رحمان قهرمانپور؛ کارشناس مسائل استراتژیک از ارتباط مشارکت انتخاباتی با قدرت ملی میگوید
جابهجایی مسالمتآمیز قدرت از نشانههای ثبات سیاسی است
مریم سالاری
خبرنگار دیپلماسی
مشارکت مردم در انتخابات همواره یک فاکتور مهم در نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است. بر همین اساس، مسئولان کشور بر حضور حداکثری در انتخابات تأکید دارند. در انتخابات پیش رو هم با وجود برخی انتقادات و گلایهها، هیچ حزب و گروهی انتخابات را تحریم نکرده و همه گروههای سیاسی هم بر ضرورت مشارکت در انتخابات تأکید کردهاند. درباره تأثیر مشارکت بالا در انتخابات با قدرت ملی و تأثیرات آن بر حوزه سیاست خارجی و در حقیقت تفسیری که خارجیها از میزان مشارکت مردم ایران در انتخابات دارند با رحمان قهرمانپور، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل استراتژیک گفتوگو کردهایم. قهرمانپور تأکید دارد که کاهش مشارکت الزاماً به معنای ضعف حاکمیت نیست.
میزان مشارکت مردم در صحنه سیاست و حمایت از نظام در برهههایی چون انتخابات بازتاب پیدا میکند و میتواند عامل مهمی برای مشروعیت بخشی به حاکمیت و سیاستهایشان باشد. ارزیابی شما از جایگاه مردم در تولید قدرت ملی چیست؟
در سیاست و اقتصاد بینالملل وجود نظام انتخاباتی و جابهجایی مسالمتآمیز قدرت یکی از نشانههای وجود ثبات سیاسی در آن کشور است و در هر کشوری که ثبات سیاسی وجود داشته باشد، قاعدتاً جذب سرمایهگذاری راحتتر است و تعاملات آن کشور با سایر کشورها آسانتر انجام میشود. البته ما الان در بسیاری از دموکراسیهای دنیا با پدیدهای مواجه هستیم که برخی آن را بحران دموکراسی میخوانند و آن را دلسرد شدن مردم از کارکردهای دموکراسی میدانند به این معنا که در سالهای اخیر در خیلی از دموکراسیهای دنیا دلسردی مردم باعث شده نرخ مشارکت کمتر شود. این یک مسأله فراگیر است. دموکراسیها مانند هر نظام سیاسی دیگری دارای مزایا و معایبی هستند به این معنا که مردمی که در انتخابات شرکت میکنند، انتظار دارند وعدههای سیاسیشان خیلی سریع محقق شود.
این در حالی است که ظرفیت همه کشورها محدود است و به ندرت اتفاق میافتد که سیاستمداران بتوانند به همه وعدههای خود عمل کنند وقتی این اتفاق میافتد به صورت طبیعی نوعی دلسردی در نظام انتخاباتی به وجود میآید که این دلسردی زمانی خود را به شکل رأی دادن به یک نامزد نامتعارف مانند ترامپ در امریکا نشان میدهد یا مثلاً در انگلیس به حزب محافظهکاران رأی میدهند این یک شکل بیان اعتراضی است یعنی از طریق رأی دادن به حزب مقابل به حزب خود اعلام میکنند از عملکرد حزب خود ناراضی هستند.
شکل دوم ابراز یا اعلام اعتراض رأی ندادن است که معمولاً به شکل کاهش مشارکت محسوس در انتخابات خود را نشان میدهد این دو شکل در کشورهای مختلف و تحت شرایط آن کشورها خود را نشان میدهد ولی در کل ما به این پدیده میگوییم پدیده بحران در نظامهای دموکراتیک و عملکرد آنها. حال باید دید قصور این وضعیت به دلیل نظام انتخاباتی است یا رهبرانی که وعده میدهند یا خود دموکراسیها در درون دارای یک ویژگی هستند که بر اساس آن نمیتوانند به وعدههایی که رهبران سیاسی میدهند، جامه عمل بپوشانند.
با توجه به شرایط کنونی و در آستانه انتخابات، فضای مشارکت مردمی را چگونه ارزیابی میکنید؟ برخی معتقدند عدم مشارکت گسترده در انتخابات باعث می شود مطالبه مردم در عرصههای مختلفی چون سیاست خارجی و پیگیری یک رویکرد مشخص نادیده گرفته شود، نظر شما چیست؟
اگر بخواهیم مشخصاً درباره ایران صحبت کنیم، باید بگویم به هر حال نظامهای مردمسالار و دموکراسی یک نوع انتخابات دارند فراموش نکنیم انتخابات یکی از ارکان دموکراسی است ولی در عین حال کل دموکراسی نیست؛ به عبارت سادهتر وجود انتخابات برای دموکراسی حیاتی است. هیچ نظام دموکراسیای وجود ندارد که در آن انتخابات نباشد اما از طرف دیگر نظام دموکراسی قابل تقلیل به انتخابات نیست در واقع رأی دادن بخشی از یک فرآیند بزرگتر است به نام مشارکت سیاسی. اگر مشارکت سیاسی نداشته و مشارکت معنادار مردم در سیاست نداشته باشید و فقط هر چهار سال بخواهید مردم را پای صندوق بیاورید خیلی نمیتواند تأثیرگذار باشد چون هر 4 سال یک بار یک جریانی میآید و مردم رأی میدهند و میگویند خب ما کارمان را انجام دادیم.
در واقع مسأله اصلی مشارکت است یعنی آنچه که به لحاظ سیاسی در نظامهای دموکراتیک اثربخش است و میتواند روندها و شرایط کشور را تحت تأثیر قرار دهد مشارکت مردم در سیاست است که بخشی از آن میشود رأی دادن و بخشی دیگر شامل حضور در نهادهای مدنی، مطالبهگری و بحث و گفتوگو درباره موضوعات، رسانهها و بخش دیگر فعالیت بخشهای خصوصی فعال است. همه اینها نشانه مشارکت سیاسی مؤثر است. اتفاقی که در کشور ما افتاده، این است که مردم بیشتر از اینکه دنبال مشارکت باشند دنبال رأی دادن بودند و بعد از 4 سال به هر دلیلی دچار تردید شدند. بنابراین ما نباید اصل مسأله را فراموش کنیم؛ مسأله اصلی مشارکت است و رأی دادن یکی از جلوههای مشارکت است البته برخی معتقدند در ایران میتوانند ابراز نارضایتی خود را از طریق شرکت در انتخابات انجام دهند. یعنی کسانی که در آن دو شکل اعلام اعتراض، به کسانی رأی میدهند که در چند سال گذشته قدرت نداشتند و از این طرق میخواهند جریان حاکم مستقر را نقد کنند. این کار یک پدیده رایج در دنیاست یا برخی اصلاً رأی نمیدهند ما الان در جامعه خود 2 طیف را داریم به این ترتیب که برخی میخواهند به رقیب رأی دهند و رأی سلبی میدهند و برخی هم اساساً رأی نمیدهند و فکر میکنند اگر رأی ندهند، پیامشان بهتر و مستقیمتر منتقل میشود.
اساساً پشتوانه حمایت مردمی چه جایگاهی در میان مؤلفههای قدرت یک کشور در عرصه بینالمللی دارد؟
واقعیت این است که در نظامهای سیاسی، الزاماً ارتباط مستقیمی میان مشروعیت و مشارکت بالا در انتخابات وجود ندارد. جز دو الی سه کشور مانند ترکیه و پرتغال که رأی دادن در آنها اجباری است، در بقیه نظامهای دموکراتیک در دنیا معمولاً نرخ مشارکت نزدیک به 50 درصد است. معنای این امر آن است که شاید درصدی که رأی نمیدهند، خیالشان راحت است که روی کار آمدن فلان حزب نمیتواند شرایط را به صورت بنیادین تغییر دهد. بخشی از آن نیز ناشی از دلسرد شدن مردم از عملکرد نظامهای دموکراتیک است. استنباط اینکه کاهش یا افزایش میزان مشارکت ربط مستقیمی به قدرت ملی کشور داشته باشد، بسیار سخت است. زیرا کاهش مشارکت الزاماً به معنای ضعف حاکمیت نیست، چون رفتار انتخاباتی، معنایی دارد، یعنی رفتار انتخاباتی بیشتر از آنکه معطوف به خود حاکمیت باشد، معطوف به جناح حاکم یا جریانهای سیاسی است. بنابراین کاهش یا افزایش مشارکت میتواند ناشی از کاهش یا افزایش رضایت از جریان مستقر یا ضعف عملکرد آن باشد. البته اگر در مواردی میزان مشارکت سیر نزولی داشته باشد، یعنی شما در هر دوره به صورت مستمر شاهد این باشید که مشارکت کمتر میشود، ممکن است به ضعف حاکمیت نسبت دهید. مثلاً در عراق. این روند نشان میدهد ایراد جدی در جابهجایی قدرت و عملکرد نهاد انتخابات وجود دارد. در اینجا درواقع نشانههای نگرانی را دارید، به این معنا که احساس میکنید نظام سیاسی دچار بی ثباتی شده است، اما نوسان در مشارکت امر طبیعی است و در خیلی از کشورها اتفاق میافتد.
یعنی از منظر سیاسی مطابق با شاخصههای نظام انتخاباتی جمهوری اسلامی، نمیتوان این انگاره را در نظر گرفت که چنانچه دولتی با مشارکت کمتر مردم در انتخابات یا حتی پارلمان روی کار بیاید، به لحاظ پیگیری یک رویکرد مشخص در نظام بینالمللی اقبال کمتری داشته باشد؟
این فرض تا حدودی سیاسی است. مسأله را باید از نظر فنی بررسی کنیم. در نظامهای انتخاباتی مانند بریتانیا به عنوان مثال فردی با یک دهم آرای شهر خودش نماینده مجلس میشود، خب این فرد در مقایسه با فردی که در نظام انتخاباتی آلمان که حتی یک صندلی کمتر یا بیشتر میتواند محاسبات انتخاباتی را تغییر دهد و نیمی از نمایندهها حزبی و نصفی مستقل هستند، از پشتوانه مردمی کمتری برخوردار است. منظورم این است که بررسی چارچوبهای فنی یک نظام سیاسی برای نشان دادن میزان نمایندگی مردم در این رابطه خیلی مؤثر است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه