درباره عکسها و فیلمهای به جا مانده از انقلاب
عظمت یک واقعه
روبرت صافاریان
منتقد، نویسنده و مترجم
این پرسش زمانی دراز ذهنم را به خود مشغول کرده بود که بدون عکسهای بازمانده از دوران تاریخی مهم، آیا درک ما از آن دوران تغییری میکرد؟ اکنون، با تماشای عکسها و فیلمهای روزهای منتهی به پیروزی انقلاب در بهمنماه ۱۳۵۷، با اطمینان میتوانم بگویم که بدون عکسهای عکاسان و فیلمسازانی که تصویر فوتوگرافیک مردم در خیابانها را در آن روزها ثبت کردند، تصور ما - اعم از کسانی که آن روزها را دیدهایم و کسانی که در آن روزها نبودهاند - از آن دوران چیزی کم میداشت، متفاوت میبود از آنچه امروز هست. این عکسها هرچه نباشند گواهی هستند بر آنچه بهعنوان «عظمت انقلاب» از آن یاد میشود، شاهدی هستند بر شوری که خیابانها را فرا گرفته بود. محتوای این شور، درستی و نادرستیاش، واقعیت و توهمش، پیامدهایش، اینها آن چیزهایی نیستند که این عکسها از آن سخن میگویند. کار عکاس - عموماً از موضعی همدلانه، موضعی که در عکسها راه یافته است - ثبت حال و هوای آن روزگار بوده است. دوربینهایی که این عکسها را ثبت کردهاند شاهد تغییر بزرگی بودند که کسی انتظارش را نداشت به این زودی فرا برسد. شوخی نبود، رژیمی که روشنفکران و مذهبیون را تحقیر کرده بود، حکومتی که نیرومندترین ارتش خاورمیانه را داشت، داشت جلوی چشم همه از هم فرو میپاشید.
از کتابهای عکس آن دوران دو نمونه در کتابخانهام دارم: انقلاب به روایت اکبر ناظمی: عکسهای منتشرنشده از وقایع سال ۱۳۵۷ (انتشارات سوره مهر) و عکسهای مریم زندی از انقلاب ۵۷ (نشر نظر). البته تعداد عکاسانی که از رویدادهای انقلاب عکس گرفتهاند خیلی بیشتر از اینهاست. کتابها را ورق میزنم. دست کم دو نوع عکس را میتوان از هم تشخیص داد. عکسهایی که انبوهی جمعیت در آنها خیرهکننده است و عکسهایی که در گوشه وکنارش، تصویر شاه در آتش میسوزد یا ماشینی واژگون شده طعمه شعلههای آتش است. عکسهایی که از حضور جمعیتهای پرشمار در خیابانها خبر میدهند و آنهایی که از لذت تماشای فروپاشی نظام مستقر حکایت میکنند. هریک از اینها به نحوی بر روحیات غالب آن دوران گواهی میدهند. اینها راجع به احزاب و گرایشهای سیاسی مشارکتکننده در انقلاب، تصمیمگیریهای مهم سیاسی، تغییرات کابینهها و اعلام حکومت نظامی و اوضاع جهان و دیدارهای رهبران که همه نقش مهمی در تعیین مسیر انقلاب داشتند، چیزی نمیگویند و از اینرو به اندازه حتی صفحات روزنامههای آن دوران ارزش استنادی ندارند، اما به گمانم در مجموع چیز مهمتری میگویند و آن همان طور که گفتم گواهی بر روح غالب زمانه است.
فیلمهای مستندی که رویدادهای خیابانهای تهران و شهرهای دیگر را در شهریور تا بهمن ۱۳۵۷ به تصویر میکشند هم مانند عکسها تصویری سینماتوگرافیک و لذا موثق از آن چیزی که جلوی دوربین اتفاق میافتد ثبت کردهاند. در میان این فیلمها دو فیلم شاخصترند: تپش تاریخ (فریدون مشیری، محمود بهادری و اصغر شهدوست) و برای آزادی (حسین ترابی). این دو فیلم که دوره تقریباً مشابهی را پوشش میدهند، علاوه بر آنچه گفته شد، در ارائه تصویری ملموس از پیچیدگی اوضاع در آخرین روزهای رژیم سابق نیز موفقاند. هردو فیلم در زمانی نزدیک به پیروزی انقلاب تدوین شدهاند و گفتمان مسلط آنها گفتمان غالب دورانشان است، اما تصویری در اختیار ما میگذارند از روزهایی استثنایی که میتوان به گونهای متفاوت از فیلمسازانشان دید.
تصویر فوتوگرافیک وفادارانهتر و موثقتر از هر وسیله دیگری نقش اشیا، ساختمانها، میدانها، خیابانها و آدمهای جلوی دوربین را ثبت میکند. اما این تصویرهای انضمامی هنوز تصویر واقعیت نیستند. واقعیت پیچیدهتر از اینهاست و شامل مناسبات نهادهای اجتماعی و سیاسی و غیره نیز میشود. تصاویری که از دوره انقلاب باقی ماندهاند به مفهومی که گفتیم درک ما را از آن دوره کامل میکنند، نقش مهمی دارند در شکلگیری تصویری که آیندگان از آن روزها خواهند داشت، اما به تنهایی درباره عوامل اجتماعی و تاریخی عمیقی که در پس رویدادهای خیابانها عمل میکردند چیزی نمیگویند. اصلاً انقلاب که فقط در خیابانها رخ نمیدهد. در اتاقهای دربسته مذاکره و خانهها و اداره ها و کاخها هم اتفاق میافتد. اما عکسهای انقلاب همه از خیابانها هستند. و این محدودیت آنهاست. تصویر فوتوگرافیک تواناییهایی دارد بیهمتا و محدودیتهایی نیز. هر دو را باید به رسمیت شناخت.
منتقد، نویسنده و مترجم
این پرسش زمانی دراز ذهنم را به خود مشغول کرده بود که بدون عکسهای بازمانده از دوران تاریخی مهم، آیا درک ما از آن دوران تغییری میکرد؟ اکنون، با تماشای عکسها و فیلمهای روزهای منتهی به پیروزی انقلاب در بهمنماه ۱۳۵۷، با اطمینان میتوانم بگویم که بدون عکسهای عکاسان و فیلمسازانی که تصویر فوتوگرافیک مردم در خیابانها را در آن روزها ثبت کردند، تصور ما - اعم از کسانی که آن روزها را دیدهایم و کسانی که در آن روزها نبودهاند - از آن دوران چیزی کم میداشت، متفاوت میبود از آنچه امروز هست. این عکسها هرچه نباشند گواهی هستند بر آنچه بهعنوان «عظمت انقلاب» از آن یاد میشود، شاهدی هستند بر شوری که خیابانها را فرا گرفته بود. محتوای این شور، درستی و نادرستیاش، واقعیت و توهمش، پیامدهایش، اینها آن چیزهایی نیستند که این عکسها از آن سخن میگویند. کار عکاس - عموماً از موضعی همدلانه، موضعی که در عکسها راه یافته است - ثبت حال و هوای آن روزگار بوده است. دوربینهایی که این عکسها را ثبت کردهاند شاهد تغییر بزرگی بودند که کسی انتظارش را نداشت به این زودی فرا برسد. شوخی نبود، رژیمی که روشنفکران و مذهبیون را تحقیر کرده بود، حکومتی که نیرومندترین ارتش خاورمیانه را داشت، داشت جلوی چشم همه از هم فرو میپاشید.
از کتابهای عکس آن دوران دو نمونه در کتابخانهام دارم: انقلاب به روایت اکبر ناظمی: عکسهای منتشرنشده از وقایع سال ۱۳۵۷ (انتشارات سوره مهر) و عکسهای مریم زندی از انقلاب ۵۷ (نشر نظر). البته تعداد عکاسانی که از رویدادهای انقلاب عکس گرفتهاند خیلی بیشتر از اینهاست. کتابها را ورق میزنم. دست کم دو نوع عکس را میتوان از هم تشخیص داد. عکسهایی که انبوهی جمعیت در آنها خیرهکننده است و عکسهایی که در گوشه وکنارش، تصویر شاه در آتش میسوزد یا ماشینی واژگون شده طعمه شعلههای آتش است. عکسهایی که از حضور جمعیتهای پرشمار در خیابانها خبر میدهند و آنهایی که از لذت تماشای فروپاشی نظام مستقر حکایت میکنند. هریک از اینها به نحوی بر روحیات غالب آن دوران گواهی میدهند. اینها راجع به احزاب و گرایشهای سیاسی مشارکتکننده در انقلاب، تصمیمگیریهای مهم سیاسی، تغییرات کابینهها و اعلام حکومت نظامی و اوضاع جهان و دیدارهای رهبران که همه نقش مهمی در تعیین مسیر انقلاب داشتند، چیزی نمیگویند و از اینرو به اندازه حتی صفحات روزنامههای آن دوران ارزش استنادی ندارند، اما به گمانم در مجموع چیز مهمتری میگویند و آن همان طور که گفتم گواهی بر روح غالب زمانه است.
فیلمهای مستندی که رویدادهای خیابانهای تهران و شهرهای دیگر را در شهریور تا بهمن ۱۳۵۷ به تصویر میکشند هم مانند عکسها تصویری سینماتوگرافیک و لذا موثق از آن چیزی که جلوی دوربین اتفاق میافتد ثبت کردهاند. در میان این فیلمها دو فیلم شاخصترند: تپش تاریخ (فریدون مشیری، محمود بهادری و اصغر شهدوست) و برای آزادی (حسین ترابی). این دو فیلم که دوره تقریباً مشابهی را پوشش میدهند، علاوه بر آنچه گفته شد، در ارائه تصویری ملموس از پیچیدگی اوضاع در آخرین روزهای رژیم سابق نیز موفقاند. هردو فیلم در زمانی نزدیک به پیروزی انقلاب تدوین شدهاند و گفتمان مسلط آنها گفتمان غالب دورانشان است، اما تصویری در اختیار ما میگذارند از روزهایی استثنایی که میتوان به گونهای متفاوت از فیلمسازانشان دید.
تصویر فوتوگرافیک وفادارانهتر و موثقتر از هر وسیله دیگری نقش اشیا، ساختمانها، میدانها، خیابانها و آدمهای جلوی دوربین را ثبت میکند. اما این تصویرهای انضمامی هنوز تصویر واقعیت نیستند. واقعیت پیچیدهتر از اینهاست و شامل مناسبات نهادهای اجتماعی و سیاسی و غیره نیز میشود. تصاویری که از دوره انقلاب باقی ماندهاند به مفهومی که گفتیم درک ما را از آن دوره کامل میکنند، نقش مهمی دارند در شکلگیری تصویری که آیندگان از آن روزها خواهند داشت، اما به تنهایی درباره عوامل اجتماعی و تاریخی عمیقی که در پس رویدادهای خیابانها عمل میکردند چیزی نمیگویند. اصلاً انقلاب که فقط در خیابانها رخ نمیدهد. در اتاقهای دربسته مذاکره و خانهها و اداره ها و کاخها هم اتفاق میافتد. اما عکسهای انقلاب همه از خیابانها هستند. و این محدودیت آنهاست. تصویر فوتوگرافیک تواناییهایی دارد بیهمتا و محدودیتهایی نیز. هر دو را باید به رسمیت شناخت.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه