تشنه باران مهر توام
سید حبیب حبیبپور
روزه دارم؛ روزهداری که لب از آب و طعام گرفته است اما آیا این کافی است که مرا به تو برساند؟
دوست دارم قلبم با تو باشد. وجودم سرشار از شوق رسیدن است و جانم شعله ور از عشقی است که بیقراران دارند.
اگر روزهداری اینگونه است که من هستم پس چرا احساس جدایی از تو دارم؟
ای شکوه نیایش روزه داران!
خوشا به حال آنان که قلب هایشان، آشیانه شوق است و وجودشان روشن از چراغ رضایت تو.
خوشا به حال روزه داران حقیقی که به امید جرعهای از جام خوشنودی، از هر آنچه قلب هایشان از تو دور میکند، دوری میکنند.
خوشا به حال شوریدگانی که قیامشان در نیمه شب، ماه را به حیرت میکشاند و نجواهای سحرگاهشان، ستارهها را به تعظیم وامی دارد.
خوشا به حال عاشقانی که برخاستن شان، آغاز رویش است و زمزمههای العفوشان، سرود دلنشین جوشش.
خوشا به حال سحرخیزانی که از خواب غفلت برمی خیزند و بر سجادهای از خواستن مینشینند و به امید آمرزش، دست به سوی آسمان بالا میبرند.
در نخستین روزهای این میهمانی شکوهمند، مرا معرفتی عنایت فرما که روزهام همانند روزه داران حقیقی و راز و نیازهایم همچون اهالی راستین نجوا باشد.
یک عمر در خواب نسیان و غفلت بودم پس اینک به حرمت لحظههای مقدس این ضیافت، مرا به نوازش مهر خویش، بیدار ساز.
ای میزبان مهربان! تشنه باران آمرزش توام.
ممنون که به خانه ات پناهم دادی
بر سفره مهر خویش، راهم دادی
لطفی کردی به من که بعد از یک عمر
توفیق به توبه از گناهم دادی
روزه دارم؛ روزهداری که لب از آب و طعام گرفته است اما آیا این کافی است که مرا به تو برساند؟
دوست دارم قلبم با تو باشد. وجودم سرشار از شوق رسیدن است و جانم شعله ور از عشقی است که بیقراران دارند.
اگر روزهداری اینگونه است که من هستم پس چرا احساس جدایی از تو دارم؟
ای شکوه نیایش روزه داران!
خوشا به حال آنان که قلب هایشان، آشیانه شوق است و وجودشان روشن از چراغ رضایت تو.
خوشا به حال روزه داران حقیقی که به امید جرعهای از جام خوشنودی، از هر آنچه قلب هایشان از تو دور میکند، دوری میکنند.
خوشا به حال شوریدگانی که قیامشان در نیمه شب، ماه را به حیرت میکشاند و نجواهای سحرگاهشان، ستارهها را به تعظیم وامی دارد.
خوشا به حال عاشقانی که برخاستن شان، آغاز رویش است و زمزمههای العفوشان، سرود دلنشین جوشش.
خوشا به حال سحرخیزانی که از خواب غفلت برمی خیزند و بر سجادهای از خواستن مینشینند و به امید آمرزش، دست به سوی آسمان بالا میبرند.
در نخستین روزهای این میهمانی شکوهمند، مرا معرفتی عنایت فرما که روزهام همانند روزه داران حقیقی و راز و نیازهایم همچون اهالی راستین نجوا باشد.
یک عمر در خواب نسیان و غفلت بودم پس اینک به حرمت لحظههای مقدس این ضیافت، مرا به نوازش مهر خویش، بیدار ساز.
ای میزبان مهربان! تشنه باران آمرزش توام.
ممنون که به خانه ات پناهم دادی
بر سفره مهر خویش، راهم دادی
لطفی کردی به من که بعد از یک عمر
توفیق به توبه از گناهم دادی
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه