شعر در شعر در شعر
بهاءالدین مرشدی
داستاننویس
آن روز که داشتم انقلابگردی میکردم، رفیقم را دیدم. کلی از دیدن هم خوشحال شدیم. قدمی زدیم و بعد میخواست کتاب بخرد. رفت توی کتابفروشی و «آیات منتخب از کلام الله مجید» را خرید و آمد بیرون. کتابی که بنیاد موقوفات دکتر افشار منتشر کرده با همراهی انتشارات سخن. چشمم کتاب را گرفت آیاتی با ترجمه بدیعالزمان فروزانفر.
بعد بود که من هم رفتم و کتاب را خریدم. کتابی که یک دریغ بزرگ است. دریغ از ترجمهای است که فروزانفر از قرآن کرده و گم شده است. همین است که میگویم دریغ بزرگ. عنایتالله مجیدی، وقتی قرآن ترجمه فروزانفر را پیدا نکرده تصمیم میگیرد ترجمههایی که بدیعالزمان جابهجا از قرآن داشته، جمعآوری کند. همینقدر از ترجمه هم یک غنیمت است که به دست ما رسیده. اینکه یک ترجمه کاملاً گم بشود اندوه دارد. از این ماجراها در ادبیات فارسی باز هم داریم. شرح گم شدن و پیدا نشدن ترجمه را مجیدی در انتهای این کتاب منتخب آورده و خودش ماجرایی است پر آب چشم. ترجمهای که محمدرضا شفیعی کدکنی از آن خاطرهای نقل کرده. همان وقتی که به دیدن فروزانفر میرود و از اهمیت یکی از ترجمه ها و تفسیر سورآبادی حرف میزند و با ترجمههای قدیم قرآن مقایسه میکند و بعد فروزانفر به شفیعی میگوید: ترجمه ما را ندیدهای. انگار این ندیدن سرنوشت این ترجمه بوده است. بعضی سرنوشتها اینطوری هستند. سرنوشتهایی نادیدنی. ناخواندنی و به قول آن شاعر همان پرآب چشم. اما هنوز هم میشود امید داشت که ترجمه پیدا شود. درست مثل کتاب شعر هوشنگ بادیهنشین با نام «ای تاریخ ما را به یاد داشته باش» که زمانی برای خواندن به یدالله رویایی میدهد و در خانه رویایی بیش از چهل سال گم میشود. بادیهنشین میمیرد تا بالاخره رویایی این کتاب را پیدا میکند و چاپ میکند. اول بار بخشهایی از آن را در مجله نوشتا منتشر کرد. آن وقتها توی نوشتا کار میکردم و نسخه کپی کتاب به دستم رسید. وقتی کتاب را میخواندم از شعر شگفتزده شده بودم. اینکه این شعر به این قدرت چطور میشود که شاعرش چاپ شدنش را نمیبیند. این کتاب نایاب است و بعد از یکبار چاپ شدن هرگز چاپ نشد. یا من از آن بیخبرم. اما همان روزها کتاب را خریدم. یکی از رفقا کتاب را گرفت. گفتم برای خودت، من یکی دیگر میخرم. نخریدم. نخریدم. آنقدر نخریدم که چاپ کتاب تمام شد و من آن کتاب را نخریدم. درست عین حالا که برای داشتن این منتخبات فروزانفر کتاب را خریدم تا بعدها حسرتش را نخورم و با این امید که بالاخره ترجمه اصلی پیدا شود روزی. منتخبات فروزانفر آنهایی است که جسته و گریخته برای جاهای مختلف ترجمه کرده است و آن ترجمه اصلی نیست، ترجمهای که در اوج پختگی انجام داده، نیست اما وقتی این ترجمه را میخوانید شفافیت زبان فارسی را میتوانید احساس کنید. زبانی که خود شعر است و وقتی استادی چون بدیعالزمان فروزانفر آن را انجام داده آن هم از قرآن، شعر در شعر در شعر است. فکر میکنم این کتاب را همین الان به یکی هدیه بدهم و برای خودم یک نسخه دیگر بگیرم. کتابهای خوب باید در جامعه منتشر شود.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه