در حاشیه روز ملی خلیج فارس
دریای پارس، نامی به بلندای تاریخ
همایون امیرزاده
رئیس مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
از روزی که برای نخستین بار در سال ۱۹۵۸ «رود ریک اوون»، کارگزار مقیم بریتانیا در ساحل جنوبی خلیج فارس (بحرین) در کتاب «حبابهای طلایی در خلیج ع.ر.ب.ی»، «خلیج فارس» را جعل کرد، شصت و دو سال میگذرد. این کارگزار کارآزموده و مرموز در مقدمه کتاب خود آورد: «من در تمام کتب و نقشههای جغرافیایی نامی غیر از خلیج فارس ندیده بودم ولی در چند سال اقامت در ساحل خلیج فارس (بحرین)، متوجه شدم ساکنان این ساحل، عرب هستند، بنابراین ادب حکم میکند که این خلیج را ع.ر.ب.ی بنامیم.
اگرچه با انگشت اشاره این کارگزار، برخی از رسانههای متعصب عربی با ذوق زدگی شروع به قلم فرسایی در باب خلیج توهمی خلق شده کردند، اما استدلال سست و اعتراف ناخواسته «رود ریک بریتانیایی» به اینکه در هیچ کتاب و نقشه معتبر، نامی غیر از «خلیج فارس» پیدا نکرده است، قدرت جریانسازی برای رسمی کردن این واژه جعلی را از رسانههای آن زمان عرب سلب کرد.
البته با نقب تاریخی سیاستهای بریتانیا در کل مستعمراتی که «خورشید در آنها غروب نمیکرد»، سادهانگارانه بهنظر میرسد طرح «رودریک اوون» آنقدر ناشیانه باشد که به جریانسازی افکارعمومی جهان عرب منتهی نشود، بلکه پیر استعمار با تجربه گرانسنگی که از سیاست راهبردی «تفرقه بینداز و حکومت کن» به دست آورده بود، نیک میدانست برای جایگزینی نامی قومی (خلیج ع.ر.ب.ی) به جای نامی تاریخی (خلیج فارس) جهت دستیابی به منافع و اهداف بلندمدت، نباید بیگدار به آب بزند، همانگونه که برای اجرای پرده بعدی نمایش دقیق جعل «خلیج فارس»، هشت سال بعد، در سال ۱۹۶۶میلادی و توسط کارگزاری پختهتر، یعنی سر چارلز دارلیمپل بلگریو که بیش از سی سال نماینده سیاسی و کارگزار دولت بریتانیا در خلیج فارس بود، آغاز شد. او در کتاب «ساحل دزدان» نوشت: «عربها ترجیح میدهند خلیج فارس را خلیج ع.ر.ب.ی بنامند».
همزمانی سیاست پیچیده بریتانیا در اصرار به جعل نام تاریخی «خلیج فارس» با گسترش اندیشههای پانعربی که عمدتاً توسط جمال عبدالناصر راهبری میشد، این بار موجب اثرات عمیقتری در کاربرد واژه جعلی خلیج ع.ر.ب.ی در افکارعمومی جهان عرب و برخی از محافل پژوهشی شد. در این بین به نظر میرسد اگرچه طراحان نابودی نام خلیجفارس در تصور خود کار را تمام شده میدانستند اما به این مهم کمتر توجه کرده بودند که هویت تاریخی و فرهنگی ملتهای مختلف، پدیدههای جغرافیایی هستند که اغلب به دور از امیال سیاسی دولتها و در گذر چندین هزار سال تاریخ پدیدار میآیند؛ به گفته دیگر، نامهای جغرافیایی ریشه در فرهنگ محیطی ملل از گذشته تا امروز داشته که در چارچوب پیچیدگیها، گویشهای محلی و تاریخ و تمدن هر یک از این ملل رشد و تکامل یافتهاند و بیشتر نامهای جغرافیایی خلیج فارس برخلاف بسیاری از نامهای موجود در جهان، حتی با گرایشها و تعصبات قومی یا نژادی، توسط خود مردم ایران هم انتخاب نشده، بلکه بر اساس شکلگیری و ظهور یک تمدن فراگیر با ابعاد مختلف علمی، سیاسی و فرهنگی بسیار غنی در جهان باستان توسط ملتهای دیگر برگزیده و بعدها بهنام رسمی و بینالمللی این آبراه تبدیل شده است.
در این باره به این نکنه بهخوبی میتوان اشاره کرد که بعد از ظهور دولت هخامنشی که بهعنوان نخستین امپراطوری فراگیر جهان شناخته میشود، جغرافیدانان و نویسندگان یونانی نام پارس یا پرشیا را بر سراسر فلات ایران نهادند و از آن پس دریای جنوب ایران نیز به نام دریای پارس شناخته شد و چون در آن روزگار هیچ یک از کشورهای کوچک و بزرگ فعلی جنوب خلیج فارس وجود نداشتند و اگر هم بهصورت غیررسمی بودند، جزئی از سرزمین پهناور ایران به شمار میرفتند، این ایران بوده که حرف اول و آخر را در غرب آسیا میزده و تمدن غالب آن بر ملتهای دیگر نیز تأثیری چشمگیر داشته است. گواه این واقعیت زانو زدن والرین امپراطور روم در مقابل ایران و ایرانی در سال 260 میلادی است که به مناسبت پیروزی مشرق زمین بر غرب صورت میگیرد و اکنون سنگ نگارهای تاریخی نیز در نقش رستم در این باره وجود دارد. خطه پهناوری که جهان آن را خلیج فارس مینامد، گنجینهای ارزشمند از اسطورهها، حماسهها و آیینهای ناب و ماندگار را از زمانهای دور تا به امروز در خود جای داده و بهدلیل ویژگیهای منحصر به فرد تاریخی، تمدنی و منابع طبیعی و ارتباط این پهنه آبی با دریاهای آزاد، اغلب مورد طمع ورزی سلطهجویان در طول تاریخ بوده است؛ اما به گواه تاریخ، روحیه استقلالطلبی و آزادگی مردم سلحشور ایران مطامع و حرکتهای مذبوحانه آنان را ناکام گذاشته و خواهد گذاشت. آنچه باید بدانیم این است که مسأله تغییر نام خلیج فارس بهعنوان یک سیاست استعماری از دهه ١٩٣٠ میلادی، بهصورت سری در وزارت خارجه انگلیس مطرح بوده که بعدها توسط کارگزاران بریتانیایی که نامشان در ابتدا آمد، دنبال شده است. اینک تکتک ما ایرانیان وظیفه داریم خلیج فارس را آنگونه که آزاداندیشان رشیدمان از «رئیسعلی دلواری» گرفته تا «بایندرها»، «نادر مهدویها» و «رئیسی و دارها» که با نثار خون پاکشان از سلطه استعمارگران و قدرتهای فرامنطقهای، نجات دادند، از شر اجانب، بیگانگان و فزون طلبان قلدر مآب مصون نگاه داریم.
رئیس مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
از روزی که برای نخستین بار در سال ۱۹۵۸ «رود ریک اوون»، کارگزار مقیم بریتانیا در ساحل جنوبی خلیج فارس (بحرین) در کتاب «حبابهای طلایی در خلیج ع.ر.ب.ی»، «خلیج فارس» را جعل کرد، شصت و دو سال میگذرد. این کارگزار کارآزموده و مرموز در مقدمه کتاب خود آورد: «من در تمام کتب و نقشههای جغرافیایی نامی غیر از خلیج فارس ندیده بودم ولی در چند سال اقامت در ساحل خلیج فارس (بحرین)، متوجه شدم ساکنان این ساحل، عرب هستند، بنابراین ادب حکم میکند که این خلیج را ع.ر.ب.ی بنامیم.
اگرچه با انگشت اشاره این کارگزار، برخی از رسانههای متعصب عربی با ذوق زدگی شروع به قلم فرسایی در باب خلیج توهمی خلق شده کردند، اما استدلال سست و اعتراف ناخواسته «رود ریک بریتانیایی» به اینکه در هیچ کتاب و نقشه معتبر، نامی غیر از «خلیج فارس» پیدا نکرده است، قدرت جریانسازی برای رسمی کردن این واژه جعلی را از رسانههای آن زمان عرب سلب کرد.
البته با نقب تاریخی سیاستهای بریتانیا در کل مستعمراتی که «خورشید در آنها غروب نمیکرد»، سادهانگارانه بهنظر میرسد طرح «رودریک اوون» آنقدر ناشیانه باشد که به جریانسازی افکارعمومی جهان عرب منتهی نشود، بلکه پیر استعمار با تجربه گرانسنگی که از سیاست راهبردی «تفرقه بینداز و حکومت کن» به دست آورده بود، نیک میدانست برای جایگزینی نامی قومی (خلیج ع.ر.ب.ی) به جای نامی تاریخی (خلیج فارس) جهت دستیابی به منافع و اهداف بلندمدت، نباید بیگدار به آب بزند، همانگونه که برای اجرای پرده بعدی نمایش دقیق جعل «خلیج فارس»، هشت سال بعد، در سال ۱۹۶۶میلادی و توسط کارگزاری پختهتر، یعنی سر چارلز دارلیمپل بلگریو که بیش از سی سال نماینده سیاسی و کارگزار دولت بریتانیا در خلیج فارس بود، آغاز شد. او در کتاب «ساحل دزدان» نوشت: «عربها ترجیح میدهند خلیج فارس را خلیج ع.ر.ب.ی بنامند».
همزمانی سیاست پیچیده بریتانیا در اصرار به جعل نام تاریخی «خلیج فارس» با گسترش اندیشههای پانعربی که عمدتاً توسط جمال عبدالناصر راهبری میشد، این بار موجب اثرات عمیقتری در کاربرد واژه جعلی خلیج ع.ر.ب.ی در افکارعمومی جهان عرب و برخی از محافل پژوهشی شد. در این بین به نظر میرسد اگرچه طراحان نابودی نام خلیجفارس در تصور خود کار را تمام شده میدانستند اما به این مهم کمتر توجه کرده بودند که هویت تاریخی و فرهنگی ملتهای مختلف، پدیدههای جغرافیایی هستند که اغلب به دور از امیال سیاسی دولتها و در گذر چندین هزار سال تاریخ پدیدار میآیند؛ به گفته دیگر، نامهای جغرافیایی ریشه در فرهنگ محیطی ملل از گذشته تا امروز داشته که در چارچوب پیچیدگیها، گویشهای محلی و تاریخ و تمدن هر یک از این ملل رشد و تکامل یافتهاند و بیشتر نامهای جغرافیایی خلیج فارس برخلاف بسیاری از نامهای موجود در جهان، حتی با گرایشها و تعصبات قومی یا نژادی، توسط خود مردم ایران هم انتخاب نشده، بلکه بر اساس شکلگیری و ظهور یک تمدن فراگیر با ابعاد مختلف علمی، سیاسی و فرهنگی بسیار غنی در جهان باستان توسط ملتهای دیگر برگزیده و بعدها بهنام رسمی و بینالمللی این آبراه تبدیل شده است.
در این باره به این نکنه بهخوبی میتوان اشاره کرد که بعد از ظهور دولت هخامنشی که بهعنوان نخستین امپراطوری فراگیر جهان شناخته میشود، جغرافیدانان و نویسندگان یونانی نام پارس یا پرشیا را بر سراسر فلات ایران نهادند و از آن پس دریای جنوب ایران نیز به نام دریای پارس شناخته شد و چون در آن روزگار هیچ یک از کشورهای کوچک و بزرگ فعلی جنوب خلیج فارس وجود نداشتند و اگر هم بهصورت غیررسمی بودند، جزئی از سرزمین پهناور ایران به شمار میرفتند، این ایران بوده که حرف اول و آخر را در غرب آسیا میزده و تمدن غالب آن بر ملتهای دیگر نیز تأثیری چشمگیر داشته است. گواه این واقعیت زانو زدن والرین امپراطور روم در مقابل ایران و ایرانی در سال 260 میلادی است که به مناسبت پیروزی مشرق زمین بر غرب صورت میگیرد و اکنون سنگ نگارهای تاریخی نیز در نقش رستم در این باره وجود دارد. خطه پهناوری که جهان آن را خلیج فارس مینامد، گنجینهای ارزشمند از اسطورهها، حماسهها و آیینهای ناب و ماندگار را از زمانهای دور تا به امروز در خود جای داده و بهدلیل ویژگیهای منحصر به فرد تاریخی، تمدنی و منابع طبیعی و ارتباط این پهنه آبی با دریاهای آزاد، اغلب مورد طمع ورزی سلطهجویان در طول تاریخ بوده است؛ اما به گواه تاریخ، روحیه استقلالطلبی و آزادگی مردم سلحشور ایران مطامع و حرکتهای مذبوحانه آنان را ناکام گذاشته و خواهد گذاشت. آنچه باید بدانیم این است که مسأله تغییر نام خلیج فارس بهعنوان یک سیاست استعماری از دهه ١٩٣٠ میلادی، بهصورت سری در وزارت خارجه انگلیس مطرح بوده که بعدها توسط کارگزاران بریتانیایی که نامشان در ابتدا آمد، دنبال شده است. اینک تکتک ما ایرانیان وظیفه داریم خلیج فارس را آنگونه که آزاداندیشان رشیدمان از «رئیسعلی دلواری» گرفته تا «بایندرها»، «نادر مهدویها» و «رئیسی و دارها» که با نثار خون پاکشان از سلطه استعمارگران و قدرتهای فرامنطقهای، نجات دادند، از شر اجانب، بیگانگان و فزون طلبان قلدر مآب مصون نگاه داریم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه