پایان قاجار

رضاخان، رضاشاه شد




لیلا ابراهیمیان/ صحنه آماده آخرین پرده نمایش بود؛ نهم‌آبان‌ماه 1304 مجلس پنجم شورای ملی، ماده‌ واحده‌ای به‌نام سعادت ملت ایران به تصویب رساند؛ قرار شد حکومت موقت را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص رضاخان واگذار کنند؛ اما تعیین تکلیف قطعی حکومت موکول به نظر مجلس مؤسسان شد تا برای تغییر مواد 36، 37، 38 و 40 متمم قانون اساسی تشکیل شود.
«قرن نوزدهم بلند» (Long nineteenth century)؛ شروع‌‌اش با انقلاب فرانسه در 1789 و پایانش با جنگ جهانی اول در 1914 همراه بود؛ همان‌زمان که سلسله قاجار در ایران قدرت گرفته و شش سال بعد از پایان قرن، عمر این سلسله نیز به آخر رسید؛ شاید به همین دلیل شکست تلخ این سلسه در خاطره‌ها ماندگار شد؛ مردمی که به‌حق و ناحق از این سلسله ناراضی بودند اما ناخشنود به استقبال رضاشاه رفتند؛ اگرچه در مجلس پنجم شورای ملی جز چهار نفر کسی با طرحش مخالفت نکرد و همان چهار نفر هم هیچ‌کدام به نفع سلسله قاجار چیزی نگفت؛ همه حرف‌ها از «ارتجاع» و «استبداد» بود و در دفاع از احمد شاه جوان کسی چیزی نمی‌گفت؛ شاید خیلی‌ها به‌خاطر می‌آوردند عکسی که روزنامه تایمز‌لندن از او در میان گروه زنان جوان انداخته بود و بر سر منبرها و محافل مختلف دست‌به دست می‌گشت و شهرها در بلوای نان بود و مملکت در آشوب؛ برای همین به او «احمد علاف» می‌گفتند.
اما رضاشاه این‌بار نمی‌خواست چون گذشته «بی‌گدار به آب بزند»؛ شکست تلخش از جمهوری‌خواهی را فراموش نکرده بود و عقب‌نشینی‌اش در مقابل روحانیت و ضد جمهوریت را. از تابستان سال 1304مقدمه پیروزی نهایی‌اش را چیده بود، مخالفان سرکوب شده بودند؛ اکثریت مجلس دست طرفدارانش بود و مدت‌ها بود با سفارت انگلیس درباره سرنوشت سلسله قاجار گفت‌وگو می‌کرد. او می‌خواست پاییز 1304 را بهار موفقیت خود ببیند. یک روز قبل از تصویب طرحش، جمعی از نمایندگان مجلس شورای ملی را به خانه خود فراخواند و در زیرزمین منزلش طرح مکتوب انقراض سلطنت قاجار، پیش‌از طرح در مجلس امضا شد؛ طرحی که توسط علی اکبر داور تهیه شده بود. روز بعد رضاخان اولین نطق مخالف را از سیدحسن تقی‌زاده شنید. تقی‌زاده از خدمات گذشته او گفت ولی مخالف تعجیل در جلوس بود. او معتقد به حکومت مشروطیت بود اما نطقش را بد تنظیم کرده بود و بدتر هم خواند. بعد از او حسین علا پشت تریبون قرار گرفت و از غیرقانونی بودن آن ماده واحده گفت؛ علا هم خطیب خوبی نبود. نفر سوم بحثی پیچیده و مستدل پیش کشید؛ از خدمات فرمانده کل‌قوا و رئیس‌الوزرا گفت که «...حضورش در همین مقام همچنان مطلوب و سودمند خواهد بود. ولی اگر شاه شود، دیگر طبق قانون اساسی نمی‌تواند مقام اجرایی داشته باشد و کشور رئیس‌الوزرایی خوب را از دست می‌دهد و اگر پس از جلوس بر تخت سلطنت کماکان اعمال قدرت اجرایی کند، برخلاف نص صریح قانون اساسی رفتار کرده است. پادشاه در حکومت مشروطه مسئول پارلمان نمی‌باشد. اگر به پادشاه قدرت اجرایی داده شود، این در دنیا بی‌سابقه است.» محمد مصدق با زبانی محترمانه از همکارانش در مجلس می‌خواست تا مانع شاهی رضاشاه شوند، چون او طبیعتاً مستبد است و راه استبداد پیش خواهد گرفت. بعدها رضاشاه، مصدق را به تبعید فرستاد تا شهریور 1320 که خود به تبعید رفت. آن روز علی‌اکبر داور، پاسخ مصدق را داد و از پادشاهی لایق و نیک‌نفس گفت، قبل از اینکه یحیی دولت‌آبادی چهارمین منتقد طرح، لب به سخن بگشاید. هر چهار نماینده در زمان رأی‌گیری در مجلس حاضر نشدند و معتقد بودند باید قانون اساسی اصلاح شود و این جز با همه‌پرسی ممکن نیست. 80 نماینده به انقراض قاجاریه رأی دادند؛ اسامی مدرس، محمدتقی بهار، هاشم آشتیانی، حسن و حسین پیرنیا و مستوفی‌الممالک در میان مخالفان بود. حالا رضاخان پیروز میدان بود و رقیبش که تا پیش از تصویب مجلس شاه بود، حاضر نشد به ایران بازگردد. رضاخان از ریاست‌وزیران کناره گرفت تا محمدعلی فروغی کفیل رئیس‌الوزرا شود؛ قصرهای سلطنتی به حاکم نظامی تهران، فرمانده لشکر مرکز، رئیس‌نظمیه و کفیل بلدیه تهران تحویل داده می‌شود و محمدحسن میرزا ولیعهد سابق از مرز عراق به پاریس می‌رود. او قبل از سفر درخواست 5هزار تومان برای هزینه سفر می‌کند. احمدشاه هم تلگرافی از پاریس می‌فرستد که موضوع را به جامعه‌ملل ارجاع می‌کند؛ اما در همان روز صدور اعلامیه‌اش عموها و شاهزادگان قاجار نزد رضاخان می‌روند. رضاشاه دو روز بعد از تصویب ماده واحد باعنوان «والا‌حضرت اقدس» اعلامیه‌ای منتشر کرده و از منویات خود می‌گوید: «اجرای عملی احکام شرع مبین اسلام؛ تهیه رفاه عموم.» سه‌روز تعطیل عمومی اعلام شد؛ خیابان‌ها چراغانی بود اما این جشن خودانگیخته نبود. قیافه بدون‌لبخند و ظاهر پرهیبت رضاشاه چنگی به دل نمی‌زد. رضاشاه از آبان‌ماه تا فروردین 1305 صبر می‌کند تا در شروع سال جدید با لباس نظامی و جواهرات سلطنتی، به‌شیوه سرمشق خود، ناپلئون تاجگذاری کند و خود را شاهنشاه ایران بخواند؛ حالا رضاخان، رضاشاه شده است.




آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7372/16/545851/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها