با مروری بر رمان «فوران» اثر قباد آذرآیین
به امضای مسجدسلیمان
ارمغان بهداروند
شاعر
شاید نفت، نام مسجدسلیمان را بر زبانها انداخت؛ اما ادبیات، این نام را زنده نگه داشت. ادبیاتی که چراغش به نفت روشن شده بود اما پس از نفت، ریشه دوانید و سربرآورد و همین ادبیات، مُردهریگ نفتی شد که بود و نبودش جز مصیبت برای مردمان آن دیار نداشته است. این روزها با نامهای بسیاری میتوان مسجدسلیمان را به خاطر آورد که هر کدام ارزشافزودهای در ادبیات امروز محسوب میشوند. ادبیات اقلیمی، به امضای شاعران و نویسندگان این خطه جان گرفت و طرح زمینههای زیستی، آداب سرزمینی و اختلاط آن با وقایعی که کشف و استخراج نفت به وجود آورده بود، مهمترین مضامین این ادبیات به حساب میآیند. در این باره محمدعلی سپانلو نوشتهاست: «محیط جنوبغربی ایران بخصوص بخش صنعتی آن که تضادهای جهانی معاصر را یک جا کنار هم دارد، بهترین آزمایشگاهی بودهاست برای آزمودن سبک نویسندگان رئالیسم امریکایی میان دو جنگ، در یک فرم بومی ایرانی. اقلیمی سوزان و وحشی که در آن شبح صنعتی عظیم چشمانداز را مسدود کردهاست، مجموعه متلّونی از بدویترین طبایع تا تربیتشدهترین واکنشهای شهرنشینی، ... اینها همه، به برخی از بهترین قصهنویسان معاصر ما فرصت داده تا مکتب قصهنویسی خوزستان را پدیدآورند؛ ترکیب دلپذیر مرارت و وحشت و پاکباختگی. میتوان گفت که جغرافیا سبک آفریدهاست.»
«قباد آذرآیین» از جمله همین طبیعت و همین مکتب است. زادگاه او - مسجدسلیمان- بدون روتوش در نوشتههایش مجسم است و آدمهایش ترجمه صریحی از درد، فقر و خرافه و تصویری از مردمان مصیبتزدهای است که به شکل کارگران غربتزده و روستاییان آواره به نمایش در آمدهاند. قباد آذرآیین دغدغه اصلی خود را به تصویر کشاندن عریان جنوب میداند. مسجدسلیمان هم که تکیه به زاگرس دارد و پای در کارون؛ جزئی از همان جنوب است و «قباد» که از کودکی با بوی نفت و گاز روییده است و خون خاکش را به تماشای چاههای خاموش به یغما برده میداند؛ میخواهد و میخواسته است که داستانهایش، پردهای برای اکران شهرش و مصائبش باشد.
«فوران» آخرین رمان قباد آذرآیین است که متولد روزگار فوران نفت در مسجدسلیمان است. روایتی مغموم از کارگری محتضر که ابتلائات زیستن در تقاطع سنت و مدرنیته را به کلمه درآورده است. در این رمان، نویسنده با برجسته کردن تضادهای منبعث از تحول بیمقدمه زیستگاه خود، حال و روز مردمانی را روایت میکند که در صد و چند سال طلوع و غروب نفت، چه مشقتهایی را تاب آوردهاند و چه به دست آوردهاند. سادهتر بخواهم بگویم؛ قباد آذرآیین همه این سالها خواسته است بگوید: که از نفت نه آبی سرد شد و نه نانی گرم!
شخصیتهای این رمان که به مثابه نمایندگان طبقات اجتماعی بستر تاریخی قصهاند، محصول درک و دریافتهای واقعی نویسنده از تجربههای زیستی و اتفاقات اجتماعی کودکی تا بزرگسالی نویسنده است. چاپ دوم رمان «فوران» توسط انتشارات «هیلا» عرصه شده است و خواندن این رمان در روزهایی که «نفت» بیشتر شنیده میشود؛ خالی از لطف نیست.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه