در این روزهای کرونایی

علیرضا کوشک جلالی بسیار فعال و یک جایزه بگیر...




رضا آشفته
منتقد
 در این روزهای کرونایی، علیرضا کوشک جلالی توانسته 13 گارگاه آموزشی برگزار کند و در انتشار 8 متن بکوشد و همچنین یک جایزه معتبر دیگر از آلمان دریافت کند وجایزه «بنیاد ادبیات آلمان» به علیرضا کوشک جلالی را به نام خود ثبت کند.
جایزه‌‌ بنیاد ادبیات آلمان
«بنیاد ادبیات آلمان» حامی ادبیات معاصر آلمان است که در سال 1980 در شهر دارمشتات آلمان با همت انجمن جهانی قلم در آلمان، آکادمی زبان و شعر آلمان، انجمن مبادله تجارت کتاب آلمان، انجمن نویسندگان آزاد آلمان، انجمن کتابخانه‌های آلمان و انجمن جمع‌آوری کلمه تأسیس شد. بودجه سالانه این بنیاد دو میلیون یورو است که از وزارت فرهنگ آلمان دریافت می‌کند. یکی از وظایف این بنیاد، دادن بورسیه به نویسندگان آلمانی زبان و عرصه مهم دیگر، «حمایت و بسط ادبیات سنتی آلمان» و اهدای جوایز مختلف ادبی و فرهنگی است. یکی از جوایز «بنیاد ادبیات آلمان» در چارچوب برنامه «سرآغاز نوین فرهنگی» برای آثار نویسندگان آلمانی زبان در سال 2020 به نمایشنامه «پابرهنه، لخت، قلبی در مشت» اثر علیرضا کوشک جلالی رسید.
هشت کتاب
بخشی از محصولات دوران کرونای علیرضا کوشک جلالی، هشت اثر جدید است. که شامل سه نمایشنامه در انتشارات مهر نوروز به نام‌های «پا برهنه، لخت، قلبی در مشت» (برنده جایزه نمایشنامه‌‌نویسی مردمی در آلمان1999) و «هتل اروپا» و «دست‌نیافتنی‌ها، » دو نمایشنامه در نشر افراز: «سکوت برده‌ها» و ترجمه نمایشنامه «سیستم گرونهلم»، دو نمایشنامه (باد زرد/وینسنت ونگوگ و ترجمه نمایشنامه راهزنان اثر فریدریش شیلر) و یک داستان «باد زرد/وینسنت ونگوگ»، نشر آماره. است
کارگاه آموزشی در دوران کرونا
علیرضا کوشک‌جلالی (برنده جایزه افتخاری تئاتر شهر کلن/آلمان در سال 2016)، از زمان شروع کرونا حدود 12- 13 کلاس آنلاین در زمینه نمایشنامه‌نویسی، کارگردانی و بازیگری در سراسر دنیا برگزار کرده است. او درباره این روزها می‌گوید: «کرونا بی‌رحمانه می‌تازد، اما هنرمندان آلمان با تمام وجود مقاومت می‌کنند تا صحنه تئاتر و زندگی خالی نماند. البته باید یادآور شوم که بدون کمک مالی و معنوی ارگان‌های دولتی به سالن‌های نمایش، گروه‌های تئاتری و... هیچ نمایشی نمی‌توانست به صحنه برود. با تمام این کمک‌ها، باز هم شاهد فشار شدیدی هستیم که بر دوش هنرمندان سنگینی می‌کند. برای مثال طی آخرین خبر ستاد مبارزه با کرونای شهر کلن، ما هر شب پذیرای تنها 20 تماشاچی هستیم، که این ضرر اقتصادی بزرگی برای گروه اجرایی است. اما بدون حمایت دولت همین اجراهای حداقلی هم ممکن نبود. امیدوارم در ایران نیز هر چه زودتر کمک‌های مناسبی به هنرمندان تئاتر و تمام فعالین هنرهای نمایشی صورت گیرد تا چراغ تئاتر، چراغ زندگی در میهنمان رنگ نبازد. کرونا دنیا را به تعطیلی محکوم کرده و ما چاره‌ای نداریم جز اینکه دنیا را به مسیر زندگی رهنمون کنیم. در این دوران تلخ که مرگ تدریجی و طاقت‌فرسا و افسردگی مطلق در گوشه و کنار شهر کمین کرده، تجربه سختی را از سر می‌گذرانیم که کمتر نسلی طعم آن را چشیده است. انسان این دوران به سرگشتگی وحشتناکی دچار شده است که دارای جنبه‌های بسیاری مثبتی نیز هست، که این خود حاکی از آبزورد بودن زمانه ماست. بخشی از تجارب زندگی ما کمدی است و بخش دیگرش تراژدی. زندگی این گونه است: در غمگین‌ترین لحظات، چیزهای احمقانه‌ای از ذهنتان می‌گذرد که باعث می‌شوند شما بخندید. دنیای ما خطی و یکنواخت نیست. در هر پدیده اجتماعی چیزهایی وجود دارد که شما را به خنده، خلاقیت و تفکر بیندازد. کرونا مجبورمان کرد به سوی کشف شیوه‌های نوین ارتباطی گام برداریم که این شیوه‌ها، هم بسیار دشوار و هم امیدوارکننده هستند، چراکه پتانسیل تازه‌ای را به منظور همکاری‌های گسترده، در سطح جهانی ایجاد می‌کند و شاید بتوان به وسیله این امکانات جدید، از این شرایط نامطلوب بهترین بهره را ببریم. ویژگی خاص برگزاری کلاس‌های آنلاین این است که هنرجویان کشورهای مختلف، بدون هیچ خطری، امکان شرکت در آن را دارند. برای نخستین بار به صورت آنلاین در 4 شهر ایران و آلمان مشغول تمرین نمایش هستیم که اولین اجرای نمایش با تمرینات آنلاینی، قرار بود در شهر کلن به زبان آلمانی به صحنه برود. اما به خاطر بالارفتن آمار مرگ کرونایی برنامه‌ها به هم خورد. چیزی که نمی‌فهمم این است که چرا دولت آلمان سیاستی یکدست در برابر کرونا ندارد. جلوی تئاتر گرفته می‌شود ولی هر روز توریست‌های ایرانی بین آلمان و ایران در سفرند و تقریباً بدون هیچ کنترل بهداشتی در ارتباط با کرونا در حال بردن و آوردن سوغاتی، خرید خانه، برگزاری عروسی و مراسم ختنه‌سوران و... هستند. این چه سیاستی است که هم ایران و هم آلمان در پیش گرفته‌اند؟ چرا فقط هنر و هنرمند را گردن می‌زنند؟ قرار بود نمایش ما روز چهارم نوامبر به صحنه برود... اما... تئاتر و تقریباً زندگی در آلمان تعطیل شد. چاره‌ای نمانده جز اینکه به قول بوکوفسکی: تنها راه ادامه دادن لذت بردن از رنج‌هاست...»


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7494/23/560653/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها