در یازدهمین سالروز درگذشت مهدی سحابی

ترجمه‌هایی که برای علاقه‌مندان، یک دانشگاه است



اصغر نوری
مترجم و نویسنده
آنهایی که با کارها و زندگی حرفه‌ای مهدی سحابی آشنا هستند، می‌دانند که فردی چندوجهی بود؛ از سویی نقاش و مجسمه‌ساز بود و سال‌های جوانی هم از جمله روزنامه‌نگاران خوب و متبحر به شمار می‌آمد. دستی هم در نوشتن داستان داشت و نوشته‌اش را هم منتشر کرد. با اینکه بی‌اغراق در هر یک از اینها، چهره‌ای شاخص محسوب می‌شد اما مهم‌ترین جنبه فعالیت حرفه‌ای او ترجمه‌های ارزشمندی است که برایمان به یادگار گذاشته است. مهدی سحابی به چند زبان مسلط بود، نه‌فقط زبان فرانسه، به ایتالیایی و انگلیسی هم احاطه بسیاری داشت. به گمانم کارنامه کاری‌اش در بخش ترجمه را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد؛ نخست کتاب‌های مهمی که از ادبیات جهان و بیشتر با تأکید بر فرانسه ترجمه کرده، آثاری که در زمره نوشته‌های بزرگ جهان بودند اما کسی جرأت بازگردان آنها به فارسی را پیدا نکرده بود، همچون مجموعه هفت‌جلدی «درجست‌و‌جوی زمان ازدست‌رفته» نوشته «مارسل پروست» که بیش از یک دهه عمر خود را صرف آن کرد. کارهای کلاسیکی نظیر «مادام بواری» و «تربیت احساسات» نوشته «گوستاو فلوبر» یا آثار «استاندال» که ترجمه‌‌شان کرد. کار ارزشمند دیگر سحابی را می‌توان تلاشی دانست که در ترجمه آثار نویسندگان کلاسیک یا معاصری به خرج داد که هنوز در کشورمان معرفی نشده بودند. معتقدم یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های ترجمه‌های او، اهمیتی است که برای سبک نویسنده در بازگردان آن به زبان مقصد قائل می‌شد. من خودم را یکی از شاگردان مهدی سحابی می‌دانم، هرچند که تنها یکی، دو مرتبه بیشتر با او دیدار نداشتم؛ با این‌حال شاگرد ترجمه‌های او و چند چهره شاخص دیگر زبان فرانسه همچون رضا سید حسینی و ابوالحسن نجفی هستم. آن سال‌هایی که تازه روزگار دانشجویی‌ام بود و تصمیم به مترجم شدن گرفته بودم، ترجمه‌های این بزرگان را با اصل کتاب به زبان فرانسه مقابله می‌کردم تا از این راه فوت‌وفن کار را یاد بگیرم. اما چرا تأکید دارم ترجمه‌های مهدی سحابی همچون کلاس درس است؟ او به دو نکته در ترجمه‌های ادبی‌اش بهای زیادی می‌داد. نخستین مسأله عزم راسخی است که در راستای انتقال صحیح معنا انجام می‌داد. نکته‌ای که از مشخصه‌های کار او به شمار می‌آید. نکته دوم که شاید به‌مراتب از مورد نخست هم مهم‌تر باشد؛ این است که مترجم در بازگردان اثر به زبان موردنظر خود صدای نویسنده را پیدا کرده و آن را در زبان فارسی بازتولید کند. چند سال قبل، مراسمی برای گرامیداشت زنده‌یاد سحابی برگزار شد که من هم ازجمله سخنرانان بودم، مقاله‌ای درباره کارهای او نوشتم تا در مراسم در قالب سخنرانی ارائه کنم که آن زمان هم عمده تأکیدم بر این بود که ترجمه‌های سحابی برخلاف اغلب مترجمان به شکلی است که می‌توان صدای صاحب اثر را در آنها دید. آنچنان که محال است نثر و سبک هیچ‌کدام از آنها شبیه دیگری باشد. زنده‌یاد نجف دریابندری هم یکی دیگر از بزرگان ترجمه است که توجه ویژه‌ای به این مسأله داشت. از همین‌رو وقتی نوشته «سلین» را به ترجمه سحابی بخوانیم در آن نثر و لحن متفاوتی از ترجمه‌اش از «پروست» یا «فلوبر» می‌بینیم. وقتی مخاطب کتابی ترجمه‌شده را می‌خواند بعد از درک معنی و مضمون آن باید سبک نویسنده و صدای او را هم در خلال نوشته‌اش بشنود. سحابی جزو مترجمانی است که در مقابل روش‌های غلط ترجمه ایستاد و به انتقال اصل اثر پایبندی بسیاری داشت. هرچند که هنوز هم کم نیستند دوستان مترجمی که اثری را می‌خوانند و بعد از درک معنای آن، نوشته مذکور را بر اساس سلیقه خود به فارسی می‌نویسند. سحابی تأکید داشت، کتابی که از زبان دیگری سراغ آن می‌رویم نوشته ما نیست که آن را به هر شیوه‌ای که می‌خواهیم ترجمه کنیم. حالا بماند که در برخی ترجمه‌ها حتی معنی هم به‌درستی منتقل نمی‌شود چه برسد به لحن و صدای نویسنده اصلی! از همین جهت هم تأکید بسیاری دارم که مهدی سحابی مترجمی مثال‌زدنی است که ترجمه‌های او در حکم یک دانشگاه است برای آنهایی که علاقه‌مند ورود جدی به عرصه ترجمه هستند.



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7485/20/559545/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها