در استقبال از دو اتفاق نیک در تولید ادبیات

کار کتاب «این مباد آن باد» است




ارمغان بهداروند
‌شاعر‌
در همه این روزها که از شنیدن اخبار تلخ دور و نزدیکی رنج کشیدم  و عبوس‌تر شده‌ا‌م به «کتاب» فکر کرده‌ام که با وجود ابتلای به مصائب «تجارت» و «حمایت» و «تیراژ» همچنان به استغاثه نفس می‌کشد و خود را یادآوری می‌کند و به پاسخگویی مشغول است. کارِ کتاب؛ «این مباد، آن باد» است و اگر به گواه این روزها هم بخواهیم تراز فرهیختگی جامعه مخاطب را استخراج کنیم؛ مبادهای نامبارک چندان به بادها چیره شده‌اند که متوجه غرابت کتاب و زیست‌نابلدی مردمانی شویم که خود و دیگران را به ناگزیر دچار می‌کنند. دچار یعنی؛ خشم! دچار یعنی؛ نفرت! دچار یعنی؛ قضاوت کردن‌ها و بی‌شمار دچار دیگر که اگر اکسیژن کتاب می‌توانست بیشتر در خون خلق بچرخد، حتماً حال و احوال دیگری را تجربه می‌کردیم. ادبیات از جمله «این مباد آن باد»‌گویان از گذشته تا به حال است و امروز اگر انتظار فرجی از تولیدات ادبی کشیده می‌شود بنا به پیشینه مؤثر و تغییرآفرینی اجتماعی ادبیات بوده است. بنیادی که در روزگار ما بواسطه نبایدهایی همچون خروج کتاب از چرخه کالاهای اساسی و حذف حمایت‌های اعتباری، عدم تعریف جایگاه مؤثر نویسندگان در نظام تربیت اجتماعی، تقلیل کیفیت تولیدات و عارضه مذموم کتاب‌سازی‌ها، تیراژهای حداقلی و بالاخره غم نان مولّدان ادبیات چنان ناتوان شده است که نتواند از پس اصلاح رفتار و تعمیم الگویی که به کار این روزگار و مصیبت‌هایش بیاید؛ برآید. این وضعیت نابسامان هیچ کم از فرزندکشی‌ها و جنگل‌سوزی‌ها و خانه‌خرابی‌ها ندارد. ادبیاتی که قرار است خشونت خانگی را تقبیح کند، نامهربانی با محیط زیست را فریاد بزند و دیگرخواهی را توصیه کند، چگونه می‌تواند با تیراژ دویست نسخه‌ای معجزه کند؟ چگونه وقتی ارزش‌افزوده‌ای دقیقاً شبیه آنچه در بورس و بازار اتفاق می‌افتد پیش چشم ندارد، می‌تواند چراغی پیش پایی در تاریکی باشد؟ آنچه  این روزها در حوزه کتاب به صدای بلندتری شنیده می‌شود نه صدای نویسندگان که شیون چرخه تجاری چاپ و ناله‌های نشر است که صد البته باید شنیده شود و به چاره‌ای حواله شود که قاعدتاً این مصیبت حتماً با به تأخیر انداختن اقساط وام‌ها و حذف مالیات و ارائه تسهیلات کم‌بهره بانکی تا حدودی جبران خواهد شد اما برای آنکه به خون‌بهای عمر خویش نوشته است و کلمه به کلمه جان کنده است چه اندیشیده‌ایم؟ فرض کنیم همه دویست نسخه کتابی که منتشر شده است هم به فروش برسد چه توفیری به حال نویسنده دارد. چه نقشی در بهبود خرد جمعی و مسئولیت‌ورزی شهروندان دارد؟ آنچه می‌تواند به نجات کتاب و در ادامه به نجات جامعه قدم بردارد، بازتعریف شیوه‌های فروش و توجه به بازارهای بین‌المللی کتاب است. در شرایطی که سرنوشت یک کتاب فروبسته سیستم توزیع و توقعات و سلایق شرکت‌های پخش باشد، به‌طور حتم آنچه باید به تمامی به نفع ادبیات باشد اتفاق نخواهد افتاد.
در روزهای اخیر و در آمایش خبرها و اتفاقات کتاب، بیش از هر چیز، دو اتفاق، در میان این حجم از خبرهای تلخ، دلگرم‌کننده بود. یکی استقبال از محیط‌های جدید فروش برخط کتاب که تکیه بر توسعه مطالعه و حمایت آثار ایرانی دارند که نمونه آن استقبال قابل توجه از مجموعه شعر «شرایط تبخیر لب» می‌باشد و دیگری انتشار ترجمه انگلیسی مجموعه شعری ایرانی «تکیه دادن به دیروقت» توسط انتشارات بین‌المللی پنگوئن است که با استقبال مخاطبان و منتقدان ادبیات جهان مواجه شده است. نکته مشترک این دو اتفاق، اثر مستقیم مؤلفان در میزان موفقیت فروش و انتخاب اثر بوده است. در دسترس بودن ادبیات نباید تابع تصمیمات و متأثر از شرایط باشد. فراموش نکنیم ادبیات همچنان که وظیفه خود را خوب بلد است، بخوبی تکلیف دیگران را نیز یادآوری می‌کند.‌

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7369/20/545529/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها