اسکارهای قبلی در سیمرغ امسال
محمد حسین گودرزی
شخصیت اول مرد فیلم (پوریا رحیمیسام) که روحیات و تحصیلات هنری دارد، در آستانه از دستدادن مغازه پدریاش، تحت نفوذ رانت حاضر در جامعه است. چندروزی میشود که یک موتوری او را تعقیب میکند و قانون، پیش از وقوع جرم و صرفاً بهدلیل ترس افراد از احتمال رخداد پیشامدها، جوابگوی پسرجوان نیست. تحتتأثیر همین ماجرا و ارتباط این تعقیبوگریزها با طرف دیگر داستان و دیگرشخصیتها، نیمه دوم فیلم به دوگانه معمول فیلمهای سالهای اخیر سینمای ایران میرسد؛ دوگانه انتقام یا بخشش. بخش میانی فیلم و پایانبندی فیلم برای نمایش انتقام یا روایت بخشش، رویکرد و ماجرای جدیدی با خود ندارد. با پیوند همه شخصیتها به یکدیگر، که خیلی دیر این پیوند شکل میگیرد، بیش از هرچیزی ردپای سینمای فرهادی در این فیلم ظاهر میشود. از آن سقوط تدریجی شخصیت اول در اخلاق بگیرید که یادآور کاراکتر عماد در فروشنده است، تا آن انتخاب دوگانه شخصیت در پایانبندی که در همه فیلمهای فرهادی پیش از این ظاهر شده است، همگی ورطه تأثیرپذیری نهچندان خلاقانه از سینمای فرهادی را به اثبات میرسانند. در شروع فیلم، دختری که با شخصیت اصلی رابطه دارد، میخواهد از ایران برود و البته چندان هم رفتنش در ابتدا قطعی بهنظر نمیرسد و اصلاً فیلم با بحث درباره رفتن از کشور یا نرفتن است که شروع میشود. این شروع هم، از نظر مضمونی یادآور محتوای دیالوگهای آغازین جدایی نادر از سیمین است. نمیدانم چرا هر نقطه عطف داستان این فیلم، ذهن من را به جایی از کارنامه فرهادی میبرد. البته که تأثیرپذیری از فیلمهای دیگر بهخودیخود یک ضعف نیست و در تاریخ سینما تأثیرپذیرفتههای موفق و ماندگار کم نیستند. آنچه این تأثیرپذیری را از نمونههای موفق جدا میکند، شخصیتپردازی ضعیف شخصیتها و ساختار سست روایت است. در ماجرای انتقام نیمه دوم فیلم که پای شخصیت مهندس هم درمیان است، اساساً مخاطب نمیتواند در فاصله مشخصی از دو طرف دعوا، بنشیند و با شخصیتها همدل بشود. هرچه در فروشنده فرهادی، فرد متجاوز به حریم عماد و رعنا در صحنه ورود همسر و دختر و دامادش، برای چند دقیقه هم که شده حس ترحم را در مخاطب زنده میکرد و یک شخصیت کاملاً سیاه نبود، در اینجا قطب منفی ماجرا خیلی تیپیکال و بد مطلق است. مدام با تلفن همراهش برای زندگی بقیه تصمیم میگیرد و میخواهد همهچیز و همهکس را صاحب بشود. پسر جوان فیلم هم که هیچ اطلاعاتی از عمق و شکل رابطه عاطفیاش نمیدانیم، نمیتواند به اندازه کافی در ذهن مخاطب همراهی و همحسی را ایجاد کند. تصمیم پایانیاش را که میگیرد، با تصمیمی از سمت دختر روبهرو میشویم که بازهم رنگوبوی سینمای فرهادی را دارد؛ دختر در پایان همانطور به عدمپذیرش شرایط میرسد و دربارهاش تصمیم میگیرد و عمل میکند، که شخصیت رعنا پیش از این در فروشنده به این مرحله و تصمیم رسیده بود.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه