مدرس ؛ مخالف سرسخت رضاشاه



فرزانه قبادی/ وقتی لایحه بودجه سال 1306 در مجلس بررسی می شد، یکی از مواد آن افزایش حقوق نمایندگان مجلس بود. سید حسن مدرس در مخالفت با این ماده نطقی کرد و گفت: «گمان می‌کنم ما که آمده‌ایم اینجا، می‌گوییم وکیلیم؛ ولی نیستیم. ولی، آن کسی است که آنچه خودش مستقلاً صلاح می‌داند اجرا کند. وکیل این است که نظر موکلین را بداند. بنده از تمام موکلین خودم که 30 کرور باشند، یکی را نمی‌دانم که راضی باشد حقوقتان را ۳۰۰ تومان بکنیم. چرا؟ برای آنکه ندارند... ندارند... فقیرند... بی‌چیزند.»
از روزی که عضو انجمن مقدس ملی اصفهان شد و در صف مشروطه طلبان ایستاد تا روزی که در یکی از خانه‌های کوچه نخل (تلفن خانه) در کاشمر عمامه در دهانش کردند و در جایی نامعلوم به خاکش سپردند، هر کجا که ایستاد صدایش رسا بود. سید حسن مدرس در میان صفحات تاریخ معاصر نام ماندگاری است. از معدود افرادی که مقهور رضاشاه نشد و همواره ساز مخالف را بر علیه او کوک می‌کرد. روایات بسیاری از پیام‌ها و سخنانی که بین او و شاه رد و بدل شده است، نقل می‌شود که بعضی نشان از قریحه و حاضر جوابی او دارد و بعضی مؤید این است که مدرس هم مرد دین بود و هم مرد سیاست. نزدیکی دین و سیاست در افکار مدرس تا جایی بود که جمله معروف «سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست» را به او نسبت داده اند. در حالی که این جمله را نخستین بار علی‌اکبر شیخ‌الاسلام در جلسه بررسی درخواست سردار سپه برای اختصاص مبلغی جهت اعزام دانشجویان نظامی به فرانسه، بیان کرده است.
در طول سال هایی که با تمام توان مقابل رضاشاه ایستاده بود، بارها تأکید کرد: « اختلاف من با رضاخان بر سر کلاه و عمامه و این مسائل جزئی نیست. من در حقیقت با سیاست انگلستان که رضاخان را عامل اجرای مقاصد استعماری خود در ایران قرار داده مخالفم» و دامنه این مخالفت منجر به بروز ماجراها و بیان سخنان تند و صریح او شد. ماجراهایی که از دوران تصدی رضاخان در وزارت جنگ شروع شد و تا یازده سال بعد از تاجگذاری شاه و سحرگاه دهم آذر 1316 ادامه پیدا کرد. همان شبی که مأموران شاه به خانه او رفتند و طبق تلگرافی که به امضای سرهنگ وقار رسیده بود عمل کردند، دستور آمده بود: «طوری که هیچ‌کس حتی قراول در اطاق مدرس هم نفهمد با استرکنین [نوعی گیاه سمی] او را از بین ببرید...» اما محلول سمی در استکان چای اثر نکرد و مأموران لاجرم عمامه در دهان مدرس کردند تا از مافوقشان اطاعت کرده باشند.
9 سال پیش از آن شب، بعد از برگزاری انتخابات هفتمین دوره مجلس، از هیچ یک از صندوق های رأی نام مدرس بیرون نیامد و جمله معروف او در تاریخ ثبت شد که گفت: « اگر بیست هزار نفر از مردم که در دوره گذشته به من رأی دادند همگی مرده باشند یا رأی نداده باشند، پس آن یک رأی که خودم به خودم دادم، چه شده است؟» اعتراض او به تقلب در انتخابات به مذاق دیکتاتور خوش نیامد و همین هم بهانه شروع سفری بود که از تهران تا دامغان و خواف و بعد هم کاشمر ادامه پیدا کرد و در نهایت این تبعید در سحرگاه یکی از روزهای رمضان به پایان رسید.
نطق هایی که در دوران نمایندگی اش در مجلس داشت، همواره با زبانی تیز قرائت می شد. یکی از آن نطق های پرحاشیه مربوط به موضوع حق رأی نسوان است. روزی که محمدتقی وکیل الرعایا موضوع حق رأی نسوان را در مجلس مطرح کرد. فروغی و مدرس با آن مخالفت کردند، مدرس در مورد دلایل مخالفت خود گفت: «برهان این است که امروز ما هر چه تأمل مى کنیم مى‌بینیم خداوند قابلیت در این‌ها قرار نداده ‌است که لیاقت حق انتخاب داشته باشند...گذشته از اینکه در حقیقت نسوان در مذهب اسلام تحت قیومیتند: «الرجال قوامون علی النساء» ... ابداً حق انتخاب نخواهند داشت» هر چند تا سال ها بعد هم زنان این حق را نیافتند که پای صندوق رأی بروند و مدرس تنها کسی نبود که مخالف اعطای این حق به زنان بود، اما این نطق او همواره مورد اشاره بسیاری است. مدرس یک روحانی و نماینده مجلس بود.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7391/16/548087/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها