به یاد مجاهدت های سردار شهید عبدالمجید بقایی
سردار گمنام
حسن عبدالله زاده
شهید عبدالمجید بقایی ستارهای بود که از شرق استان خوزستان (بهبهان) طلوع کرد و در غرب این سرزمین، غروب خونین اش با شهادت رقم خورد.او که از هوش سرشاری برخوردار بود ابتدا در رشته مهندسی شیمی دانشگاه اهواز قبول شد. ولی بهدلیل عدم علاقه بار دیگر در کنکور شرکت کرده و در رشته فیزیوتراپی دانشگاه جندیشاپور اهواز پذیرفته شد. وی از همان ابتدای تحصیل به فعالیتهای تشکیلاتی علیه رژیم پهلوی روی آورد و اواسط دهه ۱۳۵۰، با اعضای گروه چریکی منصورون در ارتباط قرار گرفت و در سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ از عناصر هدایتکننده تظاهرات مردمی علیه رژیم پهلوی بود. با پیروزی انقلاب اسلامی بقایی به مقابله با غائله خلق عرب شتافت و به ایفای نقش مهمی پرداخت.
با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان، بقایی ابتدا از سوی سپاه پاسداران به نمایندگی این نهاد در اتاق جنگ منصوب و مسئول هماهنگی نیروهای سپاه و ارتش شد. سردار احمد غلامپور در خاطرات خود در ارتباط با شهید بقایی میگوید:«جنگ که شروع شد دقایقی عدهای را از بهبهان آورد که مجید بقایی جزء آنها بود. او دانشجوی رشته پزشکی و خیلی فهمیده بود. همان روزهای اول شمخانی، بقایی را به اتاق جنگ که در لشکر 92 تشکیل شده بود فرستاد. بعد که اتاق جنگ به قرارگاه مقدم جنوب رفت، مجید آزاد شد و مدت کوتاهی در دفتر هماهنگی با اسماعیل دقایقی بود و بعد به شوش رفت و فرمانده سپاه آنجا شد.» ضرورت حضور در میدان عمل شهید بقایی را به مقابله رویاروی با دشمن کشید و در آبان ماه 1359 کمتر از دوماه از شروع جنگ او در اولین مأموریت خود پس از سروسامان دادن به نیروهای شهر شوش، با جمعی محدود و کم تجربه اما با انگیزه و شجاع مانع پیشروی ارتش دشمن بهسمت جاده شوش گردید و ظرفیتهای خود را برای کارهای بزرگتر نشان داد.
این عملیات که امام مهدی(عج) نام گرفت پساز یک دوره رکود در جبههها انجام شد که چند ویژگی داشت. اول اینکه عملیات بود نه شبیخون، یعنی وسعت کار بیشتر از تک ایذایی بود. شاید بتوان گفت این عملیات بههمراه عملیات همزمان دیگری در سوسنگرد اولین عملیاتهای موفق پساز ورود عراق به خاک کشورمان بودند. ویژگی دوم آن این بود که برعکس شبیخونهای قبلی در روز انجام شد و این برخلاف تصورعراقیها بود چون آنها فکر میکردند نیروهای ما نمیتوانند روز حمله کنند و در روشنایی روز کاری از دستشان برنمیآید حال آنکه رزمندگان ما در این عملیات با استفاده از شیارهای منطقه ضربههایی کاری به دشمن زده و موفق شدند 50، 60 عراقی راهم به اسارت در آورند. سوم اینکه با این عملیات امید و انگیزه زیادی در نیروهای خودی ایجاد شده و روحیه و توان مقابله با دشمن در آنان افزایش یافت و نگاهها به آینده جنگ باامیدواری نسبت به غلبه بردشمن همراه شد. این روحیه که در اثر موفقیت درعملیات امام مهدی(عج) به فرماندهی شهید بقایی، ایجاد شده بود زمینه ساز عملیات فرمانده کل قوا و شکست حصر آبادان شد. در آن مقطع نیروهای سپاه در قالب پنج محور تعریف میشدند. محورهای خرمشهر، سوسنگرد، آبادان، اهواز و شوش که شهید بقایی یکی از پنج فرمانده این محورها بود. در نتیجه موفقیت درخشان شهید بقایی در عملیات محور شوش، وی در سطح یکی از فرماندهان اصلی جنگ در کنار سردارانی همچون، داوود کریمی، حسن باقری، رحیم صفوی و غلامعلی رشید به ستاد عملیات جنوب راه یافت و با آغاز عملیات آفندی نیروهای خودی در زمستان 1359 در کنار سایر فرماندهان ارشد سپاه در طراحی عملیاتها مشارکت داشت. شهید بقایی با شناسایی میدانی از وضعیت ارتش متجاوز عراق در مناطق و محورها به حفرههای پدافندی آنان پی برده و از آنها در طراحی عملیات استفاده میکرد. بتدریج که سیاست جنگی نیروهای خودی از حالت تدافعی به تهاجمی تغییر مییافت، بههمان نسبت نیز نقش بقایی در صحنههای نبرد جدیتر از هر زمان میشد و در مقاطعی از جمله عملیات طریقالقدس (فتح بستان)خود وی مانند یک رزمنده تکاور وارد عمل شد. از آن پس بهدلیل روح بلند و اشتیاق فراوانش در رویارویی مستقیم با دشمن و لیاقت و شایستگیهایی که در زمان فرماندهی سپاه شوش از خود نشان داده بود، از طرف فرماندهی کل سپاه بهعنوان فرمانده «قرارگاه لشکر فجر» برگزیده شد. پیش از عملیات ثامنالائمه یا شکست حصر آبادان شهیدبقایی عمده فعالیت خود را بر شناسایی و آماده کردن زمین، شامل؛ کندن کانال و درست کردن استحکامات صرف کرد و موفق به عملی کردن ایدههای خلاقانه خود شد. در آستانه عملیات بیتالمقدس نیز برای فریب دشمن عملیاتی انجام گرفت که فرماندهی آن را شهید بقایی در کنار سرهنگ ازگمی از فرماندهان ارتش برعهده داشت. شهید بقایی در این مقطع ضمن فعال نگه داشتن یگانهای شناسایی در منطقه فکه و چنانه روی ارتفاع 182 بهعنوان طرح پوشش و فریب تاکتیکی اجرای تک کرد و با فریب دشمن توانست فرصت مناسبی برای نیروهای تحت امر قرارگاه فجر ایجاد نماید تا بتوانند اهداف مورد نیاز در عملیات بیتالمقدس را تأمین کنند. سردار غلامپور در بخش دیگری در خاطرات خود در همین ارتباط میگوید: «در بیتالمقدس که ما در خط دفاعیمان ضعف داشتیم او به قرارگاه فجر فراخوانده شد، در آنجا ارتفاعات 182بود، قرار شد آنها کاری کنند تا فشار از پایین کم شود. بههرحال عملیات 182 انجام شد و حدود 800 نفر اسیر گرفتیم و یک مقدار خط تثبیت شد. بقایی با دو تیپ بهمنظور کمک به ما برای ورود به مرحله چهارم عملیات پایین آمد، یعنی مرحلهای که توانستیم خرمشهر را از محاصره آزاد کنیم. به این ترتیب قرارگاه فجر فعال شد و تا آن زمان، او فرمانده قرارگاه فجر بود.» سردار بقایی در عملیات بیتالمقدس توانست نیروهای تحت امر خود را با مشارکت هوانیروز، از شمال فکه بهمنطقه جنوب عملیات، انتقال دهد و در جایگاه فرمانده قرارگاه فجر، در شکستن محاصره دفاعی خرمشهر نقش مهمی ایفا کند. شهید بقایی تا پایان عملیات رمضان فرماندهی قرارگاه فجر را برعهده داشت و پس از آن به معاونت فرماندهی قرارگاه کربلا منصوب شد و پس از عملیات محرم، فعالیت در سپاه را بهعنوان فرمانده قوای یکم کربلا ادامه داد. در این مقطع شهید بقایی که در کار شناسایی نبوغ خاصی داشت کنار سردار نام آور جبهههای جنوب شهید حسن باقری قرار گرفت چرا که اطلاعات عملیات از اهمیت بسیاری برخوردار بود. از اینرو فرماندهان ارشدی همچون حسن باقری و غلامعلی رشید خود برای بهدست آوردن اطلاعات به خط مقدم میرفتند، حتی در موردی شخص محسن رضایی فرمانده کل سپاه برای شناسایی به ارتفاعات تیشه کن رفته بود. شهید بقایی با قرار گرفتن کنار حسن باقری، نقش پررنگ تری در طراحی عملیاتها برعهدهاش نهاده شد. قبل از «عملیات والفجر»، مقدماتی قرار شد که عدهای از مسئولان و فرماندهان نظامی جنگ، دیداری با حضرت امام خمینی(ره) داشته باشند، اما شهید بقایی گفته بود که باید برای شناسایی این عملیات در منطقه بمانیم، به همین دلیل او به همراه عدهای دیگر از جمله شهید حسن باقری در منطقه عملیاتی ماندند و صبح روز بعد به اتفاق چند تن از فرماندهان دیگر با دو دستگاه جیپ جهت شناسایی منطقه به طرف محل مورد نظر حرکت کردند.وی به همراه حسن باقری، توکل قلاوند، مجتبی مؤمنیان و محمدتقی رضوانی، در تاریخ ۹ بهمن ۱۳۶۱ هنگام انجام عملیات شناسایی در منطقه فکه، در سنگر دیدهبانی، مورد اصابت گلوله خمپاره قرار گرفته و به شهادت رسید. از این شهید والامقام بهدلیل همزمانی شهادتش با شهادت سردارحسن باقری کمتر یاد میشود و قدر مجاهدات خالصانهاش برای بسیاری مکتوم باقی مانده است.وی سرداری در رده سایر سرداران بزرگ در دوران دفاع مقدس و یکی از برنامه ریزان و طراحان جنگ بود و اگر شهادت زود هنگام او به وقوع نمیپیوست، میتوانست منشأ خدمات ارزشمندی باشد.
شهید عبدالمجید بقایی ستارهای بود که از شرق استان خوزستان (بهبهان) طلوع کرد و در غرب این سرزمین، غروب خونین اش با شهادت رقم خورد.او که از هوش سرشاری برخوردار بود ابتدا در رشته مهندسی شیمی دانشگاه اهواز قبول شد. ولی بهدلیل عدم علاقه بار دیگر در کنکور شرکت کرده و در رشته فیزیوتراپی دانشگاه جندیشاپور اهواز پذیرفته شد. وی از همان ابتدای تحصیل به فعالیتهای تشکیلاتی علیه رژیم پهلوی روی آورد و اواسط دهه ۱۳۵۰، با اعضای گروه چریکی منصورون در ارتباط قرار گرفت و در سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ از عناصر هدایتکننده تظاهرات مردمی علیه رژیم پهلوی بود. با پیروزی انقلاب اسلامی بقایی به مقابله با غائله خلق عرب شتافت و به ایفای نقش مهمی پرداخت.
با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان، بقایی ابتدا از سوی سپاه پاسداران به نمایندگی این نهاد در اتاق جنگ منصوب و مسئول هماهنگی نیروهای سپاه و ارتش شد. سردار احمد غلامپور در خاطرات خود در ارتباط با شهید بقایی میگوید:«جنگ که شروع شد دقایقی عدهای را از بهبهان آورد که مجید بقایی جزء آنها بود. او دانشجوی رشته پزشکی و خیلی فهمیده بود. همان روزهای اول شمخانی، بقایی را به اتاق جنگ که در لشکر 92 تشکیل شده بود فرستاد. بعد که اتاق جنگ به قرارگاه مقدم جنوب رفت، مجید آزاد شد و مدت کوتاهی در دفتر هماهنگی با اسماعیل دقایقی بود و بعد به شوش رفت و فرمانده سپاه آنجا شد.» ضرورت حضور در میدان عمل شهید بقایی را به مقابله رویاروی با دشمن کشید و در آبان ماه 1359 کمتر از دوماه از شروع جنگ او در اولین مأموریت خود پس از سروسامان دادن به نیروهای شهر شوش، با جمعی محدود و کم تجربه اما با انگیزه و شجاع مانع پیشروی ارتش دشمن بهسمت جاده شوش گردید و ظرفیتهای خود را برای کارهای بزرگتر نشان داد.
این عملیات که امام مهدی(عج) نام گرفت پساز یک دوره رکود در جبههها انجام شد که چند ویژگی داشت. اول اینکه عملیات بود نه شبیخون، یعنی وسعت کار بیشتر از تک ایذایی بود. شاید بتوان گفت این عملیات بههمراه عملیات همزمان دیگری در سوسنگرد اولین عملیاتهای موفق پساز ورود عراق به خاک کشورمان بودند. ویژگی دوم آن این بود که برعکس شبیخونهای قبلی در روز انجام شد و این برخلاف تصورعراقیها بود چون آنها فکر میکردند نیروهای ما نمیتوانند روز حمله کنند و در روشنایی روز کاری از دستشان برنمیآید حال آنکه رزمندگان ما در این عملیات با استفاده از شیارهای منطقه ضربههایی کاری به دشمن زده و موفق شدند 50، 60 عراقی راهم به اسارت در آورند. سوم اینکه با این عملیات امید و انگیزه زیادی در نیروهای خودی ایجاد شده و روحیه و توان مقابله با دشمن در آنان افزایش یافت و نگاهها به آینده جنگ باامیدواری نسبت به غلبه بردشمن همراه شد. این روحیه که در اثر موفقیت درعملیات امام مهدی(عج) به فرماندهی شهید بقایی، ایجاد شده بود زمینه ساز عملیات فرمانده کل قوا و شکست حصر آبادان شد. در آن مقطع نیروهای سپاه در قالب پنج محور تعریف میشدند. محورهای خرمشهر، سوسنگرد، آبادان، اهواز و شوش که شهید بقایی یکی از پنج فرمانده این محورها بود. در نتیجه موفقیت درخشان شهید بقایی در عملیات محور شوش، وی در سطح یکی از فرماندهان اصلی جنگ در کنار سردارانی همچون، داوود کریمی، حسن باقری، رحیم صفوی و غلامعلی رشید به ستاد عملیات جنوب راه یافت و با آغاز عملیات آفندی نیروهای خودی در زمستان 1359 در کنار سایر فرماندهان ارشد سپاه در طراحی عملیاتها مشارکت داشت. شهید بقایی با شناسایی میدانی از وضعیت ارتش متجاوز عراق در مناطق و محورها به حفرههای پدافندی آنان پی برده و از آنها در طراحی عملیات استفاده میکرد. بتدریج که سیاست جنگی نیروهای خودی از حالت تدافعی به تهاجمی تغییر مییافت، بههمان نسبت نیز نقش بقایی در صحنههای نبرد جدیتر از هر زمان میشد و در مقاطعی از جمله عملیات طریقالقدس (فتح بستان)خود وی مانند یک رزمنده تکاور وارد عمل شد. از آن پس بهدلیل روح بلند و اشتیاق فراوانش در رویارویی مستقیم با دشمن و لیاقت و شایستگیهایی که در زمان فرماندهی سپاه شوش از خود نشان داده بود، از طرف فرماندهی کل سپاه بهعنوان فرمانده «قرارگاه لشکر فجر» برگزیده شد. پیش از عملیات ثامنالائمه یا شکست حصر آبادان شهیدبقایی عمده فعالیت خود را بر شناسایی و آماده کردن زمین، شامل؛ کندن کانال و درست کردن استحکامات صرف کرد و موفق به عملی کردن ایدههای خلاقانه خود شد. در آستانه عملیات بیتالمقدس نیز برای فریب دشمن عملیاتی انجام گرفت که فرماندهی آن را شهید بقایی در کنار سرهنگ ازگمی از فرماندهان ارتش برعهده داشت. شهید بقایی در این مقطع ضمن فعال نگه داشتن یگانهای شناسایی در منطقه فکه و چنانه روی ارتفاع 182 بهعنوان طرح پوشش و فریب تاکتیکی اجرای تک کرد و با فریب دشمن توانست فرصت مناسبی برای نیروهای تحت امر قرارگاه فجر ایجاد نماید تا بتوانند اهداف مورد نیاز در عملیات بیتالمقدس را تأمین کنند. سردار غلامپور در بخش دیگری در خاطرات خود در همین ارتباط میگوید: «در بیتالمقدس که ما در خط دفاعیمان ضعف داشتیم او به قرارگاه فجر فراخوانده شد، در آنجا ارتفاعات 182بود، قرار شد آنها کاری کنند تا فشار از پایین کم شود. بههرحال عملیات 182 انجام شد و حدود 800 نفر اسیر گرفتیم و یک مقدار خط تثبیت شد. بقایی با دو تیپ بهمنظور کمک به ما برای ورود به مرحله چهارم عملیات پایین آمد، یعنی مرحلهای که توانستیم خرمشهر را از محاصره آزاد کنیم. به این ترتیب قرارگاه فجر فعال شد و تا آن زمان، او فرمانده قرارگاه فجر بود.» سردار بقایی در عملیات بیتالمقدس توانست نیروهای تحت امر خود را با مشارکت هوانیروز، از شمال فکه بهمنطقه جنوب عملیات، انتقال دهد و در جایگاه فرمانده قرارگاه فجر، در شکستن محاصره دفاعی خرمشهر نقش مهمی ایفا کند. شهید بقایی تا پایان عملیات رمضان فرماندهی قرارگاه فجر را برعهده داشت و پس از آن به معاونت فرماندهی قرارگاه کربلا منصوب شد و پس از عملیات محرم، فعالیت در سپاه را بهعنوان فرمانده قوای یکم کربلا ادامه داد. در این مقطع شهید بقایی که در کار شناسایی نبوغ خاصی داشت کنار سردار نام آور جبهههای جنوب شهید حسن باقری قرار گرفت چرا که اطلاعات عملیات از اهمیت بسیاری برخوردار بود. از اینرو فرماندهان ارشدی همچون حسن باقری و غلامعلی رشید خود برای بهدست آوردن اطلاعات به خط مقدم میرفتند، حتی در موردی شخص محسن رضایی فرمانده کل سپاه برای شناسایی به ارتفاعات تیشه کن رفته بود. شهید بقایی با قرار گرفتن کنار حسن باقری، نقش پررنگ تری در طراحی عملیاتها برعهدهاش نهاده شد. قبل از «عملیات والفجر»، مقدماتی قرار شد که عدهای از مسئولان و فرماندهان نظامی جنگ، دیداری با حضرت امام خمینی(ره) داشته باشند، اما شهید بقایی گفته بود که باید برای شناسایی این عملیات در منطقه بمانیم، به همین دلیل او به همراه عدهای دیگر از جمله شهید حسن باقری در منطقه عملیاتی ماندند و صبح روز بعد به اتفاق چند تن از فرماندهان دیگر با دو دستگاه جیپ جهت شناسایی منطقه به طرف محل مورد نظر حرکت کردند.وی به همراه حسن باقری، توکل قلاوند، مجتبی مؤمنیان و محمدتقی رضوانی، در تاریخ ۹ بهمن ۱۳۶۱ هنگام انجام عملیات شناسایی در منطقه فکه، در سنگر دیدهبانی، مورد اصابت گلوله خمپاره قرار گرفته و به شهادت رسید. از این شهید والامقام بهدلیل همزمانی شهادتش با شهادت سردارحسن باقری کمتر یاد میشود و قدر مجاهدات خالصانهاش برای بسیاری مکتوم باقی مانده است.وی سرداری در رده سایر سرداران بزرگ در دوران دفاع مقدس و یکی از برنامه ریزان و طراحان جنگ بود و اگر شهادت زود هنگام او به وقوع نمیپیوست، میتوانست منشأ خدمات ارزشمندی باشد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه