معرفی مجموعه شعر گامبی سروده محسن حامد
جادهها برای رسیدن ساخته نمیشوند
اکبر اکسیر
شاعر و منتقد
شعر امروز ایران، گزارشگر جامعه خویش است. هر شاعر جوان، بیهقی شریفی است که قدر قلم و آنچه را که مینویسد میداند. در کمال کم سن و سالی، معقول و معتبر مینویسد. او میداند شاعر امروز، نقاش و صافکار نیست؛ برای زیبا جلوه دادن زشتیها نیامده است. او ارباب استعاره و رؤیا و مالیخولیا، شازده کوچولوی خوابگرد لالالند یا دنکیشوت جنگنده با آسیابهای چوبی نیست. او همراه با مردم سرزمین خود، رازهای پنهان مردم سالخورده خود را مینگارد. او تاریخ پر آب چشم سرزمین مادری را ورق به ورق ثبت میکند؛ هرجا که هست، شاعر است. یک شاعر به دقیقه پسااکنون؛ شعرش تاریخ مکتوب زمانه اوست. دیگر ضمیر دوم شخص مفرد در شعرهایش جایی ندارد. دود و دم قلیان قهوه خانههابرایش الهامبخش نیست؛در انجمن ادبی با ادبها، مشق تولیدات فتوکپیک نمیکند، با رونویسی و تقلب بیگانه است. شعرش در کمال جوانسالی مستقل و متفاوت است؛ به ریش و پشم و شلوار پارهپوره و گیسوی دماسبی و ظاهر فشن بازان وقعی نمینهد. او فقط به مردمش میاندیشد. به شعرش به زبان و فرم و استواری کلامش در نوشتن از انسان مفلوک معاصر. او را بشناسیم و به شعرش احترام بگذاریم.
«گامبی» اولین مجموعه شعر محسن حامد، شاعر جوان آستارایی و اولین مجموعه شعر نشر نوبنیاد «بلم» به مدیریت دکتر داوود ملکزاده که در ﻫیأﺘﻰ تشکیل به دوستداران شعر شوخ و شاداب امروز ایران تقدیم شده است. محسن حامد، مهندس و طراح فضاهای مدرن در شعر امروز است. او ذاتاً شاعر به دنیا آمده است. جهان را با تمام پیچیدگی میشناسد. او از راهیان پرشور و شر شعر امروز دنیا است. اولین مجموعه شعرهای آزادش دلپذیر و قابل تأمل است. میگذریم از آشفتگی حروف در چند شعر سانسکریت و یک غلط املایی که قسر در رفته است! شعرهای محسن حامد اغلب ملموس، ساده، کوتاه و شورمند است. اگر مختصر تکانی به زبان شعرش بدهد خیلی زود جای خود را در بین شاعران دهه بعد خواهد یافت: «جهان به نقطهی آخر رسید/ کودکی دارد/ هنوز کار میکند(صفحه 78).
به نظرم هنوز ضمهای از داوود ملکزاده 87 در او مانده است (صفحه 88 مجموعه شعر آچمز داوود ملکزاده) به این شعر توجه کنید: مادر، پدر/ سی سال آموزش را پرورش دادند/ تا آن جا که مروارید/ از چشمانشان متولد شد./ حالا کنار هم مینشینند وُ/ با نمره بالا/ به دسترنج عمر/ صد آفرین میدهند (صفحه 48). کاش فینال شعر اینگونه تمام میشد: حالا کنار هم مینشینند و/ با نمرهی بالا/ مرواریدها را به نخ میکشند!
گامبی با تمام تلاشی که برای استقلال زبانی به خرج میدهد انگار ادامه زیبایی مجموعه شعر آچمز داوود ملکزاده است. هم از نظر طراحی روی جلد با استفاده از عکس تاریخی مستند، هم از نظر نام مجموعه که هر دو اصطلاح شطرنج است (آچمز و گامبی): مثل سربازها/ در خط مقدم/ جلو میآیند/ روی هم میافتند/ میمیرند/ و من به حکم فرماندهی/ در گورهای دسته جمعی، پارو میکنم/ این برف نشسته به ایوان را (صفحه 20).
شعر محسن حامد در مقایسه با کتاب اولیهای سراسر ایران یک سر و گردن بالاتر دیده میشود. او بدون آنکه بداند پیش شعر اندیشه فردا را میسراید. به حامد فرصت میدهیم خود را به خود دعوت کند با یک فنجان فکربکر از خود پذیرایی کند و برای مجموعه فردایش طرح و برنامه بریزد؛ برای این کار او باید مدتها دست از شعر بکشد، از کلمه بپرهیزد، از صدا بگریزد... چشم به هزارتوی مرموز اطراف و پدیدههای ناپدید بدوزد. وحشتیتر عمل کند. وحشت به چهار ستون اشیاء بیندازد. آنگاه به ناگهان رواننویسی از شهرام پوررستم(صیاد سوژهها) بگیرد و یک مجموعه فکر نوبرپا کند! دود از سرشان بلند میشود،/ تفنگها/ که شانه به شانهی هم آمدهاند/ و مردن/ ادامه خیابان نبود، بود؟! (صفحه 40)
او را قبل از اینکه شاعر شود ندیده بودم. بعد از چاپ شعر«عایش »دیدم. او برای آستارای عزیز امتیازی شگفت کسب خواهد کرد، هم در روزنامهنگاری هم در طراحی و... اما چه بهتر که شاعر بماند. شایسته نیست، مثل معدنچیان به استخراج فسیل معدنچیان برود (صفحه 25). یا: این قطار راهی به جز رفتن ندارد (صفحه 59) و/ هر چند جادهها برای رسیدن ساخته نشده باشند! (صفحه 74)
مجموعه شعرگامبی یک شاعر اجتماعی را به ما معرفی کرده است که امیدوارم در مجموعه دوم طنز شریف، سهم بیشتری در شعرهایش داشته باشد تا از تلخی مفاهیم بکاهد و بر لذت متن بیفزاید: هیچ کس زباناش را نفهمید/ از بس سربسته/ حرفهایش را قورت میداد (صفحه 66).
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه