کشیدهتر از صدای تیهوها
یداله شهرجو
سهشنبههای شعر: «کلمات به قرائت جهان میاندیشند» مجموعهای در حوزه نقد و خوانش تحلیلی شعر امروز ایران است که به تازگی به قلم «یدالله شهرجو» و به همت نشر «سیبسرخ» منتشر شده است. نیاز به رویکرد تحلیلی شعر امروز که به تشخیص و تمییز آثار و زیباشناسی بینجامد از ضروریات تولیدات ادبی روزگار ماست. سهشنبههای شعر با استقبال از این اثر و به امید انتشار دیگر آثار تحلیلی شعر امروز در این شماره توجه مخاطبان خود را به این مجموعه جلب داشته است. شهرجو؛ ادبیات امروز را عرصه یکهتازی افراط و تفریطها میداند که پیامد گمشدن ترازی است که بتوان به کمک آن شاخصهای رشد و برتری یک اثر ادبی را با شفافیت بیان کرد. وی معتقد است که چاپ انبوه مجموعه شعرهای غیرکارشناسی شده، وارونگی ادبیات در فضای مجازی، تمایز و تشخیص شعر خوب را بسیار دشوار کرده است تا حدی که حتی مخاطبان جدی شعر امروز دچار یک سردرگمی شدهاند. این مؤلف تأکید دارد که حق شعر امروز و حق مخاطب شعر امروز است که آثار واقعی را از آثار رنگ و جلا داده شده تشخیص دهند. شهرجو که خود نیز از شاعران این روزگار است اعتقاد دارد در دو دهه اخیر که بخشی از آن متأثر از شرایط اجتماعی و سیاسی بوده، ادبیات و بویژه شعر فارسی دستاورد قابل توجهی نداشته است، هنوز دستاوردهای ادبیات در دو دهه شاخص، چهل و هفتاد به عنوان دوره درخشان مطرح هستند و ما نتوانستهایم از آنها بجز مرور تاریخی عبور کنیم.
میان شروه دریا، برای ماهیها، کنارِ خالی لنج و غروب جاشوها
چه قدر ضجّه بریزد؟چه قدر دل بپزد؟ زنی که آه کشانده به سست زانوها
به خونِ رفته هرمز، به بیخیالی قشم، به صد افاده کیش و به زرق و برق خلیج
به لخته لخته خون در دهان زالوها، به خرده، ریزه شدن زیر پای یاروها
چه قدر ضجّه بریزد به جزر و مدّ غزل، به قیل و قالترین واژهها، به «زن»، «هستم»
که توی شهر چپیده؛چه؟ «گند راسوها»، که باز پرشود از... از چه؟» عطر لیموها»
زنی میانِ افق، در بُرادههای پسین، هزار بار شکسته نگاه ساحل را
«چه قد خیال؟ چه قد گریه، مویه، عامو، هااا؟! که ذره ذره بشی آب، هانه*؟ لیلُو*، هاااا؟
عذابه سفره بینُن؟ نه امتحان ِخُدان، که مَردُمو همَه، هی؛کفرِ نعمتش کردن»
به احمقانهترین شکل، ترسِ خالوها، به جای ضربه محکم به چشم یابوها
فقط حواله به مُردن، مچاله در تسلیم، بدون دغدغه حتّی سکوت در «خفه خون»
دخیل بستن بندر به ورد و جادوها، پناه دادن غیرت به کنج پستوها
دوباره گیجی بندر، دوبارههای سیاه، میان سیلی سرخی که زخم پس داده
مدام، سفره خالی کنار پاروها، و نان که دور دویده همیشه از شُوها*
زنی رسیده به من، یک جنوب نعره کنیم، به نیمِ من که تویی، «نیم تاج سلماسی»*
کشیدهتر شود از ما صدای تیهوها، که کرک و پر بِکنیم از جهانِ ترسوها
که باز سرخ ببوسم لبان هرمز را، میان قلعه، درآواز پرتغالیها
و رقص حادثه را «ما» بگیرد از «اوها»، که «من» گلوله شود توی مغز لولوها
سارا سلماسی در غزل امروز هرمزگان جستوجوگر افقهای تازه است. دیدن تجربههای تازه در شعر سلماسی، تلاش او را برای دستیابی به ایجاد فرصتهای تازه در شعر امروز نشان میدهد. غزل تازه او در وزن دوری نمونهای از تلاش و جستوجوگری اوست. مخاطب در مواجهه با این غزل در همان درنگ اولیه خود را با مجموعهای از آشناییزداییهای غافلگیر کننده و هنجارگریزیهای نوشتاری روبهرو میبیند. در این مجال مورد بحث بنده نیز همین گزینههاست.
مفهوم آشنایی زدایی – هنجارگریزی:
شکلوفسکی و دیگر فرمالیستها کارکرد ادبیات را آشناییزدایی میدانستند (علوی مقدم، 1377: 105) و اعلام میکردند که فصل مشترک همه عناصر ادبیات، تأثیر غریبه کننده estranging یا «آشناییزداینده defamiliarizing آنها است (تری ایگلتون، 1380: 7) چرا که تکرار به عنوان جزئی از زندگی، به سرعت زندگی ما انسانها را عادتزده میکند، چندان که آگاهیمان را نسبت به محیط اطراف مرده میسازد و این هنر است که با بکارگیری تمهیدات «بازدارنده» یا «کندکننده»، به اشیا جانی تازه میبخشد و آنها را «قابل درکتر» و آگاهی ما را نسبت به آنها کاملتر و نزدیکتر میکند (همان: 7). در حقیقت وظیفه هنر و ادبیات، کشف دوباره موجودیت اجسام، اشیا و پدیدههاست. در زبان هنجار و عادی، دریافت ما از واقعیت، بیروح و «خودکار» میشود و وظیفه ادبیات این است که ما را قادر سازد تا به کمک عناصر ادبی، در برابر واقعیتها و اشیا و پدیدههای طبیعت، دریافتی متفاوت داشته باشیم؛ بنابراین، واکنشهای معمول، عادی و ایستای ما در برابر این واقعیتها و پدیدههای طبیعت، جانی دوباره مییابند. (علوی مقدم، 1377: 106).
استفاده از ساختار روایی:
آرتور، نظریهپرداز ادبی میگوید: «زندگی ما به طرزی پایانناپذیر با روایت در هم تنیده است، ما غرق در روایتایم» (آرتور، 1380: 15). گستردگی فضایی که در روایت وجود دارد امکانات بسیاری را در بیان در اختیار شاعر میگذارد. سارا سلماسی نیز در این شعر مبنا را در شعرش بر اساس زبان روایی قرار داده است: میان شروه دریا، برای ماهیها، کنار خالی لنج و غروب جاشوها/ چه قدر ضجه بریزد؟چه قدر دل بپزد؟ زنی که آه کشانده به سست زانوها... از همان بیت نخستین با شناختی که از الزامات زبان روایی دارد با توصیف مکان: میان شروه دریا و آنچه خطابشان میکند: برای ماهیها، کنار خالی لنج، زمان را نیز یادآور میشود: و غروب جاشوها/... در باقی ابیات نیز همین گونه است و شاعر از فضای ایجاد شده در زبان روایی بیشترین بهره را برده است.
روایت نمایشی و داستانوار:
غزل و بهرهگیری آن از گفتوگو در ادبیات کهن مسبوق به سابقه است اما توجه به امکانات بیشتر و سود جستن از فضای داستانی و نمایشی گزینهای است که در غزل امروز نمود بیشتری دارد. شاعر در این غزل همین شیوه را در نظر داشته و در غالب بیتها فضای مسلط روایت نمایشی و داستانوار است. ایجاد پرسش و توالی آن: چه قدر ضجه بریزد؟چه قدر دل بپزد؟ زنی که آه کشانده به سست زانوها/... ترسیم فضای داستانی: به خون رفته هرمز، به بیخیالی قشم، به صد افاده کیش و به زرق و برق خلیج /... شبه گفتوگوهای مختلف: «چه قد خیال؟ چه قد گریه، مویه، عامو، هااا؟! که ذره، ذره بشی آب، هانه*؟ لیلُو*، هاااا؟/...
هنجارگریزی در نوشتار(شکستن نحو):
از دیدگاه ادبا و منتقدان شعر، عدول از صورت عادی زبان و شکستن نرم آن در شکلگیری شعر و عموماً یک محصول ادبی، ضروری به نظر می رسد. هنجارگریزی امروزه موضوع بحث سبک شناسی ادبی قرار گرفته است. از نظر شمیسا (1381: 157)، فرمالیست ها زبان ادبی را انحراف از زبان معیار معرفی کردند و سبک را نیز بر همین اساس بررسی می کردند.
هنجارگریزی: یکی از مهمترین عوامل پدید آورنده سبک متون ادبی محسوب می شود، به شرط آنکه در آثار شاعر یا نویسندهای بسامد قابل توجهی داشته باشد، (داد، 1383: 284283). ویکتور شکلوفسکی (1917)، کار اصلی هنر را ایجاد تغییر شکل در واقعیت قلمداد می کند و هدف زبان ادب را بدین معنا که هدف زبان ادبی این است که با استفاده از شکلهای غریب و غیرعادی که خلاف عادات ادراکی و احساسی ما هستند، فرم را برجسته کند و در نتیجه بسیاری از مسائل زیبایی شناسی را که امروزه به سبب کثرت استعمال عادی شده است، میتوان دوباره به کار برد. (شمیسا، 1381: 158)
نمونههای مختلفی در غزل سارا سلماسی میتوان سراغ گرفت که میتواند مصداق تقریباً روشنی از هنجارگریزیهای زبانی باشد. این مسأله بویژه در حوزه نحو و قواعد دستوری زبان محسوستر به نظر میرسد: و رقص حادثه را «ما» بگیرد از «اوها»، که «من» گلوله شود توی مغز لولوها /... نقش دستوری متفاوت برای دو ضمیر منفصل (من) و (ما) در مصرع کاملاً به چشم میآید باز در همین مصراع اضافه کردن نشانه جمع (ها) به ضمیر منفصل سوم شخص، یک هنجارگریزی در نحو و قواعد دستوری است.
«یک جنوب نعره کنیم»: به کارگیری فعل متفاوت «کنیم» به جای کشیدن و همین ترکیب «یک جنوب» که یک گروه اسمی است در نقشی متفاوت، نقش قیدی را پذیرفته است. در سایر ابیات باز میتوان به نمونههای دیگر از این دست اشاره کرد.
بهرهگیری از اقلیم، جغرافیا و گویش:
میزان بهرهگیری از اقلیم و جغرافیا در شعر امروز پس از نیما همواره فزونی یافته است. نیما با بازتاب اقلیم و جغرافیای شمال در شعرهایش و پس از آن منوچهر آتشی با بازتاب اقلیم و جغرافیای جنوب راهی را در ادبیات امروز گشودند که در این سالها به عنوان یکی از ویژگیهای ثابت آثار بسیار از شاعران حتی مدرن زبان فارسی لحاظ شده است. شاعر این غزل نیز خود را وامدار همین ویژگی دانسته و فضایی که در غزل خود ترسیم کرده ریشههای اقلیمی آن بیش از هر ویژگی دیگری به چشم میآید: به خونِ رفته هرمز، به بیخیالی قشم، به صد افاده کیش و به زرق و برق خلیج /...
سلماسی البته پا را فراتر نهاده و برای بازتاب عینیتر جغرافیایی که آن را لمس کرده از گویش نیز بهره گرفته است: عذابه سفره بینُن؟ نه امتحان ِخُدان، که مَردُمو همَه، هی کفرِ نعمتش کردن» /...
غزل سارا سلماسی در عین زیبایی نمیتواند خالی از ایراد باشد و البته ایرادی که به غزل وارد است دقیقاً میتواند نقطه قوت آن نیز باشد. همانگونه که سود جستن از روایت نمایشی و داستانوار یکی از برجستگیهای این غزل قلمداد شد. اما میتوان از منظری دیگر همین مورد را جز نقاط ضعف شعر نیز محسوب کرد. واقعیت امر این است که افراط در بیان دراماتیک و نمایشی نه تنها این غزل بلکه غالب غزلهایی از این دست را بشدت آسیبپذیر میسازد. زبان وقتی برای بیان بر استفاده افراطی از این شیوه اصرار ورزد بسیاری از ظرفیتهای زیباییآفرین خود را منفعل شده میبیند و مخاطب با شیوهای از سرودن مواجه میشود که تنها یک سوی از ماجرا را با یک صدا و یک ریتم روایت میکند. برای سارا سلماسی و ادامه راه شاعرانگیاش کشف افقهای بیش از این آرزو دارم.
*هانه: عبارت تأکیدی
*لیلو: لیلا
*شُو: شوهر
*نیم تاج سلماسی: زن شاعر شجاع قرن چهاردهم
منابع:
احمدی، بابک، ساختار و تأویل متن، چاپ چهارم، نشر مرکز، تهران، 1338
تری، ایگلتون، پی در آمدی بر نظریه ادبی، ترجمه عباس مخبر، نشر مرکز، تهران، 1380
راجر، فالر و دیگران، زبان شناسی و نقد ادبی، ترجمه مریم خوزان و حسین پاینده، چاپ سوم، نشر نی، تهران، 1381
رنه، ولک و اوستن، وارن، نظریه ادبیات، ترجمه ضیاء موحد و پرویز مهاجر، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1373
شمیسا، سیروس، بیان و معانی، چاپ هشتم، انتشارات فرهان، آبان 1374
علوی مقدم، مهیار، نظریه های نقد ادبی معاصر (صورتگرایی و ساختار گرایی)، نشر سمت، تهران، 1377
آرتور (1380). روایت، ترجمه محمدرضا میراوی، تهران: سروش
حسنلی، کاوس (1386). گونههای نوآوری در شعر معاصر ایران، چ 2، تهران: ثالث
شمیسا، سیروس. نقد ادبی. تهران: فردوس، 1381.
احمدی، بابک. آفرینش و آزادی. چاپ پنجم، تهران: نشر مرکز، 1377.
موکاروفسکی، یان. زبان معیار و زبان شعر، ترجمه احمد اخوت، محمود نیک بخت، کتاب شعر، اصفهان: مشعل، 1373، صص 110-91.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه