چرا سریال «نونخ» برخلاف «پایتخت 6» به مذاق مردم خوش آمد؟
شیرینیها و خندههای به اندازه
محسن بوالحسنی
خبرنگار
نوروز 99، نوروز عجیبی بود. چیزی که کمتر از هر سال دیگر، یا شاید با تفاوتهای بسیار از همان روزهای منتهی به سال 1398 خودی نشان میداد، از اولویت افتادن چیزهایی بود که تمام سالهای گذشته و حتی قرنهای گذشته در خانوادههای ایرانی سنت و رسم شده بود و ابتداییترینش تبریکهای اینچنان و آنچنانی تحویل سال نو و رفتوآمد و عید دیدنی و دید و بازدید بود. بههر صورت، ویروس کرونا، شایع شده بود و به سرعت هم میتازید و هر روز قربانیان بسیاری میگرفت و یک ماه تقریباً همه را به قرنطینه برد و حواسها را به خودش جلب کرد. این مسأله اما، آزمون و البته فرصتی مغتنم برای رسانه ملی هم بود. جدا و به کنار از عملکرد معاونتهای مختلف، فرصتی فراهم آمده بود تا تلویزیون ملی، مخاطبان بیشتری را پیش روی خود ببیند. پروسه تولید، با همین ویروس کرونا، به مشکل خورده بود و در نهایت سریالهایی مثل پایتخت6 و نونخ به آنتن پخش رسیدند. خروجی پایتخت و حواشی که برای پخش قسمتهای پایانیاش بهوجود آمد تقریباً امید علاقهمندان به این سریال را نقش برآب کرد و حالا همه بخت و اقبالها دست سعید آقاخانی و «نون خ»اش بود. آقاخانی از این فرصت پیشاپیش استفاده کرده بود و وقتی سریال به آنتن رسید از همان اول با شیرینی به اندازهاش به مذاقها خوش نشست و در نهایت با عبور از قسمتهای اولیه، مخاطبان خودش را پیدا کرد. کرونا، فرصتی بود که در خانه پای تلویزیون بنشینم و خودم را در قامت یک بیننده تلویزیون، که فقط بین شبکههای خبری چرخ نمیزند، مترصد دیدن فیلم یا سریالی باشم که چند دقیقه مجبورم کند به تماشا و کنترل را از دستم بگیرد. دومین قسمت نون خ این اتفاق افتاد و بیآنکه تصمیم بگیرم، سریال را تا انتها دیدم و خندیدم و به اندازه خندیدم. آقاخانی در این سریال، تمام تجربهاش از سری اول این سریال، که اتفاقاً آنهم مورد توجه قرار گرفت، جمع کرد و حالا با پختگی بیشتر، بدون آنکه با وجود سریالهای گلدرشت تلویزیون، معنا و پیامی ویژه را به هر زوری به مخاطب حقنه کند؛ بهسمت صنعت و البته هنر سرگرمیسازی پیش رفت و بدون معلقزدن بازیگرانش، چند دقیقهای حال آنها را خوب کرد. لهجه شیرین، دیالوگها و موقعیتهای شیرین و فراز و فرودهای به اندازه در داستانی که به نظر میرسد فراتر از همه اینها، «قصه» دغدغه اصلی نویسنده و کارگردان سریال بوده را به مجموعهای قابل تحسین تبدیل کند. آقاخانی و تیم نویسندگانش، با محوریت امیر وفایی به این مسأله اشراف داشتند که در نهایت و مخصوصاً در ذات کمدی این داستان است که مجموعه را پیش میبرد و بعد پیام و نقد و شوخی و چیزهای دیگر و این مسأله همانطور که گفته شد بخوبی در رگ این سریال، با وسواس تزریق شده است. این دقیقاً همان چیزی است که نویسندگان پایتخت 6، در غیاب مرحوم خشایار الوند (اگرچه که گفته میشد بیشتر بار نویسندگی پیشتر هم روی دوش محسن تنابنده بود) از آن غافل شدند و نتیجه پسزدگی مخاطب از سریال شد. آنهم مخاطبی که در دورههای مختلف، با تمام حرف و حدیثهای پیرامون پایتخت، از قصه انتقاد نکرد و با آن پیش رفت، حال آنکه دوست داشته باشد آن قصه را یا نه، چیز دیگری است. نکته پایانی؛ همین حالا که این متن را مینویسم رسانه ملی، در بخشی ویژه، در حال تعریف و تمجید کردن از خودش و این سریال است و بیآنکه کسی حرف بزند سعی میکند موضوع، پرداخت درست و نشان دادن ویژگیهای بومی و اقلیمی این منطقه را به شعاری تبدیل کند و بگوید ما چنین کردیم و چنان. کاش در این سازمان عریض و طویل کسی پیدا میشد که گوش شنوایی داشت و میشنید و میدانست وقتی کار خوبی انجام میدهید و تولید خوبی دارید کمی کنار بنشینید و اینقدر بر طبق خودتبلیغی نکوبید که مزهاش را از دهن مخاطب بگیرید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه